سخنرانی رهبر کبیر انقلاب اسلامی در جمع اصناف، بازاریان و اقشار مختلف مردم در روز 26 آبان ماه 1359 در جماران حاوی نکات مهم و تامل برانگیزی بود. ایشان با اشاره به منشأ مخالفتهاى دشمنان با روحانیت، به بیان ویژگى های انقلاب اسلامى‏ پرداختند. حضرت امام در فرازی از بیاناتشان فرمودند:

 «من به همه ملت این سفارش را مى کنم. به همه ملتهایى که در دنیا هستند سفارش مى کنم. به همه ملتهایى که در آتیه خواهند آمد سفارش مى کنم، که اساس این است که اسلام مخالف با مقاصدشان است. و اسلام باید یا نباشد یا چنانچه یک صورتى باشد به دست اشخاصى باشد که از اسلام هیچ اطلاعى ندارند. یک آیه از قرآن را مى گیرند، یک جمله از نهج البلاغه را مى گیرند و به دیگرهایش هیچ کارى ندارند. و با آن یک جمله مى خواهند نهج البلاغه و قرآن کریم و اسلام را از بین ببرند. این جملاتى که از دهان بعضى از این منحرفین در مى آید، در دیوارهاى عراق این جملات هست.- همین حزب بعث کافر- این جملاتى که این اشخاص منحرف در اینجا ذکر مى کنند، در دیوارهاى نجف هم، در دیوارهاى سایر بلاد هم، در کربلا هم بعضیهایشان را من خودم دیدم. این جملات نه این است که اینها به اسلام عقیده دارند. حزب بعث، اسلام را مخالف خودش مى داند. نه اینکه اینها با اسلام آشنا هستند. اینها مى خواهند با شمشیر اسلام، اسلام را از بین ببرند. همینها هم که در اینجا هستند و سینه مى زنند براى اسلام، بعضیشان با شمشیر اسلام مى خواهند اسلام را از بین ببرند. و الّا مسأله اگر یک مسئله اى بود، و مثلًا فرض کنید که با روحانیها مخالف بودند، روحانیها هم فرض کنید بد بودند.

کى حرف مى زد؟ اگر مسأله این بود. اما مسأله این نیست، مسأله این است که قرآن را به بازى مى گیرند! اینکه یک کلمه از قرآن را مى گیرد و به باقى اش مى گوید من کار ندارم.

حالا یادم آمد از یک نفرى که من در جوانى مى خواستم مشرَّف شوم حضرت عبد العظیم؛ یک نفر واعظ خیلى مقتدر، خیلى واعظ اما به اسلام خیلى کار نداشت. وقتى دید من معمَّم هستم، به من گفت بیا اینجا بنشین پهلوى من. ما با اتوبوس مى خواستیم تا حضرت عبد العظیم برویم. وقتى که حرفهایى زد و چیزهایى گفت و من هم گوش کردم.

تا نزدیک شد به حضرت عبد العظیم به شوفر گفت: زود برو نماز مغرب قضا مى شود. با اینکه اول مغرب بود. من به او گفتم که: نماز مغرب که حالا قضا نمى شود. گفت: یک روایتى دارد که اگر تأخیر بیندازند چه مى شود. گفتم: خوب، آخر روایات دیگرى هم هست. گفت: من به آنها کارى ندارم. مسأله این است، مى گوید از نهج البلاغه این کلمه اش را قبول دارم باقى اش را قبول ندارم. از قرآن هم این را نمى گوید، این را ندارد.

