آنچه در ادامه می خوانید بخشی از بیانات حضرت امام در صبح روز 23 مردادماه سال 1366 در حسینیه جماران است. حضرت امام (س) در این سخنرانی که در جمع برخی از مسئولین کشوری بیان داشته اند، والاترین مفاهیم عرفانی را در تمثیل انسانی بیان کرده اند و توجه مخاطبان را به شیوه زندگی اولیاء خدا معطوف داشته اند:

...راجع به حضرت امیر... مسأله بغرنجى است؛ مسئله اى نیست که انسان بتواند بفهمد این همه ناله هایى که ایشان مى زده است، سر در چاه مى کرده ناله مى کرده، هر جا مى رسیده ناله مى کرده، این دعاهایى که از ایشان وارد شده است که در آن، آن همه ناله است، اینها چى است. آیا حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- براى خاطر اینکه توجه به این دنیا دارد و از مرتبه وحدت به  کثرت آمده است، این قدر فریاد مى زند؟ آیا توجه به کثرت موجب این همه فریاد ایشان است؟ آیا در آن ناله هاى شب و در آن چاهها، که ایشان ناله مى زده است و در آن مواردى که ایشان با خداى تبارک و تعالى مناجات مى کرده است، راجع به این معنا بوده است؟ راجع به این بوده است که خدایا، مرا از جوار خودت برگرداندى به عالم کثرت؛ و همان حرفى که رسول اکرم- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- فرمودند؛ از ایشان نقل شده است که: لیغان على‏ قلبی و انِّى لَأَسْتَغْفرُ اللَّه فی کلِّ یومٍ سبعینَ مرة [کدورتى بر قلب من حاصل مى‏ شود و من در هر روز هفتاد بار استغفار مى‏ کنم.  مستدرک الوسائل، ج 5، ص 320، باب 22، ح 2]. این «یغان على قلبى»، یعنى همین طورى یک کدورت حاصل مى شده یا همین رجوع به کثرت، کدورت بوده؟

توجه به این عالم طبیعت با اینکه در نظر آنها جلوه خداست، مع ذلک، از آن جلوه باطنى و از آن مرتبه غیر حضرت الوهیت، آنها را واداشته است. از این جهت ناله مى زدند. این مسأله است که ما نمى توانیم ادراکش را بکنیم. ما خیال مى کنیم که این حرفهایى که فلاسفه مى گویند، این حرفهایى که عرفاى علمى مى گویند، این حرفهایى که حکما مى گویند، اینها نمونه اى از این مسائل است، نمونه اى از آن مسائلى است که براى ولى اعظم، ولى اللَّه اعظم و براى اولیاى بزرگ خدا حاصل شده است. اینها همه مسائل علمى است؛ مسأله عرفان علمى، فلسفه علمى و حکمت علمى. اینها علمى است، غیر آن معنایى است که باید باشد. یافتن، مسئله دیگرى است و غرق شدن در آن مسائل مسئله بالاتر و محو شدن در همه مسائل، مرتبه بالاتر و صعق [که ] از برایشان حاصل مى شده است، این از بالاتر و رجوع از آنجا براى آنها مشکل بوده است، دردناک بوده است. هیچ دردى بالاتر از این نبوده است که از آن مرتبه غیب، از آنجایى که لقاى خداست، بدون اینکه کسى در کار باشد، بدون اینکه خودشان هم در کار باشند، از آنجا وقتى برگشت مى کنند به این عالم، خوب این خیلى سخت است برایشان. این مسأله در همه اولیاى خدا بوده است، از حضرت آدم تا رسول خدا. و این یک مطلبى است که ماها نمى توانیم  ادراک کنیم. ما جز اینکه همین چیزهایى [را] که مربوط به همین عالم است، همه اش طبیعى است، حتى عرفان هم طبیعى است [نمى توانیم درک کنیم.] حتى حکمت هم طبیعى است و حتى فلسفه هم طبیعى است؛ همه اینها یک امور طبیعى است. ما در همین حدود [درک مى کنیم.] آنى که غایت آمال عارفین بوده همین بوده است؛ عارفین علمى، این غیر آنى است که آنها ادراک مى کردند. ما درباره او چه مى توانیم بگوییم؟

