در مهر ماه 1357 سیل خبرنگاران خارجى به تهران سرازیر شده تا رویدادهاى ایران: تظاهرات مردم، کشتار آنان توسط رژیم، و یورش مأموران حکومت نظامى به راهپیمایان را به مراکز خبرگزاریهاى مهم جهان مخابره کنند. خبرهایى هم که از پاریس مى رسد، حاکى از حضور کم سابقۀ خبرنگاران سراسر جهان در محل اقامت امام خمینى(س) است.

در حالى که مردم ایران، یکپارچه به پا خاسته فریاد «درود بر خمینى» و «مرگ بر شاه» سرداده اند، جیمى کارتر رئیس جمهورى آمریکا در یک مصاحبۀ مطبوعاتى، ضمن حمایت از شاه، گفت که «به نظر او، شاه در استقرار دموکراسى در ایران پیشرفت داشته است»! کارتر در این کنفرانس مطبوعاتى، در پاسخ به پرسش یکى از خبرنگاران گفت: «موقعیت مهم استراتژیکى ایران، داشتن روابط خوب میان کشور ما و ایران را داراى اهمیت اساسى مى کند و براى آمریکا بسیار مهم است که با یک ایران مستقل و نیرومند، روابط حسنه داشته باشد.» رئیس جمهور امریکا، با زبان دیپلماسى، اضافه کرد: «... با این وصف، امریکا به هیچ وجه قصد ندارد که در امور داخلى ایران دخالت کند!»

کارتر سپس، ضمن ستایش از شاه، افزود: «به عقیدۀ من، شاه در جهت استقرار دموکراسى در ایران، تند و قاطع عمل کرد و همین امر، منشأ بسیارى از مخالفتهایى است که اخیراً محافظه کاران و چپگرایان علیه دولت ایران برپا ساخته اند[1]

امام خمینى (س) در نطق اخیر، ضمن اشاره به علل حمایت امریکا از شاه و رژیم شاهنشاهى مى فرمایند: «البته باید بگوید شاه آزادى داده است و عرض مى کنم، یک مملکت مترقى دارد درست مى کند! به منطق آقاى کارتر، آزادى عبارت از این کشتارهایى است که الآن در ایران دارد مى شود، که هر روز دنبال هم دارد واقع مى شود... بله، براى شما خیلى کار خوبى است. لقمۀ چربى است براى خارجیها الآن نفت شرق  و بخصوص نفت ایران و حجاز؛ اینها لقمۀ چربى است براى [آنها]؛ البته باید پشتیبانى خودش را اعلام بکند.»[2]

منوچهر آزمون، پس از صدور بیانیۀ دولت در رفع سانسور از مطبوعات، گفت: «آزادى کامل مطبوعات ممکن است ضرباتى به ما وارد سازد امّا باید این ضربات را تحمل کنیم.»

ایام حج فرا رسید و دهها هزار تن از مردم ایران براى انجام مناسک حج، عازم عربستان شدند. امام خمینى(س) در 26 مهر 1357، با اغتنام از فرصت، پیام مهمى خطاب به زائرین بیت اللّه الحرام فرستادند. در این پیام، ضمن تشریح اوضاع ایران، تأکید شده: 

«اکنون که در سالهاى اخیر، ملت بیدار شده و براى احقاق حق خود بپاخاسته و فریاد مظلومانه اش بلند شده است، جواب آنها با مسلسل و تانک و توپ داده مى شود. قتل عامهایى که در این چند ماه اخیر در شهرهاى ایران رخ داده، روى تاریخ را سیاه نموده. شاه با تمام قواى جهنمى به پشتیبانى امریکا به جان مردم مظلوم افتاده؛ ایران اکنون به شکل قبرستانى مبدل و اعتصابات عمومى سرتاسر کشور را فرا گرفته، و شاه در این نفسهاى آخرش مى خواهد از این ملت مستضعف انتقام بگیرد... اینجانب در هیچ یک از کشورهاى اسلامى اجازۀ ادامه به فعالیت خود، که رساندن نداى مظلومانۀ ملت است به عالم ندارم، و چون وظیفۀ دینى و وجدانى خود را باید ادا کنم، به ناچار به خارج از بلاد مسلمین آمدم، شاید بتوانم جوامع بشرى را از آنچه به ملت مظلوم ایران مى گذرد آگاه، و تا پیدا کردن فرصت براى ادامۀ عمل در یکى از بلاد اسلامى، در خارج زیست مى کنم.»[3]

