از میان علوم اسلامی، فقه از وضعیت و ظرفیت ویژهای برخوردار است؛ چرا که از یک سو با علوم و دانشهایی مرتبط است که مبانی آن را میسازند و از سوی دیگر نتیجه و محصولی دارد که در عینیت زندگی انسان مسلمان و جامعه اسلامی دیده میشود.
از ویژگیهای برجسته و پرتأثیر دانش فقه، ویژگی «اجتهاد» است که فقیه با استفاده از این سازوکار و طی فرایند استنباط، احکام الهی را از ادلّه و مبانی شرعی بدست میآورد و به پرسشهای مؤمنان پاسخ میدهد. همین عنصر «اجتهاد» است که به فقه پویایی و دوام بخشیده است. در نظر داشتن چنین نتیجة ارزشمندی، فقها و حلقههای فقاهتی را وامیدارد که فروعات جدید و «مسائل مستحدثه» را بشناسند و با تکیه بر ادله و اصول بیان شده در شریعت، بدانها پاسخ دهند تا فتاوای آنها راهگشا و مایه رضایت و پیشرفت دینداران را فراهم سازد.
فقه شیعه با توجّه به ظرفیتها و مبانی خود، در همه ادوار و زمانها به پرسشهای فراروی خود پاسخ گفته و متناسب با شرایط زمانه تحول یافته و به عبارت دیگر فقه شیعه همیشه فرزند زمان خویشتن بوده است، نگاهی به فقه فقیهان عمده که در سدههای پس از غیبت میزیستند و مقایسه فقه سدههای مختلف با یکدیگر نمایانگر این مطلب است که فقه، متناسب با زمان خویش رشد و عمق یافته و علاوه بر اینکه بر حجم مسائل و مباحث افزوده شده، در حوزه روش استنباط نیز گامهای بلندی برداشته شده است. مقایسهای میان کتب فقهی که در زمان شیخ مفید و شیخ طوسی و متناسب با تحولات و شرایط زمانه آنها و در پاسخگویی به نیازهای آن عصر تدوین شده با کتب نگاشته شده در ادوار و سدههای بعدی به خوبی بر گسترش فقه شیعه در سطح، عمق و روش مُهر تأیید خواهد زد.
بساطت و محدودیت مسائل و روش فقه و اجتهاد در ادوار اولیه عصر غیبت، نه در گرو قصور و یا تقصیر فقیهان، بلکه معلول عوامل بسیاری است که از آن جمله میتوان به شرایط زمان و مکان و موقعیت شیعیان درآن اعصار، مسلط بودن فضای تقیه بر فقیهان بلکه مردم شیعه، تعدادِ اندکِ شیعیان، غیر رسمی بودن مذهب شیعه در عمده زمان عصر غیبت، عدم پیچیدگی موضوعات و مسائل مورد ابتلای مردم، محدود بودن پرسش فقهی مردم به امور فردی و عمدتاً اختصاص آن در عبادات و معاملات فردی و آن هم به صورت محدود اشاره کرد.
با ظهور فنآوریهای جدید که به توسعه بسیار زیاد موضوعات و مسائل جدید مواجه شد، بلکه تکنولوژی جدید، بافت و ساختار جامعه را نیز تغییر داده و شکل زندگی، روابط اجتماعی و حتی زیست فردی و معیشتی مردم را متحول کرد. تغییر و تحولات در حوزه مسائل نوظهور در عرصهای وسیع و به صورت شتابان صورت پذیرفت.
تغییر و تحول در موضوعات که در گستره ای وسیع و به حالت شتابان صورت پذیرفت، به خاطر ضرورت پاسخگویی حوزه فقه نسبت به پدیدههای نوین مورد توجه فقیهان قرار گرفته و به بررسی و تحقیق گذاشته شده است.
بحث از اموری چون تحزّب، تفکیک قوا، محدوده اختیارات ولی فقیه، نقش انتخابات در دولت اسلامی و اوصاف رهبر، در حوزه فقه سیاسی، تغییر جنسیت، پیوند اعضاء، مرگ مغزی، کنترل جمعیت، باروری مصنوعی، در حوزه فقه پزشکی، ماهیت پول، ربا، بیمه، بانکداری اسلامی و جریمه تأخیر، در حوزه فقه اقتصادی و قضاوت غیر مجتهد و قضاوت زنان، پیوند عضو جدا شده بهوسیله قصاص یا حدّ، و... برخی از مسائلی است که در دوره جدید در فقه شیعه مطرح شده و فقیهان پاسخ به آن را مدّ نظر خویش قرار دادهاند.