البته وقتى رجوع به کثرت هم مى کردند، مصیبتهایى که برشان و بر مسلمین وارد مى شده است، آن هم کمرشکن بوده. آنها همه مصایب را داشته اند؛ منتها مصایب معنویشان غلبه داشته است بر همه چیزها. رجوعشان از عالم صعق، صحو، از عالم محو  به عالم صحو، این رجوع برایشان مشکل بوده است، دردناک بوده. اما وقتى رجوع کردند، آنها چون مظهر رحمت خدا هستند، مى خواهند همه مردم سعادتمند باشند. وقتى مى بینند که مردم این طور هستند، مردم دارند دسته دسته به جهنم مى روند، دسته به دسته براى خودشان جهنم تهیه مى کنند، آنها از این رنج مى برند، حتى ... براى اینکه کفار هم به جهنم مى روند، آنها رنج ببرند. آنها رحمت هستند. یا وقتى ملاحظه مى کند که حکومت عدل مى خواهد تشکیل بدهد، آن وقت براى حکومت عدل، آن قدر رنج مى برد و آن قدر سیلى مى خورد! این هم رنج دارد، نه از باب اینکه براى خودش؛ براى اینکه مى خواهد مردم را به عدالت برساند و مردم زیر بار نمى روند. این چیزى است که از صدر عالم تا آخر هست.

هر کس قیام کرد براى اقامه عدل، سیلى خورد. ابراهیم خلیل اللَّه چون قیام کرد براى عدالت، سیلى خورد و او را به آتش انداختند. از صدر عالم تا حالا تاوان این چیزهایى که براى عدالت، براى حکومت عدل بوده است، این تاوان را پرداخته اند و باید هم  بپردازند؛ هر وقت به یک نحو. ما فرض مى کنیم اینى که گفته مى شود- گفته شده است غلط و بر خلاف واقع- که بعض انبیا قیام براى اقامه عدل نکردند، همان موعظه کردند، همان صحبت کردند. ما فرض مى کنیم که این حرف «جنگ نکردند»، ما فرض مى کنیم صحیح باشد، اما شما ملاحظه کنید مقدسترین چیزهایى که براى کفار بوده است، بتها بوده اند. اگر یک کسى تنهایى بدون اینکه وحشت بکند- خداى نخواسته- بیاید اینجا و به خدا جسارت بکند، این به جنگ مسلمین برنخاسته؟ اگر به خدا سب کند، به رسول خدا سب کند، این به جنگ مسلمین برنخاسته؟ این تنهایى قیام کرده بر ضد مسلمین. اگر ابراهیم خلیل اللَّه ما فرض کنیم هیچ کارى نکرده جز اینکه عصایش را کشیده و بتها را شکسته- مقدسترین چیزى که پیش بت پرستها بوده آن بوده- این قیام بر ضد آنها نیست؟

این قیام مسلحانه نیست؟ این بالاتر از قیام مسلحانه نیست؟ چنانچه لشکرهایى مسلحانه به شما قیام کنند، علیه شما قیام کنند، ما بین او و ما بین آن که مسلحانه قیام نکرده، اما آمده علناً لعن مى کند به مقدسات شما، شما او را بدتر مى دانید یا این [را]؟ هیچ شک ندارد که مسلم این را بدتر مى داند، آنها هم همین طور بودند.