گزارش خبرنگاران اعزامى ایران به عربستان، حاکى بود که با وجود محدودیتهاى فراوانى که دولت عربستان به وجود آورده بود، دهها هزار نسخه از پیام امام، بین مسلمین ایران و جهان توزیع شد و بازتاب گسترده اى بین تمام زائران خانۀ خدا داشت.

راز محبوبیت اعجاب انگیز امام خمینى(س) را باید در صداقت و فروتنى ایشان در برابر مردم جستجو کرد. امام در آغاز  سخنرانى 28 مهر 1357 ، در جمع ایرانیان دانشجویان و مقیم خارج متواضعانه خطاب به مردم مى فرمایند: «من همیشه این مطلب در ذهنم بوده است که در مقابل ملت ایران که الآن همه چیزشان را دارند در راه اسلام مى دهند و در مقابل این پدرهاى جوان از دست داده من خدمتى نکرده ام، ... نتوانسته ام دِیْنم را به این آقایان، به این اشخاصى که براى خدا اقدام به قیام کردند، ... ادا کنم.»[4]

    امام در ادامۀ سخنان خود، شرکت تمامى جناحها و اقشار مختلف مردم در انقلاب اسلامى را بى سابقه و از الطاف الهى مى دانند و تأکید دارند که بدون سقوط سلسلۀ پهلوى، دستیابى به استقلال ممکن نیست. رهبر انقلاب با تأکید بر دو شعار اساسى مردم یعنى «آزادى» و «استقلال»، وابستگى رژیم شاه به امریکا و دست نشاندگى رضاشاه و دخالتهاى دول خارجى در ایران را مایۀ عقب افتادگى اقتصاد و کشاورزى و غارت نفت معرفى مى کنند و به تشریح خیانتهاى دودمان پهلوى در زمینه هاى مختلف مى پردازند؛ سپس با تشریح وضعیت رقت انگیز زاغه نشینان تهران و شهرستانها، واقعیت «دروازۀ تمدن بزرگ» شاه را، که در مصاحبۀ اخیر کارتر نیز مورد تأیید و تمجید قرار گرفته بود، به گوش جهانیان مى رسانند. (کوثر، ج1، ص 528-530)

متن سخنرانی حضرت امام در زیر آورده شده است:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

قیامى فراگیر و همگانى در راه اسلام

وقتى مواجه بشوم با این اشخاصى که همه امید زندگى شان را در راه خدا داده اند، جوانهاشان را داده اند، رنجها را کشیده اند، من وقتى مواجه بشوم با این صورتهاى انسانى، جز اینکه براى خودم یک احساس حقارتى بکنم نمى توانم چیزى بگویم. من همیشه این مطلب در ذهنم بوده است که در مقابل ملت ایران که الآن همه چیزشان را دارند در راه اسلام مى دهند و در مقابل این پدرهاى جوان از دست داده من خدمتى نکرده ام، ... نتوانسته ام دیْنم را به این آقایان، به این اشخاصى که براى خدا اقدام به قیام کردند، ... ادا کنم جز اینکه در پیشگاه حق تعالى عذر تقصیر بخواهم که ما همه بندگان او هستیم، همه تسلیم در مقابل اراده او هستیم، همه جان نثار احکام مقدس او هستیم.

