از آنجا که ساختارهای فرهنگی و آموزشی رژیم شاه ظرفیت حرکت در مسیر اهداف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی انقلاب اسلامی را نداشت و نظام آموزشی و فرهنگی بیمار باقیمانده از آن، محیطی ناسالم و بیگانه از فرهنگ و راه و رسم ملت انقلابی رقم زده بود، ضرورت تحولی بنیادین بیش از هر چیز احساس می‌شد. حضرت امام در پیام نوروزی خویش در اول فروردین 1359 به جدّ به این امر پرداخته و سپس در اول اردیبهشت همان سال در دیدار با اقشار مختلف مردم و اعضای انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه‌ها به تشریح چگونگی اسلامی شدن دانشگاه‌ها پرداختند که زمینه‌ساز انقلاب فرهنگی و به تبع آن تعطیلی دانشگاه‌ها از 15 خرداد 59 تا 27 آذر 1361 به منظور انجام اصلاحات لازم گردید و به میزان زیادی به سالم‌سازی محیط دانشگاه‌ها کمک کرد:  (روزنگار زندگی و تاریخ سیاسی اجتماعی امام خمینی، ص 43 و 44)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

تبیین مفهوم «اسلامى شدن دانشگاه»

سلام بر شما ملت بزرگ ایران. سلام بر ملت مسلمان جهان. سلام بر دانشگاهیان و دانشجویان معظم که سربازانى براى اسلامند. و من لازم است که یک تذکر به شما بدهم که بدانید مقصود ما از اصلاح دانشگاهها چیست؟ بعضى گمان کردند که کسانى که اصلاح دانشگاهها را مى خواهند و مى خواهند دانشگاهها اسلامى باشد این است که گمان کردند که- این اشخاص توهّم کردند که- علوم دو قسم است: هر علمى دو قسم است. علم هندسه یکى اسلامى است، یکى غیر اسلامى. علم فیزیک یکى اسلامى است، یکى غیر اسلامى. از این جهت اعتراض کردند به اینکه علم، اسلامى و غیر اسلامى ندارد. و بعضى توهّم کردند که اینها که قائلند به اینکه باید دانشگاهها اسلامى بشود؛ یعنى فقط علم فقه و تفسیر و اصول در آنجا باشد. یعنى همان شأنى را که مدارس قدیمه دارند باید در دانشگاهها هم همان تدریس بشود. اینها اشتباهاتى است که بعضى مى کنند، یا خودشان را به اشتباه مى اندازند. آنچه که ما مى خواهیم بگوییم این است که دانشگاههاى ما، دانشگاههاى وابسته است. دانشگاههاى ما دانشگاههاى استعمارى است.

دانشگاههاى ما اشخاصى را که تربیت مى کنند، تعلیم مى کنند، اشخاصى هستند که غربزده هستند. معلمینْ بسیارى شان غربزده هستند و جوانهاى ما را غربزده بار مى آورند.

ما مى گوییم که دانشگاههاى ما یک دانشگاههایى که براى ملت ما مفید باشد، نیست. ما بیشتر از پنجاه سال است که دانشگاه داریم، با بودجه هاى هنگفت کمرشکن که از دسترنج همین ملت حاصل مى شود، و در این پنجاه سال نتوانستیم در علومى که در دانشگاهها کسب مى شود خودکفا باشیم. ما بعد از پنجاه سال اگر بخواهیم یک مریضى را معالجه کنیم، اطباى ما بعضیهایشان یا بسیارى شان مى گویند این باید برود به انگلستان؛ پنجاه سال دانشگاه داشتیم و طبیبى که بتواند کفایت از ملت بکند، از احتیاج ملت بکند، به حسب اقرار خودشان نداریم. ما دانشگاه داشتیم و داریم و براى تمام شئونى که یک ملت زنده لازم دارد احتیاج به غرب داریم. ما که مى گوییم دانشگاه باید از بنیان تغییر بکند و تغییرات بنیادى داشته باشد و اسلامى باشد، نه این است که فقط علوم اسلامى را در آنجا تدریس کنند. نه اینکه علوم دو قسمند. هر علمى دو قسم است: یکى اسلامى و یکى غیر اسلامى. ما مى گوییم که در این پنجاه سال یا بیشتر که ما دانشگاه داریم، فرآورده هاى دانشگاه را براى ما عرضه دارید. ما مى گوییم که دانشگاههاى ما مانع از ترقى فرزندان این آب و خاک است.

