سازمان حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران (آجا) یکی از سازمان‌هایی است که کارویژه نشر و حفظ ارزش‌های دفاع مقدس را برای خود تعریف کرده است. امیر دکتر «ابراهیم گلفام» رئیس این سازمان، معتفد است: جنگ دستاوردهای فراوانی برای ایران داشته و وحدت بین مردم را افزون کرد.
وی تأکید دارد که ما نوآوری‌ها و ابتکارات در بسیاری از حوزه‎ها را مدیون دانشگاه جنگ هستیم. به گفته گلفام، ایران اکنون نه تنها مصرف‌کننده تئوری‌های نظامی غربی نیست، بلکه در مباحث دفاعی تئوری‌پردازی می کند و سلاح را بر حسب نیاز خود تأمین می سازد؛ این در حالی است که پیش از این، ایران در راستای اهداف آمریکا و برای ژاندارمی خلیج فارس وارد کننده بزرگ اسلحه از آمریکا بود.
او هشت سال جنگ را منبعی لایتناهی می داند که هنوز هم می‌ توان به مثابه یک دانشگاه بزرگ از آن بهره‌برداری کرد. 
گلفام، همچنین با تأکید بر لزوم تکریم این ایثارگران و جانبازان به عنوان بزرگترین قهرمانان این سرزمین، از اقدام دولت یازدهم و شخص دکتر روحانی برای تکریم خانواده معظم شهدا تقدیر کرد و خواستار بسط این روند در همه بخش‌های مدیریتی نظام شد.
رئیس سازمان حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران همچنین در گفت‌وگوی اختصاصی با خبرنگار جماران تصریح کرد: کارهای نکرده در بهره‌برداری از هشت سال دفاع مقدس خیلی بیشتر از کارهای انجام شده است. وی ممنوعیت تعرض به حریم ملت عراق را یکی از اصول اساسی اندیشه دفاعی امام خمینی دانست و به ذکر خاطره ای درباره بازداشتن ارتش از انهدام یکی از سدهای تأمین کننده برق عراق از سوی امام خمینی پرداخت. گلفام مسوولیت ارتش ایران را دربرابر معیشت کشاورزان مصرف کننده این سد به عنوان یک اصل اخلاق دفاعی در اندیشه امام خمینی توضیح داد و به ذکر نمونه های دیگری از رابطه اخلاقی و عاطفی امام خمینی با ملت دولتی که در دوره رهبری او به کشورش تجاوز کرده بود؛ پرداخت.

متن کامل این گفت‌وگو را در ادامه می خوانید.

اکنون 34 سال از آغاز تجاوز رژیم بعث عراق به ایران می‌گذرد و ما هر ساله، این آغاز را به عنوان هفته دفاع مقدس، به خودمان یادآوری می‌کنیم. به نظر شما، ضرورت این یادآوری چیست؟

قبل از ورود به این بحث، ذکر مقدمه‌ای را لازم می‌دانم تا بعد از آن به موضوع  آغاز جنگ برسیم. انقلاب اسلامی سال 57 به رهبری امام خمینی(س) به پیروزی رسید. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، رژیم پهلوی تنها به عنوان یک رژیم ظالم مطرح نبود. از شعارهایی که توسط مردم و با رهنمودهای امام خمینی (س) با الهام از اعلامیه‌ها و پیام‌های امام داده می‌شد، شعار «بعد از شاه نوبت آمریکاست» بود. چون معتقد بودند که حامی اصلی شاه، آمریکاست و خیلی از مصیبت‌‎هایی که به ایران و مردم ایران تحمیل می‌شد، از آمریکا ریشه می‌گرفت. آمریکا در نوبت اول دنبال این بود که انقلاب پیروز نشود و بعد از آن هم دنبال این بود که با انقلاب سازش کند و خودش را به عنوان نیروی صاحب نفوذ در کشور مطرح کند. با روشنگری‌های امام، توطئه‌های آمریکا یکی پس از دیگری فاش می‌شود و مرکز لانه جاسوسی آمریکا در 13 آبان 58 توسط دانشجویان پیرو خط امام تسخیر می‌شود. آمریکا وقتی از نفوذ در حکومت و مردم ناامید شد شروع به ایجاد غائله‌هایی در غرب و جنوب کشور کرد. وقتی آمریکا با غائله کردستان نتوانست در تضعیف نظام موفق شود و مردم مظلوم کردستان پشت انقلاب ایستادند، سعی کرد از راهی دیگر وارد شود. در حقیقت شروع جنگ از چنین ریشه‌هایی آب می‌خورد. تنها رژیم بعث نبود که بخواهد جنگی را علیه نظام شروع کند. البته شاید صدام به خاطر شخصیت جاه‌طلبی که داشت مستعد آغاز جنگ بود و نظام سلطه به رهبری آمریکا دنبال چنین فردی می‌گشت که به شکل غیرمستقیم ورود پیدا کند. رژیم بعث عراق با تشویق آمریکا شروع به ایجاد ناامنی در مناطق مرزی کرد.

