«مردمی بودن» یکی از شاخصهای مدیریت امام خمینی(س) است؛ به عبارت دیگر، راهبرد مشخص امام در مدیریت، جلب اعتماد و رضایت عامه مردم است که از نظر ایشان، برای ایجاد اعتماد و جلب خرسندی توده عظیم ملت، روشهایی وجود دارد که ذیلاً به آنها می پردازیم:

 عمل به موازین اسلامی

یکی از روشهای جلب اعتماد مردم مسلمان، تمسک به اسلام ناب محمدی است، در نگرش امام خمینی(س)، به دست آوردن قلوب ملت، با عمل به اسلام و احکام الهی میسر است؛ چرا که در نگرش الهی، خداوند مقلب القلوب است، بدین معنا که اگر مدیری در جهت رضای خداوند و عمل به موازین شرعی، کوشش و تلاش نماید و در این مسیر متحمل شداید گردد، خداوند ـ تبارک و تعالیٰ ـ قلوب انسانها را به سوی وی بر می گرداند.

امام خمینی(س) رهبر و مدیری هستند که همواره در راه وصول به مقاصد الهی کوشش کردند و در صدد اجرای احکام شریعت اسلام بودند و همین امر باعث شد تا خدای سبحان، قلوب مردم مسلمان را به سوی ایشان متمایل سازد؛ آن حضرت در این باره می فرمایند: راه به دست آوردن قلوب ملت این است؛ دل مردم مسلم، با اسلام به دست می آید. رگ خوابشان را ما فهمیدیم؛ قلوب مسلمین را باید توسط اسلام جلب کرد ـ إلَی اللّه  تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ؛ تمام قلوب دست خداست؛ «مُقَلِّبَ الْقلُوب» خداست. به خدا متوجه شو تا دلهای مردم به تو متوجه شود.[1]

همچنان که دیدیم عمل به احکام اسلامی، خود ضامن بقای سازمانها و نهادهای اسلامی است و اگر مدیری بتواند با سیاستگزاری خود، زمینه های عمل به احکام اسلامی را فراهم نماید، اعضای سازمانها نسبت به عملکرد وی، خوشبین می شوند و او را امین خود می خوانند. در نگرش اسلامی اگر کارکنان، مدیر را تابع محض قرآن، و عامل به احکام اسلامی بیابند، در سازمان جوّی حاکم خواهد شد که بتدریج محبت مدیر اسلامی را در پی خواهد داشت و همین امر به تشنج زدایی در محیط کار و فعالیتهای سازمانی کمک خواهد کرد.

 جلوگیری از ایجاد نارضایتی

رهبر فقید انقلاب، همواره به مدیران عالی کشور توصیه می نمودند که مراقب باشند در سازمان یا نهاد یا وزارتخانه های آنها نارضایتی مردمی نباشد: اینها [وزراء] باید حالا فکر این معنا باشند، که مردم را داشته باشند و یکی از راههایش این است که وزارتخانه ها و ادارات یک جوری باشد که نارضایی ایجاد نکند.[2]

امام حتی به فن دستیابی به چنین امری، به طور ملموس و واقع بینانه اشاره می نمایند و وجود ناظر و یا مرجع رسیدگی به شکایتهای مردمی را یادآوری می کنند و می فرمایند: به نظر می آید که اگر چنانچه در هر وزارتخانه ای از طرف آقای رئیس جمهور یا فرض کنید که آقای نخست وزیر، یک چند، دوسه نفری باشند برای این معنا که اگر چنانچه در آن اداره، در آن وزارتخانه از خود اهالی وزارتخانه شکایت داشتند، به اینها بگویند. این اصل ـ نفس این کار ـ مؤثر است در این که در وزارتخانه ها اگر بنا باشد یک کاری انجام بشود، برخلاف نشود.[3]

