آنچه در بحث از مکتب تربیتی امام خمینی(س) که در واقع همان تربیت اسلامی است، عمده و اساسی می باشد، توجه به مبانی فکری و فلسفی و عرفانی است، که پشتوانه واقعی آن آراء تربیتی را تشکلیل می دهد. تعلیم و تربیت ذاتاً یک مسئله فلسفی است. طرح این سؤال که «تعلیم و تربیت چیست؟» چنان است که بگوییم «آدمی کیست؟» و این سؤال، فلسفی است. تربیت از دیدگاه امام(س) متضرع بر انسان شناسی است که آن نیز خود متضرع بر هستی شناسی و خداشناسی و به اصطلاح جهان بینی توحیدی است.

جهان آفرینش بر پایه علم و حکمت استوار بوده و این همان علم و حکمت الهی است که در تحقق کل هستی، طبیعت و آفرینش انسان آشکار و ایجاد نظامی هماهنگ و هدفمند را سبب گردیده است. انسان به عنوان دائر مدار هستی و خلیفه الهی در پی کشف این نظام هدفمند و تدوین قانونمندی های آن در خود و سایر پدیده هاست، تا در واقع به جایگاه حقیقی خود دست یابد.

 مفهوم تربیت

اسلام دین جامعی است و این جامعیت دال بر آن است که اسلام در نگاه به انسان همه جنبه های او را در نظر می گیرد. اسلام دینی است که انسان را در یک پیوستگی با موجودات عالم می بیند. حال این انسان به امتیازی که با دارا بودن عقل نسبت به موجودات دیگر دارد ما را به این مهم رهنمون می سازد که لازماً چنین موجودی باید به جایگاه خلیفه الهی که خداوند برای او مقرر کرده دست یابد، که هم سعادت دنیوی و هم سعادت اخروی را برای او به ارمغان آورد. لازمه رسیدن به چنین جایگاهی، شناخت خداوند به عنوان تنها وجود حقیقی و رب یگانه و برگزیدن و تن زدن از غیر اوست.

لذا با چنین نگاهی است که می توان تعلیم و تربیت اسلامی را چنین تحلیل کرد: شناخت خدا به عنوان رب یگانه انسان و جهان، برگزیدن او به عنوان رب خویش، تن دادن به ربوبیت او و تن زدن از ربوبیت غیر است (باقری، 1374، ص54). با این اوصاف سه عنصر اساسی در تعلیم و تربیت اسلامی عبارت اند از: شناخت، انتخاب و عمل، که به بررسی هر یک از این مؤلّفه ها می پردازیم.

 1ـ عناصر اساسی تعلیم و تربیت در مکتب اسلام

1ـ1 شناخت[1]

در این ویژگی مقصود همان است که آدمی دریابد چرا ربوبیت در شأن خداوند است و چرا باید او را یگانه دانست. در «شناخت»، انسان به این هدف که وجود خدا یک وجود مطلق و وجودی که در کائنات هستی سریان دارد و انسان هستی اش را وامدار این وجود حقیقی است، تأمل می گردد. او وجودش را از ذات حق گرفته و در راستای آن می بایست وجود خدا را به عنوان یک وجود حقیقی اقرار کند. امام خمینی(س) معتقدند در جهان جز اراده خدا چیزی نیست و همه گونه آفرینش ها و تأثیربخشی، در اصل متکی به قدرت اوست (لامؤثر فی الوجود الا الله) (امام خمینی، 1388).

به زعم ایشان، وجود جهان و هستی آن، وجودی ظلّی و سایه گونه است و در واقع هستی آن مجزا، مستقل و غیروابسته نیست(امام خمینی، 1410ه.ق). جهان نه تنها در پیدایش خود محتاج و وابسته به خداست، بلکه در همه لحظه های تداوم وجود خویش نیز محتاج به اوست که اگر لحظه ای فیض حق دریغ شود، نابود خواهد شد (امام خمینی، 1385). در مکتب وحیانی، ذات حق در رأس همه موجودات عالم قرار دارد و بعد از آن به علم و اراده او سایر مخلوقات، صاحب رتبه و ترتیبی از او می شوند(نیت خدا به موجودات، نسبت ایجاد کردن و آفریدن و تکوین است و این قراردادی و اعتباری نیست. بلکه حقیقی و تکوینی است).

پاسخ به سؤالاتی از قبیل این که میان موجودات عالم با خالق چه نسبتی وجود دارد؟ انسان چگونه به این شناخت نائل می گردد؟ لازمه رسیدن به آن ها چیست؟ تنها با شناخت انسان از خود (خودشناسی) و جهان انجام می پذیرد. شناخت و دریافت حقایق هستی و راهیابی به اسرار نهفته در گیتی برای انسان از راه های گوناگون صورت می پذیرد.

 1ـ1ـ1 شناخت جهان

در این بخش به بیان راه های شناخت جهان از دیدگاه امام خمینی(س) می پردازیم:

1ـ1ـ1ـ1 حواس ظاهر

«من فقد حسّاً فَقَد فَقَد علما» (امام خمینی، 1386، ص20). معرفت برخی حقایق از راه حواس انجام می گیرد و در این رابطه کسی که فاقد حسی باشد از معرفت حاصله از راه آن نیز بی نصیب است.

2ـ1ـ1ـ1 عقل و ادراکات عقلی

استفاده از ادراک عقلی مورد توجه اکید اسلام است و روایات شریفه از جمله «دین الله لا یصاب بالعقول» مربوط به احکام تعبدی دین است و گرنه در باب اثبات توحید و تقدیس، اثبات معاد و نبوت بلکه مطلق معارف از عقل می توان استمداد جست و کلام برخی که می گویند در اثبات توحید فقط باید به دلیل نقلی اعتماد جست، از معایب به شمار می رود (امام خمینی، 1385ب، ص200).

3ـ1ـ1ـ1ـ فطرت و بینش های فطری

در انسان، بینش های فطری فراوانی وجود دارد از جمله: توحید، معاد، بلکه رئوس همه معارف و عقاید ما فطری می باشند.

  4ـ1ـ1ـ1 رویاهای صادقانه

عامل اصلی مشاهدات نفسانی و اطلاع و آگاهی از حقایق هستی، انقطاع و انسلاخ انسان از پرداختن و توجه به طبیعت و زندگی طبیعی است و این انقطاع گاهی از راه خواب صورت می گیرد (امام خمینی، 1410ه.ق، ص36).

