چند روز پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی نمایندگان کانون نویسندگان ایران شامل اسفندیار فرد، باقر پرهام، بزرگ پورجعفر، فریدون تنکابنى، اسماعیل خویى، مصطفى رهنما، غلام حسین ساعدى، محمد على سپانلو، جلال سرفراز، فریدون فریاد، محمد قاضى، سیاوش کسرایى، جواد مجابى، محمد مختارى، نعمت میرزا زاده (آزرم)، جمال میر صادقى، منوچهر هزارخانى، محسن یلفانى و سیمین دانشور در مدرسه علوی به دیدار امام رفتند. در این دیدار که در روز 29 بهمن ماه به انجام رسید، در آغاز باقر پرهام از سوى حضار متنى را خطاب به امام قرائت کرد. سپس بنیانگذار جمهوری در بیاناتشان برای جمع توصیه هایی را خطاب به نویسندگان و روشنفکران عرضه داشتند. امام، پس از یادآورى این نکته که: «استعمار مى کوشد با ایجاد تفرقه بین دو جناح روحانى و روشنفکر، وضع کشور را آشفته سازد» تکلیفى را که نویسندگان در استفاده از قلم در راه دفاع از منافع ملت و نشر فرهنگ اسلامى بر عهده دارند، خاطر نشان کرد: «شما نویسندگان الآن تکلیف بسیار بزرگى بر عهده تان هست. پیشتر قلم شما را شکستند؛ الآن قلم شما باز است لکن استفادۀ از قلم در راه آزادى ملت، در راه تعالیم اسلامى» 

ایشان در بخشی دیگر از سخنانشان بیان می دارند: «و من چیزى که از نویسندگان مى خواهم این است که همان طور که ما طلبه ها مکلف هستیم، شما آقایان نویسندگان هم مکلف هستید. الآن از قلمتان استفاده کنید و براى خیر این ملت و براى خیر این جامعه قلمفرسایى کنید».

قبل از بیانات امام خمینى یکى از اعضاى کانون نویسندگان طى سخنانى گفت:... عده اى از اعضاى کانون نویسندگان ایران که البته در حدود دویست نفر هستیم، اما به مناسبت وقت و جا فقط بیست نفرى از آقایان موفق شدند که خدمتتان شرفیاب شوند امروز براى عرض تبریک پیروزى انقلاب و ورود شما به ایران و ادامه این رهبرى اینجا آمده اند اگر اجازه بفرمائید براى آشنایى بیشتر آقاى دکتر باقر پرهام از دبیران کانون نویسندگان ایران متنى را که تهیه شده است به عنوان معرفى کانون نویسندگان ایران به حضور حضرتعالى اگر اجازه مى فرمائید قرائت بکنند.

متن پیام کانون نویسندگان که توسط آقاى باقر پرهام قرائت شد:

حضرت آیت اللّه  امام خمینى! براى کانون نویسندگان ایران فرصتى مغتنم است که پیروزى انقلاب ایران را به حضور آن بزرگوار به عنوان رهبر مبارزات ضد استعمارى و ضد استبدادى ملت ایران تبریک بگوید. حضرت آیت اللّه  به خوبى آگاهند که در سالهاى سیاه دیکتاتورى بر اهل قلم ایران همانند دیگر قشرهاى ملت چه گذشته است. اغلب همین نمایندگان که اکنون افتخار حضور دارند ممنوع القلم بوده و به جرم آثار قلمى کمى و بیشى که توانسته اند منتشر کنند بارها و در طى سالیان دراز زندانى شده و انواع سختیها و محرومیتها را تحمل کرده اند. کانون نویسندگان ایران به منظور مقابله با کنگره فرمایشى نویسندگان و شاعران ایران که رژیم منفور پهلوى در اواخر سال 1346 قصد برگزارى آن را داشت و براى تحریم آن در آغاز سال 1347 تشکیل شد، این کانون که افراد آن داراى عقاید سیاسى و اجتماعى گوناگون اند دفاع از آزادى بیان و عقیده و مخالفت با هرگونه سانسور را هدف اساسى خود قرار داده تا بتوانند به تعالى آزادانه عقاید و افکار و رشد و غناى فرهنگ در جامعه ما کمک کنند. تشکیل این کانون از آغاز با مخالفت شدید رژیم جابر پهلوى روبرو شد و فعالیت کانون با دستگیرى و حبس برخى از اعضا و گردانندگان آن و با ادامه مخالفت دستگاههاى اختناق عملاً طى سالها متوقف ماند.