چنانچه مشخص است یکی از ساز و کارهای جلوگیری از نارضایتی مردم، ایجاد یک پست سازمانی است که حداقل از دو یا سه نفر تشکیل شود و وظیفه پاسخگویی به شکایتهای مردمی را به عهده داشته باشد؛ کمیته ناظر سه نفری، به منزله چشم مدیر عالی است که بالطبع مسئولیتی خطیر بر عهده دارد. امام خمینی(س) با ارائه چنین ساز و کاری می خواهند به این نکته اشاره کنند که در سازمانهای ما هنوز آثار نکبت بار سیستم اداری پیشین وجود دارد و نیاز به تحولی جدید در زمینه اداری احساس می شود؛ ایشان با استناد به اینکه نظام اداری ما، وارث نظام غلط گذشته است و طبیعی است که افراد اخلالگر، در همه جا وجود دارند و تلاش خواهند کرد که مشکلاتی بر سر راه مردم ایجاد نمایند تا مردم را از مدیریت نظام دلسرد کنند، می فرمایند:

شما می دانید که ما وارث ـ یک کسی هستیم ـ یک رژیمی هستیم که سرتاپای اداراتش، الاّ یک عده ای، دنبال این بودند که منافع خودشان را حفظ کنند، و دنبال این بودند چه بکنند. ازآنها، هستند الآن در جمهوری اسلامی، نمی توانیم بگوییم نیستند، همه جا هستند، و ممکن است که اینهایی که هستند بخواهند مردم را ناراضی کنند. اصل خطش این باشد که مردم را ناراضی کنند؛ چه بهتر این است که مردم را در ادارات ناراضی کنند.[4]

امام با تأکید مجدد بر وجود رسیدگی به شکایتها، چنین می فرمایند: بهتر این است که یک همچو عملی انجام بگیرد که مردم هم توجه به این داشته باشند که یک مرجعی دارند که اگر در اداره یک کسی ـ یک ضد انقلابی ـ بود، خواست یک فضولی ای بکند، یک مرجعی دارند که به آن مرجع بروند مراجعه کنند. و هم، خود این عمل فی نفسه مؤثر در این است که جلوگیری کند از بعضی از امور.[5]

امام در راه رسیدن به هدف الهی شان هر نوع مانع انحرافی را برداشتند و بر این باور بودند که دستیابی به اهداف بلند مدت اسلامی، بدون همراهی مردم، میسر نیست و باید بدون هیچ ملاحظه ای، موانع این مسیر را برطرف کرد.

به هر حال، ایشان وجود جمهوری اسلامی بدون مردم را بی معنا می دانند و مردم را لازمه جمهوری اسلامی تلقی می کنند؛ چنانچه می فرمایند: بالاخره ما مردم را لازم داریم، یعنی، جمهوری اسلامی تا آخر مردم را می خواهد. این مردم اند که این جمهوری را به این جا رساندند و این مردم اند که باید این جمهوری را راه ببرند تا آخر.[6]

در هر صورت ما باید دنبال این معنا باشیم که مردم را نگه داریم... بدون پشتیبانی مردم نمی شود کار کرد.[7]

 سختگیری نکردن با مردم

یکی از مسائلی که در رفتار سازمانی مورد مطالعه قرار می گیرد، چگونگی رفتار مدیر با کارکنان است؛ طبیعی است که نوع رفتار مدیر می تواند هدایت، تغییر و کنترل رفتار افراد را محک بزند و در این عرصه، داشتن مهارتهای انسانی از اهمیت زیادی برخوردار خواهد بود. بنابراین، مهمترین مهارت یک مدیر، توانایی وی در کار با مردم است که با داشتن این مهارت، درک بهتر رفتار گذشته، پیش بینی رفتار آینده، و هدایت و کنترل رفتار انسانها برای مدیر آسان خواهد شد.

حال باید دانست که یکی از روشهای مهم به دست آوردن مهارت انسانی، رفتار مناسب و شایسته با مردم است؛ به عبارت دیگر، برای نفوذ در اعماق روح انسانها، باید تا جایی که ممکن است با مردم کنار آمد و بر آنها سختگیری ننمود.

