پیشنهاد برگزاری نمازجمعه توسط مرحوم آیت‌الله طالقانی ارائه شد و حضرت امام‌خمینی(س)، این مهم را به خود ایشان سپردند و بدین ترتیب: در 5 مرداد 1358 برابر با سوم رمضان سال 1399 اولین نماز جمعه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به امامت مرحوم آیت‌الله طالقانی در دانشگاه تهران برگزار شد.

واگذاری این تکلیف عظیم و سنگین در آن برهه حساس بر عهده آیت‌الله طالقانی که زبان گویایی برای بازگو نمودن حقایق داشت، امری خطیر به حساب می‌آمد. انبوه جمعیتی که در آن روز تکبیر گویان به نماز جمعه هجوم آوردند، در واقع سنگ بنای یکی از مهمترین عوامل حفظ و تداوم انقلاب بود و از آن پس نماز جمعه در کوران حوادث و بویژه در رابطه با پشتیبانی همه‌جانبه جنگ تحمیلی، نقشی بسیار ارزنده و انسانی ایفا کرد.

حضرت امام خمینی(س) در باب اهمیت نماز جمعه و وظایف ائمه جمعه فرموده اند:

«نماز جمعه و مساجد در صدر اول اسلام، یک وضعى داشت و بعد به تدریج، آن محتواى خودش را از دست داد. و در بین مسلمین، یک طایفه‏ شان اصلًا اقامه جمعه نمى ‏کردند و یک دسته ‏اى هم که اقامه جمعه مى ‏کردند بى ‏محتوا تقریباً بود؛ مسائل منحصر مى ‏شد به یک چند جمله نصیحت و ختم مى ‏شد. در صدر اسلام، مسجد و نماز جمعه یک ابزارى بود در دست کسانى که مى ‏خواستند فعالیت در امور کشورى بکنند. از مسجد همه این مسائل بیرون مى ‏رفت، شکل مى ‏گرفت و نماز جمعه‏ ها این‏طور نبود. شما خطبه ‏هایى [را] که در نماز جمعه ‏هاى آن وقت خوانده شده است ملاحظه مى‏ فرمایید که چه وضعى بوده است آن نماز جمعه ‏ها و چه محتوایى داشته است. و مع الأسف، دست هاى خائنى از اول- تقریباً- به تدریج این را از بین بردند، به طورى که نماز جمعه اصلًا هیچ محتوا دیگر نداشت .چنانچه حوز ه‏هاى علمیه هم یک بعدى بود. هى زحمت مى ‏کشیدند، تحصیل مى ‏کردند و چه، اما وضعش همین بود که تحصیل علوم اسلامى آن هم؛ در فقه بیشتر ابوابش- تقریباً- منسى بود. چند بابش بود که همه فکرها متمرکز شده بود در همان چندبابى که آن وقت متعارف بود. امروز که مى ‏بینید که در مسئله قضا هم چنین مشکلات بزرگى براى ما حاصل است و براى ملت ما؛ براى این است که خوب قضا در سابق اصلًا دست آقایان نبود. چون نبود، دیگر بحث قضا نمى ‏شد؛ کم مى ‏شد. و الآن ما علماى بزرگى داریم که از قضا اطلاعى ندارند. اطلاعشان در جاهاى دیگر بسیار عالى و خوب است، اصول را خیلى خوب مى‏ داند، فقه را، آن مباحثى که بوده است خیلى خوب مى ‏دانند، اما در قضا باید مراجعه کنند. و این هم یک مطلبى بوده است که محتواى حوزه ‏ها از آن خالى بوده .