رفرمی که به نام «انقلاب سفید» در 6 / بهمن / 1341 از سوی شاه و به دستور آمریکا (در چهارچوب طرح «اتحاد برای توسعه» کِنِدی) ارائه شد، نه تنها توفیقی به دست نیاورد بلکه در زمینه های بسیاری موجب درهم شکستن بنیانهای اقتصادی کشور نیز شد. از سوی دیگر، نهضتی که با رهبری امام خمینی (س) آغاز گشت، به منزلۀ هشداری به آمریکا بود که دریابد این نهضت به انقلابی خونین و دامنه دار علیه ایالات متحده و رژیم دست نشانده اش در ایران خواهد انجامید. این دو امر، دولتمردان آمریکایی را مصمم به احیای کاپیتولاسیون و برقراری «حق قضاوت کنسولی» در ایران کرد تا نظامیان آمریکا، با امنیت خاطر، از منافع کشورشان در این منطقه از جهان و همچنین تاج و تخت پادشاهی ـ مستقیماً - حمایت کنند.

این پیشنهاد در اسفند ماه 1340 و پیش از آغاز رفرم شاه، از سوی آمریکا به ایران تسلیم شد، امّا به عللی پیگیری جدّی آن تا پس از قیام خونین 15 خرداد متوقف شد. اوج گرفتن نهضت امام خمینی (س) و گزارش کارشناسان آمریکایی که دالّ بر توفیق نیافتن رژیم شاه در فرونشاندن نهضت و جلب رضایت توده ها بود، موجب شد که این طرح، مجدداً پیشنهاد شود و رژیم برای تصویب آن، تحت فشار قرار گیرد.

لایحۀ مصونیت مستشاران و دیگر تبعۀ آمریکا در ایران که در 13 / مهر / 1342 در کابینۀ امیر اسدالله علم به تصویب رسیده بود، در مرداد ماه 1343 برخلاف رویه قانونی اول به مجلس سنا رفت و مورد تصویب سناتورها قرار گرفت. حسنعلی منصور، که پس از علم به نخست وزیری رسیده بود، لایحۀ مزبور را در 21 / مهر / 1343 به مجلس شورای ملی برد و از تصویب نمایندگان گذراند.

متن لایحه بدین قرار بود: «ماده واحده ـ با توجه به لایحه شماره 18 - 2291 – 2157 – 25 – 11 - 1342 دولت و ضمائم آن که در تاریخ 21 / 11 / 42 به مجلس سنا تقدیم شده به دولت اجازه داده می شود که رئیس و اعضای هیأتهای مستشاری نظامی ایالات متحده را در ایران که به موجب موافقت نامه های مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی می باشند، از مصونیت ها و معافیتهایی که شامل کارمندان اداری وقت موصوف دربند ـ و ـ ماده اول قرارداد وین که در تاریخ 18 آوریل 1961 مطابق 29 فروردین ماه 1340 به امضاء رسیده است، می باشد برخوردار نماید.»[1]

تصویب لایحۀ کاپیتولاسیون در مجلسین سنا و شورای ملی، تقریباً اعلام نشد و مطبوعات کشور نیز، زیر سانسور دولت، از افشای آن خودداری کردند. چندی بعد، نشریۀ داخلی مجلس شورا حاوی متن کامل سخنرانیها و گفتگوهای نمایندگان و رئیس دولت در این زمینه، به دست امام خمینی(س) رسید و ایشان را سخت آشفته و منقلب کرد. خبرهای مربوط به آشفتگی و نگرانی امام به تدریج در همه جا منعکس شد؛ افراد بسیاری به قم رفتند و علت یا علل این نگرانیها را جویا شدند. 

امام خمینی (س) برای افشای خیانت شاه و دارودسته اش به ایران و جامعۀ اسلامی، بر آن شدند که با ایراد نطقی حاد و اعلامیه ای سازنده، همگان را به مقابله با توطئۀ شاه و آمریکا، و حرکت و خروش فراخوانند. امام، ابتدا پیک هایی را برای آگاه ساختن علما و روحانیون به شهرهای دور و نزدیک روانه کردند و خود نیز با مقامات روحانی قم به گفتگو نشسته پیامدهای فاجعه را متذکر شدند.

با فراهم شدن زمینه های مناسب، 4 / آبان / 1343 برابر با 20 / جمادی الآخر / 1384 برای ایراد سخنرانی تعیین شد. سیل جمعیت از گوشه و کنار کشور و از شهرهای دور و نزدیک برای شنیدن سخنان رهبر نهضت، به قم سرازیر شد.