پاسخگویی به پرسشهای نوپیدا که در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز وجود داشته و در قالب مسائل مستحدثه در کتب استدلالی و یا فتوایی فقیهان یافت میشد، با ظهور انقلاب اسلامی ایران و تشکیل نظامی مبتنی بر آموزههای فقه شیعه ضرورتی مضاعف یافت. زیرا از یک سو بسیاری از امور میبایست در حکومت اسلامی به شکل قانون درآید و از این روی اندیشمندان عرصههای مختلف علمی خواهان پاسخ فقیهان به مسائل مورد ابتلای خویش بوده و از سوی دیگر توده مردم نیز که با مسائل جدید آشنا میشدند به خاطر تأمین رضایت شارع و رعایت موازین شریعت، خواستار ارائه دیدگاه فقه شیعه در مورد این مسائل بودند.
امام خمینی(س) در قامت یکی از فقهای بزرگ شیعه در عصر حاضر؛ هم اشراف کامل و آگاهی عمیقی بر مبانی فقه داشت و هم واقعیت متحول ومتکامل حیات انسان در جهان را میشناخت و هم به مسائل مستحدثه فقهی توجهی شایسته کرد؛ به گونهای که بخشی از اثر ارزشمند و ماندگار «تحریر الوسیله» را به این دست از مسائل اختصاص داد و از آن پس فقهاء و عموم پژوهشگران عرصههای فقهی توجه افزونتری به این گونه مسائل پیدا کردند.
پاسخگویی به پرسشهای نوپیدا که در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز وجود داشته و در قالب مسائل مستحدثه در کتب استدلالی و یا فتوایی فقیهان یافت میشد، با ظهور انقلاب اسلامی ایران و تشکیل نظامی مبتنی بر آموزههای فقه شیعه ضرورتی مضاعف یافت. زیرا از یک سو بسیاری از امور میبایست در حکومت اسلامی به شکل قانون درآید و از این روی اندیشمندان عرصههای مختلف علمی خواهان پاسخ فقیهان به مسائل مورد ابتلای خویش بوده و از سوی دیگر توده مردم نیز که با مسائل جدید آشنا میشدند به خاطر تأمین رضایت شارع و رعایت موازین شریعت، خواستار ارائه دیدگاه فقه شیعه در مورد این مسائل بودند.
امام خمینی در زمره فقیهان نواندیشی قرار دارد که سرفصلی جدید در رویکرد فقه به مسائل و موضوعات نوپیدا عرضه کرده است. از جمله مواردی که در عصر حاضر مورد توجّه فقیهان واقع شده و با توجه به ابتلای بسیار مردم و ضرورت پاسخگویی به آن در فقه استدلالی و فتوایی رُخ نموده، پیوند اعضاء از بدن افراد زنده و یا مردگان به مرگ مغزی است.
از جمله مسائل نو پیدایی که در «تحریر الوسیله» مورد توجه قرار گرفت و حضرت امام فتوای خود را دربارة آن اظهار کرد؛ مسأله «قطع و پیوند اعضاء» است. مسألهای که در دانش پزشکی و درمان بیماریها جایگاه ویژه و برجستهای دارد.
آنچه در ادامه می خوانید مجموع فتاوای امام خمینی(س) درباره قطع و پیوند اعضاء است که در کتاب های گوناگون به آن اشاره شده است:
1 ـ تحریر الوسیله[1]
مسأله 1ـ تشریح میت مسلمان جایز نیست؛ پس اگر چنین کرد، در قطع سر و جوارح او دیه می باشد، که در دیات ذکر کردیم. و اما تشریح غیر مسلمان ـ ذمّی باشد یا غیر آن ـ جایز است و دیه ندارد و همچنین گناهی در آن نیست.
مسأله 2ـ اگر تشریح غیر مسلمان جهت آموزشهای پزشکی ممکن باشد، تشریح مسلمان جایز نیست، اگرچه حیات مسلمان یا گروهی از مسلمین، متوقف بر آن باشد. پس اگر چنین کند با این که تشریح غیر مسلمان ممکن است، گناه کرده و بر او دیه می باشد.
مسأله 3ـ اگر حفظ حیات مسلمان بر تشریح متوقف باشد و تشریح غیر مسلمان ممکن نباشد، ظاهر آن است که جایز باشد. و اما برای آموزش تنها مادامی که حیات مسلمان بر آن متوقف نباشد، جایز نیست.