ما مى گوییم که دانشگاه ما مبدل شده است به یک میدان جنگ تبلیغاتى. ما مى گوییم که جوانهاى ما اگر علم هم پیدا کردند تربیت ندارند. مربّى  به تربیت اسلامى نیستند.

آنهایى که تحصیل مى کنند، براى این است که یک ورقه اى به دست بیاورند و بروند و سربار ملت بشوند. آن طور نیست که به حسب احتیاجات ملت، به حسب احتیاجاتى که کشور ما دارد دانشگاه به آن ترتیب رفتار کند، و نگذارد این نسلهاى بزرگ و این جوانهاى بسیار عزیز به هدر بروند و قواى آنها به هدر برود، در این پنجاه سال قواى ما را به هدر بردند یا به خدمت خارجیها وادار کردند. معلمین مدارس ما، معلمین اسلامى به حسب نوع نیست، و تربیت در کنار تعلیم نبوده است. و لهذا آن چیزى که از دانشگاههاى ما بیرون آمده است، یک انسان متعهد، یک شخصى که براى مملکت خودش دلسوز باشد، و تمام نظرش به این نباشد که منافع خودش را به دست بیاورد، ما نداریم. ما که مى گوییم باید بنیاداً اینها تغییر بکند، مى خواهیم بگوییم که دانشگاههاى ما باید در احتیاجاتى که ملت دارند، در خدمت ملت باشند، نه در خدمت اجانب. ما معلمینى که در مدارس ما، اساتیدى که در دانشگاههاى ما هستند بسیارى از آنها در خدمت غربند.

جوانهاى ما را شستشوى مغزى مى دهند. جوانهاى ما را تربیت فاسد مى کنند. ما نمى خواهیم بگوییم ما علوم جدیده را نمى خواهیم. ما نمى خواهیم بگوییم که علوم دو قسم است که بعضى مناقشه مى کنند. عمداً یا از روى جهالت. ما مى خواهیم بگوییم دانشگاههاى ما اخلاق اسلامى ندارد. دانشگاه ما تربیت اسلامى ندارد. اگر دانشگاههاى ما تربیت اسلامى و اخلاق اسلامى داشت، میدان زد و خورد عقایدى که مضرّ به حال این مملکت است نمى شد. اگر اخلاق اسلامى در این دانشگاهها بود این زد و خوردهایى که براى ما بسیار سنگین است، تحقق پیدا نمى کرد. اینها براى این است که اسلام را نمى دانند و تربیت اسلامى ندارند.

استقلال دانشگاه و دانشجویان در برابر شرق و غرب

دانشگاهها باید تغییر بنیانى کند و باید از نو ساخته بشود که جوانان ما را تربیت کنند به تربیتهاى اسلامى. اگر تحصیل علم مى کنند، در کنار آن تربیت اسلامى باشد، نه آنکه اینها را تربیت کنند به تربیتهاى غربى. نه آنکه یک دسته به طرف غرب بکشانند جوانهاى ما را و یک دسته به طرف شرق و یک دسته با اشخاصى که با ما جنگ دارند، بالفعل اشخاصى که ما را مى خواهند در انحصار اقتصادى قرار بدهند، یا براى ما ادعا مى کنند که ما شما را، حصار اقتصادى مى کشیم دور شما، و دست و پا مى کنند در این موارد، یک دسته از دانشگاهیهاى ما، از جوانهاى ما کمک به آنها نکنند. ما مى خواهیم که چنانچه ملت ایران در مقابل غرب ایستاد، جوانهاى دانشگاهى ما هم همه در مقابلش بایستند. ما مى خواهیم که اگر ملت ما در مقابل کمونیست ایستاد، تمام دانشگاهیهاى ما هم در مقابل کمونیست بایستند. نه اینکه وقتى این جوانهایى که به واسطه ساده لوحى خودشان، تربیتهاى باطل بعضى از معلمین را قبول کردند و حالا که ما مى خواهیم یک دانشگاه مستقل درست کنیم و تغییر بنیادى بدهیم که مستقل بشود، وابسته به غرب نباشد، وابسته به کمونیسم نباشد، وابسته به مارکسیسم نباشد، چنانچه ما بخواهیم این طور کنیم، جبهه بندى مى کنند. همین دلیل بر این است که ما دانشگاه اسلامى و دانشگاهى که تربیت کرده باشد جوانان ما را نداشتیم و نداریم. همین شاهد است بر اینکه جوانهاى ما تربیت صحیح نشدند، و از آن طرف دنبال تحصیل نیستند. تمام عمرشان را صرف شعار مى کنند و صرف تبلیغ سوء باطل. طرفدارى از امریکا، طرفدارى از شوروى. ما مى خواهیم که جوانان ما، جوانان مستقل باشند و خودشان را ببینند. احتیاجات خودشان را ببینند. شرقى نباشند. غربى نباشند. اینهایى که راه افتادند در خیابانها یا در خود دانشگاهها و درگیرى ایجاد مى کنند. و زحمت براى دولت و ملت ایجاد مى کنند، اینها اشخاصى هستند که طرفدار غرب یا شرقند. و به عقیده من طرفدار غربند. طرفدار امریکایند.