رژیم شاه چون می دانست که توسل به زور، نه تنها مفید نخواهد بود که، موجب قاطعیت بیشتر امام خمینی (س) در ایراد سخنرانی خواهد شد، به وسیلۀ دیگری توسل جُست؛ یکی از عناصر به ظاهر غیر وابسته و به اصطلاح وجیه المله را برای دیدار با رهبر نهضت به قم فرستاد تا ایشان را از حمله به امپریالیسم آمریکا و ایجاد فضای ضدّ آمریکایی در محیط مذهبی ایران، برحذر دارد. این شخص با تلاش فراوان فقط توانست با فرزند بزرگوار امام، شهید حاج سید مصطفی خمینی ملاقات کند. وی در این دیدار، حمله به آمریکا از سوی امام خمینی (س) را «خطرناک تر از حمله به شخص اوّل مملکت» دانست و توصیه کرد که «آیت الله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد کنند، باید خیلی مواظب باشند که به دولت آمریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی خطرناک است و با عکس العمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد؛ دیگر هرچه بگویند ـ حتی حمله به شخص شاه ـ چندان مهمّ نیست»!. حساسیت شاه با توجه به وابستگیهایش به کاخ سفید بی مورد نبود، آمریکا در بحران ویتنام و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری (12 آبان 43) و تعیین جانشین کندی مقتول [2] قرار داشت.

امام خمینی (س) با آگاهی از این نقطۀ ضعف رژیم، در سخنان پرشور خود، حمله را مستقیماً متوجه آمریکا کردند و ایالات متحده را با شدیدترین لحن به باد انتقاد و اعتراض گرفتند.

20 / جمادی الثانی / 1384 ـ روز میلاد مسعود حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها و زاد روز امام خمینی (س) ـ فرا رسید. جمعیتی که از اطراف و اکناف کشور برای استماع سخنان امام به قم آمده بودند، در این شهر موج می زد. منزل امام (واقع در محله یخچال قاضی)، کوچه های اطراف و باغ اناری که مجاور منزل ایشان بود، از جمعیت پر بود. بلندگوهای متعددی در اطراف محل سخنرانی نصب شده بود. ساعت 30 / 8 دقیقۀ بامداد امام خمینی (س) با چهره ای برافروخته، چشمانی از شدت خشم و خستگی و بیخوابی سرخ شده، جبینی گره خورده و قیافه ای آراسته و جذاب در برابر مردم ظاهر شدند.

سخنرانی با نام خدای بخشنده و مهربان و آیۀ شریفۀ «انا لله و انا الیه راجعون» آغاز شد و فریاد شیون و گریۀ حاضران، در فضا طنین افکند. هر جملۀ امام، به تنهایی حماسه بود؛ جمعیت به هیجان آمد، گریست و در پس اشکها، جوانه های انقلابی رویید که 14 سال بعد، شاهد پیروزی اش بودیم.

امام خمینی (س) در سخنرانی خود فریاد کشیدند: «آقا، من اعلام خطر می کنم! ای ارتش ایران، من اعلام خطر می کنم! ای سیاسیون ایران، من اعلام خطر می کنم! ای بازرگانان ایران، من اعلام خطر می کنم! ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر می کنم! ای فضلا، ای طلاب، ای مراجع، ای آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر می کنم!... اگر مملکت ما اشغال امریکایی است پس بگویید!... تمام گرفتاری ما از این امریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از امریکاست.» [3]

امام خمینی در پایان سخنان حماسی خویش فرمودند: «وکلای مجلس سنا خیانت کردند. ... وکلای مجلس شورا، آنهایی که رأی دادند، خیانت کردند به این مملکت. اینها وکیل نیستند. دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند من عزلشان کردم. از وکالت معزولند.»[4] انعکاس بینش حضرت امام در مورد اختیارات ولی فقیه در جملات مزبور نمایان است.

 آن چه توسط امام در این نطق انقلابی و سراسر شور و حماسه گفته شد، در طول نهضت ـ تا آن روز ـ بی سابقه بود و نه تنها کنگرۀ کاخهای ستم شاه، که کاخ سفید واشنگتن را هم لرزاند. امام خمینی (س) در این نطق، موضع قاطع و سازش ناپذیر خود را در برابر بلوکهای شرق و غرب روشن ساختند، و سیاست نه شرقی و نه غربی را که تا پایان عمر بدان پایبند بودند مورد تأکید قرار داده و موضع خود را در مقابل دول استعمارگر چنین بیان داشتند: «امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با امریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند ـ بداند این معنا را ـ که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما.»[5] حضرت امام همچنین در بیانات خویش اهداف و آرمانهای روحانیت را مشخص کردند و رهنمودهایی ارزنده و پُر محتویٰ به نسل معاصر و آینده دادند. امام، عنصر مبارزۀ با آمریکا، این عامل واقعی سیه روزی ملت ایران و دیگر ملتها را، به گونه ای تجزیه ناپذیر، از ارکان دور جدید مبارزات ملت ایران معرفی نمودند و جهانیان شاهد بودند که ایشان تا لحظۀ رحلت شان بر این اصل پای فشردند.