مسأله 4ـ در صورتی که تشریح برای آموزش تنها باشد، اشکالی در وجوب دیه نیست. و اما در مورد ضرورت و توقفی که گذشت سقوط آن بعید نیست؛ با اشکالی که دارد.
مسأله 5ـ قطع عضوی از میت جهت پیوند به عضو شخص زنده در صورتی که میت مسلمان باشد جایز نیست، مگر این که حیات او متوقف بر آن باشد. و اما اگر حیات عضو او متوقف بر آن باشد، ظاهراً جایز نمی باشد، پس اگر آن را قطع نماید گناه کرده است و بر او دیه می باشد. این در صورتی است که میت قطع آن را اذن نداده باشد و اما اگر در آن اذن دهد در جواز آن اشکال است، لیکن بعد از اجازه، دیه بر او نیست، اگرچه به حرمت آن قائل شویم. و اگر میت اذن نداده باشد آیا اولیای او حق اذن دادن دارند؟ ظاهر آن است که چنین حقی ندارند؛ پس اگر به اذن اولیا، آن را قطع نماید معصیت کرده و بر او دیه می باشد.
مسأله 6ـ قطع عضو میت غیرمسلمان برای پیوند زدن، مانعی ندارد، لیکن بعد از پیوند اشکال در نجاست آن واقع می شود و این که میته است و نماز در آن صحیح نیست. و ممکن است گفته شود در جایی که حیات در آن حلول نماید از عضویت میت خارج می شود و عضو زنده می گردد، پس پاک و زنده می شود و نماز در آن صحیح است. و همچنین است اگر عضوی از حیوان قطع شود ولو نجسالعین باشد و پیوند زده شود پس به واسطه حیات مسلمان، زنده شود.
مسأله 7ـ اگر به جواز قطع و پیوند زدن با اذن صاحب عضو در زمان حیاتش قائل شویم، ظاهر آن است که بیع آن جایز می باشد تا بعد از مردنش از آن استفاده برده شود. و اگر به جواز اذن اولیایش قائل شویم نیز فروش آن، جهت انتفاع به آن، بعید نیست. و چارهای از صرف ثمن برای میت یا برای ادای دین او یا صرف آن در خیرات برای او نیست و وارث حقی در آن ندارد.
2 ـ رسالة توضیح المسائل[2]
مسأله 2878ـ مرده مسلمان را تشریح نمی توان نمود، و اگر تشریح کنند حرام است، و برای قطع سر او و قطع سایر اعضای او دیه است که در کتاب تحریرالوسیله ذکر نمودهام، ولی تشریح مرده غیر مسلمان جایز است، و دیه ندارد، چه اهل ذمه باشد یا نباشد.
مسأله 2879ـ اگر ممکن باشد تشریح غیر مسلمان، جایز نیست تشریح مسلمان، برای یاد گرفتن مطالب طبی اگرچه متوقف باشد حفظ جان مسلمانی یا عدهای از مسلمانان بر تشریح، و اگر با امکان تشریح غیر مسلمان تشریح مسلمان کنند معصیتکار، و بر آنها دیه است.
مسأله 2880ـ اگر توقف داشته باشد حفظ جان مسلمانی یا عدهای از مسلمانان بر تشریح، و امکان نداشته باشد تشریح غیر مسلمان، جایز است تشریح مسلمان، و اما برای یادگرفتن بدون آنکه زندگی مسلمانی موقوف بر آن باشد، جایز نیست و موجب دیه است.
مسأله 2881ـ در موردی که حفظ جان مسلمانان موقوف بر تشریح مسلمان است بعید نیست دیه نداشته باشد گرچه احتیاط در دیه است.
مسأله 2882ـ اگر حفظ جان مسلمانی موقوف باشد بر پیوند عضوی از اعضای میت مسلمانی، جایز است قطع آن عضو، و پیوند آن، و بعید نیست دیه داشته باشد، و آیا دیه بر قطع کننده است یا بر مریض، محل اشکال است، لکن می تواند طبیب با مریض قرار دهد که او دیه را بدهد و اگر حفظ عضوی از مسلمان موقوف باشد بر قطع عضو میت، در این صورت بعید نیست جایز نباشد و اگر قطع کند دیه دارد، لکن اگر میت در حال زندگی اجازه داد ظاهراً دیه ندارد، لکن جواز شرعی آن، محل اشکال است و اگر خود او اجازه نداد، اولیای او بعد از مرگش نمی توانند اجازه بدهند و دیه از قطع کننده ساقط نمی شود، و معصیت کار است.