ما که امروز با امریکا در قبال هم ایستادیم، در قبال این ابرقدرت ایستادیم و احتیاج به این داریم که جوانهاى ما هم در قبال آنها بایستند، جوانهاى ما در مقابل خودشان مى ایستند و براى امریکا کار مى کنند. ما مى خواهیم دانشگاهها را طورى کنیم که جوانهاى ما براى خودشان و براى ملتشان کار کنند. این آقایانى که اشکال مى کنند در این معانى و کنار نشسته و اشکال مى کنند، اینها گمان مى کنند که اعضاى شوراى انقلاب نمى فهمند به اینکه معنى اسلامى کردن این نیست که در همه علوم دو قسم ما داریم. یک قسم هندسه اسلامى داریم. یک قسم هندسه غیر اسلامى. اشکال مى کنند. نمى دانند که اعضاى شوراى ما که بعضى از آنها دکتر هستند، و بعضى از آنها مجتهد هستند، نمى فهمند اینها که علوم اسلامى جایى دارد. در مدارس قدیمه هست. و اینجا جاى علوم دیگر است. لکن باید دانشگاه اسلامى بشود تا علومى که در دانشگاه تحصیل مى شود در راه ملت و در راه تقویت ملت و با احتیاج ملت همراه باشد. ما مى گوییم که برنامه هایى که در دانشگاهها هست، منتهى مى کند جوانان ما را به اینکه طرف کمونیسم کشیده بشوند یا طرف غرب و نباید این طور باشد. ما مى گوییم که جوانان ما را این معلمینى که یا اساتیدى که در دانشگاه بودند و بعضى از آنها که هستند، نمى گذارند تحصیل حسابى بکنند، آنها را متوقف مى کنند. مانع از پیشرفت آنها هست. در خدمت غرب هستند و مى خواهند ما در همه چیز محتاج به غرب باشیم. معنى اسلامى شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگى به شرق جدا کند و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم. عزیزان من، ما از حصر اقتصادى نمى ترسیم. ما از دخالت نظامى نمى ترسیم. آن چیزى که ما را مى ترساند وابستگى فرهنگى است. ما از دانشگاه استعمارى مى ترسیم. ما از دانشگاهى مى ترسیم که جوانهاى ما را آن طور تربیت کنند که خدمت غرب بکنند. ما از دانشگاهى مى ترسیم که آن طور جوانهاى ما را تربیت کنند که خدمت به کمونیسم کنند. ما مى خواهیم که دانشگاه ما مثل اشخاصى که- بعضى از این اشخاصى که- اشکال به این مسأله کردند، نباشند. اینها نمى فهمند معناى استقلال و معناى اسلامیت دانشگاه را. من آن چیزى را که شوراى انقلاب و رئیس جمهور گفته اند راجع به تصفیه دانشگاه و راجع به اینکه باید دانشگاه از این جهاتى که در آن هست بیرون برود تا مستقل بشود، تا بتوانیم ما استقلالش را حفظ کنیم، پشتیبانى مى کنم. و من از تمام جوانها، از تمام جوانها خواستارم که کارشکنى نکنند و مقاومت نکنند و نگذارند که اگر مقاومت کردند، ما تکلیف آخر را براى ملت معین کنیم. از خداوند تعالى سعادت ملت اسلام را و سعادت جوانها را خواستارم. و امیدوارم که همان طورى که پیشنهاد شده است، دانشگاهها را از همه عناصر تخلیه کنند و از همه وابستگیها تخلیه کنند، تا اینکه ان شاء اللَّه یک دانشگاه صحیح [با] اخلاقى اسلامى [و] فرهنگ اسلامى تحقق پیدا بکند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته  (صحیفه امام، ج 12، ص: 248-252)

. انتهای پیام /*