امام خمینی (س) جدا از این نطق تاریخی، در 4 / آبان / 1343 با صدور اعلامیه ای، از توطئه رژیم بیش از پیش پرده برداشتند. این اعلامیه که در آن به مسألۀ تغییر شیوۀ تحلیف در ارتش[6] نیز اشاره شده بود، در سطح وسیعی چاپ و تکثیر گردیده و در زمان کوتاهی در کلیۀ شهرستانها توزیع شد. بیش از 40 هزار نسخه از این اعلامیه، فقط در تهران در کمتر از ده دقیقه، به وسیلۀ 500 تن از جوانان بازاری و دانشگاهی پخش شد. شیوۀ توزیع اعلامیه ها به گونه ای بود که ساواک را به وحشت انداخت ولی قادر به جلوگیری از آن نشد.

رژیم شاه که از بالا گرفتن نارضایتی مردم و تحریک افکار عمومی، سخت وحشت کرده بود، دریافت که با بودن رهبر و پیشوای آگاهی چون امام خمینی (س) در ایران، نه تنها پیاده کردن طرحهای به اصطلاح اصلاحی شاه ممکن نیست بلکه اساس رژیم نیز در معرض زوال قرار دارد، لذا مصمم شد که با دستگیری و تبعید ایشان، خود را از مهلکه رها سازد.

شب 13 / آبان / 1343 صدها کماندو و چترباز مسلح، خانۀ امام را در قم محاصره کردند، از بام و دیوار وارد منزل شدند و برای دستگیری ایشان به جستجو و ضرب و شتم خادمین منزل پرداختند. مأموران، پس از یک سلسله اقدامات توهین آمیز، امام را با اتومبیلی که آماده شده بود، به تهران انتقال دادند.

اتومبیل حامل امام، فاصلۀ بین قم ـ تهران را در مدّتی کمتر از 90 دقیقه پیمود و به فرودگاه مهرآباد رسید. هنوز آفتاب روز 13 آبان سر از افق بیرون نیاورده بود که رهبر بزرگ نهضت، به جرم دفاع از استقلال وطن و بهروزی هموطنان مسلمان خود، از وطن بیرون برده شد و به ترکیه تبعید گردید[7]. در سپیده دم همان روز، فرزند بزرگ امام، آیت الله شهید حاج سید مصطفی خمینی، دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل شد. اطلاعیه سازمان اطلاعات و امنیت کشور از رادیو پخش و در مطبوعات نیز منتشر شد. متن اطلاعیه بدین شرح بود: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلائل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد لذا در تاریخ سیزدهم آبانماه 1343 از ایران تبعید گردید[8].»

ملت بزرگ و فداکار ایران، با دریافت خبر تبعید غیرقانونی رهبر خویش، به اعتصاب و تظاهرات بزرگی دست زدند. و در تهران و قم و بسیاری از شهرستانها، بازارها تعطیل شد. دستگیری و تبعید امام خمینی (س)، با واکنش شدید محافل روحانی نیز روبرو گردید و درسهای حوزه های علمیه و نمازهای جماعت، به عنوان اعتراض، در قم و مشهد و تهران و بسیاری از شهرستانها 15 تا 30 روز تعطیل شد. در این بحبوحه علمای ایران با صدور تلگرام و اعلامیه، پشتیبانی خود را از امام و اهداف ایشان اعلام داشتند[9].

رژیم شاه کوشید با مانورهای فریبنده از خشم مردم بکاهد. از این رو پس از 57 روز، به آزادی آیت الله حاج آقا مصطفی از زندان قزل قلعه مبادرت ورزید و ایشان عازم قم شد؛ امّا ساعت 2 بعد از ظهر 13 / دیماه / 1343، برابر با 29 / شعبان / 1384 رئیس ساواک قم و جمعی از مأموران به خانۀ امام خمینی س) یورش بردند و پس از دستگیری مجدد حاج آقا مصطفی، ایشان را روانۀ تهران ساخته و از آن جا به ترکیه تبعید کردند.

پس از تبعید امام خمینی(س) و فرزند بزرگوارشان به ترکیه، روحانیون روشن ضمیر و آگاه به افشاگری پرداختند. بسیاری از آنان دستگیر و در دادگاه فرمایشی شاه به محاکمه کشیده شدند و به زندانهای متفاوتی محکوم گشتند[10].

خشم مردم مسلمان و قهرمان ایران سرانجام در ضمیر پاک شهید بزرگوار و رشید، محمد بخارایی شعله ور شد. او که فدایی و سرباز اسلام بود در روز پنجشنبه اوّل / بهمن / 1343 در مقابل مجلس شورای ملی، با گلولۀ آتشین خود، به زندگی حسنعلی منصور، نخست وزیری که لایحۀ کاپیتولاسیون را به مجلس برده و از تصویب گذرانده بود، پایان داد.