مسأله 2883ـ قطع عضو میت غیر مسلمان برای پیوند، حرام نیست و دیه ندارد، لکن اگر پیوند کرد، اشکال واقع می شود در نجاست آن و میته بودن آن برای نماز، اگر میته انسانی در نماز اشکال داشته باشد، بنابراین اشکال در میته مسلمان نیز هست، و اشکال نجاست اگر قبل از غسل قطع نمایند نیز هست، لکن می توان گفت که اگر عضو میت پس از پیوند، حیات پیدا کند، از عضویت میت می افتد و به عضویت زنده در می آید. و نجس و میته نیست بلکه اگر عضو حیوان نجسالعین نیز پیوند شود، و زنده به زندگی انسان شود از عضویت حیوان خارج و به عضویت انسان در می آید.
مسأله 2884ـ اگر قطع عضو را بعد از مردن جایز دانستیم، بعید نیست که در حال حیات، فروش آن جایز باشد، و انسان بتواند اعضای خودش را بفروشد برای پیوند، در مواردی که قطع جایز است، بلکه جواز فروش تمام جسم را برای تشریح در موردی که جایز است، خیلی بعید نیست. اگر چه بی اشکال نیست لکن گرفتن مبلغی برای اجازه دادن در مورد جواز مانع ندارد.
مسأله 2885ـ انتفاع بردن به خون در غیر خوردن و فروختن آن برای انتفاع حلال، جایز است پس آنچه اکنون متعارف است که خون را می فروشند برای استفاده مریضها و مجروحین مانع ندارد. و بهتر آن است که مصالحه کنند یا آن که پول را در مقابل حق اختصاص یا در ازای اجازه خون گرفتن بگیرند که خالی از اشکال و احوط است. بلکه این احتیاط حتی الامکان ترک نشود. لکن اگر گرفتن خون، برای صاحب آن ضرر داشته باشد، اشکال دارد. خصوصاً اگر ضرر فاحش و زیاد باشد.
مسأله 2886ـ جایز است خون بدن انسانی را به بدن دیگری با آلات دیگری منتقل کنند و وزن آن با مقیاسهایی که دارند تعیین کنند، و ثمن آن را بگیرند و با جهالت به وزن جایز است به طور مصالحه انتقال دهند. و احوط آن است که پول را در مقابل اجازه نقل بگیرند، و این احتیاط چنانچه گذشت حتی الامکان ترک نشود.
3 ـ استفتائات[3]
س 114ـ با اهدای سلام، خاطر مبارک مستحضر است که علم تشریح و کالبدشناسی انسان از رشتههای بسیار ضروری پزشکی است، به گونهای که بدون انجام این عمل علم طب کاملا ناقص و بیمعنی است. زیرا دانشجوی پزشکی با مطالعه و دیدن اعضاء و اندامهای سالم انسان است که می تواند پی به وجود عارضه و بیماری یک عضو ببرد. به عبارت دیگر برای پی بردن به وضع غیر طبیعی عضو بایستی حتماً وضع طبیعی آن را شناخت. چون اینانند که بایستی در آینده جراح شده و یا به عنوان متخصص یکی از رشتههای پزشکی به کار بپردازند. می توان گفت که بدون تشریح انسان رکنی از ارکان اصلی و اساسی پزشکی حذف شده است که بالطبع مطالعه سایر قسمتهای پزشکی امکانپذیر نخواهد بود.بی تردید با تعهدی که مسئولین مربوطه در مورد احترام به انسان و به ویژه مسلمان دارند و با تعهدی که شرعاً در مورد احترامات ممکنه نسبت به جسد انسان خواهد شد (توضیح آنکه تا کنون اقدامات مسئولین در مورد استفاده از جسد غیر مسلمان بی نتیجه بوده است)، تقاضا دارد نظر مبارک را نسبت به تشریح کالبد انسان برای گروه پزشکی اعلام فرمایند.
ج ـ تشریح بدن مسلمان جایز نیست و در غیر مسلمان اشکال ندارد.
س 115ـ آیا شخصی که به علت بیماری مشکوک فوت می کند و ما در این بیمارستان جهت تعیین علت مرگ مجبور می شویم کالبد شکافی کرده علت بیماری و مرگ نامبرده را بررسی کنیم از نظر شرعی مسأله آن چگونه است؟ لازم به تذکر است انجام این عمل توسط متخصصین مربوطه می شود و فوقالعاده ضروری است، با توجه به اینکه این مرکز درمانی و آموزشی است و در تمام مراکز علمی دنیا انجام می دهند و از نظر یادگیری حرفه پزشکی از واجبات است.