اما در پاسخ به سؤال شما می‌گویم نباید یادمان برود که چه شد جنگ شروع شد و نباید فراموش کنیم که متجاوز چه کسی بود و چه کسانی از متجاوز حمایت کردند. جنگ، یک روزه شروع نمی‌شود. این نمی‌شود که کشوری یک روزه تصمیم بگیرد می‌خواهم جنگ کنم و یک روزه تمامی نیروهای خود را از پادگان‌ها به جبهه‌ها سرازیر کند. مقدمه جنگ ایران و عراق در چند ماه گذشته آن شکل گرفته بود. عراق با حمله به پاسگاه‌های مرزی ما جرقه‌های جنگی طولانی را روشن می‌کرد. دقیقا یادم هست که از اواخر سال 58 به خصوص از اوایل سال 59 هواپیماهای عراقی پاسگاه‌های مرزی ما را بمباران می‌کردند. من هنوز وارد ارتش نشده بودم و ما خودمان از اینکه پاسخی به این حملات داده نمی‌شود ناراحت بودیم. عراق نیروهای مرزی خود را کنار مرزهای ما آماده‌باش داده بود و دنبال این بود که بهانه جنگ را زودتر به دست آورد. یعنی پاسگاه‌های ما را بمباران کند و نیروهای مرزبانی ما با شلیک چند تیر به سوی آنها بهانه حمله آنها را فراهم کنند.

اصولا منطقی و قابل قبول نیست که کشوری که تازه انقلاب کرده و نظامی نوپا در آن شکل گرفته است، جنگی را علیه کشور دیگری شروع کند. ضمن اینکه در صبغه فرهنگی انقلاب ما، در رویکرد ارزشی انقلاب اسلامی و در اندیشه امام خمینی(س) تعرض و تجاوز تعریف نشده است. 15 سال قبل از انقلاب با نگاه به بیانیه‌ها و سخنان امام(س) موردی دال بر مجاز بودن کشورگشایی و تعرض به خاک دیگران دیده نمی‌شود. امام(س) همیشه دول اسلامی را به اتحاد و وحدت و برابری سفارش می‌کردند. بنابراین ذاتا، عقلاً، منطقاً و شرعاً در نظام ما نیرو و فکری با رویکرد کشورگشایی وجود نداشت. این آمریکا بود که با رویکرد تضعیف و سرنگونی نظام اسلامی بسته‌های تشویقی آغاز جنگ را به صدام می‌داد. صدام در 31 شهریور 59 از روشی برای آغاز رسمی جنگ استفاده کرد که اسرائیل در جنگ شش روزه با کشورهای اسلامی در سال 1967 که همزمان به فرودگاه‌ها و مراکز مهم طرف مقابل حمله کرد، استفاده کرده بود. صدام مقابل دوربین تلوزیونی نشست و قرارداد الجزایر که خودش با محمدرضا پهلوی امضا کرده بود را پاره کرد. در همان روز حمله هوایی گسترده‌ای را علیه تمام فرودگاه‌ها و شهرهای مرزی انجام داد. این در حالی بود که ما اصلا آماده چنین اتفاقی نبودیم. ما اصلا تصور نمی‌کردیم که ممکن است چنین تعرض گسترده‌ای را از کشوری همسایه داشته باشیم. صدام در کنار توپ 130 میلی متری می‌ایستد و در حالی که فکر می‌کنم پادشاه اردن هم کنار او ایستاده است، با کشیدن طناب توپ و شلیک اولین گلوله، رسماً آغاز جنگ را اعلام می‌کند. تمامی اسناد صوتی و تصویری و متنی آرشیوی نشان‌دهنده این است که شروع‌کننده رسمی جنگ چه کسی است. حتی اگر نظام و انقلاب ما ارزشی هم نبود باز منطقی نبود دو سال بعد از دگرگونی عظیم در داخل کشور به فکر تعرض باشیم. انقلاب داشت درون کشور را سازماندهی می‌کرد. الان سند شورای امنیت سازمان ملل به عنوان یک سند تاریخی موجود است که در آن آغازگر جنگ را عراق معرفی می‌کند و در آن بر پرداخت خسارت جنگی به ایران تأکید شده است.

ارزش‌های دفاع مقدس به غیر از یکسری یادمان‌ها و مکان‌ها از جمله شلمچه، فکه و ... چه مواردی هستند؟ فکر نمی‌کنید بخش مهمی از ارزش‌های دفاع مقدس مورد غفلت قرار گرفته است؟ شما در سازمان حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران به حفظ و نشر کدام آثار و کدام ارزش‌ها می‌پردازید؟