از خرداد سال 1356 که دوران تجدید فعالیت اخیر کانون است ما نویسندگان کوشیدیم تا به سهم خود با انتشار نامه ها و بیانیه ها و با ایجاد مجامع عمومى و سخنرانیها فریاد اعتراض ملت ایران بر ضد رژیم جنایتکار پهلوى را منعکس کنیم.

البته در این راه با مخالفت دستگاه شاه و اذیت و آزار ایادى اختناق آن روبرو شدیم، چندان که بسیارى از دوستان ما مورد ضرب و شتم و بازداشت قرار گرفتند و کانون اجازه فعالیت نیافت. حضرت آیت اللّه ! ما اعتقاد داریم که مبارزات نویسندگان در جهت افشاگرى جنایات سانسورچیان و مخالفت با عوامل اختناق فرهنگى و دفاع از آزادى اندیشه و بیان جزئى از مبارزات اصیل ملت و گام کوچکى از جانب اهل قلم در همگامى با انقلاب شکوهمند مردم ایران به زعامت آن حضرت و براى آن که این انقلاب به هدفهاى نهایى خود برسد و شرایط انقلابى براى رشد و اعتلاى فرهنگى جامعه ما هرچه بیشتر فراهم آید. وظیفه ماست که همگام با ملت آزادى خواه ایران  همچنان با هر گونه سانسور و اختناق فکرى مبارزه کنیم. رجاء واثق داریم که در این راه از حمایت آن حضرت برخوردار خواهیم بود  (کوثر، ج3، ص 434-445، با تلخیص)

 سپس امام سخنانشان را آغاز کردند. ایشان در ابتدا پس از تشکر از حضور جمع به موضوع نقشه استعمار براى ایجاد اختلاف میان ملت پرداختند و فرمودند:

«من از آقایان که اینجا تشریف آورده اند و اظهار لطف کردند متشکرم. من از چیزهایى که در این نهضت، ثمراتى که در این نهضت یافتم، یکى روبه شدن با چهره هاى تازه اى [است] که تا کنون ما با آنها روبه نبودیم. از هم جدا کردند قشرهاى ملت را. از هم جدا کردند. روحانیون را از روشنفکران، از طبقات متفکر جدا کردند؛ و آنها را با هم در صف مقابل قرار دادند. و این در اثر کوششهایى بود که استعمار براى اینکه بتواند ذخایر ما را ببرد این کوششها را کردند که قشرهاى روشن ملت را، قشرهاى کارآمد ملت را، آنهایى که مى توانند در مقابل آنها و اجانب ایستادگى کنند و مى توانند آنها را عقب بزنند، براى اینکه اینها مجتمع نشوند و متفرق باشند بلکه با هم در دو جناح مخالف، و گاهى با هم اختلافات شدید و حدید پیدا بکنند، کوششها کردند. و البته به آمال خودشان هم بسیار رسیدند. روحانیون را در نظر شما- طبقه نویسنده متفکر- طورى قلمداد کردند که حاضر نبودید از آنها یادى بکنید؛ و شما را در مقابل روحانیون طورى قلمداد کردند که آنها هم حاضر نبودند از شما ذکرى بکنند. این تفرقه باعث شد که آنها به آمال خودشان رسیدند و با آزادى همه ذخایر ما را بردند؛ و با آزادى- بدون مزاحم- مملکت ما را به عقب راندند و عقب مانده نگه داشتند و نیروهاى انسانى ما را نگذاشتند شکوفا بشود.»

ایشان در ادامه وحدت را بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامى  برشمردند و خاطرشنان ساختند:

«ما در این نهضت اخیر آنچه را که مى توانم بگویم بهترین ثمرات این نهضت است، این وحدتى [است ] که حاصل شد بین قشرهاى مختلف. دانشگاهى به روحانیین نزدیک شد، روحانیین به آنها نزدیک شدند، بازارى با همه اینها نزدیک شد، دهقان با همه اینها نزدیک شد. و شما الآن مى بینید که در سرتاسر ایران تمام طبقات با هم همفکر و هم عقیده و یکصدا جمهورى اسلامى را مى خواهند. و رمز موفقیت ما، که قدرتهاى بزرگِ دنیا را عقب نشاند و یک قدرت شیطانى مثل قدرت خاندان پهلوى را فرو ریخت، این رمز موفقیت همین وحدت اقشار و وحدت کلمه بود. اگر بنا بود که قشر روحانى تنها مى خواست به جنگ اینها برود خفه مى کردند او را؛ نویسنده مى خواست به جنگ آنها برود آنها را از بین مى بردند؛ دانشگاهى مى خواست این کار را بکند نمى توانست؛ بازار مى خواست این کار را تنها بکند نمى شد؛ دهقان مى خواست بکند نمى شد. اینکه همه چیز را ما به دست آوردیم، و ان شاء اللَّه بعد هم به دست مى آوریم، این براى همین پیوستگى است که بین اقشار ملت حاصل شد. و ما باید این همبستگى را نگه داریم.»