ج ـ کالبد شکافی بدن مسلمان جایز نیست مگر در صورتی که واجب شرعی اهمّی در بین باشد.
س 116 ـ اگر میّتی مشکوک باشد که مسلم است یا کافر، و راهی برای حکم به اسلام او نباشد جایز است تشریح کردن آن یا خیر؟
ج ـ مانع ندارد.
س 117 ـ همانگونه که مستحضرید، علم تشریح از اساسی ترین و ضروری ترین قسمت رشته پزشکی به شمار می رود و بنا به عقیده اکثریت اطباء و متخصصین این رشته بدون تشریح جسد انسان نمی توان انتظار تربیت پزشکانی حاذق و ماهر را داشت. با توجه به اینکه در شرایط فعلی، امکان به دست آوردن جسد انسان کافر در دست نیست و از طرفی جامعه اسلامی هم محتاج پزشکانی ماهر و زبردست است تا از این نظر نیز به خودکفایی برسد، لذا خواهشمند است نظر مبارک خود را در مورد تشریح در شرایط فعلی مرقوم فرمایید. در ضمن آیا تشریحی که بر این اساس هم اکنون در بعضی از دانشکدهها انجام می گیرد، شرعی است یا خیر؟
ج ـ تشریح بدن میت مسلمان جایز نیست مگر در موردی که حفظ جان مسلمانی وابسته به آن باشد.
س 118 ـ من یک شوهری دارم که بینایی خود را از دست داده است آیا می توانم یک چشم از خودم را به او تقدیم کنم؟ زیرا او دوست دارد در این انقلاب بزرگ نقشی داشته باشد و در راه این انقلاب کوشش نماید.
ج ـ در فرض مرقوم جایز نیست .
س 119ـ آیا برداشتن چشم از افراد متوفی مجهول الهویّه که در کشور اسلامی در میان سردخانههای بیمارستان مدتی نگهداری می شوند و بازماندگان و اقوام آنها به سراغ اجساد نمی آیند و پیوند زدن (قرنیه) قسمتی از چشم با چشم بیمارانی که به این نوع عمل جراحّی دارند اشکال دارد یا خیر؟
ج ـ اگر کفر او احراز نشده جایز نیست.
س 120ـ معمول است اشخاصی که کلیهها یا سایر اعضای آنها فاسد می شود، دیگری آن عضو از بدن خود را به آن شخص اعطا می کند آیا شرعاً شخص می تواند یک کلیه یا یک چشم یا عضو دیگری را که دو تا هست به دیگری اعطا نماید یا خیر؟
ج ـ اگر حیات دیگری منوط به آن باشد و خطر جانی متوجه اعطاء کننده نشود اشکال ندارد.
س 121ـ 1) نظر به نیاز بیماران به پیوند اعضا بخصوص کلیه نظر حضرت عالی چیست؟
ج ـ اگر بیمار در خطر جانی باشد پیوند برای حفظ جان مسلمان مانع ندارد و تا از بدن غیر مسلمان ممکن است عضو مورد نیاز برداشته شود از مسلمان جایز نیست.
2) با توجه به آموزش پزشکی، کالبد شکافی تا چه اندازه مجاز است؟ و آیا لازم است در وصیّتنامه شخص متوفی اجازه به این امر داده شده باشد یا خیر؟
ج ـ تشریح بدن مسلمان حرام است و تشریح بدن کافر مانع ندارد.
س 123 ـ جراحی غددی که در بدن می باشد و ضرری هم ندارد شرعاً چگونه است؟ جراحی بینی و یا گوش جهت زیبایی شرعاً چه حکمی دارد؟
ج ـ مانع ندارد.
س 181 ـ محلّ کار اینجانب در آزمایشگاه تشریح دانشگاه می باشد، سر و کارم همیشه با تشریح جسد انسان مسلمان است، خواهشمندم بفرمائید که از لحاظ شرع، کار کردن در آزمایشگاه تشریح جایز می باشد یا اینکه بهتر است به قسمت دیگر دانشگاه انتقال یابم؟
ج ـ تشریح [جسد] مسلمان جایز نیست.