13 آبان در تاریخ نهضت امام خمینی مقطعی حساس و مناسبتی پر خاطره است. پس از تبعید امام در 13 آبان 43، چهارده سال بعد در همین روز (13 آبان 1357) دهها هزار دانش آموز و دانشجو در دانشگاه تهران و خیابانهای اطراف آن با شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» تهران را به لرزه درآوردند. گلوله های نظامیان و بخون کشیدن دهها دانش آموز در این روز کارساز نشد و انقلاب در 22 بهمن به پیروزی رسید. در بیست و سوم اردیبهشت 58، ماده واحدۀ پیشنهادی دولت موقت جمهوری اسلامی مبنی بر لغو قانون مصوب 21 مهرماه 1343 (لایحۀ کاپیتولاسیون) از تصویب شورای انقلاب گذشت و وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی در همین روز لغو قرار داد را طی اطلاعیه ای رسمی اعلام داشت.[11]

و شگفت آنکه در 13 آبان همین سال (1358) دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با یک اقدام انقلابی که علیرغم مخالفت ملی گرایان و دولت موقت، مورد تأیید کامل امام خمینی قرار گرفت، لانه جاسوسی آمریکا در ایران ـ سفارت آمریکا ـ را اشغال کردند و اسناد دخالتهای مستقیم و یک جانبۀ امریکا در ایران را منتشر ساختند. (کوثر، ج1، ص 162 - 168)

متن سخنرانی تاریخی حضرت امام خمینی (س) که منجر به اتفاقات مهمی پس از آن در تاریخ معاصر ایران گردید را در ادامه می خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

عید ایران را عزا کردند

من تأثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده ام خوابم کم شده است [گریه حضار]. ناراحت هستم [گریه حضار]. قلبم در فشار است [گریه حضار]. با تأثرات قلبی روزشماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید [گریه شدید حضار]. ایران دیگر عید ندارد [گریه حضار]. عید ایران را عزا کرده اند [گریه حضار]؛ عزا کردند و چراغانی کردند [گریه حضار]؛ عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند [گریه حضار]. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانیها را منع می کردم؛ می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند [گریه حضار]؛ بالای سر خانه ها بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.

تشریح قانون «کاپیتولاسیون»

قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولًا ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین [تا] مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی امریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداری شان، با خدمه شان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود امریکا! آنجا در امریکا اربابها تکلیف را معین کنند!

دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویبنامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند، و باز نفسشان درنیامد.

در این چند روز، این تصویبنامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهایی کردند، مخالفتهایی شد، بعضی از وکلای آنجا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند؛ با کمال وقاحت گذراندند! دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد! ملت ایران را از سگهای امریکا پست تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ امریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او می کنند؛ لکن، اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد بازخواست می کنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد! چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از امریکا! امریکا گفت این کار باید بشود- لا بد این جور است- بعد از سه- چهار روز، یک وام دویست میلیون، دویست میلیون دلاری، تقاضا کردند. دولت تصویب کرد دویست میلیون دلار در عرض پنج سال به دولت ایران بدهند و در عرض ده سال سیصد میلیون بگیرند! می فهمید یعنی چه؟ دویست میلیون دلار، هر دلاری هشت تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ایران برای نظام، و در عرض ده سال سیصد میلیون- آن طور که حساب کردند- سیصد میلیون دلار از ایران بگیرد؛ یعنی صد میلیون دلار، یعنی هشتصد میلیون تومان از ایران در ازای این وام نفع بگیرند! مع ذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها! ایرانْ استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام دویست میلیون که سیصد میلیون دلار پس بدهند! ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند؟

سایر ممالک خیال می کنند که ملت ایران است؛ این ملت ایران است که این قدر خودش را پست کرده است؛ نمی دانند این دولت ایران است؛ این مجلس ایران است. این مجلسی است که ارتباط به ملت ندارد؛ این مجلس، مجلس سرنیزه است! این مجلس چه ارتباطی به ملت ایران دارد. ملت ایران به اینها رأی ندادند. علمای طراز اول، مراجع- بسیاری شان- تحریم کردند انتخابات را؛ ملت تبعیت کرد از اینها، رأی نداد لکن زور سرنیزه اینها را آورد بر این کرسی نشاند.