و بالاتر از آن، قضیه دخالت در امور سیاسى، در امور کشورى است که یک عیبى شده بود. و الآن هم شاید بعضى اشخاص این را یک عیبى مى‏ دانند که فلان ملّا چه کار دارد به اینکه در ایران چه مى‏ گذرد؛ تو نمازت را بخوان و برگرد منزلت، دعا بکن، این بلا اشکال. این یک نقشه ‏اى بوده است که تحمیل بر همه ما شده بود؛ یعنى، جورى شده بود همه باورمان آمده بود که آخوند چه به اینکه ببیند که در امور مسلمین چى مى ‏گذرد. آن امور مسلمینى که در صدر اسلام با علماى اسلام بوده، پیغمبر اکرم عالم بزرگ اسلام، بالاترین شخص اسلام، حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- هم همین‏طور، آن وقت آن‏طور بوده است، و بعد وضع برگشت به اینکه نمى ‏توانست یک آخوندى، یک عالمى، یک مجتهدى اسم سیاست را ببرد، نمى ‏توانست دخالت در یک امرى بکند. مى‏ گفتند به شما چه ربط دارد؟ شما بنشین سر جایتان! به ما چه که فلان چیز ...حتى این آخرى یک قصه‏ اى بود که یکى از آقایان- خدا رحمتش کند ان شاء اللَّه- بسیار مرد سالم و صحیحى- تقریباً- دانشمندى بود، لکن او چون باورش آمده بود- و کم مى‏ شد که از این باور انسان برگردد، در یک قضیه‏ اى که در قم اتفاق افتاده و در همین انقلابات و اینها- که صحبت در این بود که دولت- مثلًا- چه جور، چه کار مى ‏کند! حالا اصل قضیه را یادم نیست. آن آقا گفت: به ما چه ربط دارد؟! اصلًا به ما چه ربط دارد که در امور مسلمین چه مى ‏گذرد! بر اسلام چه مى‏ گذرد! الآن هم فرض کنید که حجاز، که مرکز اسلام بوده است و مرکز تجهیز همه قواى اسلامى بوده است، همین وضع را دارد که‏[مى‏ گویند:] به ما چه ربط دارد که کجا چه مى ‏شود؟ به ما چه ربط دارد که اسرائیل چه مى‏ کند؟ این «به ما چه ربط دارد» که یک شعارى شده بود بین همه، اسباب این شد که رسیده است کار به آنجا که مى ‏بینید که بلاد مسلمین آن‏طور دستخوش تاخت و تاز امریکا شده که از آن‏ور دنیا آمده است براى مسلمین مى‏ خواهد همه کارها را او اداره کند؛ قیّم شده است. الآن امریکا قیّم امور مسلمین شده است، در همه امورشان او باید دخالت کند و مملکت اسلامى را او باید اداره کند؛ او باید ارتش بفرستد و نمى‏دانم چه بفرستد. اینها براى همین بود که ما اسلام را از محتواى خودش بیرون کرده بودیم. و حالا هم هرچه فریاد زده مى ‏شود در ایران الحمد للَّه، خوب است و دارد پیشرفت مى‏ کند، اما جاى دیگر، این فریاد به جایى نمى‏ رسد .آقاى موسوى خوئینى‏ ها که رفته بودند، مى ‏گفتند: آنجا بعد از اینکه یک فشارى آمد، بنا شد که یک روز ائمه جمعه آنجا راجع به فلسطین و راجع به چى صحبت کنند. اولًا، ما سؤال مى‏ کنیم از آنها که شما که حرام مى‏ دانید اینها را، شما که جلوى تمام چیزها را گرفتید که راجع به هر چیزى که مربوط به عمل عبادى حج نباشد همه ‏اش بدعت است و باید نباشد، و این کتک هایى که حجاج ما خوردند، و آن حبس هایى که کشیدند و آن اهانت هایى که شدند همه ‏شان، روى این قضیه بود که در حج نباید اسم اسرائیل بیاید. مراسم حج همین است؟ این بر خلاف سنّت رسول اللَّه است. اگر این‏طور است، چرا یک روز را براى این قرار دادید آن هم با این بى‏ محتوایى؟ فقط یک کلمه ‏اى که خدا مسلمین را چه بکند، خدا شرّ که را ... همین و تمام شد .