و ملت ایران امروز براى همین معنى که اسلام را زنده کند، و احکام اسلام را زنده کند، قیام کرده است؛ و قیامى کرده است که در تاریخ اسلام، در تاریخ ایران، سابقه ندارد یک همچو قیام ریشه دارى و اساس دارى هم؛ ابعاد این قیام تمام قشرها را گرفته است، اختصاص به یک دسته اى دون دسته اى دیگر ندارد. سابقِ ایام اگر قیامى مى شد، مثلًا نهضتى بود، روحانیون مثلًا بودند، جناحهاى سیاسى خارج بودند؛ یا از طرف جناحهاى سیاسى بود، جناحهاى دیگر خارج بودند؛ یا بازاریها امرى را مى خواستند انجام بدهند، جناحهاى دیگر بى تفاوت بودند؛ اما امروز با دست خداى تبارک و تعالى با اراده حق تعالى، ایران تمام جناحهایش با هم پیوند کرده اند: جناحهاى سیاسى، جناحهاى عرض کنم؛ روحانى، بازارى، بچه هاى دبستانى تا جوانهاى دانشگاهى و دبیرستانى؛ همه  با هم راه افتاده اند و قیام کرده اند، و همه هم یک مطلب را مى خواهند.

استقلال، آزادى، سرنگونى پهلوى، از آرمانهاى مردمى

یک همچو قیامى سابقه ندارد در تاریخ که تمام قشرها رو به یک جهت باشند، همه یک مطلب را خواهش داشته باشند؛ فریادشان همه بلند باشد و بگویند که ما آزادى مى خواهیم، ما استقلال مى خواهیم. مقدمه آزادى و استقلال این [است ] که این سلسله خبیثه اى [را] که از اولى که روى کار آمده تا حالا جز اینکه براى ایران و براى اسلام ضرر داشته باشد، کارى نکرده است، این را ما نمى خواهیم. همه با هم؛ بچه هاى کوچک، الآن وقتى که این بچه ها از دبستان خارج مى شوند یا از دبیرستان خارج مى شوند، توى خیابانها که راه مى افتند که بروند منزلهایشان، شعارشان، مرگ بر شاه است. و این یک مسأله اى نیست که دست بشر بتواند این طور مردم را با هم مجتمع کند و همه قشرها با هم به یک راه بروند، این یک دست غیبى الهى است که باید ما بر آن امیدوار باشیم و من امید دارم به اینکه این اجتماع که مثل سیل راه افتاده است هر چه در مقابلش هست اینها را بکند و از بین ببرد.

هر قوه اى که باشد با قوه ملت [نمى تواند در بیفتد]؛ یک ملت وقتى که قیام کرد و مطلبش هم مطلبى بود که حق بود؛ یعنى در هر [یک ] از جوامع بشر [ى ] این مطلب را عرضه بدارند، همه حق مى دهند به آنها؛ مى گویند شما چه مى خواهید که اعتصابات راه انداختید؟ چه مى خواهید که جوانهایتان را دارید مى دهید؟ چى مى خواهید که روحانیونتان را در محبس مى کنند، تبعید مى کنند؟ چه کارى دارید که سیاسیونتان را مى گیرند، حبس مى کنند، و بازاریهایتان را زجر مى دهند شکنجه مى دهند؟ چه مى خواهید که این قدر فریاد مى زنید؟ مى گویند که ما مى خواهیم اسیر نباشیم تحت قدرتهاى بزرگ. ما مى خواهیم که مملکت خودمان مال خودمان باشد؛ مملکت خودمان را خودمان اداره بکنیم. ما مى خواهیم آزاد باشیم، نه مثل آزادى اى که شاه به ما مى دهد. این آزادى که شاه به ما مى دهد، این براى خودش خوب است و براى عائله خودش خوب است، این جور آزادى! این آزادى که او مى دهد مثل این «آشتى» که دولت  مى کند همه اش خونریزى است! آزادى همه اش حبس است، همه اش زجر است! اینها همه با هم دست به هم داده اند و با یک صدا دارند صدا مى کنند که ما آزادى و استقلال مى خواهیم.