مقام معظم رهبری عزیز که به حق خلف صالح حضرت امام خمینی(س) بودند و آنچنان که حضرت امام(س) آموزش داده بودند، سکان رهبری را برعهده گرفته‌اند، چندین رهنمود در این مورد داشته‌اند. باید ببینیم که در دنیای پرتلاطم بعد از رحلت حضرت امام و بعد از جنگ تحمیلی به چه اقتداری رسیدیم. کشوری که سرمایه‌هایش در جنگ تحمیلی از بین رفت، منابع نظامی و اقتصادی‌اش هزینه شد، امروز به چنین جایگاهی رسیده و اینها همه تحت رهبری‌های مقام معظم رهبری بوده است. مقام معظم رهبری بعد از جنگ و رحلت امام خمینی(س) این کشتی نظام را به خوبی هدایت کردند. در جمعی که در 26 اسفند 92 همراه با کارگزاران راهیان نور خدمت ایشان رفته بودیم، حضرت امام خامنه‌ای عزیز می‌فرمایند که نگذارید دو آفت فراموشی و تحریف گریبانگیر دفاع مقدس شود. در جای دیگر ایشان می ‌فرمایند: جنگ یک روزه عاشورا بعد از 1400 سال هنوز زنده است. این دفاع مقدس هشت ساله که خود الگو گرفته از این نهضت بوده است، قابلیت بهره‌برداری به مدت 800 سال را داراست. امام خمینی(س) هم در جایی می‌فرمایند که جنگ، دانشگاه است. امام خمینی صرفا دنبال بیان حرف‌های مردم‌پسند نبود و آنچه می‌فرمود بر اساس ایمان و اعتقادش بود.

جنگ باعث شد ریشه‌های نظام جمهوری اسلامی تقویت شود. جنگ باعث شد وحدت بین مردم بیشتر شود و انسجام پیدا کنند و اهمیت نظام اسلامی و رهبری را بیشتر درک کنند. در جنگ ایثارها، از خودگذشتگی‌ها، ابتکارات و نوآوری‌ها اتفاق افتاد. ما خیلی از نوآوری‌های خود را مدیون دفاع مقدس هستیم. خیلی از این دستاوردها از دانشگاه جنگ نصیب‌مان شده است. خیلی از ابتکارات دفاعی را از آنجا سرمشق گرفته‌ایم. جنگ باعث ثبات و تداوم نظام اسلامی شد. تعریف دکترین و تاکتیک نظامی ما انحصارا مربوط به خودمان است. ما الان نه تنها مصرف‌کننده تئوری‌های غربی در زمینه نظامی نیستیم بلکه در مباحث دفاعی تئوری‌پردازی می‌کنیم. ما حالا سلاح خودمان را بر حسب نیاز خودمان تأمین می‌کنیم. پیش از این، ما در راستای اهداف آمریکا و برای ژاندارمی خلیج فارس سلاح می‌خریدیم. ما از دانشگاه جنگ خیلی چیزها را استخراج کردیم. هشت سال جنگ منبع لایتناهی است که هنوز هم می‌شود از آن بهره‌برداری کرد. یادمان‌ها در نقاط مرزی نشانه‌ای از ایثار و مجاهدت‌های دفاع مقدس است. بیش از 1300 کیلومتر مرز با عراق داشتیم که هر منطقه‌اش برویم نشانه‌های این ایثار و مجاهدت‌ها وجود دارد.

بزرگترین قهرمانان و ایثارگران ما شهدا هستند؛ به خصوص آنهایی که گمنام هستند. آیا ما از جلوه‌های ایثار و فداکاری به اندازه کافی تکریم می‌کنیم؟ بعضی وقت‌ها فکر می‌کنیم که لزوما یک بنیاد یا سازمان خاصی باید متولی این امر باشد. مگر در نظام اسلامی خود ما مردم نباید از این اسوه‌های ایثار و شهادت تکریم کنیم. ما ابتدا باید به خودمان نگاه کنیم ببینیم چه کرده‌ایم. ما باید این فرهنگ‌سازی و اطلاع‌رسانی را در آحاد جامعه ایجاد کنیم. تمام سازمان‌های دولتی هم باید متولی حفظ و تکریم این ارزش‌ها باشند. بعد از شهدا، جانبازان و پیشکسوتان دفاع مقدس هستند که برای مجاهدت رفتند و شهید نشدند. آیا دستگاه‌های اصلی حکومتی آنطور که باید و شاید از این قشر حمایت می‌کنند؟ حمایت که صرفا حمایت مادی نیست. جوانترین‌های دفاع مقدس 50 سال را گذرانده‌اند. بیشترشان الان 60 سال به بالا دارند. آیا علاوه بر رفع نیازهای مادی آنها به اندازه کافی به این عزیزان توجه کرده‌ایم؟

تکریم این ایثارگران و جانبازان از دو جهت مفید است و دوگونه انرژی مثبت ایجاد می‌کند؛ اولا به خود آن خانواده و آن فرد انرژی می‌دهد. دوما به جوان‌ها و نسل جدید انرژی مثبت می‌دهد. وقتی یک فرد 60 ساله که در دوران جوانی خودش را در معرض شهادت و جانبازی قرار داده تا نظام و کشور حفظ شود، مورد تکریم قرار می‌گیرد جوان امروزی می‌گوید من هم مثل آنها آماده جانفشانی می‌شوم.

یکی از کارهای خوبی که  در دولت محترم آقای روحانی انجام می‌شود، تکریم خانواده معظم شهدا توسط رئیس جمهور است. وقتی رئیس جمهور محترم هفته‌ای یک بار یا دوهفته یکبار به خانواده شهدا سر می‌زند، بیینید وزرا، مدیرکل‌ها و استانداران چند بار باید این کار نیک را انجام دهند.