5ـ1ـ1ـ1 مکاشفات و شهود باطن

«المکاشفه المعنویه للحقایق بالاطلاع علی عالم الاسماء او الأعیان» (همان، ص196). آن گاه که روح انسان از سرگرمی ها و اشتغالات برکنار ماند می تواند از حقایق جهان آگاهی یابد.

انسان می تواند دیدنی ها را ببیند و حتی از گذشته و آینده باخبر شود و این فراغت در صورت حصول انقطاع است و انقطاع نیز:

الف) گاهی در پرتو وقوع امور هولناک در زندگی،

ب) گاهی از طریق تصرفات و اشاره ولی الله و انسان کامل،

ج) و نیز گاهی از راه کمالات نفسانی برای آدمی حاصل می شود که در پرتو آن گاهی انسان به مشاهده بخشی از حقایق هستی نائل می گردد (امام خمینی، 1385).

6ـ1ـ1ـ1 وحی و مکاتب انبیا

از راه وحی و مکتب انبیا، نه تنها فطرت و بینش های فطری انسان به فعلیت و تجلی در می آیند و افق عقل و میدان دید آن نیز گسترده تر می گردد، بلکه انسان به بسیاری از حقایق فراتر از تیررس حس و عقل آدمی دست می یابد. زیرا رسولان، منصوب از طرف خدا و مجری احکام او در جهان اند. بر این اساس آنها امانتدار اسرار اویند و از ابعاد هستی با خبرند (امام خمینی، 1410ه.ق).

بنابراین به نظر می رسد که شناخت هستی به نحوه جامع تنها از طریق جهان بینی الهی میسر است. جهان بینی اسلامی به دلیل این که از طرف خالق عالم ارائه شده، کسی که عالم به همه موجودات است دارای همه معیارهای مقبولیت جهان بینی می باشد. یعنی هم از طرف عقل و منطق پشتیبانی می گردد و هم به زندگی معنا می دهد و انسان را از پوچ گرایی نجات می دهد و آرمان ساز بوده، تعهدآور نیز می باشد و با استدلال، گفته هایش را اثبات می کند. به همین دلیل در بین انواع جهان بینی، به عنوان یک جهان بینی صحیح آشکار می گردد. این نوع جهان بینی(اسلامی)، منجر به وسعت اندیشه انسان می شود و انسان را متوجه این نکته می گرداند که علاوه بر این عالم، دنیایی نیز هست که در ادراک حس آدمی، گنجایش درک آن نیست.

 2ـ1ـ1 انسان شناسی (خودشناسی)

انسان شناسی و معرفه النفس، در نظر امام خمینی(س) از اهمیت ویژه ای برخوردار است. وی همواره در نوشتار، گفتار و رهنمودهای خویش بدین مهم توجه ویژه ای داشته و ابعاد مختلف وجود انسان، حقیقت نفس و اهمیت آن را خاطر نشان ساخته اند؛ از جمله:

1ـ2ـ1 معرفت النفس نردبان راهیابی به آسمان معارف و حقایق است و کسی که نفس خویش را شناخت، خدای خود را شناخته است (امام خمینی، 1386، ص18).

2ـ2ـ1 مراد از نفس، همان عنصر ملکوتی است که در عین ارتباط با بدن، وجودی مستقل از آن دارد؛ زیرا موجودی مجرد، یعنی غیرمادی است. ولی بدن موجودی است مادی (امام خمینی، 1383، ص5).

3ـ2ـ1 هر چه از عمر نفس بگذرد، قوی تر می گردد، در حالی که بدن فرسوده گشته و رو به کهولت می رود (همان ص199). نفس از بدن به عنوان یک ابزار استفاده می کند، و نفس است که بدن را از نابود شدن حفظ می کند(امام خمینی، 1410ه.ق).

4ـ2ـ1 انسان پرتوی از جمال حق است ولی باید دانست آدمی عین ذات حق نخواهد بود، بلکه نسبت میان او و ذات پروردگار متعال، تباین ذاتی است (مصباح الهدایه، 1386).

5ـ2ـ1 انسان عصاره ای از تمام اسماء و صفات الهی است.

6ـ2ـ1 امام بر این نکته تأکید اساسی دارد که انسان را به گونه ای کامل و جامع نمی توان شناخت. زیرا دنیا حجابی است برای ملکات نفسانی او و در واقع دنیا ظرف تجلی ملکات باطنی او نیست. بر این اساس، شناختن و شناسایی واقعی او در جهان دیگر است (صحیفه امام، 1385، ج7، ص499).

در نهایت می توان نتیجه گرفت که معنای زندگی انسان، تنها در پرتو درک گسترده وجودی وی و هدف از خلقت او امکان پذیر است، و بدون شناخت انسان هرگز نمی ـوان معنایی را برای زندگی وی مطرح کرد؛ همان طور که زندگی نیز بدون داشتن این بینش، چندان معنادار نخواهد بود. در میان موجودات عالم، انسان تنها موجودی است که به دلیل اراده و اختیار می تواند خود را به اعلی علیین یا به اسفل السافلین برساند و در این جاست که حوزه انتخاب مطرح می گردد.

 2ـ1 انتخاب

بی شک شناخت به دست آمده، زمینه  انتخاب است، در این ویژگی مقصود آن است که آدمی در پرتو شناختی که به دست آورده، خدا را رب خویش بر می گزیند. «ان هذه تذکره فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلاً» (مزمل، 19). «این قرآن برای یادآوری نازل شده تا هر که بخواهد راهی به سوی رب خویش پیش گیرد».

در این آیه تصریح شده است که خدا را رب گرفتن و راه او را پیمودن و حاصل این حرکت را به دست آوردن، همه اموری است که باید مورد «خواست» انسان قرار بگیرد و بدون آن، نه در راه خدا رفتن معنی دارد و نه حاصل این راه نصیب کسی می شود. امام خمینی(س) به واسطه علم و قوه دراکه ای که از جانب خداوند متعال به انسان بخشیده شده، او را صاحب اختیار و اراده می داند که باید سرنوشت خویش را با انتخاب خود رقم بزند و در راستای این انتخاب، دارای مسئولیت می باشد. ظرفیت علمی و توان فراگیری انسان بزرگترین ظرفیت متصور در جهان است. بر این اساس، پروردگار متعال درباره هیچ مخلوقی جز آدم نگفت: «و
علَّم آدم الاسماء کلّها» (بقره، 31).