ارتش انگلى، دست ساز مستشاران امریکایى

ما نمى خواهیم که وقتى مى رویم سراغ نظامیهایمان «1»، وقتى مى رویم سراغ لشکرمان، امریکایى ها بیایند اداره اش بکنند؛ ... تحت نظارت مستشارهاى امریکایى باشند؛ یک ارتش انگل درست کنند، یک ارتشى که مال ایران را صرف در راه آنان بکنند و آنها تحت نظارت و تربیت مستشارهاى امریکایى براى امریکایى ها بخواهند کار بکنند. وقتى که نظام آن را مى بینى یک همچو نظامى [است ]! وقتى اصل آقاى شاهش را مى بینى، آن را هم متفقین اینجا گذاشتند. خودش گفت این را که «متفقین صلاح دیدند که من باشم» پدرش را هم که انگلیسها گذاشتند! رادیو دهلى هم اعلام کرد این مطلب را در [آن ] وقت، در جنگ عمومى «2» رادیو دهلى اعلام کرد این مطلب را که «ما رضا شاه را آوردیم و بعد خیانت به ما کرد و مى بریمش»؛ بردندش به جزیره موریس، و به جهنم فرستادندش.

فرهنگ استعمارى

وقتى که فرهنگش را ملاحظه مى کنیم، مى بینیم که این فرهنگْ فرهنگ استعمارى است؛ یعنى فرمایشى است؛ یعنى مأمور کرده اند. ایشان مى گوید که کتاب مى نویسد «مأموریت [براى ] وطنم»! درست مى گوید که براى وطنش «مأموریت» دارد! از طرف امریکایى ها هم مأموریت دارد! مأموریت دارد که این وطن را، این جوانهاى وطن را ضایع بکند، اینها را عقب بنشاند، مملکت را به حال عقب ماندگى نگه بدارد که در آن رشد حاصل نشود؛ در طبقه جوان رشد حاصل نشود که در مقابل امریکا بایستد بگوید آقا چه مى خواهید از جان ما؟ فرهنگش را که ملاحظه مى کنیم مى بینیم که ما چقدر سال است که مدرسه داریم، هفتاد سال تقریباً از عمر دار الفنون مى گذرد، تقریباً؛ و چقدر سالهاست که ما دانشگاه داریم، و حالا یک لوزتیْن که مى خواهد شاه عمل بکند یا بچه شاه عمل بکند، از امریکا یا از جاى دیگر باز طبیب مى آورند. یا هر کس یک قدرتى داشته باشد مى رود خارج عمل مى کند؛ اگر یک مریضى باشد مى رود در خارج مرضش را معالجه مى کند؛ پس معلوم مى شود که ما [دانشگاه ] نداشتیم. ما دانشگاه نداریم؛ اگر ما داشتیم که باید خودمان اداره کنیم، باید طبیب از خودمان باشد. وقتى هم که مى خواهند یک بنایى درست کنند، یک سدى درست بکنند، حتى یک اسفالتى بکنند، حتى یک جاده اى بکشند، باز هم کارشناسهاى خارجى. اگر ما کارشناس داریم، پس چرا از خارج مى آورید؟ اگر داریم و مى آورید، خیانت مى کنید؛ یعنى به [ایرانى ها] محول نمى کنید، خیانت مى کنید. اگر نداریم هم خیانت کردید؛ براى اینکه به ملت ما خیانت کردید که بعد از این همه سال حالا باز باید یک بنایى که درست مى کنیم، یک سدى که درست مى کنیم، یک محلى بخواهیم براى [کارى ]، درست بکنیم، باید باز از خارج بیاوریم؛ از امریکا یا از اروپا کارشناس بیاوریم.