با سر زدن به بعضی آسایشگاه‌هایی که جانبازان اعصاب و روان در آنجا نگهداری می‌شوند و با سرزدن به بیمارستان‌هایی که جانبازان شیمیایی در آن تحت درمان هستند، متوجه می‌شویم که نکند اصل موضوع را فراموش کرده‌ایم. ما در معرفی و تببین دفاع مقدس تا چه حد توانسته‌ایم حق مطلب را آنگونه که باید باشد ادا کنیم؟

وقتی سراغ خیلی از جانبازان می‌رویم، متوجه می‌شویم هیچ توقعی از نظام ندارند. می‌گویند ما نرفتیم که نظام ایثار ما را جبران کند. با وجود اینکه نیازمندند ممکن است در معیشت با مشکلاتی مواجه باشند. خیلی‌ها هستند که آسیب‌دیده جنگ هستند و در همین جامعه و در میان خانواده‌هایشان زندگی می کنند. بر گردن همه ما حق است که از این ارزش‌های زنده دفاع مقدس تکریم کنیم. بر دولتمردان ما و جوانان ما و همه ما واجب است که از نعمات جامعه تکریم کنیم. توجه به مسائل درمان  جانبازان باید مورد توجه قرار گیرد. هیچ کس حاضر نیست سلامتی خودش را با هیچ امتیاز و امکاناتی معامله کند. مسئولین نظام باید تلاش کنند و امور مربوط به این ایثارگران را در اولویت قرار دهند.

ما در  سازمان حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش، تاریخ شفاهی جنگ را در حوزه ارتش جمع‌آوری و تدوین می‌کنیم. از رزمندگان ارتشی که در قید حیات هستند دعوت می‌کنیم و فیلم و صوت از روایات آنها جمع‌آوری می‌کنیم. اینها اسنادی است که در قفسه سینه آنها قرار دارد. ارتش برای تمام کارهایی که در دفاع مقدس انجام داده، سند دارد.

فکر نمی‌کنید در معرفی ارزش‌های دفاع مقدس و جنگ برای نسل جدید و متولدین دوران بعد از جنگ دچار کلیشه‌ها شده‌ایم و برای معرفی و شناساندن واقعیات دفاع مقدس به نسل جدید نیازمند تجدید نظر هستیم؟

ما اطلاعات دست اول از خود رزمندگان و خانواده شهدای ارتشی می‌گیریم. ارتش بیش از 48 هزار شهید فقط در دفاع مقدس تقدیم کرده است. بیش از 200 هزار از جانبازان مربوط به ارتش جمهوری اسلامی هستند. بعضی از بازنشستگان ارتش که آثار جراحات و جانبازی را دارند اصلا ثبت نشده‌اند و در این خصوص پرونده‌ای ندارند. من موردی را می‌شناسم که تا روزی که به کما نرفته بود سراغ تشکیل پرونده جانبازی نرفته بود. بعد از کما خانواده‌اش به دنبال تشکیل پرونده رفتند. ما الان ده‌ها هزار نفر از بازماندگان جنگ و کهنه‌سربازان را داریم که کارهای نکرده بسیاری در مورد این عزیزان داریم. قسمتی از این کار، جمع‌آوری خاطرات ارزشمند آنهاست. اگر این اتفاقاتی که در دفاع مقدس افتاد مربوط به کشور آمریکا بود سال‌های سال در این مورد در هالیوود برای آن فیلم می‌ساخت و قهرمانی‌های خودشان را به جهانیان نشان می‌دادند.

تفاوت برخورد ارتش و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران با دشمن و مردم عراق در خاک عراق با برخورد عراقی‌ها در چه بود؟ نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران چه اصول و ارزش‌هایی داشتند که آنها را از ارتش عراق متفاوت می‌کرد؟