توطئه قطع نفوذ روحانیون

در یکی از کتابهای تاریخی که امسال به طبع رسیده است و به بچه های ما تعلیم می شود این است که، بعد از اینکه یک مسائل دروغی را نوشته است، آخرش نوشته است که معلوم شد که قطع نفوذ روحانیت، قطع نفوذ روحانیون، در رفاه حال این ملت مفید است! رفاه حال ملت به این است که روحانیون را از بین ببرند! همین طور است. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد این ملتْ اسیر انگلیسْ یکوقت باشد؛ اسیر امریکا یکوقت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که اسرائیل قبضه کند اقتصاد ایران را! نمی گذارد که کالاهای اسرائیل در ایران بدون گمرک فروخته بشود! اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که اینها سر خود یک همچو قرضه بزرگی را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد این هرج و مرجی که در بیت المال هست بشود. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که هر دولتی هر کاری می خواهد انجام بدهد و لو صد در صد بر ضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که مجلس به این صورت مبتذل درآید. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که مجلس با سرنیزه درست بشود تا این فضاحت از آن پیدا بشود. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که دختر و پسر با هم در آغوش هم کشتی بگیرند- چنانچه در شیراز شده است! اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که دخترهای معصوم مردم زیر دست جوانها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که زنها را در مدرسه مردها ببرند، مردها را در مدرسه زنها ببرند و فساد راه بیندازند. اگر نفوذ روحانیون باشد توی دهن این دولت می زنند! توی دهن این مجلس می زنند، و وکلا را از مجلس بیرون می کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد تحمیل نمی تواند بشود، یک عده از وکلا بر سرنوشت یک مملکتی حکومت کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارند یک دست نشانده امریکایی این غلطها را بکند؛ بیرونش می کنند از ایران. نفوذ روحانی مضر به حال ملت است؟! نخیر، مضر به حال شماست! مضر به حال شما خائنهاست، نه مضر به حال ملت. شما دیدید با نفوذ روحانی نمی توانید هر کاری را انجام بدهید، هر غلطی را بکنید، می خواهید نفوذ روحانی را از بین ببرید. شما گمان کردید که با صحنه سازیها می توانید که بین روحانیون اختلاف بیندازید؟ نمی شود؛ این خواب باید در مرگ برای شما حاصل بشود! نمی توانید همچو کاری را انجام بدهید. روحانیون با هم هستند. من باز تمام روحانیین را تعظیم می کنم؛ دست تمام روحانیین را می بوسم. آن روز اگر دست مراجع را بوسیدم، امروز دست طلاب را هم می بوسم [گریه حضار]. من امروز دست بقال را هم می بوسم [گریه شدید حضار].

اعلام خطر!

آقا، من اعلام خطر می کنم! ای ارتش ایران، من اعلام خطر می کنم! ای سیاسیون ایران، من اعلام خطر می کنم! ای بازرگانان ایران، من اعلام خطر می کنم! ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر می کنم! ای فضلا، ای طلاب، ای مراجع، ای آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر می کنم!

خطردار است. معلوم می شود زیر پرده ها چیزهایی است و ما نمی دانیم. در مجلس گفتند نگذارید پرده ها بالا برود! معلوم می شود برای ما خوابها دیده اند! از این بدتر چه خواهند کرد؟ نمی دانم، از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه می خواهند با ما بکنند؟ چه خیالی دارند اینها؟ این قرضه دلار چه به سر این ملت می آورد؟ این ملت فقیر [پس از] ده سال هشتصد میلیون تومان نفع پول به امریکا بدهد؟! در عین حال ما را بفروشید برای یک همچو کاری؟!

مملکت در اشغال امریکا

نظامیهای امریکا و مستشارهای نظامی امریکایی به شما چه نفعی دارند؟ آقا! اگر این مملکت اشغال امریکاست، پس چرا این قدر عربده می کشید؟! پس چرا این قدر دم از «ترقی» می زنید؟! اگر این مستشارها نوکر شما هستند، پس چرا از اربابها بالاترشان می کنید؟! پس چرا از شاه بالاترشان می کنید؟! اگر نوکرند، مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید. اگر کارمند شما هستند، مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل می کنند، شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال امریکایی است پس بگویید! پس ما را بردارید بریزید بیرون از این مملکت! چه می خواهند با ما بکنند؟ این دولت چه می گوید به ما؟ این مجلس چه کرد با ما؟ این مجلس غیر قانونی، این مجلس محرَّم این مجلسی که به فتوا و به حکم مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسی که یک وکیلش از ملت نیست، این مجلسی که- به ادعا- هی می گویند ما! ما! هی ما از «انقلاب سفید» آمدیم! آقا کو این «انقلاب سفید»؟! پدر مردم را درآوردند! آقا من مطلعم؛ خدا می داند که من رنج می برم؛ من مطلعم از این دهات؛ من مطلعم از این شهرستانهای دورافتاده؛ از این قم بدبخت [گریه حضار]. من مطلعم از گرسنگی خوردن مردم؛ از وضع زراعت مردم.

سکوت، گناهی کبیره

آقا فکری بکنید برای این مملکت؛ فکری بکنید برای این ملت. هی قرض روی قرض بیاورید؟! هی نوکر بشوید! البته دلارْ نوکری هم هست! دلارها را شما می خواهید استفاده کنید، نوکریش را ما بکنیم! اگر ما زیر اتومبیل رفتیم، کسی حق ندارد به امریکایی ها بگوید بالای چشمت ابرو! لکن شماها استفاده اش را بکنید؛ مطلب این طور است. نباید گفت اینها را؟ آن آقایانی که می گویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ و الله، گناهکار است کسی که داد نزند؛ و الله، مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند [گریه شدید حضار].

به داد اسلام برسید!