وابستگى شدید اقتصادى

به هر [شئون ] آن، که شما نگاه بکنید مى بینید که لنگ است. به اقتصادش نگاه کنید که مصیبت است. الآن احتیاج مملکت ایران به خواربار [به خارج ] در [حدود] یازده ماه- آن طورى که کارشناسها مى گویند- یا یازده ماه الّا سه روز احتیاج به خارج دارد؛ یعنى یا سى روز یا سى و سه روز ایران مى تواند [خود را از نظر غذایى ] اداره بکند. زراعتش یا کشتش زاید بر سى روز یا سى و سه روز را باید از خارج بیاورند، و مى بینید که دارند از خارج مى آورند. «اصلاحات ارضى» آقا به اینجا منتهى شد که یک بازارى درست کرد براى امریکا، که امریکا چیزهایى که باید بریزد دور، به ما بفروشد! نفت ما را که دارند این طور مى برند که بعد از سى سال دیگر، به قول شاه بعد از سى سال دیگر تمام مى شود. نه اینکه نفت تمام مى شود، نفت را تمام دارند مى کنند. دارند با این لوله هاى بزرگ که به  اندازه این اتاقْ شاید بعضیهایشان بزرگى اش باشد، به اندازه قامت انسان [یا] زیادتر ... دورش هست، قطرش هست، دارند با این [لوله ها] نفتهاى ما را در مى آورند و مى فرستند طرف امریکا. عوضش هم که باید [پول ] به ما بدهند، عوضش هم اسلحه اى مى آورند که مى خواهد امریکا بیاید در ایران پایگاه داشته باشد در مقابل شوروى! باید یک چیزى هم به ایران بدهد؛ اگر اجازه اش بدهند، که نباید هم اجازه بدهند، لکن حالا این خیانت را کردند و خواستند اجازه بدهند، باید یک چیزى هم بدهد به ما که بیاید پایگاه درست کند. نفت ما را مى گیرد پایگاه درست مى کند براى خودش، عوض به ما مى دهد! عوض، یعنى پایگاه درست کردن براى امریکا با آن اسلحه هاى بزرگ. حتى از ممالک دیگر [مثل ] فرانسه، مى خرند آن چیزهاى بسیار گران قیمت را که به درد ما نمى خورد؛ به عوضش نفت را دارند مى برند، طیاره هاى سیصد و پنجاه میلیون دلارى، پانصد و پنجاه میلیون دلارى در عوض مى خواهند بگیرند!

زیانهاى جبران ناپذیر به ایران

شما به هر [بخشى ] که در مملکت ایران فکر بکنید، این آدم- که از پدرش بدتر است که پدرش از شمر هم بدتر بود- این آدم ...، به ما ضرر زده است؛ از مذهب گرفته تا سیاست گرفته تا مسائل اجتماعى گرفته تا مسائل اقتصادى گرفته تا فرهنگى گرفته تا نظامى گرفته، این خیانتکار است. ما مى گوییم که ملت ما مى گویند که «مرگ بر این سلطنت، سلطنت خیانتکار»؛ و ما این سلطنت خیانتکار را نمى خواهیم. اصلًا سلطنت از اول خیانتکار بوده؛ خوبهایشان هم بد بودند. آنهایى که شما یا مردم به واسطه تبلیغات برایشان دعا مى کنند، آنها هم خبیث بودند. اینها دیگر بدتر از آنها هستند.

منطق ما این است که ما یک حکومتى مى خواهیم که آن به حال ملت ما دلسوز باشد. ما یک رژیمى مى خواهیم که رژیم عدالت باشد، و در همه رژیمهایى که ما مطالعه بکنیم جز رژیم اسلام، جز حکومت اسلامى، حکومتى نیست که عدالت داشته باشد. همه براى خودشانند؛ منتها یک دسته اى هستند که ملایمترند، یک دسته اى هستند که تندروترند؛ مملکت ما از آنهایى است که با تندى و با سرعت مى خواهد این مملکت را خراب بکند!