از قرآن یک کلمه اش را، یک جمله را مى گیرد، اما نمى داند که این جمله مُفسِّر دارد، در خود قرآن تفسیر دارد، در روایات دارد از چیزهایى که در این زمان واقع شده. این هم  براى شکستن اسلام و روحانیت است. همین چیزهایى است که همه این اشخاص منحرف ادعا مى کنند که ما اسلام را مى خواهیم بگوییم اسلام غیر آن اسلام سُنَّتى. یکى از مصیبتها این است که یک آدمى که از اسلام نمى داند اسلام با سین است یا با صاد، از اسلام بى اطلاع است، از مدارک اسلام بى اطلاع است، این یک کلمه را برمى دارد و مى رود پیش جوانان، مى خواند و داد مى زند و فریاد مى زند. و جوانها را وادار به یک کارى مى کند. یک نفر فقیهى که شصت سال عمرش را صرف کرده در فقه و در مدارک فقه، حالا هم وقتى که مى رسد به یک حکمى و مى بیند که روى مدارک نمى تواند به طور جَزْم بشود [حکم کرد]، باز با احتیاط از کنارش رد مى شود. لکن این آدمى که یک روز ننشسته در فقه نظر بکند، و نمى تواند بنشیند نظر بکند، یک همچو آدمهایى خیال مى کنند که حالایى که مثلًا انقلاب شده، باید اسلام هم انقلاب بشود. اسلام هم باید این جورى بشود. اینها نمى فهمند یا بسیاریشان هم فهمیده هستند، لکن مى خواهند اساس را از بین ببرند، احکام اسلام را یکى یکى مى خواهند از بین ببرند. توجه داشته باشید شما برادرها! من مى دانم که شما قمیها- که خدا حفظتان کند- و همه بازاریهاى ایران، تهران، یزد، همه جا، اینها علاقه مندند به اسلام. اینها زحمت کشیدند، خون دادند، جوان دادند براى اسلام. اینهایى که همه چیزشان را براى اسلام دادند و حالا هم دارند مى دهند. اینهایى که جوانهایشان را مى فرستند به سر حد و مى بینند در مَعْرَض خطر است.

در معرض کشته شدن است، و بعد هم اگر کشته بشود تبریک مى گویند. یک همچو ملتى که براى اسلام این طور فداکارى کرده است، نخواهد کسى توانست که به این زودیها منحرفش کند. باز دو سال نگذشته این را منحرف کند و برگرداند از اسلام. اینکه نخواهد شد، لکن شیاطین نقشه مى کشند براى صد سال بعد از این. آنها حوصله شان زیاد است. از حالا نقشه مى کشند. خوب، وقتى که این نقشه عمل بشود و لو پنجاه سال، صد سال دیگر، اینها نقشه هایش را مى کشند. از حالا شروع مى کنند یکى یکى این مسجد را خالى اش کنند. آن مسجد را خالى کنند. آن را عوضش یک نفر آدمى که از اسلام اطلاع ندارد و نمى داند نماز هم چند رکعت است، مى رود نماز مى خواند برایشان. بعد این، یکى یکى، وقتى اینها [از بین رفت ] بعد مى روند سراغ یکى دیگر. ما باید در این زمان و نسلهاى آتیه باید در زمانهاى خودشان توجه به این داشته باشند که شیاطین در کمین اند.

شیاطین دنبال این هستند که این اسلام را بشکنند. شیاطین آنچه که از اسلام دیدند از هیچى ندیدند. در عین حالى که روحانیت مسیح مثل روحانیت اسلام نیست. آنها روحانیتى است که فقط در کلیساست. اینها مع ذلک همان روحانیت آنجا را هم در آن وقت شکستند. همان مقدار از روحانیت کمى که در آنجا بود. باز آن را شکستند و گفتند باید شما بروید تو کلیسا و مشغول عبادت بشوید، آن هم سیاست را به امپراتور واگذار کنید. همین حرفى است که پریروز در قم گفتند. این همانى است که انگلیسها سابقاً و امریکا هم حالا دارد مى گوید و دیگران هم مى گویند.

ما باید و نسلهاى آتیه باید متوجه باشند که این اسلام را حفظش کنند، در زیر پرچم اسلام مجتمع بشوند. و اسلام همه چیز دارد؛ اسلام هم دنیا دارد، هم آخرت دارد، اسلام همه بُعْدها را نظر به آن دارد. حکومت اسلامى مثل حکومتهاى دیگر نیست که فقط به یک بُعْد نظر داشته باشند. حکومت اسلامى حکومتى است که همه اگر ان شاء اللَّه پیاده بشود، ان شاء اللَّه چنانچه موفق بشود این ملت و اسلام به آن طورى که هست، به آن طورى که بر پیغمبر اکرم نازل شده است قرآن کریم، احادیث ائمه، احادیث اسلام، به آن طور اگر بشود، سعادت دنیا و آخرت ملتها را ضمانت کرده است و مى کند.

(صحیفه امام، ج 13، ص: 363- 366) 

. انتهای پیام /*