رهبر کبیر انقلاب اسلامی با اشاره به رسالت سنگین نویسندگان  بیان داشتند:

«آقایان! شما نویسندگان الآن تکلیف بسیار بزرگى بر عهده تان هست. پیشتر قلم شما را شکستند؛ الآن قلم شما باز است لکن استفاده از قلم در راه آزادى ملت، در راه تعالیم اسلامى بکنید. این ملت که مى بینید، تمامشان زیر بیرق اسلام است که وحدت پیدا کردند. اگر نبود قضیه وحدت اسلامى، ممکن نبود اجتماع اینها. الآن از بچه چند ساله تا پیرمرد هشتاد ساله همه با هم در این نهضت شرکت دارند، و همه با هم در این پیروزى شرکت دارند؛ همه با هم هم صدا آزادى را طلب مى کنند و استقلال را- و الحمد للَّه اینها دست آمده است- و جمهورى اسلامى را مى خواهند؛ و آن هم ان شاء اللَّه با آراى عمومى  به دست مى آید. آنچه که لازم است الآن براى همه ما حفظ این وحدت است. در دانشگاه گاهى الآن دیده شده که یک تشنجاتى واقع مى شود. این یا آگاهانه هست یا از روى ناآگاهى. در هر صورت اگر خداى نخواسته آگاهانه باشد باید بگویم خیانت است، و اگر ناآگاهانه باشد باید بگویم که جهالت است. امروز روزى نیست که این ملت [که ] این پیروزى را به دست آورده است ما با تشنجات این را به هم بزنیم. امروز روزى نیست که ما با حمله به مراکز عمومى یا به مراکز خصوصى این نهضت را آلوده کنیم. امروز روز وحدت کلمه است. همه ما، هر کدام در هر راهى که هستیم، در هر راهى [هر] مسلکى که داریم، همه الآن باید مجتمع بشویم تحت یک لوا. اگر مجتمع نشویم تحت یک لوا همه ما را از بین خواهند برد.»

امام خطر سیاست گام به گام و گرایش به چپ و راست  را یادآور شدند و فرمودند:

«پیشتر که به من پیشنهاد مى کردند، در پاریس بودم بعضى آمدند و پیشنهاد مى کردند به اینکه خوب است قدم قدم جلو برویم؛ حالا شاه را نگهش داریم و سلطنت بکند و حکومت نکند، بعدش ما مجلس درست کنیم، بعدش چه کنیم و بعدش اینها را از بین ببریم.

من به آن آقا که آدم صحیحى بود و لیکن فکرش اشتباه بود- به آن آقا گفتم شما تضمین مى کنید این معنا را که این نهضتى که الآن حاصل شده بعد از خوابیدن دوباره روشنش کنید؟ گفت نه. گفتم شما تضمین مى کنید که اگر ما مهلت به شاه دادیم یک قدم به جلو برود، فردا همه ما را از بین نبرد؟ گفت نه. گفتم الآن این آتشى که روشن شده است، از این آتش ما باید استفاده کنیم. اگر الآن ما تمام مقاصدمان را حاصل نکنیم، در شکست خواهیم بود بلااشکال. الآن ما باید همان مطلب نهایى مان را عرضه بکنیم.

مطلب نهایى ما رفتن رژیم منحوس شاهنشاهى [است ] که در طول تاریخ معلوم است جنایات آنها؛ و رفتن جناحهاى چپ و راست و آنهایى که مى خواهند، امپریالیستها یا چپیها که مى خواهند ما را اسیر کنند. ما از الآن باید مستقل باشیم: نه طرف راست نه طرف  چپ؛ بلکه همه تحت لواى اسلام مستقل. اگر بخواهید مملکتتان مستقل بشود، اگر بخواهید آزادى براى شما پیدا بشود، افکار متشتت را الآن کنار بگذارید و با هم، هم صدا با هم، این بار را به منزل برسانید.

شما مى دانید که الآن مملکت ما یک مملکت آشفته است. الآن همه چیزهاى ما فرو ریخته است: اقتصاد ما عقب مانده است، یعنى کردند این کار را با ما؛ کشاورزى ما را عقب راندند به طورى که ما الآن همه چیزمان محتاج به خارج است؛ صنعت ما را نگذاشتند شکوفایى پیدا کند، صنعتهاى کوچک را هم از بین بردند؛ و ارتش ما را آن طور کردند که مى دانید. همه چیز ما را از بین بردند. نیروى انسانى ما را از بین بردند.