شما بدانید که اگر این شخص باقى باشد خداى نخواسته، و اگر این رژیم منحوس و منحط باقى باشد، اگر این هیأت حاکمه اى که به ما حکومت کرده است، باقى باشد؛ براى نسل آینده ما جز فقر هیچى نیست. براى اینکه نفتش را [به امریکا] مى دهند و تمام مى کنند، گازش هم که دارند به شوروى مى دهند و تمام مى کنند، مراتعش را، جنگلهایش را، همه اینها را که به این و آن دادند و از بین برده اند. [در مورد] زراعتش هم که اصلًا دیگر ما زراعتى نداریم که جواب این جمعیت باشد. بعد از، سى سال دیگر این مملکت هیچ منابع ثروت ندارد. اگر این رژیم سر کار باشد، منابع ثروت شما بکلى از بین خواهد رفت. فریاد ما، فریاد روحانیون، فریاد سیاسیون، فریاد آنهایى که دلشان به حال این مملکت مى سوزد، این است که این مملکت را بگذارید که براى این نسل آتیه باقى باشد، بتوانند تویش زندگى کنند اینها، در یک قرن بعد؛ یعنى [حتى ] سى سال بعد، دیگر نمى شود در این مملکت زندگى کرد براى اینکه همه چیزهایش را به باد فنا دادند و خراب دارند مى کنند.

بهترین نوکر شرق و غرب

ایشان گفته است که من اگر بنا شد- در یکى از نطقها و مصاحبه هایى که کرده است، شاه گفته است- که اگر من بنا شد بروم، مملکت را یک تلِ خاک مى کنم و مى روم. تو حالا که هستى هم [از] یک تل خاک بدترش کردى؛ تو دیگر چیزى براى ما نگذاشتى. این شاه براى ما چیزى دیگر نگذاشته؛ و امریکا باید به این کمک کند، باید پشتیبان این باشد؛ براى اینکه بهتر از این نوکرى که همه مملکت ما را دارد تقدیم مى کند، در ازایش پایگاه براى او درست مى کند، هم عوضش در جیب خودش مى رود، هم معوَضش در جیب خودش مى رود؛ هم نفت در جیبش مى رود، هم عوض نفت براى خودش پایگاه اینجا درست مى کند؛ بهتر از این چه نوکرى مى خواستى باشد؟ البته باید بگوید شاه آزادى داده است و عرض مى کنم، یک مملکت مترقى دارد درست مى کند! به منطق آقاى کارتر، آزادى عبارت از این کشتارهایى است که الآن در ایران دارد مى شود، که هر روز دنبال هم دارد واقع مى شود، و ترقى اجتماعى هم عبارت از همین هاست که نصیب ما شده است و همه ابعادش، ابعادِ از هم ریخته است. بله، براى شما خیلى کار خوبى است. لقمه چربى است براى خارجیها الآن نفت شرق و بخصوص نفت ایران و حجاز؛ اینها لقمه چربى است براى [آنها]؛ البته باید پشتیبانى خودش را اعلام بکند. شوروى هم باید پشتیبانى خودش را اعلام کند براى اینکه گاز را دارد مى برد؛ منافع دارند اینها.

صداى مردم که درآمده مى گویند ما مى خواهیم این منافعى که داریم، به طور عقلایى، به طور صحیح استخراج بشود و به طور صحیح فروش برود. ما نمى خواهیم که نفت را تو جیب خودمان کنیم یا بخوریم، ما مى خواهیم نفت را بفروشیم؛ اما نمى خواهیم غارت بشود. ما نفتمان را مى خواهیم بفروشیم؛ هر مملکتى بهتر خرید این نفت را، به او بدهیم و پول از او بگیریم؛ ارز بگیریم، نه آهن پاره بگیریم، نه طیاره اى که به درد ما نمى خورد بگیریم. آن را بگیریم و صرف این ملت بکنیم، این ملتى که آب ندارد.