و من امیدوارم که این نماز جمعه در ایران، آن محتواى اصیل خودش را، که در صدر اسلام داشته است، احیا کند. و قهراً مى ‏رود به سایر جاها؛ قهرى است مسئله. وقتى مسلمین دیدند که این مسئله صحیحى است که از آن غافل بوده ‏اند، آنها هم کم کم- ولودولت هایشان هم نخواهند- مى ‏کنند این کار را. عمده این است که ما در این برهه از زمانى که مسئولیت ها بسیار زیاد است، ما مسئولیت خودمان را به طورى اجرا کنیم- کارهاى خودمان را- که پیش خداى تبارک و تعالى مسئول نباشیم. باید ما وضع را در نماز جمعه ‏ها، در مساجد، در ائمه جمعه و جماعت، در همه جا [روشن کنیم‏] که از اینجا از طرف ائمه جمعه و جماعات باید همه چیزها در دنیا منتشر بشود. همان طورى که در صدر اسلام، امام جمعه و مسجد، این دو ابزار در دست مسلمانها بوده است و هر وقت مى‏ خواستند جنگ بروند از مسجد تجهیز مى‏ کردند، هر وقت مى‏ خواستند یک کار مهمى بکنند در مسجد طرح مى ‏کردند و اعلام مى‏ کردند که نماز جمعه است، نماز جماعت است، بیایید، براى کارى مى‏ رفتند آنجا، نمازشان را هم مى‏ خواندند و مسائل سیاسیشان را [هم‏] مى‏ گفتند و اجرا مى‏ کردند، ارتش مى‏ فرستادند و همه این کارها را آنجا مى‏ کردند و ما امیدواریم که این محتوا برگردد، و این فکر ناشى از اشتباه یا خطا یا احیاناً عمد، این فکر خطا برگردد که «آخوند را به سیاست چه! آخوند را به امور مسلمین چه!» ..خوب پیغمبر سفارش کرده است که باید اهتمام [به‏] امور مسلمین [داشته باشید] اهتمام به امور مسلمین فقط همین است که ما بگوییم نماز چند رکعت است و شک بین کذا چى است؟ این اهتمام به امور مسلمین است؟ مسئله گویى که اهتمام به امور مسلمین نیست. امور مسلمین عبارت از امور سیاسى مسلمین است، امور اجتماعى مسلمین است، گرفتاری هاى مسلمین است و کسى که اهتمام به این نکند، به حسب آن روایت،فَلَیْسَ بِمُسْلِمْ‏. و ما امیدواریم که لا اقل از این دنیا نرویم و مشمول این نشویم که [بگویند:] شما مسلم نبودید؛ براى اینکه در امور مسلمین اهتمام نداشتید. ما باید دنبال این مسئله باشیم که با اهتمام تمام، بر امور مسلمین نظارت تام و تمام بر امور داشته باشیم

البته من نمى ‏گویم که دخالت، این دخالت و بى ‏نظمى [باشد.] این صحیح نیست، بایدارشاد بشود، باید گفته بشود. اگر دیدند آقایان که فلان استاندار، فلان فرد گوش نمى ‏دهد، مراجعه کنند به آن مراکز دیگر تا برسد به آن جایى که گوش بدهند. با نظارت و ارشاد- عرض مى‏کنم که- جهت دادن به همه امور با دست شماها انجام مى‏گیرد و آقایان مسئول هستید؛ یعنى، من که یک طلبه‏اى این کنار نشسته‏ام، نمى‏توانم کارى بکنم؛ شماها مسئولید؛ شماهایى که آنجاها هستید، در مرکز هستید اجتماعاتتان چطور است مسئولید جهت توجه دادن به امور مسلمین، توجه دادن مراکزى که مى‏خواهند به امور مسلمین برسند، به مسائل و شریک کردن همه امور. و ان شاء اللَّه، امیدوارم که موفق به این امر بشوید و مساجدمان برگردد به حال مساجد صدر اول، که این‏طور نباشد که توى مسجد اگر یک امام جماعتى، جمعه ‏اى بخواهد یک کلمه‏اى بگوید که مربوط به اجتماع مسلمین است، مورد طعن واقع بشود: «این چرا این‏طور کرده است؟» بیایند و اورا طعنش بدهند. این‏جور نباشد دیگر. طعن به آن [کسى‏] وارد بشود که در امور مسلمین دخالت نمى‏کند، کناره گیرى مى ‏کند، عزلت مى ‏کند. شما ببینید قضیه عزلت در اسلام اصلًا نبوده، اساس نداشته این عزلت- و نمى ‏دانم- امور کناره گیرى و رفتن کنار. و اصلًا کار به هیچ کار نداشتن، این در یک طوایفى بوده است غیرمسلمین، اما آمده است در مسلمین؛ یک وقت رسیده به آن جایى که «آقا خیلى آدم خوبى است، اصلًا توجه ندارد به اینکه فلان چیز چه جور مى‏ شود!» توجه نداشتن خودش جزء مدیحه بود!.