س 182ـ اینجانب مبتلی به مریضی چشم شدهام و احتیاج به پیوند قرنیّه چشم دارم، چندین دفعه به بیمارستان جهت پیوند قرنیّه مراجعه نمودهام ولی در جواب بنده گفتهاند که ما إجازه نداریم قرنیّه چشم را پیوند کنیم چون ما قرنیّه را از چشم مرده برداشته و به چشم زندهها پیوند می زنیم، أمّا این مسأله را إمام جائز نمی دانند. حالا تکلیف بنده چیست، چون خیلی از درد چشم زجر می کشم؟
ج ـ اگر از عضو میّت غیر مسلمان پیوند نمایند مانع ندارد.
س 183ـ اینجانب زن خانه داری هستم که شش فرزند دارم، بینی ام بزرگ است و از همه خجالت می کشم، می خواستم ببینم آیا جرّاحی بینی حلال است؟
ج ـ اگر جرّاح زن باشد و موجب ضرر هم نشود مانع ندارد.
س 184 ـ 1) اینجانب دانشجوی رشته دندانپزشکی هستم، در ابتداء تحصیل در درس تشریح عملی قسمت دست و پا و صورت شرکت داشتهام، و در بریدن و برداشتن پوست و احتمالاً قطع عضله (میّت مسلمان) بدون قطع استخوان و عضو، و تا آنجا که به خاطر دارم در تلاش جهت جداسازی یک مفصل از استخوان ترقوه نیز شرکت داشتهام. آیا به موارد فوق دیه تعلّق می گیرد؟ چقدر؟
ج ـ دیه دارد و تفصیل آن در تحریرالوسیله است.
2) و با یأس از پیدا کردن صاحب جسدهای مذکور، مبلغ را به چه کسی و تحت چه عنوان باید داد؛ مثلاً آیا می توان آن را از طرف صاحب میّت به عنوان صدقه به حساب جنگ واریز نمود؟
ج ـ می توانند در مطلق وجوه خیر صرف کنند و صرف در مخارج جنگ مانع ندارد.
4 ـ صحیفه امام
[پیوند اعضا از نظر اسلام چه حکمی دارد؟]
در صورتی که پیوند، اسباب نجات یک نفر از موت بشود به حسب شرع مانع ندارد.
[پیوند کلیه کسی که در اثر تصادف می میرد و کلیه شخصی که آن را در زمان حیاتش به دیگری واگذار کرده به بیمار کلیوی، چه حکمی دارد؟]
کسی که مرده است و کلیه او قابل استفاده است، با اجازه اولیایش جایز است که آن را برای نجات انسان دیگر مورد استفاده قرار بدهند و به انسان مریض و فاقد کلیه
صحیح پیوند کنند.
[آیا امام درباره اینگونه بیماران کلیوی به مردم توصیهای دارند؟]
البته در صورتی که یک انسانی را بشود نجات داد، با حفظ سلامت کسی که کلیهاش را اهدا می کند مانعی ندارد و بسیار امر خوبی است. من امیدوارم اشخاصی که خیّر هستند این فداکاری را بکنند و برادرهای خودشان را نجات بدهند. امیدوارم که خداوند عافیت به آنها عنایت کند و همه آنها موفق و سلامت باشند. و این در صورتی است که سلامت خود آنها محفوظ باشد و با اهدای کلیه همان طوری که دیدهایم حیات ادامه پیدا بکند. بنابراین، آن کسی که دارای دو کلیه است، اگر ـ چنانچه ـ این خیر را و این فداکاری را برای برادرهای بیمارش بکند یک امر بسیار خوبی است و خداوند به او اجر بدهد.[4]
[... از سفارت ایران در اتریش می پرسند: اگر بخواهند نظر قطعی درباره مجروحین بمبهای شیمیایی بدهند، لازم می دانند که باید کالبد شکافی بشود. آیا لازم است از طرف ما جلوگیری شود؟
پاسخ امام:]
آنها پس از کالبد شکافی هم معلوم نیست نظر صحیح بدهند. شاید هم خلاف را بگویند تا کنون هم گفتهاند. چرا ما خود را اسباب دست قرار دهیم.[5]
منبع: قطع و پیوند اعضاء از دیدگاه امام خمینی(س)، سید سجاد ایزدهی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
[1]. تحریر الوسیله (ترجمه فارسی)، ج2، ص 660 ـ 661. [2]. رساله توضیح المسائل (امام خمینی)، ص 467 ـ 469. [3]. استفتائات (امام خمینی)، ج 2، ص 41 ـ 45، و ج 3، ص 627 ـ 628. [4]. صحیفه امام، ج7، ص 143. [5]. همان، ج18، ص 318.
.
انتهای پیام /*