اینها در این طول تاریخ و در این زحماتى که کشیدند همچو کردند که ما نتوانیم خودمان فکر بکنیم. فکر استقلال در ذهن ما کم مى آمد. قشرهاى مردم توجه به این معانى نداشتند که ما باید مستقل باشیم؛ فکر این را نمى کردند که بشود یک همچو سلطنتى را به زمین زد؛ فکر این را نمى کردند که امریکا با آن همه تجهیزات، شوروى با آن همه تجهیزات نتوانند دخالت بکنند در امور داخلى ایران. اینها مى خواستند بکنند. البته پیغامها دادند، تشرها زدند، حرفها زدند، که ما را عقب بنشانند لکن ما عقب ننشستیم، و دیدیم که ما تکلیفمان این است که جلو برویم. و من هر کس که آمد از اینهایى که همچو یواش یواش مى خواستند راه بروند و میانه روى کنند، به آنها گفتم که ما تکلیف خدایى [داریم ]، تکلیف من نیست که [مسامحه ] بکنم؛ با من نیست که یک قدرى آسان راه بروم. من یک تکلیف الهى دارم و مطابق تکلیف الهى عمل مى کنم. کشته بشوم، عمل کردم به تکلیف الهى؛ پیش ببرم، عمل کردم به تکلیف الهى ام.»

ایشان در دیدار با نمایندگان کانون نویسندگان، آزادى و استقلال را در گرو اتحاد دانستند و خطاب به جمع حاضر فرمودند:

«شما تکلیف الهى دارید. متکى به خدا باشید. متکى به امام زمان- سلام اللَّه علیه- باشید. و شما پیش مى برید ان شاء اللَّه اگر این وحدت کلمه حفظ بشود، که رمز پیروزى ماست. ما پیشرفت کردیم و به آخر مى رسانیم. دیگر اجازه نخواهیم داد که ثروتهاى ما را ببرند و فقراى ما این طور در کوچه ها بخوابند بى نان و بى آب. و اگر این وحدت کلمه خداى نخواسته از بین برود، دوباره بدانید که آنها هوشمندند: آن روزى که ما وحدت کلمه را از دست دادیم، آنها حمله خواهند کرد و باز یک قلدرى را مثل رضا خان یا به اسم او یا دیگرى مى آورند. به هر رژیمى که باشد مى آورند سرِ کار. باز همان معانى است و همان آش و همان کاسه است، و همان عقب ماندگى است و همان ذلت است و همان چیزهاست.

امروز باید وحدت کلمه حفظ بشود. مى بینید وحدت کلمه الآن هست، در همه اقشار الآن هست. اشخاصى که بخواهند این وحدت را به هم بزنند و بخواهند تضعیف کنند، آنهایى را که این وحدت را ایجاد کردند، بخواهند آنها را تضعیف کنند، اینها باید تجدید نظر در فکر خودشان بکنند؛ توجه بکنند. ما خیرخواه شما هستیم. ما خیرخواه این ملت هستیم. اسلام خیرخواه شماست. اسلام دنیا و آخرت شما را سعادتمند مى کند.

با اسلام آشتى بکنند آنهایى که آشتى ندارند. بیایند زیر لواى اسلام. بیایند تعلیمات اسلامى ... همین اجانب نگذاشتند تعالیم اسلام معلوم بشود. یک قشرى که به آنها مربوط نیست رها کردند. آن قشرهایى که به آنها مربوط بود، آن تعالیمى که به آنها مربوط بود و با منافع آنها مخالف بود، آنها را نگذاشتند ما مطالعه بکنیم، نگذاشتند ما انتشار بدهیم. شما بدانید که اسلام همه چیز دارد. یعنى از قبل از اینکه ازدواج واقع بشود بین مرد و زن، تا آن وقتى که توى قبر مى رود آثار دارد، احکام دارد، دستور دارد. همهْ دستورهاى مترقى. همهْ دستورهایى که براى سعادت انسان، چه در این دنیا چه در آن دنیا، مفید است. و من چیزى که از نویسندگان مى خواهم این است که همان طور که ما طلبه ها مکلف هستیم، شما آقایان نویسندگان هم مکلف هستید. الآن از قلمتان استفاده کنید و براى خیر این ملت و براى خیر این جامعه قلمفرسایى کنید. خداوند به همه شما سلامت و عزت بدهد.» (صحیفه امام، ج 6، ص: 187-191) 

. انتهای پیام /*