مردم ‏فریبى سیاستمداران یا سیاستمداران مردم ‏فریب ویژگى کهن دموکراسی هاست. بسیارى از اندیشمندان کلاسیک بر این صفت، هم در سطح نظر و هم در سطح عمل، تأکید کرده ‏اند. مشهور است که یک سناتور مجلس سناى امریکا زمانى گفته است: همان‏طور که بازرگانان به تجارت کالا مى ‏پردازند، من هم به تجارت آرا مشغولم. در پرتو تبلیغات وسیع و جریان‏سازی هاى فکرى و عاطفى که اغلب در دموکراسی ها وجود دارد، رأى ‏دهندگان از موضع عمل خلاق خارج و به رفتار زیستى نزدیک مى ‏شوند. مارکس احتمالاً در این مورد درست مى ‏اندیشید که در جوامع بورژوایى، رأى‏ دهندگان بر اثر همین جریان‏سازی ها، خالى از خواسته ‏هاى واقعى خود مى‏ شوند و در حالت از خود بیگانگى به پاى صندوقهاى رأى مى ‏روند. در دموکراسی هاى کاذب، تقریباً همیشه در‏ارتباط میان رهبران و انتخاب ‏کنندگان، عنصر آگاهى غایب است؛ به بیان دیگر رهبران بر‏حسب خواسته ‏هاى واقعى انتخاب نمى ‏شوند.

اندک ‏اند رهبرانى که مردم را به خواسته‏ هاى واقعى ‏شان که در پس روزمرگی ها نهان است متنبه مى‏ گردانند و از آن اندک‏تر رهبرانى ‏اند که هم ملت را آیینه وجود خود مى ‏سازند و هم خود آیینه نمایش ملت مى‏ شوند. به نظر مى ‏رسد که امام خمینى(س) در رأس همین اندک رهبران قرار مى ‏گیرند. بدیه ى‏ترین نتیجه این است که مردم ایران در ذهن و دل حضرت امام از جایگاه حساس و بلندى برخوردارند. از این روست که تأمل و
تعمق بیشترى در خصوص ارتباط امام ـ این فرزانه عصر ـ و مردمى که آرمانهاى ایشان را به تحقق رساندند ضرورت مى ‏یابد.

آنچه روشن است اینکه از دیدگاه امام خمینى(س) مردم و حکومت اسلامى جداى از یکدیگر نیستند. در این راستا ایشان به نقش محورى مردم در شکل‏ گیرى حکومت تأکید مى‏ کنند و مى ‏فرمایند: «از حقوق اوّلیه هر ملتى است که باید سرنوشت و تعیین شکل و نوع حکومت خود را در دست داشته باشد.»[1]

امام(س) از اراده و حضور مردم به عنوان عامل اساسى در مشروعیت مردمى حکومت یاد مى ‏کنند و بر این اساس هرگونه دیکتاتورى را برخلاف اسلام تلقى و رد مى ‏کنند. بدین جهت است که ایشان، در پاسخ به دلیل مخالفت خود با سلطنت مشروطه و شاه، چنین بیان مى ‏دارند: «ارادۀ ملت نقشى در روى کارآمدن شاه نداشته، بنابراین سلطنت وى از اساس غیرقانونى و از مشروعیت برخوردار نیست».[2]

در نظام اسلامى همه مردم موظفند که بر امور جامعه اسلامى نظارت داشته باشند کلّکم راع. چه آگاهى مردم و مشارکت و نظارت و همگامى آنها با حکومت منتخب خویش، خود بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه مى ‏باشد و این مطلب مى ‏تواند مؤید این نکته نیز باشد که وجدان عمومى بهتر از هر فرد و جناحى خیر و صلاح خود راتشخیص مى ‏دهد.

ایشان با اعتقاد به نبوغ سیاسى و معرفتى مردم اعلام مى ‏دارند: «در ایران اسلامى مردم تصمیم‏ گیران نهایى تمامى مسائلند».[3] و در جاى دیگر با عنایت به تجلى خواسته ‏هاى مردم در شعار استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى مى ‏فرمایند: «سیاست ما همیشه بر مبناى آزادى، استقلال و حفظ منافع مردم است که این اصل را هرگز فداى چیزى نمى ‏کنیم».[4]