طی مراحل معنوی، جز از راه عبودیت، میسر نیست و این احسن انتخاب انسان است.  (اعلم انّ العبد السالک الی الله بقدم العبودیه اذا خرج من بیت الطبیعة مهاجراً الی الله) (امام خمینی،  1410ه.ق، ص39).

حیثیت انسان، حیثیتی نامتناهی است. او می تواند از جنبه سعادت و فضیلت تا آن جا اوج گیرد که «یدالله»، «اذن الله» شود. و از نظر جنبه شقاوت نیز تا حدی سقوط کند که تصور آن در وهم هم ناممکن است؛ این ناظر بر اختیار و انتخاب گری انسان است. انسان موجودی برگزیده شده است (همان، ج5، ص368) و همین مسئله، مسئولیت خطیری را بر دوش او نهاده است: مسئولیت انتخاب سرنوشت خود. به همین علت، خداوند متعال با فرستادن انبیا و نزول قرآن، او را در این انتخاب گری یاری نموده است. انسان نه تنها در جهت رشد و شکوفایی و فعلیت توانایی های بالقوه، بلکه در زندگی، همواره نیازمند به مکتب وحی (مکتب انبیا) است تا راه سعادت را بپیماید (امام خمینی، 1383، ص11).

انسان در بینش قرآن کریم موجودی انتخاب گر است. گستردگی دایره اختیار و انتخاب انسان در مورد سرنوشت و آینده اش بیش از هر چیز از وسعت دایره و بینش و آگاهی، برخورداری از فطرت کمال گرا، امانتداری و جانشینی خدا در زمین نشأت می گیرد.

 3ـ1 عمل

پس از شناخت و عزم (انتخاب)، باید تن داد. اما راه تن دادن به ربوبیت خدا، از طریق تن زدن از ربوبیت غیر، هموار می شود و این امر مستلزم کوشش بلیغی است که آدمی باید در جهت التزام نسبت به معیارها و ضوابط ربوبی صورت دهد (باقری، 1374، ص54). با نظر به این ویژگی است که باید مفاهیمی چون «تطهیر» و «تزکیه» خویش را از لوازم تعریف مزبور دانست. بر این اساس، مفهوم تلاش و کوشش فرد، به نحو اصلی در تعریف تربیت اسلامی لحاظ شده است. تزکیه حتی مقدم بر تعلیم می باشد. نهاد آدمی مثل زمینی است که ابتدا باید آن را مساعد و آماده کشت نمود و بعد بذر در آن کاشت. انسان قبل از تعلیم باید ابتدا روحیات و خلقیات خود را تلطیف نماید و این جز از راه تربیت اسلامی نمی تواند باشد.

از دیدگاه امام(س) تزکیه عامل هدایت انسان است. تزکیه سبب جلوگیری از طغیان می شود؛ علم بدون تزکیه بسیار خطرناک می باشد (صحیفه امام، ج9، ص2ـ3). مفهوم توحید و یگانه پرستی این نیست که فقط به لفظ و زبان، انسان خدا را یکتا بخواند و شریک و نظیر و همتایی برای او نیاورد بلکه عمل و کردار انسان که به خدا معتقد و معترف است باید متناسب و مطابق این اعتقاد او باشد.

«قد افلح من زکاها» (شمس، 9) «به راستی هر که خویشتن را پاک سازد، رستگار شده است». 

مولای متقیان امام علی(ع) می فرمایند: «غایت شناخت، خشیت در برابر خداوند است» (غررالحکم، ص6359).

حال با توجه به این مباحث و در نظر داشتن جایگاه انسان در عالم هستی و مسئولیت انتخابی که بر دوش اوست و به تبع آن، عمل در راستای این انتخاب، این سؤال پیش می آید که این انسان چگونه می تواند به آن جایگاه والایی که به او وعده داده شده (لقاءالله) دست یابد؟ آیا تعلیم و تربیت اسلامی واقعاً باعث تقویت آگاهی و شکوفایی استعدادها و توانایی های بالقوه وی و در نتیجه رسیدن به جایگاه خلیفه الهی در کائنات در نظام طولی و عرضی می شود؟چرا در مکاتب تربیتی متفاوت، افرادی که عالم می شوند و تربیت می یابند به جای قرب به خدا، بیشتر از او فاصله می گیرند؟ به راستی چه مکتب تربیتی و چه نوع تعلیم و تربیتی، سعادت و کمال غایی را که همان «قرب الی الله» است برای انسان به ارمغان می آورد؟

این ها سؤالاتی هستند که در ادامه درصدد یافتن پاسخ برای آن ها هستیم و از دیدگاه امام
خمینی(س) در این باره بهره برده و در نهایت به بررسی و تحلیل آن می پردازیم.

از دیدگاه امام خمینی(س) اساس عالم بر تربیت انسان استوار است. انسان، عصاره همۀ موجودات است و فشردۀ تمام عالم است. اصلاً انبیا آمده اند این عصاره بالقوه را به فعلیت تبدیل و انسانی الهی ایجاد کنند که جلوه گاه نور مقدس حق تعالی شود. اسلام دین جامعی است و تعالیم آن نیز از جامعیت برخوردار است. وقتی که به انسان و تربیت او می نگرد تمام جنبه های او را در نظر می گیرد. امام(س) همواره از تعلیم و تربیت بر مبنای اسلام سخن می گوید. او انسان را موجودی می داند که با تعلیم و تربیت رشد می کند. البته آدمی چندگونه رشد دارد، رشد نباتی که به همه گیاهان، هم کاروان است. رشد حیوانی که با همه حیوانات در خوردن، خوابیدن و تولید مثل هم قافله است، و رشد انسانی که از راه تعلیم و تربیت صورت می پذیرد. در این مقطع، آدمی از کاروان نباتات و نیز قافله حیوانات جدا و متمایز می گردد. تردیدی نیست که تعلیم منهای تربیت، بی نتیجه و گاهی مضر است، چنان که تربیت بدون تعلیم نیز سودمند نخواهد بود (صحیفه امام، ج8، ص513ـ514).