ما کشوری بودیم که مورد تهاجم واقع شدیم. از 31 شهریور 59 نزدیک به هزار دستگاه تانک و ماشین زرهی وارد خاک ما شدند و طی عملیات‌های زمینی، خاک ما را اشغال کردند. نیروهای متجاوز تا پل نادری و نزدیکی‌های دزفول و از طرفی تا نزدیکی‌های اهواز وارد خاک کشورمان شدند. برنامه آنها این بود که در مرحله بعدی، استان خوزستان و جنوب استان کهکیلویه و بویراحمد یعنی قسمت جنوب غربی کشور تا مرزهای شمالی خلیج فارس را تصرف کنند و اگر می‌توانستند همه این مناطق را تصرف کرده و در ارتفاعات مستقر می‌شدند، خارج کردن بعثی‌ها از کشور به این راحتی نبود. اگر می‌توانستند این مناطق زرخیز سرشار از منابع نفتی و منابع آبی را به دست بیاورند و موقعیت برتری را در منطقه خلیج فارس به دست بیاورند، نظام خیلی تضعیف می‌شد. خدای نکرده اگر قسمتی از خاک کشور از ایران جدا می‌شد این اولین باری بود که بعد از یکصد سال جنگی تحمیل شده بود که منجر به جدایی قسمتی از خاک ایران می‌شد و این اتفاق بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به پای نظام اسلامی نوشته می‌شد. ما به شهرهای عراق ورود پیدا نکردیم. ولی دشمن بعثی به هر جایی که می‌رسید، علاوه بر نظامی‌ها، مردم بی‌گناه را می‌کشت. کشته شدن و مجروح و اسیر شدن نظامی‌ها در جنگ طبیعی‌ست؛ ولی بدترین اتفاق موقعی رخ می‌داد که بعثی‌ها وارد شهرها و روستاهای ما می‌شدند. قبل از جنگ، صدام ندای این را می‌داد که من می‌خواهم خوزستان را به اسم الاحواز به خاک عراق متصل بکنم. او می‌گفت این شهرها متعلق به عراق خواهد بود. آنها در کتب مدارس ابتدایی‌شان، استان الاحواز را به عنوان استان عراق مشخص کرده بودند. رژیم بعثی که دم از خلق عرب می‌زد و خود را حامی اعراب ایران معرفی می‌کرد، وقتی به شهرهای بستان، هویزه، سوسنگرد و خرمشهر و روستاهای آن که ساکنان عرب دارند هجوم می‌بردند، مردم عرب آنجا را قتل عام می‌کردند. بعثی‌ها هر جا به مردم رسیدند به زن و بچه رحم نکردند. نمونه‌ای نداریم که آنها وارد سکونتگاه انسانی شده باشند و از مردم کشته نگرفته باشند. مگر جنگ شهرها را کدام طرف شروع کرد. رژیم بعثی تا جایی که می‌توانست شهرهای ما را بمباران می‌کرد. تعداد زیادی موشک به شهر مقاوم دزفول اصابت کرد. رژیم بعثی واقعا خوی حیوانی خود را نشان داد. ما در مقابل این شیوه عراقی‌ها ورودی نداشتیم. ما اگر در مناطق مرزی ورودی داشتیم صرفا برای گرفتن نقاط سرپل و نقاط استراتژیک برای اداره جنگ بود. ما که قصد فتح شهر و کشورگشایی نداشتیم. مگر اینکه یک اراضی را داشته باشیم که در اواخر جنگ احیانا تبادلی داشته باشیم تا قطعه‌ای از کشور در دست دشمن باقی نماند. این نباشد که بگویند نظام پادشاهی توانست اراضی مملکت را حفظ کند و وقتی نظام اسلامی حاکم شد قسمتی از سرزمین‌ها را از دست داد. 

حضرت امام خمینی(س) در طول دفاع مقدس با وجود رهبری نظام اسلامی و رهبری جهان اسلام، در مسائل نظامی هم رهبری نظامی بزرگی بودند. قوت قلب نظامی‌های ما بودند. بسیج حاصل تدبیر راهبردی حضرت امام خمینی(س) است. امام مسائل راهبردی ماندگار یک نظام اسلامی را برای ما ترسیم کردند. امام خمینی(س) علاوه بر مسائلی که در جلسات عمومی مطرح می‌کردند مسائلی را در جمع فرماندهان نظامی عنوان می‌داشتند. توصیه امام(س) در مباحث دفاعی این بود که اصلا تعرضی به مردم مظلوم عراق نشود. با نگاه به دیدگاه امام خمینی(س) و نظام اسلامی می‌بینیم که تعرض به حریم مردم کشور درگیر با ما هم مجاز نبود. در حالی که بعثی‌ها، شهر سردشت ما را بمباران شیمیایی کردند و حتی در کمال بی‌رحمی نسبت به مردم کشور خودشان، حلبچه را هم بمباران شیمایی کردند. آن نظام دنبال تعرض به مردم بود و ما کاملا برعکس این شوه رفتار می‌کردیم.

مثلاً در جنگ‌ها برای تضعیف طرف مقابل نقاط قوت اقتصادی آن را تخریب می‌کنند. یکی از برنامه‌های ما این بود که یکی از سدهای تأمین‌کننده برق کشور عراق را مورد هدف قرار دهیم و به این ترتیب، توان برقی عراق برای صنایع‌اش را تضعیف کنیم. به گفته فرماندهان ارشد وقت، هنگامی که از حضرت امام(س) سؤال می‌کنند که این کار را انجام دهند یا نه؟ امام(س) می‌پرسند از آب این سد چه کسانی استفاده می‌کنند؟ در جواب می‌گویند کشاورزان روستاهای پایین‌دست سد از این آب استفاده می‌کنند. امام(س) می‌فرمایند درست است که این کار به سیستم اقتصادی و توانمندی ماشین جنگی دشمن ضربه می‌زند ولی این کار باعث می‌شود مردم مظلوم عراق در معیشت‌شان دچار مشکل شوند و این کار را انجام ندهید. تدابیر حضرت امام(س) به عنوان راهنمای ما در طول دفاع مقدس بود. حلبچه که یک شهر عراقی بود وقتی مورد بمباران شیمیایی قرار گرفت، هوانیروز ما نزدیک به سه هزار نفر از مردم مصدوم شیمایی حلبچه را به جهت مداوا به ایران منتقل کرد. بیش از 300 سوتی پرواز انجام شد تا مجروحان حلبچه را به خاک ایران منتقل کنند و درمان شوند. عملکرد ما نسبت به مردم عراق هر جا بوده عطوفت و مهربانی بوده است. جنگ ما که جنگ با مردم عراق نبود. ما فقط به اندازه بازدارندگی ورود پیدا می‌کردیم؛ چون می‌دانستیم امام(س) و ملت ایران نمی‌خواهند ملت عراق آسیب ببینند.