امام خمینی(س) با نگرش مردم سالاری، نحوه رفتار سازمانها و نهادها را با مردم مهم، و گذشت از آنها و سختگیری نکردن با آنها را موجب جلب رضایت عامه مردم می دانند و می فرمایند: مسأله دیگر رفتار نهادها با مردم است. باید حرکت ما به صورتی باشد که مردم بفهمند که اسلام برای درست کردن زندگانی دنیا و آخرت آمده ما است تا ملت احساس آرامش کند. اینکه آمده است: «الاسْلاٰمُ یَجُبُّ مٰاقَبْلَهُ» این یک امر سیاسی است. اسلام دیده است اگر بخواهد با کسانی که تازه مسلمان شده اند سختگیری کند، هیچ کس به اسلام رونمی آورد. «جُبّ ماقَبل» کرده است و از آنچه در قبل کرده اند گذشته است.[8]

حضرت امام نمونه ای از سختگیریها درباره مردم را ذکر می کنند و آن را مخالف روش اسلامی می شمرند؛ چنانچه می فرمایند: در جایی دیدم کمیته صنفی گفته است تمام اصنافی که از چندسال قبل از انقلاب گرانفروشی کرده اند باید بیایند و مجازات شوند. این بر خلاف اسلام و رضای خداست.[9]

امام با تأکید بر سختگیری نکردن و داشتن رفتار شایسته با مردم، ملت را عامل پیاده شدن اسلام می دانند و می فرمایند: ما باید این قدر سخت نگیریم و به فکر مردم باشیم. مردم ما خیلی زحمت کشیده اند. مردم عادی غیر از طبقه مرفه هستند. مردم عادی ما اسلام را پیاده کرده اند و تمام زحمات حکومت را متحمل می شوند. پس ما باید بسیار به فکر مردم باشیم و بر آنان سخت نگیریم که از صحنه خارج شوند.[10]

 شرکت دادن مردم در کارها

مشارکت کارکنان در کارها و تصمیمهای سازمان، روشی است که در سازمانها برای بهبود روابط کار، و ایجاد انگیزۀ کاری انجام می گیرد. اینکه مردم حس کنند که سازمان از خودشان است و به نظریه های آنها بها داده می شود، این خود موجب انگیزۀ کاری می شود و تعلق خاطر اعضا را به سازمان زیادتر می کند.

امام خمینی(س) با یادآوری اینکه مدیران ما باید به گونه ای عمل کنند که ذائقه تلخی که مردم در گذشته از دیگران داشتند، به ذائقه شیرین مبدل شود، احساس خودی بودن را موجب حل مشکل، در زمان بحرانی به دست مردم می دانند و علت آن را اینگونه ذکر می کنند: باید یک کاری بکنیم، شما هم باید یک کاری بکنید که اگر خدای نخواسته برایتان یک مشکلی پیدا شد، همین بازار و همین محله و همین کوچه بریزند و مشکل شما را رفع بکنند.[11]

دلیل آن را هم در صورتی می دانند که مردم احساس خودی بکنند؛ و می فرمایند: همۀ مردم احساسشان این است که از خود ما هست، هرچه هست؛ خودشان را غریبه دیگر نمی دانند با شما، خودشان را خودی می دانند، شما را فرزند خودشان می دانند.[12]

مشارکت افراد در کارها موجب ایجاد انگیزه در آنها می شود و کارها به نحو مطلوبی انجام می پذیرد. بارها بر این مطلب تکیه شده است که مشارکت افراد، روشی سنجیده برای یاری و کمک به دولت است. امام خمینی(س) دربارۀ مشارکت مردمی چنین اظهار می دارند: همین طور شرکت دادن مردم را در امور، این را کراراً گفتم... وقتی بنا شد که مردم شرکت کردند در کارها، شما شرکت دادید مردم را، آنهایی که الآن خدمت می کنند و سابق هم خدمت کردند به شما، به ما، به همه، به اسلام و شما را رساندند به اینجا، آنها را کنار نگذارید، رد نکنید، آنها را وارد کنید در کار.[13]

امام با تأکید بر مشارکت مردمی در کارها، به مدیران اجرایی کشور توصیه می کنند که: دنبال این نباشید که هی هر چیزی را دولتی اش کنید. نه، دولتی در یک حدودی است، آن حدودی که معلوم است، قانون هم معین کرده ولیکن مردم را شرکت بدهید، بازار را شرکت بدهید.[14]