دیدگاه  تربیتی امام(س) نیز به واسطه مبنا قرار دادن اسلام چنان که در بالا ذکر آن رفت از جامعیت کافی برخوردار است. تربیت از منظر امام(س) از دو جنبه هدایت تکوینی[2] و هدایت تشریعی[3] مورد ملاحظه قرار گرفته است. هدایت تکوینی که بین انسان و جانداران دیگر مشترک  است و لیکن هدایت تشریعی مختص به انسان است در این جا صحبت از تربیت به میان می آید؛ تربیتی که مختص به انسان است. این که در راستای غایت تربیت و کمال انسان هر دو جنبه باید پرورش یابد شکی نیست و اختلاف نظری هم بین دانشمندان مختلف وجود ندارد؛ اما چنان چه می دانیم برخی از صاحب نظران مغرب زمین در تعیین غایت تربیت و راه وصول به آن به بیراهه رفته اند. این مکاتب سرمایه داری و سوسیالیستی سعادت انسان ها را در مصرف گرایی و تولید بیشتر و به تبع آن بیگانگی نسبت به جایگاه خود در هستی و همچنین بیگانگی نسبت به خود بار آورده اند. اشکال مربیان و اساتید بزرگ تربیت این است که آنها به رمز خلقت و معرفت به خصوصیات کسی که درصدد تربیت او هستند آگاهی ندارند. امام(س) می فرمایند: آگاهی، از ابعاد وجودی انسان است که می تواند برایش تربیت واقعی را به ارمغان آورد. به عبارت دیگر کسی که از تمام ابعاد وجودی انسان آگاهی داشته باشد، توانایی تربیت صحیح را دارد و این فقط مختص انبیاء الهی است (همان، ج8، ص267).

اسلام توجه ویژ ه ای به هدایت تشریعی انسان دارد. اسلام آن غایت الغایات تربیت را برای انسان مشخص نموده است. چه غایتی و کمالی بالاتر از لقاءالله که مجمع همه سعادت هاست.

از منظر امام(س): "غرب انسان درست نمی کند، آنکه انسان درست می کند آن مکتب های الهی است" (همان، ج8، ص96). بنابراین کسی که به امور ماورائی و وجود خدا و مکتب انبیا معتقد نیست انسان را به گونه ای جامع نمی شناسد و در نتیجه دیدگاه تربیتی او نیز دیدگاهی کامل و مفید نخواهد بود و سعادت انسان را نمی تواند تأمین کند.

تربیت کامل انسان هنگامی میسر است که بر اساس مکتب اسلام که به همه ابعاد وجودی انسان احاطه داشته انجام پذیرد. از منظر امام(س) از جمله امتیازات مکتب توحید با تمام مکتب هایی که در عالم هست، این است که در مکتب های توحید، مردم را تربیت و آنها را از ظلمات خارج کرده و هدایت به جانب نور می کنند. تمام مکتب هایی که مکتب غیرتوحیدی هستند، مکتب های مادی هستند و این مکتب های مادی، مردم را از عالم نور برمی گردانند و به سوی عالم ظلمت دعوت می کنند (همان، ج21، ص402ـ403). امام(س) با دیدی همه جانبه و در ارتباط با کل هستی و جایگاه درخور انسان در این هستی که همان «خلیفه الهی» است به موضوع می نگرد. ایشان به این نکته اشراف داشته اند که راه تربیت انسان در نیل به کمال راستین، از راه انسان شناسی[4] و هستی شناسی[5]، آن هم از منظر قرآن و اسلام می گذرد.

از این رو انسان به دلیل این پیچیدگی و عدم شناخت از خود نیازمند هدایت تشریعی بوده و لزوم بعثت انبیا در راستای هدایت تشریعی امری بدیهی می نماید. از آن جایی که انسان نمی تواند خودش را بشناسد تا بتواند خود را تربیت کند، احتیاج به تعالیم انبیا دارد.

 2ـ مسائل اساسی در باب تربیت از دیدگاه امام(س)

از منظر امام(س) مسئله اساسی در باب تربیت، مسئله روح و قلب است؛ زیرا اگر قلب آدمی الهی شود، همه کردار، رفتار و نیات او نیز الهی خواهد شد. و به طورکلی سعادت انسان به روح یعنی قلب او بستگی دارد (همان، ج8، ص521). عشق به خدا، هدایتگر انسان است. تنها از این راه است که وی به استقلال و آزادی و کمال نائل می آید. هنگامی که نفس توجه  خود را از عالم ملک و ماده گرفته و به عالم تجرد و معنویت انتقال دهد، قوی تر می گردد و این هدف اساسی تربیت اسلامی است.

مسئله اساسی دیگر، مسئله ارجحیت است. بدین معنی که اهمیت تربیت از تعلیم بیشتر بوده (همان، ج13، ص507) و تزکیه و تربیت مقدم بر تعلیم می باشد (همان، ج13، ص506). تعلیم و آموزش در صورتی که در راستای نیل به تزکیه نباشد و به آن نائل نگردد حکم وسیله را دارد و چه بسا که بسیاری از مکاتب مغرب زمین در این وادی به بیراهه رفته اند وسیله جای هدف قرار گرفته است. تربیت کامل و مفید از منظر امام(س) تنها در پرتو ایمان به خدا و تعالیم وحی صورت می پذیرد (همان، ج13، ص504)، و این همان تزکیه است.

 3ـ عوامل مؤثر در تربیت از دیدگاه امام(س)

در تسریع تأثیر تربیت، اصولی را می توان از دیدگاه امام(س) مورد توجه قرار داد: 

1ـ3 اراده

امام(س) خواستن و اراده کردن را دارای نقش تعیین کننده ای در تربیت دانسته اند. تردیدی نیست که آدمی اگر خواهان چیزی باشد، زودتر تحت تأثیر آن قرار می گیرد. اراده همراه با موقعیت شناسی لازم، در دستیابی به مقصود دست بشر را بهتر می گیرد؛ زیرا این عامل نیز در رشد فرد و اجتماع نقش به سزایی دارد. البته این دیدگاه امام(س) نشانه انکار عامل وراثت و محیط در تربیت نمی باشد؛ بلکه امام در دیدگاه های تربیتی خود عامل وراثت و محیط را دارای جایگاه ویژه ای در تربیت دانسته و والدین و مربیان را دارای نقش اساسی در این مقوله به حساب می آورند. اما از منظر ایشان اراده است که حرف اول و آخر را می زند. به زعم ایشان هیچ پیروزی بالاتر از تصمیم و عزم و اراده استوار برای رسیدن به حق نیست (همان، ج21، ص52).