وقتی شهید بابایی و شهید دوران برای بمباران پلی به خاک عراق می‌رفتند، وقتی می‌دیدند ماشینی روی پل حرکت می‌کند، با وجود احتمال سرنگونی توسط موشک‌های پدافند زمین به هوا یک دور و مانوری می‌دادند تا آن خودرو از روی پل خارج شود. پل را موقعی مورد اصابت قرار می‌دادند که ماشینی نبود. در کجای دنیا و کدام جنگ‌ها چنین اتفاقاتی را سراغ دارید. خیلی سخت است در جنگی که پای جان در میان باشد به این حد مسائل انسانی رعایت شود. اینجاست که این شهیدان ما اوج انسانیت، رعایت موازین انسانی، اخلاق و مقلد امام بودن خود را ثابت می‌کنند. در کنار آن نیز موازین و اصول نظامی را رعایت می‌کردند.

به نظر شما این رویکرد اخلاقی و انسانی در چنین جنگ نابرابری روی هم رفته به نفع ایران بود؟ تا چه حدی توانسته ایم رویکرد اخلاقی انسانی رزمندگان جبهه های خود را در جنگ هشت ساله تبیین کرده و برای دنیا که نه، دست کم برای جوانان خودمان بازگو کنیم؟

از حضرت علی(ع) حدیثی است با این عنوان «عـرفـت اللّه سـبـحـانـه بـفـسـخ ‌العزائم، وحل العقود، ونقض الهمم» خداوند را از در هم ریختن قصدها و اراده‌ها شناخته‌ام. مگر ما در این جهان حوزه اختیارمان چقدر است. آیا اختیار مطلق به ما واگذار شده است؟ درست است که در اصول نظامی‌گری رعایت اصول الزامی است ولی ما باید توکل به خدا کنیم. مگر در جنگ ایران و عراق تجهیزات نظامی ما باعث شد که بر عراق توفق پیدا کنیم؟ تجهیزات نظامی عراق بسیار بسیار آماده بود. در حالی که ما انقلاب کرده بودیم. دولت موقت یکسری تصمیمات اشتباه را گرفته بود؛ مثلا مدت سربازی را کاهش داده بود و نصف پادگان‌ها با این تصمیم خالی شده بود. اعلام کرده بودند هر کسی در هر شهری که دلش می‌خواهد می‌تواند خدمت کند. یک راننده تانک چیفتن در لشکر 92 خوزستان که اهل مازندران بود تانک را رها می‌کرد و می‌رفت مازندران به نیروی دریایی ملحق می‌شد. ارتش ما در آستانه جنگ تضعیف شده بود. احیای ارتش توسط امام(س) در آن مقطع خود موضوع مستقلی برای صحبت کردن است.

 از طرفی نیروهای مردمی و دانش نظامی ارتش و از طرفی دیگر نماینده‌های امام خمینی(س) در طول جنگ، معرفت را به نیروهای ما منتقل می‌کردند. مثل خود مقام معظم رهبری که نماینده حضرت امام خمینی(س) در شورای عالی دفاع بودند و با لباس سربازی و کلاه ارتشی، دائماً در میان رزمنده‌ها بودند. غیر از راهنمایی‌ها و تدبیرهایی که داشتند، مشی الهی را هم منتقل می‌کردند و در عین حال به عنوان یک مدبر نظامی هم کمک می‌کردند. ما در جنگ‌هایی که بر پایه پشتوانه مذهبی، اخلاقی و اعتقادی بود باید موازین انسانی و ارزشی را رعایت ‌می‌کردیم. جنگ‌ ما علیه مردم عادی و مظلومان نبود. ما علیه ظالمان، متجاوزان و اشغالگران می‌جنگیدیم. دکترین و دیدگاه ما در مقوله دفاع، نسبت به غیرنظامی‌ها و مردم عادی، دیدگاهی کاملا انسانی بود. مصداق این موضوع را می‌توان در نحوه برخورد با اسرای عراقی دید. اسرای زیادی در عملیات‌های فتح المبین و بیت المقدس از عراقی‌ها گرفتیم. اگر کتاب جهنم تکریت نوشته سرهنگ مجتبی جعفری را بخوانید، متوجه خواهید شد که در تکریت با اسرای ارتشی ما چطور برخورد می‌کردند و چه بلایی سرشان می‌آوردند. در مقابل برخورد آنها ما چه کار کردیم. ما برای اسرای عراقی، کلاس گذاشتیم؛ به آنها آموزش و بینش دادیم. نشانه کارکرد مثبت ما این بود که خیلی از اینها بعد از جنگ حاضر به بازگشت به عراق نبودند و خیلی از آنها که به کشورشان بازگشتند مبلغ نظام اسلامی ما شدند. اسیرداری ما به شکل اسلامی بود و به عنوان مهمان با آنها برخورد کردیم. شاید برخی از مردم می‌گفتند چرا این امکانات را برای آنها فراهم کردید؟ به عنوان یک مسلمان با الگوبرداری از نحوه برخورد امام علی(ع) نسبت به ابن ملجم که اسیر شده بود، مدارا کردیم. در دکترین اعتقادی و انسانی ما انسان‌های غیرنظامی و اسرا طبیعتاً در امان می‌ماندند. وقتی این واقعیت‌ها را می‌بینیم متوجه می‌شویم که خدا کمک می‌کند. تمام ساز و کار و تجهیزات پیشرفته در اختیار رژیم بعثی عراق بود، آمریکا و شوروی مستقیم کمک‌اش می‌کردند. اروپای غربی و کشورهای عربی حامی عراق بودند. فرانسه هواپیمای اجاره‌ای در اختیار بعث قرار داد. ما از طرف دیگر در تحریم تسلیحاتی قرار گرفتیم تا جایی که سیم خاردار هم به ما نمی‌فروختند. آنها با تمام عده و عُده و استعداد نظامی‌شان در مقابل ما که اصرار به رعایت موازین اسلامی داشتیم و دکترین نظامی ما دکترین نظامی غربی نبود، کم آوردند. با استفاده از رهنمودهای حضرت امام خمینی(س) توانستیم هم اقتدار نظامی خود را اثبات کنیم و جنگ را مدیریت کرده و به پیروزی برسانیم. افتخار ما این است که در این پیروزی، هرگز موازین اخلاقی و انسانی را زیر پا نگذاشتیم. آیه قرآن داریم که اگر خدا را یاری کنید خدا هم شما را یاری خواهد کرد.

