به دنبال ناپدیدشدن امام موسی صدر پس از مسافرت به لیبی، توصیه ها، دیدارها و نامه های امام انقلاب ایران در خصوص ربوده شدن رهبر شیعیان لبنان نشان می دهد که ایشان به شدت نگران وضعیت امام موسی صدر و پیگیر موضوع بوده‌اند. امام در نامه های خود مدام ابراز نگرانی می کند و از مخاطبان درخواست فیصله این قضیه را می نماید. امام خمینی فردای دستگیری امام موسی صدر طی نامه ای به یاسر عرفات با ابلاغ نگرانی و تاثر خود از ربوده شدن صدر، از عرفات می خواهد هر چه زودتر از مکان و سلامتی وی اطلاع پیدا کرده و به او خبر دهد. (صحیفه امام، ج‏3، ص: 458) ایشان در نامه ای دیگر به حافظ اسد رییس جمهور وقت سوریه در روز اول مهر 1357 ، همین مساله را یادآور می شود و  از او به عنوان رییس جمهور کشوری اسلامی و رییس کنگره جبهه صمود و رفض می خواهد تا نظر سران کشورهای فعال در قضیه فلسطین را به پیگیری و حل مساله امام موسی صدر جلب نماید. در این نامه بر گرفتاری ملت ایران در دست رژیم شاه و مسئولیت سران کشورهای اسلامی در این باب تأکید شده است:

متن این نامه بدین شرح است:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت آقاى حافظ اسد، رئیس جمهورى سوریه و رئیس کنگره جبهه صمود و رفض «1» پس از اهداى سلام؛ این جانب از غیبت جناب حجت الاسلام آقاى سید موسى صدر نگران و متأثرم. از جنابعالى تقاضا دارم که این موضوع را با سران کشورهایى که در قضیه فلسطین اجتماع کرده‏اند در میان گذارید و اهتمام آنان را جلب نمایید.

ما و ملت ایران، در این عصر، گرفتار رژیمى هستیم که با اتکا به پشتیبانى امریکا ملت را در آتش دیکتاتورى و کشتارهاى دسته جمعى و سلب همه آزادی ها مى‏ سوزاند. ما از شما سران دولتهاى اسلامى براى رهایى ملت بى ‏پناه ایران کمک مى‏ خواهیم. برادران مسلمان شما در زیر چکمه دژخیمان شاه خرد شده ‏اند و حکومت نظامى که در اکثر شهرستانهاى مهم ایران برپاست ملت را به جان آورده.

از پیامبر اسلام- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- نقل مى ‏شود: کُلُّکم راعٍ و کُلُّکم مَسئولٌ عن رَعِیَّته؛ همه افراد و از جمله شما سران دولتهاى اسلامى که قدرت دفاع از ملت مظلوم ما را دارید مسئول هستید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

(1)- در سال 1977 م. در مقابل سازش مصر و اسرائیل، تشکلى از سوى سوریه به نام جبهه صمود و رفض (امتناع و پایدارى) تأسیس شد. و منجر به قطع رابطه سوریه با مصر گردید.

(صحیفه امام، ج‏3، ص: 479)

. انتهای پیام /*