بنا بر این، این حرف غلط که حضرت عیسى- سلام اللَّه علیه- همین موعظه کرده و نصیحت کرده یا حضرت موسى همان مقدار کارهاى مختصر را کرده [چیست؟] حالا بعضیشان که خوب، قیام کردند. ولى این مسأله مسئله اى بوده است که در تمام ایام، در تمام دنیا، از صدر عالم تا حالا بوده و تا آخر هم خواهد بود که هر کس قیام کرد براى اینکه عدالت ایجاد کند، حکومت عدل ایجاد کند، سیلى خورده. پس ما گله اى نداریم که چون قیام کردیم براى اقامه عدل، براى حکومت عدل، براى حکومت اسلامى، سیلى بخوریم. ما باید زیادتر سیلى بخوریم. آن وقت یک نحو بوده، حالا نحو دیگرى بوده. اما در اینکه تاوان را باید پس بدهیم، مثل هم است. ابراهیم خلیل اللَّه تاوان را پس داد، موساى کلیم اللَّه داد و رسول خدا داد و امیر المؤمنین آن همه شدت کشید و ائمه ما آن قدر سختى کشیدند؛ براى اینکه آنها همه در نظر داشتند که حکومت عدل ایجاد کنند. اگر فقط حضرت ابراهیم مى آمد و دعا مى کرد و ذکر مى کرد، این دیگر تو آتشش  نمى انداختند. اگر حضرت رسول- سلام اللَّه علیه- فقط آن وقت که در مکه بود، فقط دعا مى خواند، بیش از این نبود. اما او با آن چیزهایى که پیش آنها شریف بود، پیش آنها عظمت داشت، مبارزه مى کرد. از این جهت، باهاش مخالفت مى کردند. و اگر هر کس بنشیند همان دعا بکند، هیچ کس کاریش ندارد. اگر مسلمانها هم بنشینند دست دراز کنند طرف خدا، خدایا! رحمت کن کى را، لعنت کن کى را و چى را، هیچ کس کارشان ندارد. اما این خلاف سیره انبیاست، خلاف شیوه انبیاست. همه سیلى خوردند، ما هم داریم سیلى مى خوریم و این سیلى اى است که به اسلام مى خورد، به ما نیست. این سیلى اى است که از صدر عالم تا حالا به مقدسات انبیا خورده است؛ به شخص نبوده. مسئله شخص نبوده، مسئله مکتب بوده؛ به مکتبشان سیلى زدند. و حالا چون عالم به هم متصل شده و دیگر یک جاى معینى نیست، همه جا مثل همین حالا، الآن شاید حرف من را خیلى جاها بشنوند، هر که گوش کند. حالا این طورى است که عالم شده یک محله، یک مسجد؛ یک همچو جایى. از این جهت، الآن وقتى که شما قیام کنید و ببینند که شما قیام کردید بر ضد تمام مقدسات آنها- مقدسات آنها چى است؟ دنیاست. مى خواهد نفوذ پیدا کند، نمى گذارید. آن مقدساتش بوده، شما بر ضد مقدسات آنها قیام کرده اید. مى خواهد او جمع آورى مال بکند، شما به ضدش قیام کرده اید؛ مال حرام را مى گویید نباید جمع کند- هر چه آنها مقدس مى دانند، چون مربوط به دنیاست، شما هم مکتبتان اقتضا کرده است که مقابل آنها بایستید؛ و باید سیلى بخورید، چاره اى نیست. باید همه سیلى بخوریم. این سیلى اى است که اسلام دارد مى خورد. ... و من امیدوارم خداى تبارک و تعالى به همه ما توفیق بدهد که ما در معارف اسلامى وارد بشویم. ما ادراک کنیم آن ادعیه اى که ائمه خدا کردند، اینها چه مى گویند، با خدا چى صحبت مى کنند؛ ببینیم چى است قصه شان. خدا ما را آشنا کند با آن مسائل. خداوند ان شاء اللَّه، اسلام را خودش تقویت کند و وعده کرده است و وعده را انجاز کند.                                                                                                                                                                    (صحیفه امام، ج 20، ص: 359--363)


. انتهای پیام /*