 2ـ3 تذکر

امام(س) یا دآوری و تذکر الطاف الهی و توجه به نعمات الهی را در راستای پیشرفت و دستیابی به موفقیت لازم می داند (امام خمینی، 1383، ص10). آنچه جالب توجه می باشد، این است که امام(س) لفظ تذکر را آورده است. «تذکر» در این جا نقش راهنمایی را دارد. افلاطون[6]
می گوید: «تربیت از جانب مربی تذکر و از جانب متربی تنبه است» (کریمی، 1374، ص14). و البته این سخن افلاطون در مراحل بالاتر تربیت صدق می کند که متربی دارای فهم و آگاهی لازم است و از نظر تربیتی نیز به حدی رسیده است که بتواند راه کمال را تشخیص دهد.

واژه تذکر تنها نقش «راهنما» را دارد و نه «هدایت»، فرق است بین راهنمایی و هدایت. هدایت در مراحل اولیه تربیت در نقش پرستار و تیمارگر جلوه گری می کند و دستیابی متربی را که هنوز در اول راه و فقدان هرگونه اطلاعی است می گیرد و گام به گام پیش می برد. ولیکن راهنمایی، در نقش چراغ و مشعلی است که راه را به ما می نمایاند ولی حرکت از جانب متربی است. روزی بشر در مراحل اولیه تربیت قرار داشت و نیازمند هدایتگرانی بود که انبیاء الهی این مسئولیت را بر عهده داشتند و اما امروز دیگر بشر از طفولیت و مراحل اولیه خارج گشته و نیازمند راهنمایی است و قادر است به واسطه قرآن که همچون خورشیدی فروزان راه را به ما می نمایاند از آن بهره جسته و به سعادت و کمال درخور خلیفه الهی برسد و اصولاً فلسفه خاتمیت انبیا در این نکته مستتر می باشد. امروز انسان تنها به تذکر و یاد آوری آنچه که در
گذشته پیامبران به او آموخته اند دارد.

در صورتی که انسان اراده و همت خود را در جهت پیروی از راهنمایی های تعالیم قرآنی قرار دهد رسیدن به کمال خود را سهل الوصول تر می نماید، درست مانند دانش آموزی که در مراحل اولیه تحصیل خود نیازمند هدایت و مراقبت و توجه بیشتر از جانب مربی می باشد و لیکن در مقاطع بالاتر اوست که باید کار بکند و تنها به راهنمایی و یاد آوری از جانب مربی نیاز دارد.

3ـ3 تلقین

اولین کسی که تأثیر تلقین را بر رفتار انسان به طور آزمایشی نشان داد «مسمِر[7]» بود. مسمر با تلقین باعث درمان بیماری ها، به خصوص هیستری شد. بعد از او محققان زیادی از تلقین برای درمان بیماری ها و بهبود رفتار و از بین بردن رفتارهای نامطلوب استفاده نموده اند. آزمایش ها نشان داده اند که حتی اگر تلقین را بدون تقویت به کار ببریم و بگوییم تقویت شده است باعث افزایش رفتار دلخواه مان می شود (لاوری[8]، 1982، صص 131ـ125).

امام(س)، تلقین را یک روش قرآنی می دانند (صحیفه امام، ج10، ص34) که در تربیت انسانی مؤثر است. در قرآن کریم می توان نمونه های بی شماری را در تأیید سخنان امام(س) یافت: آن جا که به این آیه شریفه "ایاک نعبد و ایاک نستعین" در سوره حمد برخورد می نماییم، و یا در سوره والعصر و موارد بی شماری از این قبیل، که همگی ناظر بر روش تلقین در تعالیم وحیانی بوده است؛ چرا که این آیات همگی دال بر یک نوع الهام درونی می باشد.
انسانی که ابتدای روز خود را با ذکر "بسم الله الرحمن الرحیم" آغاز می نماید همواره به خود القا می نماید که همه امور در دست خداوند باری تعالی می باشد و در نتیجه کارهایش را در راستای خشنودی او قرار می دهد، و این یک روش تربیتی می باشد.

به نظر می رسد اسلام به واسطه جامعیتی که دارد از این نکته غافل نشده و تلقین را به عنوان یک روش تربیتی مؤثر قلمداد می کند. نکته ای که توجه امام(س) و همچنین توجه ما را به خود معطوف داشته، این است که این روش تربیتی قرن ها زودتر از نظریات علمای روان شناسی و تعلیم و تربیت به عنوان یک روش تربیتی در قرآن مشهود است. و این از خواص جامعیت اسلام است و همین خاصیت سبب گردیده است که با گذشت سالیان دراز از ظهور اسلام رنگ غبار زمانه را به خود نگیرد و همچون مکاتب بسیاری رو به افول ننهد.

  4ـ3 تکرار و عادت

از دیدگاه امام(س) تکرار عمل نیز یک روش قرآنی به حساب می آید (صحیفه امام، ج10، ص34) و از راه تکرار و ایجاد عادت مطلوب می توان اخلاقی را به کلی زائل نمود و اخلاق ضد آن را جانشین آن ساخت(امام خمینی، 1383، حدیث اول، ص25). در قرآن نمونه های وافری از تکرار عبارات و واژه ها را می بینیم که نشانه تأکید می باشند. برای مثال آیه "فبایّ آلاء ربکما تکذبان" 31 بار در سوره "الرحمن" و نیز آیه "بل یومئذ للمکذبین" 10 بار در سوره "مرسلات" آمده است و موارد این چنینی را می توان به وفور در تعالیم قرآن کریم یافت.

از آن جا که قرآن کریم، کتابی است کامل، و هرگونه نظم و قاعده در واژه ها و عبارات از روی حکمت است، لذا این تکرار مکررها از روی هدف و برنامه می باشد. این تکرارها سبب نهادینه کردن مفاهیم این آیات در انسان است. اگر کسی بخواهد انذار و تبشیر کند باید مقاصد خود را در ازمنه و امکنه مختلف تکرار نماید تا به نتیجه برسد. کتاب خداوند تعالی برای سعادت جمیع طبقات و برای تمام بشر است و لذا این جامعیت سبب گردیده که این روش تربیتی نیز از منظر کلام وحی مغفول نماند.