ای سران اسلام، به داد اسلام برسید [گریه حضار]. ای علمای نجف، به داد اسلام برسید [گریه حضار]. ای علمای قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام [گریه شدید حضار]. ای ملل اسلام، ای سران ملل اسلام، ای رؤسای جمهور ملل اسلامی، ای سلاطین ملل اسلامی، ای شاه ایران، به داد خودت برس. به داد همه ما برسید. ما زیر چکمه امریکا برویم، چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟! امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با امریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند- بداند این معنا را- که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. یک همچو ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است؛ ملت ایران با او خصم است. دولت امریکا بداند این مطلب را. ضایعش کردند در ایران؛ خراب کردند او را در ایران.

مصونیت مستشارهای امریکایی

برای مستشارها مصونیت می گیرید؟! بیچاره وکلا داد زدند آقا از این دوستهای ما بخواهید به ما این قدر تحمیل نکنند، ما را نفروشید، ما را به صورت مستعمره درنیاورید، کی گوش داد به اینها؟ از «پیمان وین» یک ماده را اصلش ذکر نکرده اند! ماده 32 ذکر نشده است. من نمی دانم آن ماده چه است؛ من که نمی دانم، رئیس مجلس هم نمی داند، وکلا هم نمی دانند. نمی دانند که؛ قبول کردند طرح را! طرح را قبول کردند، طرح را امضا کردند، تصویب کردند اما عده ای اقرار کردند که ما اصلًا نمی دانیم چیست! آنها هم لا بد امضا نکردند، آن عده دیگر بدتر از اینها بودند. یک عده جُهّالند اینها!

رجال سیاسی ما، صاحب منصبهای بزرگ ما، رجال سیاسی ما، یکی بعد از دیگری را کنار می گذارد! الآن در مملکت ما به دست رجال سیاسی که وطنخواه باشند چیزی نیست. در دست آنها چیزی نیست. ارتش هم بداند، یکی تان را بعد از دیگری کنار می گذارند. دیگر برای شما آبرو گذاشتند؟ برای نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم است؟! یک آشپز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم شد در ایران؟! دیگر برای شما آبرو باقی ماند؟ اگر من بودم استعفا می کردم؛ اگر من نظامی بودم استعفا می کردم؛ من این ننگ را قبول نمی کردم. اگر من وکیل مجلس بودم استعفا می کردم

باید نفوذ ایرانی ها قطع بشود! باید مصونیت برای آشپزهای امریکایی، برای مکانیکهای امریکایی، برای اداری امریکایی، اداری و فنی اش، مأمورین، کارمندان اداری، کارمندان فنی، برای خانواده هایشان مصونیت باشد، لکن آقای قاضی در حبس باشد! آقای اسلامی را با دستبند ببرند این طرف و آن طرف! این خدمتگزارهای اسلام، علمای اسلام در حبس باید باشند، وعاظ اسلام در حبس باید باشند، طرفداران اسلام باید در بندرعباس حبس باشند، برای اینکه اینها طرفدار روحانیت هستند؛ خودشان یا روحانی اند یا طرفدار روحانی. تاریخ ایران دست مردم دادند اینها! سند [به ] دست دادند که معلوم شد رفاه حال این ملت به این است که قطع نفوذ روحانیین بشود! یعنی چه؟ رفاه حال ملت به این است که قطع ید رسول الله از این ملت بشود؟! روحانیون خودشان چیزی نیستند که، روحانیون هر چه دارند از رسول الله است؛ باید قطع ید رسول الله از این ملت بشود! اینها این را می خواهند. این را می خواهند تا اسرائیل، به دل راحت، هر کاری اینجا بکند. تا امریکا، به دل راحت، هر کاری می خواهد بکند.

تمام گرفتاری ما از امریکاست

آقا تمام گرفتاری ما از این امریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از امریکاست. این وکلا هم از امریکا هستند! این وزرا هم از امریکا هستند! همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمی ایستند در مقابلش داد بزنند؟

یک روحانی در برابر التیماتوم شوروی

من الآن حافظه ام درست نیست، نمی توانم بفهمم مطلب را خوب، الآن در حال انقلاب هستم؛ در یک مجلس از مجالس سابق که مرحوم «مدرس»،- مرحوم آسید حسن مدرس- در آن مجلس بود، التیماتومی از دولت روس آمد به ایران که اگر فلان قضیه را انجام ندهید (که من حالا هیچی از آن را یادم نیست) ما از فلان جا- که قزوین ظاهراً بوده است- می آییم به تهران و تهران را می گیریم. دولت ایران هم فشار آورد به مجلس که باید این را تصویب کنید. یکی از مورخین، مورخین امریکایی، می نویسد که یک روحانی با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: آقایان، حالا که بناست ما از بین برویم چرا به دست خودمان برویم. رد کرد. مجلس به خاطر مخالفت او جرأت پیدا کرد و رد کرد و هیچ غلطی هم نکردند. روحانی این است. یک روحانی توی مجلس بود نگذاشت آن قلدر شوروی را، روسیه سابق را، یک دولت را- پیشنهاد التیماتومش را- یک روحانی ضعیف، یک مشت استخوان رد کرد! آنها می بینند نباید روحانی باشد؛ قطع ید روحانی باید بکنند تا به آمال و آرزوی خودشان برسند.