زاغه نشینى دهقانان

آقا، شما ملاحظه تهران را نکنید، و آن هم بالاى شهر تهران را، شما یک قدر اطراف تهران سوار شوید بگردید، یک قدر این چادرنشینها و این زاغه نشینها را ملاحظه کنید، ببینید اینها چه زندگى دارند. همین تهران ما که پایتخت است و [آباد] هست و به «دروازه تمدن» نزدیکتر است؛ شما یک روز بروید بگردید، یکوقت صرف کنید ... بروید بگردید اطراف تهران؛ ببینید در چند جاى تهران یک محله هایى درست شده است که اینها، خیلى که خوب درست کرده باشند، یک خانه گلى؛ خودشان با هم دست به هم داده اند و یک خانه گلى درست کرده اند براى یک عائله اى. اینها چرا اینجا جمع شده اند؟ براى «اصلاحات ارضى»! اصلاحات ارضى که کردند، مردم در دهات خودشان دیگر نتوانستند بمانند؛ به هم خورد اوضاعشان، نتوانستند در آنجا بمانند. هجوم کردند طرف شهرستانها که بیشترشان طرف تهران آمدند و این بیچاره ها حالا آمده اند در تهران، بسیار ناگوار و سخت زندگى مى کنند. همه شان هم، آن چنان جوان نیستند که بتوانند حالا یک حمالى بکنند، بتوانند یک چرخى را پیدا کنند و دور بگردند و چیز بفروشند؛ بسیارشان پیرمردند، پیرزنند، بیچاره اند، ضعیفند؛ و اینها دارند در زاغه ها زندگى  مى کنند. قریب بیشتر از سى مورد به من، براى من نوشته بودند (... نوشته اش هم پیش من نیست، حافظه اش [را] هم که ندارم) قریب سى مورد یا بیشتر، محله هایى است که در تهران هست از این بیچاره ها. در طرف حضرت عبد العظیم، چند تا در طرفِ [جنوب شهر تهران ]، حتى در بالاى شهر، حتى در آن محله هاى بالاى شهر، آن جاها هم هست. آنها براى خاطر اصلاحات ارضى از آنجا [روستاها] کوچ کردند و آمدند اینجا، و یک زندگى بیچارگى [پیدا کردند]، آب ندارند، برق ندارند، اینها که دیگر چیزهایى نیست که آنها داشته باشند- برقهاى تهران هم [مثل ] موارد دیگرش [مى ماند] برق ندارند؛ هر روزى چند جایش تاریک است- آب ندارند، برق ندارند؛ زندگى، ... ندارند اینها. در یک گودالهاى بسیار گودى بعضى شان زندگى مى کنند که باید آب را بروند از آن بالاها یک کوزه آب بردارند بیاورند. این زندگى است که اینها براى اینها درست کرده اند.

فقر و ویرانى بر دریایى از سرمایه نفتى

در دهاتى که یک قدرى دورتر است، من خودم سر و کار دارم با آن کسانى که اهل آن دهات هستند، که مى آیند از من اذن مى گیرند [که ] یک قدر پول ما باید بدهیم، یک قدر پول، خودشان از خودشان بگذارند، مى گویند که یک فرسخ راه هست بین آنجایى که آن [آب ] انبارى که آب هست تا آنجایى که این دهى که این بیچاره ها هستند، یک فرسخ راه باید بروند آب بیاورند براى خوردن؛ آن وقت پول مى گیرند یک آب انبار درست مى کنند که بارانها بیاید اینجا جمع بشود و اینها در وقتى که باران نیست از این آب استفاده کنند. شما نگاه نکنید به این اتومبیلهایى که چهار نفر در تهران سوار مى شوند و [عیشى ] مى کنند؛ نه، یک دسته شان که از خود [دولتمردان ] هستند، یک دسته شان هم خوب، [از مرفهین هستند]. شما سایر شهرهاى ایران و سایر دهات ایران و آنجاهاى خود تهران، در این زاغه ها، یک نظرى به اینها هم بکنید، ببینید چه مى گذرد بر این ملت؛ یک ملتى که این طور دارد بر او مى گذرد. یک نفتى که باید این ملت را اداره کند و اگر به طور امانت یک هیأت حاکمه امین ما داشتیم و به طور امانت این را خرج و صرف مى کردند و مى فروختند و مى گرفتند و خرج این ملت مى کردند، نباید ملت این طور باشد. فریاد ما براى این است که خوب، چرا باید این طور باشد که یک دسته بیچاره اى این طور زندگى کنند، یک دسته هم براى ویلا پنج میلیون دلار [خرج کنند]؛ براى من نوشته بودند پنج میلیون دلار براى گلکارى، تزیینات گلکارى ویلاى یکى از خواهرهاى شاه خرج شده. از کجا آورده اند؟ رضا شاه با دست خالى آمد و کودتا کرد، املاک مردم را هم به زور گرفت و بعد هم املاک را، یک مقدارش را رد کردند. از کجا آورده اند اینها؟ این بنیاد پهلوى از کجا، از کجا دارد اداره مى شود؟ از همینها، از همین پول ملت. این ملت باید نفتش را این طور از دستش بگیرند و عرض مى کنم که و سایر چیزهایش را ازش بگیرند و خودش آن طور زندگى بکند؛ یک دسته هم آن طور زندگى بکنند؛ این طور بچاپند این ملت را. فریاد ما این است که نباید این طور چاپیدنها باشد؛ باید این رژیم بکلى تبدیل بشود. ما تا آن وقت که نفس داریم مى گوییم؛ آن وقت که نفسمان قطع شد، خوب دیگر، عذر داریم پیش خداى تبارک و تعالى.