«گاتری[9]» از صاحب نظران این روش تربیتی عقیده دارد که مجاورت دو چیز باعث یادگیری یک عادت می شود. و اگر یک شرایط یا موقعیت با یک عادت به همراه باشد آن آموخته می شود و آن موقعیت بر اثر مجاورت با رفتار بد تداعی می شود و باعث انجام آن رفتار بد می شود. به همین خاطر گاتری می گوید که «اگر بخواهیم یک رفتار خوب را جایگزین رفتار بد کنیم باید به جای رفتار بد در آن موقعیت، رفتار خوب را چندین بار با آن شرایط انجام دهیم تا در اثر مجاورت رفتار خوب با آن شرایط، رفتار خوب جایگزین رفتار بد شود» (لوگو[10]، 1985، ص 161ـ173)

روش تربیتی تکرار و عادت در ساختن جامعه ای اسلامی بر مبنای تقوا کاربردی اساسی است، و از صدر اسلام تاکنون حائز اهمیت بوده است؛ چنان که از آن به عنوان یک روش قرآنی یاد شده است.

 5ـ3 مجالست و معاشرت

قلب کودک، نوجوان و جوان خوپذیرتر است؛ زیرا لطیف تر، ساده تر و باصفاتر است. در نتیجه «کثیرالانفعال» تر است. بر این اساس، عبارت در جوانی، در قلب جوان تأثیر بیشتری دارد. همچنین مجالست با افراد شایسته و تربیت یافته  و نیز نشست و برخاست با افراد نااهل و تربیت نیافته و کجرو ... هر کدام در قلب جوان تأثیر بیشتری دارد (امام خمینی، 1383، حدیث 29، ص499).

 6ـ3 کردار و عمل

از دیدگاه امام(س)، کردار و رفتار مناسب تربیتی، می تواند در تربیت مورد نظر او مؤثر باشد. زیرا تأثیر متقابلی میان رفتار و روحیات او وجود دارد (امام خمینی، 1388، ص28ـ29). بدین معنی که هر یک از افعال و آثار روح و بدن در یکدیگر تأثیر دارند (امام خمینی، 1385ب، ص17ـ23). امام(س) در این مقوله، رسالت خطیری را بر دوش والدین و مربیان می داند. والدین و مربیان الگوهای تربیتی محسوب می شوند. الگوهای رفتاری که از جانب والدین و مربیان اعمال می شود برای کودک متربی نقش سرمشق را دارد. طبق یادگیری مشاهده ای بندورا[11]، فرد با انتخاب یک الگو یا سرمشق به تقلید از رفتار آن می پردازد. تداوم رفتارهای این الگو، سبب به یاد سپردن رفتارهای این مدل از جانب متربی می شود و به تکرار آن ها می پردازد. و از این رو از آن رفتار تثبیت شده تأثیر می پذیرد و در اخلاق و روحیات او به ویژه تغییر به سزایی را حادث می شود.

 امام(س) خود اسوه تعلیم و تربیت بود. ایشان آنچه را که تزکیه نامیده می شد، در عمل خود به آن رفتار کرده و این ویژگی  وی در شاگردانی که در مکتب او تربیت یافتند به وضوح دیده می شود.

 7ـ3 آموزش تربیتی

از دیدگاه امام(س) اسلام برای تمام زندگی انسان از روزی که متولد شده تا موقعی که وارد قبر می شود دستور و حکم دارد. اسلام برای انسان حتی پیش از آنکه نطفه اش منعقد گردد تا پس از مرگ، قانون تربیتی وضع کرده است(امام خمینی، 1385الف، ص29). امام(س) انسان را موجودی دانسته که به تنهایی قادر به شناخت نمی باشد. به نظر ایشان تمام برداشت ها و دیدگاه های انسان محدود بوده و انسان محدود نمی تواند غیرمحدود را در حیطه بیاورد؛ حتی اگر عالم را بشناسد در یک سطح محدود است (صحیفه امام، ج12، ص420). انسان ظواهر را می شناسد و عالم دارای غیب و شهادت است. و انسان توان درک بعضی امور را نداشته؛ چرا که این ها اموری ماورائی و مربوط به عالم غیب است نه شهود.

خداوند، تعالیمی را برای انسان مقرر کرده که آن ها را به واسطه انبیا و کتاب آسمانی برای انسان فرو فرستاده است. انسان به واسطه این تعالیم، دایره بینش و آگاهی خویش را از ظواهر و سطوح طبیعت عبور می دهد و تا اعماق آن گسترش می بخشد و بدین ترتیب قوانین طبیعت را می شناسد. با شناخت این قوانین، دست او برای ساختن طبیعت، آن چنان که با زندگی اش سازگارتر باشد، باز می شود و همین موضوع که انسان را در مرتبه ای فراتر از سایر موجودات قرار می دهد نشان دهنده جایگاه ممتاز انسان در نظام هستی است.

 8ـ3 روحیات و خلقیات

از نظر امام(س) گاهی از روحیات و خلقیات سرشتی آدمی می توان در باب تربیت وی استفاده نمود؛ زیرا به هر سویی که عقربه استعداد وی متمایل گردد تربیت وی به همان سو زودتر به نتیجه می رسد. این نکته بسیار اساسی است که در تربیت، مطالب و امور را بر تراز رغبت ها و فطرت فراگیر استوار نماییم. چون هر امری که با فطرت فرد عجین باشد برای فرد خوشایند تر و در نیل به اهداف آسان تر می نماید و به یادگیری درونی مادام العمر مبدل می شود. زیرا امور فطری رنگ غبار زمانه را به خود نمی گیرند.

 9ـ3 آزادی انسان در برابر زمینه های تربیتی

هر یک از عوامل زمینه ساز در حد فراهم آوردن زمینه و استعداد می توانند آدمی را تحت تأثیر خویش قرار دهند و نمی توانند اراده آدمی را در راستای تحقق مقتضیات خلاف خویش سلب کنند تا آدمی مجبور شود فقط در آن سو به پیش برود؛ یعنی منافاتی با اراده، آزادی و انتخاب آدمی ندارند و معنای حدیث معروف «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه» (کلینی، 1362، ج8، ص177) همین است. همچنین منظور از حدیث «الشقی من شقی فی بطن امه و السعید من سعد فی بطن امه» (امام خمینی، 1387، ص84) نیز گویای وجود زمینه روی آوردن به شقاوت و سعادت در سرشت انسان است که می توان بر ضد آن قیام کرد و آن زمینه را از راه «روش های تربیتی مطلوب» تضعیف کرد یا تقویت کرد.

