صبح روز یازدهم آذر ماه سال 1361 جمعی از ائمه جمعه استان همدان و برخی مسئولین به دیدار امام در حسینیه جماران رفتند. امام در این دیدار تحول الهى ملت را منشأ استقلال کشور دانستند و فرمودند:

«یک صحبت من با همه آقایان، مشترک بین همه آقایان و همه ملت و همه علماى سرتاسر کشور و همه رزمندگان و قشرهاى دیگرى که در هر جا هستند [دارم،] چه آنها که مشغول به یک خدمت دولتى یا مجلسى یا ملى هستند و چه آنها که مشغول به جهاد هستند در [خط] مقدم جبهه ها و در پشت جبهه ها و بالاخره، تمام خواهران و برادران کشور اسلامى ایران و آن این است که همان طورى که آقا فرمودند، خداوند تبارک و تعالى به ما عنایت فرمود و تفضل فرمود، تفضلى که ما نمى توانیم از عهده شکر او برآییم؛ یک تفضل در جنبه نفى که بحمد اللَّه، ملت ما با فضل الهى موفق شد که رژیم فاسدى که مى رفت همه ایران را، همه جوانان ایران را فاسد کند، از چنگال ظلم آن و ابرقدرتهایى که دندان و چنگشان بر این مملکت مسلط شده بود، از ظلم آنها و از گرفتاریها، به برکت اسلام و به برکت ملت بزرگوار ایران رهایى یافتیم.
و یک جنبه مثبت [این ] که تحولى در ایران پیدا شد که نمى توانید شما در تاریخ نظیر این تحول را پیدا بکنید؛ تحولى که تمام قشرها را از آن وضعى که داشتند، از آن گرفتاریهایى که داشتند، چه گرفتاریهاى اخلاقى و چه گرفتاریهاى مادى و چه گرفتاریهاى معنوى، متحول کرد به یک انسانهایى که براى خدا، براى اسلام، براى استقلال و آزادى، همه با هم کوشش مى کنند. نمى تواند انسان تصور کند که چه انگیزه اى در تمام این کشور، در بچه هاى کوچک دو- سه ساله تا پیرمردهاى مریض در بیمارستانها پیدا شد که همه از یک حالت طبیعى به یک حالت الهى برگشتند. شما الآن در هر جاى این کشور که بروید، مى بینید که توجه عمومى مردم، توجه توده هاى مردم به اسلام است.

و هر گرفتارى که براى دولت پیش بیاید، براى ارگانهایى که در دولت هستند، براى ارتش پیش بیاید، براى پاسدارها پیش بیاید، براى کمیته ها پیش بیاید و براى سایر رزمندگان، مردم به دنبال آنها و به حمایت آنها مهیا هستند و عمل مى کنند. که اگر نبود این تحولى که خداى تبارک و تعالى نصیب کشور ما کرده است، اگر این تحول الهى نبود و این تجلى ایمان نبود، هر گز نمى توانست کسى باور کند که آن گرگهایى که بر این کشور تسلط پیدا کردند و با چنگ و دندان همه چیز این کشور را در تحت سلطه خود قرار داده بودند، آنها بیرون بروند. و نمى شد تصور کرد که همه قدرتهاى بزرگ و آنهایى که دنباله آنها هستند، چه در منطقه و چه در خارج منطقه، با هم دست به هم دادند از حیث تبلیغات، تسلیحات و قواى نظامیشان و همه بر ضد این ملت مظلومى که براى خدا قیام کرده است، کوشش مى کنند. و خداى تبارک و تعالى مع ذلک، قدرتى به این ملت عنایت فرموده است که تمام توطئه هاى آنها را خنثى کرده است و مى کند ان شاء اللَّه. و این از امورى است که ما شکرگزارى او را نمى توانیم بحق بجا بیاوریم. لکن آن مقدارى که براى ما میسور است در سپاسگزارى و شکرگزارى در این نعمت بزرگ، این است که اولًا: تقوا را پیشه خود کنیم و خداى تبارک و تعالى را در تمام امور حاضر و ناظر ببینیم در خلوت و جلوت، در حال جنگ و در حال صلح، در تهیدستى و در غنا، خداى تبارک و تعالى را حاضر ببینیم.

همه عالم محضر خداست. هر چه واقع مى شود در حضور خداست. هر خطراتى که در قلب ما واقع مى شود در حضور خداست. ما باید به شکر نعمتى که خداى تبارک و تعالى، نعمتهاى غیر متناهى که به ما عنایت کرده است و به شکر این نعمتى که اخیراً به ما عنایت فرموده است، توجه به او داشته باشیم و تقوا را پیشه کنیم، و از خداى تبارک و تعالى بخواهیم که ما را به حال خودمان بازندارد و عنایت خودش را از ما سلب نفرماید.»