یکى از آقایان، مرحوم آقاى حاج آقا حسین خدا رحمتش کند مى‏ گفت که درمشهد ظاهراً بود که من با یک آقایى مى ‏رفتم. رسید به یک جایى از من پرسید که این چیزى که واضح بود که چى است که این، این است یا آن، چیست؟ من به او گفتم که آخر این چه حرفى است که تو زدى؟ گفت: گوش کن. گوش کردم، دیدم که آن شخصى که صاحب دکان بوده، صدا کرد به آن رفیقش که ببین، چه آقاى خوبى است، تمیز نمى ‏دهد ما بین- مثلًا- بین کشک و بادمجان! این جزء خوبی هاى آن وقت بود که بعد هم پول آوردو بهش داد. خوب، این اسباب این مى ‏شود که آن آدمى هم که تمیز، بین همه چیز مى ‏دهد، خودش را به تمیز ندادن بزند! این یک مطلبى است، داء بزرگى است و یک درد بزرگى بود که داشت زیاد مى ‏شد و خدا به داد این ملت ما بحمد اللَّه رسید. و ما باید تا ابد شکر کنیم ازخداى تبارک و تعالى که یک هم چنین تحولى پیش آورده است ...

آقایان باید در منابرشان، در مساجدشان، در خطبه هایشان به این مسائل رسیدگى بکنند و کارهایى که این انقلاب کرده گوشزد کنند به مردم. در هر- فرض کنید- جمعه ‏اى یک بحثش را اطلاع پیدا کنند و گوشزد کنند که تا حالا چه شده است؛ در طول مدت پنجاه سالى که اینها سلطنت مى‏ کردند و غارت مى ‏کردند کشور را. شما در این روستاها ببینید؛ هیچ چیز نبود، یک چیز کمى. بله، بعضى جاهایى که اعلی حضرت! مى ‏خواستند از آنجا عبور کنند، آنجا را یک کارش مى‏ کردند. آن وقت این‏طور بود مسئله. ایشان مى‏ خواستند بروند به- فرض کنید- کجا، همراهشان هم ممکن بود کسى از خارج باشد، مى‏ آوردند از این رعیت هاى بى‏ چاره را، اشخاصى از تهران مى‏ آوردند، [با] لباس خوب، آنجا مى ‏ایستادند و چه، و این راهى هم که او مى‏ رفت، درست مى‏ کردند. بعد مى ‏گفتند که بحمد اللَّه، ایران رسیده است به آنجایى که- عرض مى‏ کنم که- دهقانانشان عبارت از این است که همه ‏شان داراى کذا و کذا هستند. وقتى آن طرفتر مى ‏رفتى، آن بى‏چاره از گرسنگى داشت از بین مى‏ رفت. نه طبیب داشت، نه دواخانه داشت، نه درمانگاه داشت؛ هیچ چیز نداشت، نه نان داشت. خوب حالا ما داریم مى ‏بینیم که هیچ چى نبوده است، حالا مشغول‏اند درست کنند. خوب، هیچى را مى ‏خواستند درست کنند، چطور مى‏ توانند این هیچى را زود درست کنند؟ از صفر شروع شده است، از نقطه «کاش» شروع شده است، از فسادهاى زیاد روز افزون شروع شده است. خرابی ها باید اصلاح بشود همه چیز داشته اینجا؛ برداشتند و رفتند. همه بانکهاى ما ورشکسته ‏اند؛ به خاطر برداشت هایى که آنها کردند. ورشکست نه، اما عقب افتاده کارهایشان .در هر صورت، باید ما همه ‏مان مردم را بیدار کنیم. توجه به آنها بدهیم. والحمد للَّه، مردم هم مستعد هستند. جوانشان را دارند مى‏ دهند و مع ذلک، افتخار مى‏کنند. خوب، حق هم هست، باید افتخار کنند؛ براى اینکه براى انسان نمى ‏دهند، براى خدا مى‏ دهند.