پس، در کلام و سیره امام، بر مشارکت افراد تأکید فراوانی شده است و حضور آنها در عرصه های مختلف کار، موجب بهبودی کارها و اثربخشی فعالیتها می شود. از این رو، باید با روشهای منطقی، مردم را همراه و همگام با خود نمود تا بقای انقلاب تضمین شود و نیز کشور در پناه پشتیبانی ملت به توسعۀ روز افزون دست یابد؛ چه اینکه، همراهی مردم، لازمۀ حرکت و ایجاد و بقا و استمرار نظام، و حلاّل تمام مشکلات و بحرانها می باشد و بدون آنها هیچ کاری ممکن نمی شود.

باید به گونه ای با مردم برخورد نمود و در رفتار سازمانی با افراد، طوری عمل کرد که مردم احساس کنند که به نظریه هایشان توجه، و به شخصیت آنها بها داده می شود؛ بنابراین حضرت امام پیوسته به مردم شخصیت و هویت می دادند و رأی مردم را میزان معرفی می کردند و برای آن احترام تام قائل می شدند؛ و تصمیمهای سیاسی نظام را در پرتو مشارکت سیاسی مردم، و اعمال نظر آنها مورد ارزیابی قرار می دادند.

سیره امام همواره بر این بود که در جهت جلب نظر، اعتماد، رضایت مردم و تداوم تفکر عدم جدایی دولت (دستگاه مدیریت کشور) از مردم تلاش کنند؛ و مردمی بودن مسئولان و خلاصه، پذیرش و مقبولیت مردمی را در ساختار اداری کشور به محک تجربه گذارند. تا ملت در کار نباشد، نه از دولت و نه از استانداران کاری نمی آید... همه باید کوشش بکنید که رضایت مردم را جلب بکنید در همۀ امور.[15]

 مردم داری و مردمی بودن در عمل

دیدیم که در نگاه امام، مردم از جایگاه بالایی برخوردارند و ملت آنچنان اهمیت داشت که ایشان جمهوری اسلامی را بدون اتکای به مردم، بی معنا می شمرند و نیز آنچنان مردم سالاری را باور داشتند که بین خود و اعضای جامعه هیچ تمایزی قائل نبودند. اینک برای درک این نگرش امام، به قضایایی درباره مردمی بودن امام خمینی(س) اشاره خواهیم داشت:

 عدم تبعیض بین رهبر و دیگران

حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی در خاطره ای از روزهای بمباران تهران بیان می دارد که: خانوادۀ ما و ما هم مثل بقیه مردم در آن حوادث عمل می کردیم، ما هم مثل دیگران فقط به شیشه ها نوار چسب زده بودیم و کار دیگری نکرده بودیم... و در روزهای اول جنگ، از تیم مهندسی ستاد مشترک، شخصی به جماران آمد و یک محل ضد بمب برای امام درست کرد، وقتی که آنجا را می ساختند، امام گفتند: من به آنجا نمی روم.

ظرف چهار یا پنج ماه، آن محل درست شد، اتاقی به شکل (L) انگلیسی و به اندازه پنج متر در چهار متر بود. امام تا آخر هم درون آن پناهگاه نرفتند، حتی من یک مرتبه به امام گفتم: «شما بیایید و حداقل اینجا را ببینید» امام گفتند: از همین بیرون پیداست و از بیرون دارم می بینم ساختمان چیست.