امام خمینی در ادامه فرمایشاتشان وظیفه ائمه جمعه، جماعات و علماء بلاد را بیان کردند:

«و یک کلمه به علماى اسلام و خصوصاً علماى ایران و آقایانى که از استان همدان تشریف آورده اند و از اصفهان و بالاخره تمام علما و ائمه جمعه و جماعاتى که در تمام کشور هستند و یا امام جمعه هستند یا مبلغ هستند و مشغول به خدمت هستند. مردم را دعوت کنید به تقوا. اول واجب است دعوت به تقوا. با همین عنوان، عربى اش را بگویید، فارسى اش را بگویید و مردم را دعوت کنید که متقى باشند. و در خطبه دوم هم احتیاط لازم است که مردم را دعوت کنند به تقوا. و این دلیل بر این است، که در این خطبه واجب فرموده است که مردم را به تقوا دعوت کنند، دلیل بر این است که عنایت حق تعالى به تقوا در درجه بالاى از سایر عنایتهاست. و ما مردم را، شما آقایان علمایى که ائمه جماعت هستید، علمایى که ائمه جمعه هستید، علمایى که مبلغ هستید، در هر جا هستید مردم را به تقوا و به توجه به خداى تبارک و تعالى دعوت کنید که این دعوت به تقوا و دعوت به توجه به خدا- که ان شاء اللَّه، مؤثر خواهد بود در همه نفوس- موجب این بشود که عنایت حق تعالى به ما ادامه پیدا کند و خداوند این نعمت را براى ما حفظ بفرماید.

و یک چیز دیگرى که باز مربوط به علماست و مربوط به سایر ملت. و آن این است که علماى بلاد، ائمه جمعه و جماعات، مبلغین، مردم را دعوت کنند به حضور در صحنه. تا کنون هر چه برکات به این جمهورى اسلامى رسیده است و هر چه پیروزى نایل این ملت مظلوم- که در طول تاریخ مظلوم بود- عاید شده است، از حضور ملت و همه قشرهاست [که ] در صحنه اند و از اینکه جمهورى اسلامى را از خود مى دانند، چنانچه از خودشان است. اسلام اختصاص به شخصى دون شخصى ندارد. اسلام، اسلام همه است و جمهورى اسلامى خدمتگزار به همه است و مال همه است.

من عرض مى کنم که هم علما این مطلب را همیشه به مردم گوشزد کنند و هم مبلغین گوشزد کنند که این حضور شما در صحنه و پشتیبانى شما از جمهورى اسلامى و از مجلس و از دولت و از قوّه قضائیه و از ارتش و از سپاه پاسداران و همه، این رمز پیروزى است که عاید شما شده است و به شکرانه نعمت پیروزى، مردم را دعوت کنید به اینکه در صحنه باشند و مردم دنبال این باشند که مشکلاتى که براى دولت یا براى مجلس یا براى ارتش پیش مى آید، ننشینند و نگاه کنند و ناظر باشند؛ در صحنه باشند و فعالیت کنند. به فعالیت شماهاست که این جمهورى زنده مانده است و ان شاء اللَّه، با فعالیتهاى شما هم زنده و شکوفا خواهد بود.

از جمله چیزهایى که باز تکلیف همه ماست و تکلیف آقایان است که مردم را به آن دعوت کنند و دنباله حضور در صحنه است این است که مجلس خبرگانى که ما امروز در پیش داریم، این طور نباشد که آقایان، دیگران کناره گیرى کنند، سستى کنند؛ ملت را دعوت کنند، خودشان تشریف ببرند به پاى صندوق رأى، رأى بدهند، ملت را دعوت کنند به رأى. منتها ملت و شما و هر کس آزاد است همیشه و به هر کس که مى خواهد رأى مى دهد، و لو آنکه آقایان و- فرض کنید که- علماى حوزه علمیه تهران یا قم آنها را معرفى نکرده باشند. شما الزامى ندارید به اینکه هر چه آنها معرفى کردند شما هم همان را معرفى کنید. البته آنها بررسى کرده اند، تخصص در این امر دارند، بررسى از امور کرده اند و با بررسى، این کار را انجام داده اند، لکن این اسباب این نمى شود که کسى الزام کند کسى را که تو باید به فلان رأى بدهى. آزاد هستید و رضاى خدا را در نظر بگیرید، و توجه به خدا داشته باشید و پاى صندوقها بعد از اینکه اعلام کردند، تشریف ببرید و رأى خودتان را بدهید. این رأى به اسلام است. همان طور که جمهورى اسلامى را شما رفتید و رأى دادید و تقریباً از صد کمى کمتر رأى دادید، اینجا هم امید است که به همین طورها باشد، ان شاء اللَّه »
بنیانگذار جمهوری اسلامی در این دیدار به مسئله اهمیت برنامه ریزى در مسائل کشور پرداختند و خاطرنشان ساختند:

«و یک کلمه هم با این گروههایى که در برنامه هستند، عرض مى کنم. مسئله برنامه از مهمات یک کشور است. و چنانچه بدون برنامه، یک کشورى بخواهد اداره بشود، نمى شود اداره بشود، باید برنامه باشد. برنامه ریزیها را باید با کمال دقت، اشخاصى که تخصص دارند، اشخاصى که توجه به مسائل سیاسى و مسائل اجتماعى و مسائل اسلامى دارند، اینها باید با کمال دقت بررسى کنند و متحداً با هم برنامه ریزى کنند و براى کشور راه برنامه ریزى، راهى باز مى کند براى پیشبرد مقاصد کشور. لکن یک نکته را عرض کنم و آن اینکه اگر برنامه ریزى را بدون نظارت روحانیون بکنند- یعنى، متخصصینى که از روحانیون هستند- این موجب این مى شود که برنامه را که ریختید ببرید مجلس، مجلس  رد کند؛ آنها قبول کردند، ببرید در کمیسیونى که تخصص در این امر دارند، آنها رد کنند. از اینجا بگذرد، ببرید در شوراى نگهبان، آنجا رد کنند. این اسباب این مى شود که کارها معطل بماند. شما در این اجتماعاتى که مى خواهید بکنید، روحانیونى که در این امر تخصص دارند، آنها را دعوت کنید که نظارت کنند که یک وقت- خداى نخواسته- بر خلاف اسلام چیزى واقع نشود، که اگر بر خلاف اسلام واقع بشود، جز اینکه شما زحمتتان هدر رفته است، کارى نکرده اید؛ براى اینکه بالاخره وقتى رسید به شوراى نگهبان، شوراى نگهبان رد مى کند. آن وقت شما مدتها زحمت کشیده اید زحمتتان از بین رفته است، دوباره از سر باید شروع کنید. این را از اول یک کسى که تخصص داشته باشد در امور اسلامى و بینایى و توجه به مسائل کشور و به گرفتاریهایى که امروز ما در کشور داریم، توجه به این مسائل روى همرفته داشته باشد، آن هم حاضر باشد و با شما کمک کند و نظارت کند تا اینکه مسائل مطابق ارزشهاى اسلامى باشد. وقتى مطابق شد، دیگر آسان مى شود؛ مجلس که برود مجلس قبول مى کند و شوراى نگهبان هم که برود، شوراى نگهبان هم قبول مى کند. این اسباب تند شدن کار مى شود. آن طور، اسباب این مى شود که کارها [به ] تعویق بیفتد. و در حالى که برنامه لازم داریم و محتاج است کشور ما به برنامه، چندین ماهى دست به دست برود، از این کانال رد بشود، آن کانال رد کنند تا آخر هم به نتیجه نرسد. و اما اگر متخصصین در اصل برنامه ریزى، متخصصین در امور اسلامى، اینها با هم مجتمع بشوند و برنامه را درست بکنند که مطابق ارزشهاى اسلامى باشد، آن وقت دیگر بزودى کار تمام مى شود و بهتر هم خواهد شد. و من امیدوارم که ان شاء اللَّه، این کار را جدیت کنید که بشود. و عمده این است که همان طور که اول عرض کردم، تقوا داشته باشید. تقوا براى همه لازم است و براى کسانى که متصدى امور کشور هستند، لازمتر است.
آنهایى که متصدى امور نیستند، تقوا یک امرى است که براى شخص خودشان و احیاناً هم براى یک عده اى که با او تماس دارند، مؤثر است، و خلاف تقوا براى شخص خود آن آدم و براى اشخاصى که با او معاشر هستند، گاهى سرایت مى کند و مؤثر مى شود. اما متصدیان امور به حسب تصدى که دارند، اگر خداى نخواسته- تقوا نداشته باشند، یک وقت مى بینید که اینهایى که در رأس امورند، اگر تقوا نداشته باشند، این به همه کشور سرایت مى کند، همه کشور را یک وقت- خداى نخواسته- به باد مى دهد و لهذا، براى آنها اهمیت تقوا بسیار بیشتر است تا براى اشخاص. آنها، هم براى خودشان خوب است، هم براى دوستانشان خوب است و هم براى کشورشان خوب است، براى تمام کشور. اگر با بى نظرى و حسن نظر و تقوا در همه جا عمل بشود، اختلافاتى پیش نمى آید. همه این اختلافات که مى بینید گاهى پیش مى آید، همان طورى که اختلافاتى که در دولتهاى بزرگ پیش مى آید، براى این [است ] که تقوا ندارند؛ تقواى سیاسى ندارند، تقواى اجتماعى ندارند، تقواى شخصى و اخلاقى ندارند. این اسباب این مى شود که این مى خواهد او را بچاپد، او هم مى خواهد این را بچاپد. این موجب این مى شود که دعوا بشود. اما اگر تقوا در کار بود و اگر چنانچه هر کسى روى مرز خودش عمل مى کرد، این همه جنگ و جدال پیش نمى آمد.