از منظر امام حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش از ضرورت هاى نظام جمهورى اسلامى است، لذا شوراها به عنوان یکى از روشن ‏ترین نمودهاى جلوۀ حاکمیت مردم توسط امام در ایران اسلامى بنیان نهاده شد: «در جهت استقرار حکومت مردمى در ایران و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش که از ضرورت هاى نظام جمهورى اسلامى است،

لازم مى ‏دانم بى ‏درنگ به تهیه آیین ‏نامه اجرایى شوراها براى ادارۀ امور محل شهر و روستا در سراسر ایران اقدام و پس از تصویب به دولت ابلاغ نمایید تا دولت بلافاصله به مرحله اجرا درآورد».[5]

نقش مردم از دیدگاه امام(س) تا حدى است که ایشان کل ارکان اجرایى و حکومتى را از یک سو و مردم را از سوى دیگر در جهت تعامل و تعادل و در راستاى یکدیگر قرار مى‏ دهند؛ و از آنجا که انقلاب اسلامى ایران برخلاف سایر انقلاب ها متکى به توده ‏هاى مردم است؛ جایگاه و نقش مردم از اساسى ‏ترین موضوعات است.

امام خمینى(س) احترام و تواضع به مردم را همواره به مسئولان گوشزد نموده و به ‏صراحت مى‏ فرمایند که بدون مردم در انجام کارى موفقیت حاصل نمى ‏آید. به همین جهت امام حفظ مردم را عظیم ‏ترین پشتوانه و سرمایه براى پیشبرد و نیل به اهداف بلند انقلاب مى ‏دانند.[6]

از مجموعۀ رهنمودهاى ایشان چنین استنباط مى‏ شود که پس از اتکا و اتّکال به خدا، محور اصلى و نقش ‏آفرین در پیروزى انقلاب و شکل ‏گیرى حکومت اسلامى در ایران حضور و پشتیبانى مردم بوده است که امام همواره بر آن تأکید داشته ‏اند. امروز نیز که قویترین پشتوانه انقلاب و نظام همان مردمند بدون تردید حفظ وحدت و حضور دائمى آنها اصل مهم و کارساز در تداوم و بقاى نظام و انقلاب اسلامى خواهد بود.

نکته شایان ذکر در اینجا این است که تأکیدات مستمر و ماهوى حضرت امام بر نقش مردم، گویاى اصالت گرایش هاى مدرن مردم‏سالارانه (دموکراتیک) در ایشان نیست. اولاً امام به مردم ایران و سپس به ملتهاى مسلمان منطقه و جهان نظر داشتند نه به مردم در معناى کلى و انتزاعى آن، که موضوع گرایش هاى فلسفى یا پردازش هاى ایدئولوژیکى قرار مى ‏گیرد، بنابراین نگرش ایشان به مردم خاص و واقعى بود نه دکترین‏ مآبانه؛ دوم اینکه از منظر ایشان یعنى در ولایت فقیه، فرض دوگانگى ملت با دولت، یا تخاصم میان آن دو مطرح نبود. امام این ارتباط را تکمیلى تلقى مى‏ کردند. سوم اینکه دیدگاهى آرمانى نسبت به وفاق جمعى داشتند، به همین دلیل تشکیل سازمان هاى داوطلبانه با هدف کسب قدرت و امتیاز به ضرر دولت یا دیگر سازمان هاى اجتماعى را برنمى‏ تافتند. و در یک کلام، در درون جامعه، امام به همکاری ها نظر داشتند نه به تنازعات هر چند قانونى. اما به هر حال این تأکیدات در حدى هست که جدایى دیدگاه امام را از دیدگاه سنتى ‏اى که اعتبار چندانى براى آراى مردم قائل نیست، نشان دهد.

مطلب را با سخنى از یادگار و فرزند گرانقدر امام راحل که فرمود: «بزرگترین درس امام و انقلاب به همه ما این است که هرگز از مردم جدا نشویم»،[7] به پایان مى ‏بریم. 

منبع: جایگاه مردم در نظام اسلامی از دیدگاه امام خمینی، تبیان آثار موضوعی، دفتر سی و پنجم، مقدمه



[1] صحیفه امام؛ ج 4، ص 367. [2] همان؛ ج 5، ص 173. [3] همان؛ ج 16، ص 266. [4] همان؛ ج 4، ص 364. [5] همان؛ ج 7، ص 167. [6] همان؛ ج 16، ص 491. [7] مأخوذ از سخنان مرحوم حاج سید احمد خمینى در دیدار با مسئولان وزارت کشور؛ 28/9/1370.

. انتهای پیام /*