اینها از خدا هستند، همه ما از خدا هستیم و براى خدا باید بدهیم. و بحمد اللَّه آقایان ائمه جمعه و اینهاگاهى مى ‏روند در جبهه ‏ها و آقاى اشرفى با آن سنشان مى‏ روند آنجا صحبت مى‏ کنند براى مردم، دیگران هم مى ‏روند. و امیدوارم که مردم را با همین گرمى نگه دارید که این انقلاب را به آنجا برسانند که ما مسئله اسلاممان دیگر همه جا پیاده بشود، ان شاء اللَّه. و به تدریج البته باید بشود. اصلًا جورى شده بود که نمى ‏شد، و این قدر که شده است یک اعجازى شده است. و اگر بنا بود روى موازین عادى این- فرض کنید که- مشروب فروشی ها و این عشرت کده‏ ها و اینها از بین برود، این سالها [وقت‏] مى‏خواست، لکن خدا خواست که یکدفعه مردم همه توجه کردند و تمام شد قضیه. حالا هم امیدواریم که با توجه آقایان و با خطبه ‏هایى که آقایان مى ‏خوانند و با خط هایى که مى ‏دهند، مردم هم بیدار بشوند و ارشاد بشوند، و هم این مشکلات به نظرشان یک چیزى نیاید و واقعاً چیزى نیست.
مشکلات آن قدر نیست که یک کشور انقلابى باید به آن مبتلا باشد. این هم نکته ‏اش این است که انقلاب هایى که در آنجا مى‏ شد، مردم خیلى دخالت نداشتند و یک ایده خدایى توى کار نبوده است. اینجا، هم ایده خدایى بوده است و هم مردم در صحنه بودند. از این جهت، مشکلات کم مى‏ شود و اگر بنا بود که‏ دولت بخواهد همه کارها را بکند، حالا به عقب رفته بودیم و هیچ کارى هم از ما نمى‏ آمد. اما بحمد اللَّه، الآن خیلى خوب است، رفاه است، همه چیز درست است، و البته از این رفاه هم بهتر مى ‏شود. اگر این امریکا یک مدتى دیگر اینجا مى ‏ماند، اینجا هم مى‏شد مثل یکى از کشورهایى که الآن هستند که در آنجا یک کلمه اسلامى نمى ‏شود گفت؛ اصلًا با اسلام مخالف هستند. شما اگر صحبت هاى بعض سران اینها را ملاحظه کنید، معلوم است که کارى به ایران ندارند، ایران آن قدر مهم نیست، ثقیل نیست؛ با اسلامش مخالفند. و همین بعضى از این روشنفکرهاى ما هم همین جور هستند که فقط اسلامش را نمى ‏خواهند. شما بگویید که «جمهورى» همه قبول دارند؛ جمهورى خوب است، به غیر سلطنت طلبها [که دوست دارند] بگویید که «جمهورى دمکراتیک»؛ این راهم همه قبول دارند، جمهورى اسلامى یعنى چه؟ جمهورى اسلامى، یک چیزى تازه ‏اى است، بدعت است، این یک چیز تازه ‏اى است، تازه آورده‏ اى است ..بنابر این، ما باید صبر کنیم به این حرفها، مردم را بیدار کنیم به اینکه نترسند از این حرفها. الحمد للَّه نمى ‏ترسند. هرچه هم شده است، دیده ‏اند؛ بالاتر از این نیست که انسان فدا بشود؛ خوب فدا بشود، مثل همه مسلمان هایى که فدا شدند، ما هم جزء آنها باشیم.» (صحیفه امام، ج‏17، ص: 37تا 48)

. انتهای پیام /*