وظیفه مربی هموار ساختن مسیر تربیت کودک است نه یدک کشیدن او در مسیر هدف و از نظر افلاطون برده کس است که هدف دیگری را به معرض اجرا در آورد (کریمی، 1374، ص16). پس در تربیت، هدف هر فرد مختص به خود اوست. امام(س) فلسفه ارسال پیامبران را در تربیت پذیری انسان می دانند که موجودی مافوق حیوانات است. لقب مافوق حیوانات برای انسان در بیان امام(س) ناظر بر عقل بوده که وجه تمایز انسان از حیوان است و خود دلیلی بر مختار بودن و آزادی انسان می باشد. این انسان است که با اختیار خود می تواند در تربیت راه پیامبران را پیش گیرد یا به طاغوتیان بپیوندد.

 4ـ اهمیت تربیت و ضرورت آن از دیدگاه امام خمینی(س)

از دیدگاه امام(س)، از تمام رحمت ها کامل تر، نعمت تربیت های معنوی است که مخصوص بنی الانسان می باشد، از قبیل فرستادن کتب آسمانی و انبیاء مرسلین علیهم السلام (امام خمینی، 1385ج، ص140).

  امام(س) به امر تربیت توجه ویژه ای داشتند و همواره از مغفول ماندن و جهت گیری نادرست آن ابراز نگرانی کرده اند:

 1ـ4 تنزل روحی از تربیت نشدن

به عقیده امام(س)، انسان موجودی است که اگر چنان چه مهار نشود و تحت تربیت واقع نشود، مثل یک علف هرزه است که هر چه بزرگ تر بشود به حسب سال و به حسب مقام بلند پایه تر می شود، ولی از جهات روحی تنزل می کند و آن معنویات تحت سلطه شیطان، شیطان بزرگ که همان شیطان نفس است واقع می شود (صحیفه امام، ج14، ص152ـ153).

به نظر می رسد آنچه انسان، این جنس قریب را از هم جنسان خود جدا می سازد، دارا بودن معنویاتی است که از جانب خداوند تعالی به او ارزانی شده است.

از همه حیوانات، آدمی تنها حیوانی است که می تواند و باید تربیت شود. باید تربیت شود، چون بدون تربیت فاقد همه خصوصیاتی که آدمیتش منوط بدان است خواهد بود. می تواند تربیت شود، زیرا وجه تمایز او از سایر حیوانات ـ فنون، زبان و آداب و رسوم ـ در عداد امور اکتسابی است و آدمی که در اصل فاقد آن ها بوده آن ها را به طرق مختلف آموخته است (شکوهی، 1381). انسان موجودی تربیت پذیر است و چنان چه این تربیت در او صورت نگیرد، چه بسا از آن مرتبه روحی خود که در سلسله مراتب هستی جایگاه خلیفه  الهی را دارد نزول کرده و حتی پایین تر از بهایم قرار گیرد و بالعکس چه بسا بر اثر تربیت صحیح ممکن
است به جایی رسد که ترجمان «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند» باشد. 

2ـ4 تزکیه غایت بعثت

چنان چه قرآن کریم در بیان هدف بعثت، اول تزکیه و تهذیب نفس را مطرح می کند و سپس تعلیم و آموزش را، امام(س) نیز در برنامه تربیتی خود بر این اصل تکیه دارد که باید تربیت و تزکیه نفس مقدم باشد بر تعلیم. از منظر امام(س) تمامی گرفتاری و آلام بشر در این است که تعلیم، مقدم بر تزکیه شده و وسیله، جانشین هدف گشته است. عواقب چنین امری، انسان عالمی است که تربیت نشده است (صحیفه امام، ج14، ص390ـ391). توضیح این که انسان عالمی که تزکیه و تربیت نشده باشد مثل این است که شمشیری را به دست انسان دیوانه ای بسپاریم. او از علم خود که همان اسلحه اوست نه برای اصلاح امور دیگران، بلکه در جهت ضربه آوردن به منافع آنها بهره می گیرد.

تمامی تلاش های امام از آن همه مجاهدت، ساختن خود و دیگران بود، و این تنها از راه تزکیه و تربیت می گذرد. تزکیه مقدم بر تعلیم می باشد. انسان شدن مقدم بر عالم شدن است.

امام(س) می فرمایند: ما اگر چنان چه خودمان را تربیت کنیم، مشکلات مان همه رفع می شود، همه مشکلات از این است که ما تربیت نشده ایم، به تربیت الهی و تحت بیرق اسلام در نیامده ایم. به حسب واقع، همه این کشمکش هایی که شما ملاحظه می کنید همه این ها برای این است که تربیت نیست (همان، ج13، ص507).

 3ـ4 آغاز تربیت از کودکی

از منظر امام(س) هیچ گونه تعللی در امر تربیت انسان روا نیست. «لهذا تربیت ها باید از اول باشد. از همان کودکی تحت تربیت انسان قرار بگیرد و بعد هم در هر جا که هست یک مربی هایی باشند که تربیت کنند انسان را تا آخر عمر هم انسان محتاج به این است که تربیت بشود» (همان، ج14، ص153). اصولاً انسان فطرتاً نیک آفریده شده است و در عین حال می تواند به واسطه تربیت های مختلف به اسفل السافلین سقوط کند یا به اعلی علیین صعود کند.

از نگاه امام(س)، کودکان ابتدا که وارد محیط تعلیم می شوند، یک نفوس ساده، سالم و بی آرایش و قابل قبول هر تربیتی و هر چیزی که به آنها القاء می شود هستند. چنان که می فرمایند: «نفس کودک در ابتدای امر چون صفحه کاغذ بی نقش و نگاری است که هر نقشی را به سهولت و آسانی قبول می کند (امام خمینی، 1385ج، ص154).

این دیدگاه امام(س) نزدیک به دیدگاه ژان ـ ژاک روسو[12]» می باشد؛ روسو انسان را ذاتاً خوب دانسته و تمام گرفتاری ها را محصول اجتماع می داند. از نظر او، اجتماع، کودک را به  سوی فساد و تباهی می کشاند. البته دیدگاه روسو کاملاً دوری از اجتماع و دشمنی با اجتماع نبود. او اعتقاد داشت چنان چه بتوان جامعه را اصلاح نمود آن گاه اجتماع عامل تهدید کننده نخواهد بود. حال باید دید چگونه اصلاح جامعه امکان پذیر است؟ مسلماً تعالیمی[13] که مکتب تربیتی اسلام ارائه می کند، جامع ترین روش برای اصلاح جامعه ای صالح برای تربیت افرادی صالح خواهد بود. مکتبی که امام(س) حامی آن است مکتبی است که به اصلاح جامعه به معنای راستین آن و تحت لوای الله می پردازد که در واقع سعادت حقیقی را برای جامعه به ارمغان می آورد. نکته ای که، مکاتب و علمای غربی در آن درمانده شده اند و در راستای ساختن چنین جامعه ای، اظهار عجز نموده اند.