لزوم آگاهی مردم

من چه بگویم؟ این قدر انباشته است مطالب، این قدر مفاسد در این مملکت زیاد است که من با این حالم، با این سینه ام، با این وضعم، نمی توانم عرضی بکنم. نمی توانم مطالب را به آن مقداری که می دانم به عرض شما برسانم. لکن شما موظفید به رفقایتان بگویید. آقایان موظفند ملت را آگاه کنند؛ علما موظفند ملت را آگاه کنند. ملت موظف است که در این امر صدا در بیاورد. با آرامش [به ] عرض برساند؛ به مجلس اعتراض کند؛ به دولت اعتراض کند که چرا یک همچو کاری کردید؟ چرا ما را فروختید؟ مگر ما بنده شما هستیم؟ شما که وکیل ما نیستید! وکیل هم بودید، اگر خیانت کردید به مملکت، خود به خود از وکالت بیرون می روید. این خیانت به مملکت است.

عزل وکلای مجلس

خدایا، اینها خیانت کردند به مملکت ما. خدایا، دولت به مملکت ما خیانت کرد؛ به اسلام خیانت کرد؛ به قرآن خیانت کرد. وکلای مجلسین خیانت کردند، آنهایی که موافقت کردند با این امر. وکلای مجلس سنا خیانت کردند. این پیرمردها؛ وکلای مجلس شورا، آنهایی که رأی دادند، خیانت کردند به این مملکت. اینها وکیل نیستند. دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند من عزلشان کردم. از وکالت معزولند.

غیر قانونی بودن مصوبات مجلس

تمام تصویبنامه هایی که تا حالا نوشته اند، تمامش غلط است! از اول مشروطه تا حالا به حَسَب نص قانون، به حسب نص قانون، قانون را که قبول دارند، به حسب نص، به حسب نص قانون، به حسب اصل دوم متمم قانون اساسی تا مجتهدین نظارت نکنند در مجلس، قانون هیچی نیست. کدام مجتهد نظارت می کند حالا؟ باید قطع کرد دست روحانیین را! اگر پنج تا ملّا تو این مجلس بود، اگر یک ملّا تو این مجلس بود، تو دهن اینها می زد! نمی گذاشت این کار بشود.

من به آنهایی که مخالفت کردند، این حرف را دارم، به آنها، که چرا خاک به سرت نریختی؟! چرا پا نشدی یقه این مردکه را بگیری؟ همین، من مخالفم! و هی تعارف و این همه تملق؟! مخالفت این است؟! باید هیاهو کنید؛ باید بریزید وسط مجلس؛ به هم بپرید که نگذرد این مطلب. به صرف اینکه من مخالفم درست می شود؟! خوب، می بینید که می گذرد! باید نگذارید یک همچو مجلسی وجود پیدا کند؛ از مجلس ببریدشان بیرون .

ما این قانونی که گذراندند- به اصطلاح خودشان- قانون نمی دانیم. ما این مجلس را مجلس نمی دانیم. ما این دولت را دولت نمی دانیم. اینها خائنند به مملکت ایران! خائنند!

خداوندا، امور مسلمین را اصلاح کن. [آمین حضار] خداوندا، دیانت مقدسه اسلام را عظمت به آن عنایت فرما. [آمین حضار] خدایا، اشخاصی که خیانت می کنند به این آب و ملک، خیانت می کنند به اسلام، خیانت می کنند به قرآن، آنها را نابود کن. [آمین حضار]

(صحیفه امام، ج 1، ص: 415-424)