ارتش از چه زمانی و چگونه از امام خمینی و  انقلاب تأثیر گرفت و چه تحولی در آن روی داد؟

برای پاسخ به این سؤال به سال 1341 برویم. بعد از رحلت آیت الله بروجردی (ره) شاه می‌خواست که مرجعیت شیعه را از ایران خارج کند. چون می‌دانست که اگر امام خمینی(س) به عنوان مرجعیت شیعه قرار بگیرد، با روشنگری‌های خود تأثیر زیادی روی مردم خواهد گذاشت. اگر سخنرانی‌های امام را مرور بکنیم می‌بینیم امام (س) از همان موقع با ارتشی‌ها صحبت می‌کند. در پیام‌هایی که می‌دهند توصیه‌هایی را به نظامی‌ها می‌کنند. امام به دنبال جذب نظامی‌ها بود. امام (س) اگر رهبر غیرمذهبی بود می‌توانست مردم را علیه ارتش بشوراند. ولی امام معتقد بود ارتش سرمایه این مملکت است. درست است که رژیم پهلوی از آن استفاده می‌کرد ولی امام خمینی (س) از 15 سال قبل از انقلاب روی ارتش کار کرده بودند. امام(س) در هیچ جایی در فرمایشات‌شان به ارتشی‌ها تندی نکرده‌اند. همیشه با نگاه جذبی و با رأفت و مهربانی با آنها صحبت می‌کردد. نتیجه این رویکرد ایشان این بود که خیلی از ارتشی‌ها رابطه زیادی با روحانیت و به طور غیرمستقیم با امام خمینی(س) ارتباط برقرار کردند. بدنه ارتش قبل از انقلاب یک بدنه کاملا مسلمان بود.

در 12 بهمن 57 وقتی امام خمینی(س) در بهشت زهرا سخنرانی می‌کنند، چکیده کلام‌شان این است که من می‌خواهم شما آقای خود باشید. امام(س) در پاسخ به بعضی استفتاهایی که در مورد ماندن و یا رفتن از ارتش وجود داشت، به بعضی‌ها توصیه می‌کردند شما در ارتش بمانید. امام خمینی حتی در زمان تبعید خودشان هم بر روی ارتش کار می‌کردند. سازندگی و حفظ ارتش را امام خمینی(س) از قبل از انقلاب شروع کرده بودند. کاری کرده بودند که بدنه ارتش خودش را متعلق به اسلام می‌دید. در سال 57 که حکومت نظامی‌ها شروع شد من خودم در تهران بودم. برای قدرت‌نمایی از یگان‌های ارتش در خیابان‌ها چیده بودند؛ اما ارتشی‌ها با مردم ارتباط دوستانه برقرار می‌کردند و می‌آمدند در مسجد کنار ما نماز می‌خواندند. در واقع صرفا بنا به دستور نظامی به خیابان آمده بودند. خیلی از ارتشی‌ها وقتی به خیابان‌ها منتقل می‌شدند عمداً قطعه‌ای از اسلحه خود مثل گلنگدن را نمی‌بردند. مردم در اسلحه ارتشی‌ها گل می‌گذاشتند. مردم ارتشی‌ها را تکریم می‌کردند. عده نادری در ارتش بودند که وابسته به رژیم پهلوی بودند که به مردم تعرض کرده و به سزای اعمالشان رسیدند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تدبیر حضرت امام خمینی(س) در رابطه با ارتش بی‌نظیر است. اکثراً به رسم انقلاب‌ها، ارتش را منحل می‌کنند؛ اما امام(س) فرمان داد که ارتش باید بماند. امام(س) در آن مقطع احساسی عمل نکرد. امام(س) 15 سال بر روی مردم و ارتشی‌ها به عنوان جزئی از مردم کار کرده بود. اگر ارتش منحل می‌شد چه اتفاقتی می‌افتاد؟ چه کسانی وارد ارتش می‌شدند؟ برای مردم گروه‌های چپ و راست که کاملا مشخص نبود. منافقین در آن زمان به اسم مجاهدین بودند. کمونیست‌ها بودند. ملی‌گراها هم بودند. برای مردم کاملا مشخص نبود که کدامیک از گروه‌ها کاملا در خط حضرت امام(س) هستند. اگر ارتش منحل می‌شد کدامیک از این گروه‌ها و با چه تعدادی وارد پادگان‌ها می‌شدند؟ دوراندیشی امام(س) این بود که می‌دانست انقلاب به یک سازمان و سازه نیاز دارد که از آن محافظت کند. امام(س) آینده را دیده بود و با تدبیر راهبردی خود ارتش را حفظ کردند. امام(س) در 26 فروردین 58 پیامی دادند و از ارتش خواستند که در 29 فروردین به خیابان‌ها بیایند و مردم از آنها استقبال کنند. (صحیفه امام، ج7، ص 20) چون زمزمه‌هایی در مورد انحلال ارتش در جامعه شنیده می‌شد. امام (س) این خطر را احساس می‌کرد که گروه‌های مجاهدین و توده‌ای‌ها و ملی‌گراها به دنبال فرصتی برای انحلال ارتش بودند. در 29 فروردین، شعار «ارتش برای ملت و ملت برای ارتش» در خیابان‌ها طنین‌انداز شد. با بازگشتن ارتش به آغوش مردم، تدبیر امام(س) روشن می‌شود. اگر ارتش نبود در غائله کردستان کدام نیرو نقش ایفا می‌کرد؟!