 4ـ4 بشر و قابلیت تربیت

از جمله ویژگی های انسان، تربیت پذیری اوست که با توجه به برخورداری از اراده و اختیار، قابلیت تربیت را دارد. اصولاً ارسال انبیا، خود دلیلی بر تربیت پذیری و اراده واقعی انسان است. نفس آدمی خوپذیر است. انسان همواره قابلیت تربیت را داراست و روحیه تربیت پذیری و تأثیریابی او هیچ  گاه به طورکلی از بین نمی رود. بر این اساس آدمی تا آخر عمر نیازمند تربیت است.

از منظر امام(س)، در پرورش احساس مذهبی حتی انسان کافر و به دور از عقاید و جهان بینی اصیل الهی نیز قابلیت هدایت را دارد (امام خمینی، 1383، حدیث سوم، ص67). و راه توبه و راهیابی او به پیشگاه نور، همواره باز است.امام(س) در دیوان خویش در این رابطه می فرمایند:

هان ای عزیز فصل جوانی بهوش باش                     در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خواب (دیوان امام خمینی، 1378، ص48).

تا چند ز دست خویش فریاد کنم                             از کرده خود کجا روم داد کنم

طاعات مرا گناه باید شمری                                  پس از گنه خویش چسان یاد کنم (همان، ص224).

 5ـ نتیجه گیری

تنها مکتب تربیتی که همه جنبه های انسان را در نظر گرفته و او را به نهایت کمال و  سعادت و نیز ساحل آرامش رهنمون می سازد، مکتب تربیتی اسلام است که از جانب خداوند متعال با آمدن آموزگارانی چون انبیاء الهی، رسالت این مکتب تربیتی را بر عهده گرفتند. تنها در سایه این مکتب تربیتی است که انسان به این موقعیت نائل می آید که در اولین قدم در راستای علم، می بایست به شناخت خدا برسد و در آخر علم می بایست به این باور برسد که هیچ  چیز نیست و هر چه هست خداست.

«اول العلم معرفت الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه» «اولین قدم در وادی علم، شناخت خدا و آخرین قدم، واگذاری امور به اوست».

و این همان تزکیه است که به فرموده امام خمینی(س) تقدم بر تعلیم دارد و باید در سرلوحه برنامه تربیتی اسلام قرار گیرد. به زعم ایشان، خودسازی و انسان سازی از جمله مبانی تربیتی مکتب اسلام بوده و این باید از اهم رسالت های دانشگاه ها و مراکز آموزشی باشد. وی رسیدن به مدینه فاضله را تنها در گرو تربیت های صحیح اسلامی ـ انسانی همه افراد جامعه می دانست.

منبع: مجموعه مقالات کنگره ملی بررسی اندیشه‌های فرهنگی و اجتماعی حضرت امام خمینی(س)، محسن شیرواند، حمید عبدی، صص 389-413

منابع و مآخذ

1) قرآن کریم 2) غررالحکم 3) اندیشه های امام خمینی(مجموعه مقالات کنفرانس بین المللی اندیشه اسلامی)  (هشتمین، تهران: 1369). تهران: سازمان تبلیغات اسلامی. 4) باقری، خسرو(1374). نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران: وزارت آموزش و پژوهش، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی. 5) (1410ه.ق). تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس. تهران: پاسدار اسلام. 6) خمینی(امام)، روح الله (1385 الف). ولایت فقیه. 7) خمینی(امام)، روح الله (1385 ب). آداب الصلوه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. 8) خمینی(امام)، روح الله (1385 ج). شرح حدیث جنود عقل و جهل. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. 9) خمینی(امام)، روح الله (1387). طلب و اراده، تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالی مرکز انتشارات علمی و فرهنگی. 10) خمینی(امام)، روح الله (1383). شرح چهل حدیث 11) خمینی(امام)، روح الله (1388). سرّ الصلوة. خمینی، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س). 12) خمینی(امام)، روح الله (1378). دیوان اشعار: سروده های امام خمینی. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. 13) خمینی(امام)، روح الله (1386). مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. 14) صحیفه امام (مجموعه 22 جلدی بیانات، پیام ها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعی و نامه ها)، (1385)، چاپ چهارم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. 15) شاتو، ژان (1369). مربیان بزرگ، ترجمه غلامحسین شکوهی، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران. 16) شرفی، محمدرضا(1378). مبانی و روش های تربیتی اسلامی با تأکید بر دیدگاه های امام خمینی، تهران: نشر پنجره. 17) شکوهی، غلامحسین(1381). مبانی و اصول آموزش و پرورش. مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی. 18) فهری، احمد(1362). تعلیم و تربیت از دیدگاه شهید ثانی و امام خمینی. قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. 19) کریمی، عبدالعظیم(1374). هشدارها و نکته های تربیتی، تهران: انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران. 20) کلینی، محمد بن یعقوب (1362). فروع الکافی، ترجمه جواد مصطفوی، تهران: انتشارات نور 21) مجموعه مقالات کنگره آثار و اندیشه  تربیتی حضرت امام خمینی(س) (اولین، تهران: 1374). تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. 22) Rousseau. J .J (1961), Emile, ou de I'education, paris: Garnier Freres. 23) Logue, A.w(1985). The growth of behaviorism: controversy and diversity. In C.E.Buxton (Ed.), points of view in the modern history of psychology. Orlando, FL: Academic press. 24) Lowry. R.(1982). The evolution of psychological theory: A  critical history of concepts and presuppositions(2nded.). Hawthorne, NY: Aldine. 

[1]- Knowledge [2]- Gradual guidance [3]- legislative guidance [4]- omanism [5]- ontology [6]- plato [7]- mesmer [8]- lowry [9]- Guttry [10]- Logue [11]- Bandura [12]- Jean- Jacques  ousseau [13]- Ideology 

. انتهای پیام /*