[1]. صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، دورۀ بیست و یکم، جلسۀ 104، ص 27. [2]. لیندن جانسون، رئیس جمهور جدید آمریکا یک روز پیش از تبعید امام خمینی 12 آبان 43 گفت: «کرۀ زمین آرام است و میلیونها تن مردم جهان آزاد و میلیونها تن مردم اسیر کشورهای غیر دمکراتیک در انتظار تعیین سرنوشت انتخابات آمریکا هستند. آینده آمریکا به آینده جهان بستگی کامل دارد». روزنامه خراسان 13 آبان 43. [3]. صحیفه امام؛ ص 1، ص 418ـ419ـ422 [4]. صحیفه امام؛ ج 1، ص 423. [5]. صحیفه امام؛ ج 1، ص 420. [6]. رجوع کنید به شناسنامه سخنرانی قبل، ص 136. [7]. ملازم همیشگی شاه، تیمسار فردوست در خاطرات خود ج 1، ص 516 می نویسد: «همانطور که منصور به دستور آمریکا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید، تبعید امام خمینی نیز دستور مستقیم آمریکا بود تصور من این است که شخص محمدرضا به این کار تمایلی نداشت و بهتر است بگویم از انجام آن واهمه داشت. شب قبل از تبعید امام، محمدرضا در کاخ میهمانی داشت و حدود 200 نفر مدعو شرکت داشتند. منصور، نخست وزیر نیز حضور داشت. منصور حدود نیم ساعت با محمدرضا در وسط سالن قدم می زد... بالاخره محمدرضا مرا خواست و با بی میلی (چون با ژستهای او آشنا بودم) گفت: ببینید نخست وزیر چه می خواهد؟ منصور مطرح کرد که باید هرچه سریعتر آیت الله خمینی به ترکیه تبعید شود. گفتم: باید به پاکروان [رئیس ساواک] گفته شود. گفت: تلفن کنید. تلفن کردم. پاکروان گفت آیا می توانم با شاه صحبت کنم؟ به محمدرضا گفتم. او به اتاق دیگری رفت و با وی صحبت کرد. دستور تبعید امام صادر شد. و همان شب مولوی، رئیس ساواک تهران، به همراه نیروهایی از هوابرد، به قم رفت و ایشان را به تهران آورد و صبح روز بعد با هواپیما به ترکیه تبعید شدند». [8]. روزنامه خراسان 14 آبان 43، ص 1 و دیگر مطبوعات. [9]. پس از تبعید امام، سیل طومار و نامه تلگراف و اعلامیه به قم و ترکیه سرازیر شد. در اعلامیه حوزۀ علمیه قم از مردم خواسته شده بود به اعتصاب سراسری دست بزنند. همچنین حضرات آیات: مرعشی نجفی، سید هادی میلانی، سید محمدرضا گلپایگانی، سید ابوالقاسم خویی، سید حسن قمی، سید کاظم شریعتمداری، ابوالحسن رفیعی قزوینی، سید علی بهبهانی، حاج میرزا عبدالله تهرانی، جامعه علمای آبادان، علمای شیراز و... با مخابرۀ تلگراف و ارسال نامه به این اقدام دولت اعتراض کردند. در قسمتی از اعلامیه اول و تند آیت الله مرعشی نجفی آمده بود: «هیأت حاکمه بداند که جرم بسیار مرتکب شده، و تاریخ جهان این جنایت را هرگز فراموش نخواهد کرد... آیا ننگ نیست که اجانب مصون باشند و آیت الله خمینی را به بیگانگان بسپارند.» همچنین آیت الله نجفی مرعشی در تاریخ 23 رجب 1384 طی بیاناتی تند و مفصل در حرم حضرت معصومه (س) از قیام امام خمینی دفاع کردند. در تلگراف اول آیت الله میلانی آمده بود: «اولیای این گونه امور بدانند ایشان تنها نیستند، بلکه لسان ناطق همه مجامع روحانی و دینی هستند و گفته ایشان کلام حق و حقیقت است.» و آیت الله گلپایگانی در تلگراف خویش نوشته بودند: «... آری در کشوری که برحسب عقیدۀ اکثر ملت آن تنها مرجع صلاحیت دار روحانیت است جای کمال تأسف است که به علمای اعلام جسارت نموده و... حقیر برای جبران این حادثه، حسب الوظیفه اقدام نموده و می نمایم.» و متن کامل تلگراف آیت الله خویی بدین شرح بود: حضرت آیت الله مرعشی دامت برکاته ـ قم، جریان اخیره و گرفتاری حضرت آیت الله خمینی و رسیدن اخبار موحشه موجب نگرانی، از سلامتی خود و چگونگی امر اطلاع دهید.» در کتاب نهضت روحانیون ایران، ج 4، ص 95 ـ 27 متن اطلاعیه ها و بیانات مراجع و علما درج شده است. [10]. اسامی 19 تن از روحانیون و ائمه جماعت و خطبای تهران که در ماه رمضان 1384 1343 دستگیر و زندانی شدند، در کتاب نهضت روحانیون ایران (ج 5، ص 96) بدین شرح آمده است: آقایان بجستانی، غلامحسین جعفری، سید هادی خسروشاهی، علی اصغر مروارید، سید قاسم شجاعی، محمود صالحی، علی اکبر ناطق نوری، فهیم کرمانی، فضل الله محلاتی، آقابزرگ کنی، جعفر شجونی، مهدی ربانی املشی، احمد کافی، موحد اصفهانی، محمد مقدسیان، رضا گلسرخی، نجم الدین اعتمادزاده، مهدوی خراسانی، طاهری اصفهانی، و جمعی دیگر از وعاظ که جمعاً 22 نفر بودند. [11]. متن لایحۀ پیشنهادی دولت موقت که به تصویب شورای انقلاب رسید بدین قرار بود: «مادۀ واحده ـ قانون مصوب 21 مهرماه 1343 راجع به استفادۀ مستشاران نظامی آمریکا در ایران از مصونیت های خاص معافیتهای قرارداد وین لغو می شود.» روزنامه اطلاعات، 24 / 2 / 1358.

. انتهای پیام /*