شهید سپهبد قرنی در آن مقطع فرمانده ارتش بود؟ ایشان چه نقش و عملکردی در ارتش بعد از  انقلاب داشتند؟

امام(س) در آن مقطع، سپهبد شهید قرنی را به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش منصوب کردند. شهید قرنی ارتشی قبل از انقلاب بود که به خاطر اعتقادات مذهبی‌اش بارها به زندان افتاده و بعد هم از ارتش اخراج شد بود. شهید قرنی به خاطر اعتقاداتش به آن همه امکانات مالی رفاهی و پرستیژی که یک ژنرال ارتش در آن دوره می‌توانست داشته باشد، پشت می‌کند و تا پیروزی انقلاب اسلامی هیچ حقوقی از ارتش نمی‌گرفت. در فقر و تنگدستی و ساده‌زیستی تمام زندگی می‌کرد. شهید قرنی چکی را که از طرف شاه به او داده می‌شود، نمی‌پذیرد و می‌گوید سرباز امام(س) نیاز به این پول‌ها ندارد. بعد از انقلاب ایشان رئیس ستاد مشترک ارتش می‌شوند؛ اما در دولت موقت برخی عناصر ملی‌گرا که به دنبال تضعیف ارتش بودند، ایشان را در تنگناهای مختلفی قرار می‌دهند و در نهایت، گروهک تروریستی فرقان با رویکرد ضربه زدن به ستون‌های نظام، سپهبد قرنی را به عنوان یکی از ستون‌های نظامی انقلاب ترور می‌کند.

گروهی که شهید مطهری را ترور می‌کند، اینجا شهید قرنی را ترور می‌کند. این تشابه و اشتراک تا چه حدی معنادار است؟

فرقان گروهی است که بازوهای نظام نوپای اسلامی را هدف قرار داده بود. اولین بازوی انقلاب، بازوی دفاعی و نظامی انقلاب بود. دشمن باور نمی‌کرد که ارتش اینچنین در خدمت امام و انقلاب قرار بگیرد. فرقان یک گروه کوچک بود. مگر می‌شود چنین گروهی بی‌ارتباط با بیگانه باشد؟! با آن همه دسترسی به یکسری اطلاعات جاسوسی مهم. در حقیقت این گروهک‌ها بودند که وسیله و بازیچه‌ای برای ساقط کردن نظام بودند که از طرف استکبار مأمور می‌شدند. شهید قرنی اولین کسی است که در آن رده نظامی امام(س) را ولی امر خود می‌خواند. حالا را نگاه نکنید در آن مقطع این فرهنگ مثل امروز جا نیفتاده بود. دشمن می‌گوید اگر چنین فردی در ارتش باشد مانع به هم ریختن ارتش خواهد بود. بعد از ترور شهید قرنی به عنوان بازوی نظامی انقلاب و نظام، سراغ شهید مطهری به عنوان بازوی فرهنگی نظام می‌روند. اینها شاگردان امام(س) بودند که خط و مشی خود را از امام می‌گرفتند. این روشنگری فرهنگی امام خمینی(س) توسط درس و بیان و قلم شهید مطهری‌ها گسترش می‌یافت. شهید قرنی را باید به نیکی و پاکی و اخلاص و به مقلد امام(س) بودن یاد کنیم. 

منبع: جماران

. انتهای پیام /*