باز یک روز بعد از ظهر حدود هفت الی هشت موشک به اطراف جماران اصابت کرد، من خدمت امام رفتم و عرض کردم: اگر یک مرتبه یکی از موشکهای ما به کاخ صدام بخورد و صدام طوری بشود ما چقدر خوشحال می شویم؟ اگر موشکی به نزدیکیهای اینجا بخورد و سقف پایین بیاید و شما طوری بشوید چه؟ امام در پاسخ گفتند: واللّه  من بین خودم و آن سپاهی که در سه راه بیت است هیچ امتیازی و فرقی قائل نیستم، واللّه  اگر من کشته شوم یا او کشته شود، برای من فرقی نمی کند. گفتم: ما که می دانیم شما اینگونه اید؛ اما برای مردم فرق می کند، امام فرمودند: نه، مردم باید بدانند اگر من به یک جایی بروم که بمب، پاسداران اطراف منزل مرا بکشد و مرا نکشد، من دیگر به درد رهبری این مردم نخواهم خورد، من زمانی می توانم به مردم خدمت کنم که زندگی ام مثل زندگی مردم باشد، اگر مردم یا پاسداران یا کسانی که در این محل هستند یک طوری شان بشود، بگذار به بنده هم بشود تا مردم بفهمند همه در کنار هم هستیم. گفتم: پس، شما تا کی می خواهید اینجا بنشینید؟ به پیشانی مبارکشان اشاره کردند و فرمودند: تا زمانی که موشک به اینجا بخورد.[16]

دیدیم که حضرت امام، بین خود و دیگران هیچ امتیازی قائل نبودند و خود را با مردم همسان می دیدند و حتی برای بیان مردمی بودنشان، شرط شایستگی رهبری خودشان را خدمتگزاری خویش عنوان کرده و بین کشته شدن خویش و دیگران فرقی قائل نبودند، این در حالی است که رهبران مادی دنیا، در مواقع خطر خود را چنان استتار می نمایند که از هر گونه گزندی در امان باشند.

 معرفی مدیران مردمی و خدمتگزار

امام خمینی(س) با معرفی چهره های مردمی و مدیران خدمتگزار، آنها را الگوهایی برای بقیه مدیران نظام مطرح می سازند و شاخصۀ اصلی مدیران مردمی را روح بلند آنها و تأثیر ناپذیری از مقام و پست می دانند و می فرمایند:

من از خصوصیاتی که در این آقایان بود، آقای رجایی، آقای باهنر، آقای عراقی، آنی که به نظرم خیلی بزرگ است، این است که آقای رجایی یک نفر آدمی بود که دستفروشی [می کرد] در بازار از قراری که گفتند. من در مطالعاتی که در ایشان کردم به نظرم آمد که از حال دستفروشی اش تا حال ریاست جمهوری، در روح او تأثیری حاصل نشد. چه بسا اشخاصی هستند که اگر کدخدای ده بشوند، تغییر می کنند به واسطۀ ضعفی که در نفسشان هست، تحت تأثیر آن مقامی که پیدا می کنند واقع می شوند، و اشخاصی هستند که مقام تحت تأثیر آنهاست از باب قوّت نفسی که دارند. و آقای رجایی، آقای باهنر در عین حالی که خوب، یکیشان رئیس جمهور بود، یکیشان نخست وزیر بود، اینطور نبود که ریاست در آنها تأثیر کرده باشد، آنها در ریاست تأثیر کرده بودند؛ یعنی ، آنها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست آنها را نبرده بود تحت لوای خودش. و این یک درسی است که انسان باید از اینها یاد بگیرد.[17]

امام خمینی(س) با معرفی مدیران مردمی چون: رجایی و باهنر، قوت نفس آنها را یادآور می شوند و آنها را به عنوان بهترین خدمتگزاران و مردمی ترین مدیران قلمداد می کنند.

منبع: استراتژی رهبری امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، عباس شفیعی، ص 82-90


[1] صحیفه امام؛ ج 1، ص 121. [2] همان؛ ج 19، ص 35‏‏36. [3] همان؛ ص 36. [4) همان‏جا. [5] همان‏جا. [6] همان‏جا. [7] همان؛ ص 37. [8] همان؛ ج 19، ص 44. [9] همان‏جا. [10] همان‏جا. [11] همان؛ ج 17، ص 264. [12] همان؛ ص 265. [13]  همان؛ ج 19، ص 409. [14] همان‏جا. [15] همان؛ ج 18، ص 378. [16] ر. ک. به: ستوده، امیررضا (گردآورنده)؛ پا به پای آفتاب؛ به نقل از حجت الاسلام سید احمد خمینی، ج 1، ص‏112‏‏113. [17] صحیفه امام؛ ج 20، ص 124 ـ 125.

. انتهای پیام /*