امام خدمت واقعى را در پرتو تقوا و حسن نیت و عزت و اقتدار در پرتو استقلال برشمردند و خطاب به حضار فرمودند:
«حالا ما در کشور خودمان که بحمد اللَّه، مردمش رو به تقوا و رو به اسلام و رو به احکام قرآن و اسلام هستند و دارند از آن راه مى روند و آن سیر را مى کنند. براى ما، براى خود ما، این مسأله لازم است که آنهایى که متصدى امور این کشور هستند، چه دولت، چه قوه قضائیه و چه مجلس، اینهایى که متصدى راه انداختن کار این ملت هستند و آنهایى که در جبهه ها هستند و مشغول جنگ یا تهیه جنگ هستند؛ همه مردم و خصوصاً اینها، اینها چنانچه بخواهند این کشور پیش برود، اختلافات [باید] از بین برود، اختلافاتى که همه مى دانیم که اگر- خداى نخواسته- پیش بیاید، ملت را به تباهى خواهد کشید. اگر اختلافات در سران قوم پیش بیاید، سرایت خواهد کردو یک وقت مى بینیم که دسته دسته شدند و هر کسى یک طبلى مى زند. اگر شما بخواهید به اسلام خدمت کرده باشید، بخواهید به قرآن مجید خدمت کرده باشید، بخواهید که در پیشگاه خدا روسفید باشید، بخواهید که فردا که از اینجا به آن در مى روید روسفید بروید، باید این طور باشد که کارهایى را که انجام مى دهید، بى غرض و بى مرض و با تقوا و با حسن نیت باشد. اشکال خیلى خوب است، در مجلس- مثلًا- خوب، باید یک مطلب رد و بدل بشود، اشکال بشود، لکن اشکال طلبگى. دو تا طلبه وقتى که با هم مى نشینند و- عرض مى کنم که- صحبت مى کنند، گاهى مى رسد به فریاد؛ این فریاد مى زند سر او، او فریاد مى زند سر او براى مطلب، اما همه دنبال اینند که حق را پیدا کنند. بعد هم که مباحثه تمام شد، دو تا رفیق هستند؛ مى روند با هم مى نشینند و چاى مى خورند. این جور اشکال، اشکال سازنده است. اشکال مدرسه اى، اشکال طلبگى، اشکال سازنده است. طلبه ها آزاد در پاى درس مراجع خودشان مى نشینند، آزاد صحبت مى کنند؛ این طور نیست که حق صحبت دادن به این ندهند، به آن ندهند. به همه هم مساوى حق مى دهند. یک بچه اى هم برود، بچه طلبه اى هم برود، وقتى اشکال بکند گوش به او مى دهند، جوابش را مى دهند. این اشکال سازنده است. هر دو مى خواهند حق را پیدا بکنند. شما هم همین طور است، ملت ما هم باید همه همین جور باشند. اگر بخواهند تربیت اسلامى داشته باشند، باید توجه کنند؛ گوششان به این باشد که اسلام چه فرموده، ما هم دنبال آن باشیم. اگر آراء خودشان را، اغراض خودشان را- خداى نخواسته- در پیش بیاورند، هم خودشان تباه مى شوند و هم دیگران را تباه مى کنند. برنامه ریزى اش همین طور است و وزارتخانه هایش همین طور است و مجلسش همین طور است، ارتش و قواى مسلحش همین طور است، سایر ملتش هم همین طور است، قوه قضایى اش هم همین طور است و خصوصاً در قوه قضاییه از جاهاى دیگر اهمیتش بیشتر است؛ براى اینکه قوه قضائیه سر و کار با همه چیز مردم دارد.