رسالت افشاگرى و روشنگرى

شما هم مکلفید آقا. یک ملت است، مصالح یک ملت است، مصالح اسلام است. شما هم مکلفید که هر چه مى توانید تبلیغات کنید به ضد اینها؛ یعنى مسائل حقیقى و واقعى ایران را بگویید. [آنچه ] که مى گذرد الآن بر این ملت، شما بگویید.

آنکه در دانشگاهها مى گذرد، آنکه در دانشکده ها مى گذرد، آنکه در دبستانها حتى مى گذرد. دختر کوچولوها را کشتند امسال. نوبت رسید به این دختر بچه هاى هفت- هشت ساله؛ آنچه در زندانهاى ایران مى گذرد، آنچه در ایران- که خودش زندان است- مى گذرد، اینها را به این اشخاصى که آشنا هستید شما در اینجا، مدارس اینجا مى روید، در ...، جوامع اینها هستید، به اینها هر کدامتان موظفید بگویید. اگر هر یک از شما به ده نفر، بیست نفر از اینها مطالب ایران را بگوید یک موجى پیدا مى شود؛ باز جاى خدمتى است. آنها دارند جانشان را مى دهند و خدمت مى کنند به شما؛ شما هم باید تبلیغات بکنید، شما باید حرف بزنید اینجا؛ مى توانید در مطبوعات اینها طبع بکنید حرفهایتان را. مصاحبه مى توانید بکنید، مصاحبه بکنید، بگویید حرفهایتان را؛ مثل من  نیستید که ممنوع المصاحبه بشوم، بگویید حرفهایتان را.

من از خداى تبارک و تعالى سلامت همه شما را مى خواهم و من امیدوارم که ان شاء اللَّه این سیلى که از جمعیت ایران به یک طرف متوجه شده است و به عقیده من به دست خدا پیدا شده است این، و بشر نمى تواند این طور کار را بکند، من از خداى تبارک و تعالى مى خواهم و امیدوارم که این سیل خروشان، این هرزه ها و علف هرزه ها را ببرد به کنار و مملکتتان براى خودتان بشود و خودتان اداره کنید مملکتتان را [ان شاء اللَّه حضار]. ان شاء اللَّه همه تان موفق باشید، مؤید باشید و من عذر مى خواهم از اینکه حال مزاجى ام اقتضا نمى کند خیلى اینجا بنشینم با شما صحبت کنم، خدا حافظ. (صحیفه امام، ج 4، ص: 61- 70)


[1]. روزنامه اطلاعات 23/7/57 به نقل از خبرگزاریهاى رویتر، آسوشیتدپرس و یونایتدپرس. [2]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 66ـ67. [3]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 44. [4]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 61.

. انتهای پیام /*