اگر ما مشى مان را این طور قرار بدهیم، مطمئن باشید که آسیبى به ماها نمى رسد. آن  روز آسیب به ما مى رسد که از باطن بگندیم؛ افراد باطنشان بگندد و این گند هم سرایت کند و یک دسته اى را از بین ببرد و متعفن کند. آن دسته، دسته دیگر را، آن دسته، دسته دیگر را. آن وقت است که کودتا مى شود و از بین مى روید، آن وقت است که ممالک بزرگ به شما طمع مى کنند و با دست خودتان شما را از بین مى برند. غالب آن جاهایى که این دولتهاى بزرگ و این قدرتهاى فاسد غلبه کرده اند بر مردم، با دست خود مردم به مردم غلبه کرده اند. کم اتفاق مى افتد که یک دولتى بیاید، بریزد و خودش بخواهد کارى را انجام بدهد. همیشه نشسته اند آنجا توطئه مى کنند، آدم تراشى مى کنند در خود ملت. اگر توانستند از خود ملت یک بساطى درست مى کنند و ملت را از بین مى برند، کشورها را از بین مى برند. باید ما که یک کشورى هستیم توجه به خدا مى خواهیم داشته باشیم، مى خواهیم خودمان مستقل باشیم، مى خواهیم خودمان همین کار فقیرانه اى که داریم، مال خودمان باشد، ما نمى خواهیم که همه چیزهاى بزرگ را داشته باشیم و اسیر باشیم.

ما البته اگر الآن هم تسلیم هر کدام از قدرتها بشویم، هر چه بخواهیم به ما مى دهند. الآن هم اگر شما دولتتان، ملتتان تسلیم بشوید به امریکا، سرشار همه چیز به شما مى دهند. اما چى؟ همان چیزى را مى دهند که به حیواناتشان مى دهند، همان چیزى را مى دهند که به اسب هایشان مى دهند، همان چیزى را مى دهند که به نوکرهایشان مى دهند. اما اگر ما بایستیم و بگوییم نه، ما نه شرقى هستیم و نه غربى؛ نه این را مى خواهیم، نه آن را مى خواهیم و با هیچ کس هم دعوا نداریم، هر کس با [ما] مصالحه دارد و حاضر است که ما با استقلال خودمان زندگى کنیم، ما با او هم روابط داریم و هر کس این معنا را ندارد، ما نمى خواهیم روابط داشته باشیم. بالاخره، اساس یک کشورى با اتحاد مردمش [محکم ] مى شود. استقلال یک کشورى اگر بخواهد حفظ بشود، باید مردم احساس کنند که ما استقلال مى خواهیم.

آزادى یک کشورى باید مردم احساس کنند که ما آزادى مى خواهیم، تنفر [داشته باشند] از اینکه ما در تحت رهبرى و- نمى دانم- در تحت ذلت کشورهاى دیگر باشیم براى شکممان. باید ملت این را احساس کند که ما عروسک خارجى را نمى خواهیم که به  ما عروسک بدهید و ما خودمان را تسلیم کنیم. ما این زرق و برق خارجى که برایمان بیاید، نمى خواهیم. ما مى خواهیم مستقل باشیم؛ خودمان درست کنیم. اگر این را ملت احساس کرد، هیچ وقت این آزادى و این استقلال را از دست نمى تواند بدهد، هیچ وقت بر آن طمع نمى کنند. همه طمعها [براى ] این است که توجه کنند، این را با او دعوا بدهند؛ این قاضى را با آن قاضى، این حاکم را با آن حاکم، آن استاندار را با آن استاندار، مردم را با آنها، امام جمعه ها را با مردم، مردم را با امام جمعه ها، از این حرفها. اگر این مسائل پیش بیاید، بترسید که به زودى- خداى نخواسته- عنایات خدا از ما سلب بشود و ما برگردیم به همان حال فضاحتى که آن وقت بود، به حالى که جوانهاى ما را مى بردند تا بکلى تباه کنند، مى بردند تا تمام حیثیت انسانى را از آنها بگیرند. و اگر ان شاء اللَّه، همین طورى که شما بیدار هستید، همین طورى که توجه به مسائل دارید، همین طورى که توجه به امور الهى دارید، همین طورى که توجه دارید که دشمنهایتان کى هستند، توجه دارید که دوستهایتان کى هستند، اگر این طور پیش بروید، بدون اینکه جنگى باشد و بدون اینکه نزاعى باشد، کسى بر شما [غلبه ] نمى کند. (صحیفه امام، ج 17، ص: 117-128) 

. انتهای پیام /*