بدون تردید، بررسی ابعاد گسترده اخلاق و عرفان حضرت امام خمینی(س) فرصتی به آدمی می دهد تا برای گام نهادن در مسیر سبزی که او تا همیشه تاریخ برای بشریت ترسیم نمود، تأملی دوباره کند؛ چه این که شناختن او که حقیقتی فراموش نشدنی در خاطره اعصار است، شناختن همه خوبی­ها است. او چکیده قرن ها درس ­آموزی بشر در محضر انبیا و اولیای الهی است و حیات انسانی کمتر چنین وجود با عظمتی به خود دیده است.

باید اقرار نمود که اگرچه قلم­ ها و زبان­ های بسیاری درباره گستره وجودی او سخن گفته ­اند، اما به جرأت می توان گفت که هنوز ابعاد وسیعی از وجود الهی او ناشناخته باقی مانده است. و گلستان خصایص او همچنان مجال گسترده­ای برای سیر در خود می طلبد و اقیانوس مواج عرفان و اخلاق او بسیار عمیق­ تر از تلاش دُریابان آن است؛ اما در همین عرصه کوتاه و مجال اندک، ماه ضیافت الهی بهانه ­ای دست داد تا گوش جان به آوای سیره ملکوتی او بسپاریم و در محضر او زانوی ادب زده، میهمانان سفره رمضان را به جرعه ­نوشی و توشه­ گیری از خوان نعیم او فرا خوانیم.

مجموعه حاضر، ره ­آوردی است از آیات و روایات و سیره نورانی امام راحل(س) که در  سی بخش، متناسب با سی روز ماه مبارک رمضان تهیه و تنظیم شده است.

توکل در قرآن

1. اللهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَعَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکّلِ الْمُؤْمِنُونَ‏(؛[1] خدا است که جز او معبودی نیست و مؤمنان باید فقط بر خداوند اعتماد کنند.

حضرت امام(س) درباره این آیه فرموده: این‏که کلمه شریفه توحید را توطئه قرار داده، و پس از آن امر فرموده با تأکید که مؤمنین بر خدای تعالی توکل کنند، اشاره ممکن است باشد به مرتبه بالاتری از مقام اوّل، و لهذا مؤمنین را که در آیة سابقه از خواصّ آن‏ها «توکّل علی الله» را قرار داده بود، در این آیه شریفه امر به توکّل فرموده. و شاید این ذکر کلمه توحید اشاره به آن باشد ـ که سابقاً مذکور شد ـ که پس از مقام ایمان و کمال آن جلوه توحید فعلی در قلب سالک ظاهر شود، و به این جلوه دریابد که الوهیّت و تصرّفی از برای موجودی از موجودات نیست در مملکت حق تعالی، و او است یگانه متصرّف و مؤثّر در امور، و غیر او ضارّ و نافعی در عالم وجود نیست. پس به مرتبه بالاتری از توکل رسد.[2]

2. وَمَنْ یَتَوَکّلْ عَلَى الله فَهُوَ حَسْبُه؛[3] و هر کس بر خدا اعتماد کند، او برایش بس است.

حضرت امام(س) در اشاره به این معنا فرموده: متوکّل را منقطع از مخلوق فرموده و این غایت عزّت و عظمت نفس و غنای از دیگران است.[4]

3. فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکّلْ عَلَى الله إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکّلِینَ[5] پس چون تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن. به درستی که خدا توکل­ کنندگان را دوست می ­دارد. 

امام(س) در ذیل این آیه می فرماید: و آن توکّلی است که از برای سالک... در این مقام در عین حال که در کثرت واقع است، در «توحید جمع» مستغرق است، و در عین حال که تصرّفات موجودات را تفصیلاً می­ بیند، جز حق تعالی موجودی را متصرّف نمی ­بیند. و لهذا، حق تعالی امر فرموده رسول خدا را به این مرتبه و فرموده: إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکّلِینَ و مرتبه محبوبیّت برای متوکّلین ثابت فرموده.[6]

4. وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکّلُونَ؛[7] و چون آیات بر آنان خوانده شود، بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل کنند.

5. إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ فَعَلَیْهِ تَوَکّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمِینَ؛[8] اگر به خدا ایمان آورده ­اید و اگر اهل تسلیمید، پس بر او توکل کنید.

6. إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَکَفَى بِرَبِّکَ وَکِیلاً[9] در حقیقت، تو (شیطان) را بر بندگان من تسلطی نیست و حمایتگری پروردگارت بس است.

7. وَمَا لَنَا ألا نَتَوَکّلَ عَلَى الله وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَى الله فَلْیَتَوَکّلِ الْمُتَوَکّلُونَ‏(؛[10] و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آن‏که ما را به راهنمایان رهبری کرده است و البته ما بر آزاری که به ما رساندید، شکیبایی خواهیم کرد و توکل‏ کنندگان باید بر خدا توکل کنند.

پرتو نور

1. هنوز دیر نشده!

در نوروز سال 42 که به مناسبت سالگرد شهادت امام صادق(ع) مراسمی باشکوه در مدرسه فیضیه قم بر پا شده بود، کماندوهای شاه معدوم به طلاب و مردم حمله کردند و جنایاتی کردند که روی تاریخ را سیاه نمودند. فرمانده این دژخیمان، سرهنگ مولوی رئیس ساواک تهران بود. حضرت امام ـ مدظلّه ـ در روز عـاشـورا که مصادف با 13 خرداد همان سال بود، در مدرسه فیضیه سخنرانی تاریخی و مهمّی را در جمع ده ­ها هزار نفر ایراد فرمودند و در ضمن آن سخنرانی که عمده خطابشان به شاه بود، از ماجرای جنایت ­بار فیضیه صحبت کردند و وقتی می ­خواستند از سرهنگ مولوی نام ببرند فرمودند: «آن مردک که حالا اسم او را نمی ­برم»... دو روز بعد، یعنی 15 خرداد سال 42 امام را دستگیر کردند و در سلّولی در پادگان عشرت­ آباد تهران زندانی کردند. مرحوم حاج آقا مصطفی(قدس سره) از حضرت امام ـ مدظلّه ـ نقل می ­کرد که در همان ساعات اول که امام را به زندان منتقل کرده بودند، سرهنگ مولوی وارد شد و با همان ژست قلدرمآبانه خود و با لحن مسخره ‏آمیزی گفت: «آقا! تازگی دستور نداده ­اید که گوش کسی را ببرّند؟» او با این سخن خواسته بود نیش زهرآگین خود را بزند و به خیال خودش با این طعنه، روحیه امام را تضعیف نماید. ولی امام ـ مد ظلّه ـ بعد از چند لحظه سکوت، سرشان را بلند می­ کنند و با حالتی آرام و لحنی مطمئن و محکم می­ فرمایند: «هنوز دیر نشده است!». در آن روزها انتظار می­ رفت سرهنگ با خوش ­رقصی ­ها و توانایی­ هایی که در رابطه با ساواک از خود نشان می­ داد، به زودی ارتقاء یافته و احیاناً به مقام ریاست کل ساواک برسد؛ ولی دیری نگذشت که همه چیز معکوس شد و سرهنگ به یکی از مناطق دور افتاده آذربایجان انتقال یافت و بعد از چندی شایع شد در حادثه سقوط هلی­کوپتر هلاک شده و بدین­گونه بدون آن‏که خیلی دیر شود، در حقیقت گوش او بریده شد.[11]

2. اسطوره توکل

رهبر کبیر و بنیان­گذار بزرگ انقلاب، همیشه همه موفقیت ­های خود را از خدا می‏ دانست و لحظه­ ای از کمک و پشتیبانی او غافل نبود. در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، هنگامی که فرماندار نظامی اعلام نمود از ساعت 4 بعدازظهر هر کس از منزل بیرون بیاید، هدف گلوله قرار خواهد گرفت، امام فرمودند: «بر همه لازم است که در ساعت تعیین شده (4 بعدازظهر) در خیابان باشند و استقامت نمایند». یاران امام احتمال حمله به جایگاه ایشان را می­ دادند. لذا در پشت مدرسه علوی خانه ­ای برایشان در نظر گرفتند و از ایشان خواستند به آن‏جا بروند؛ ولی حضرت امام با تکیه بر پشتوانه­ الهی و توکل به خدا با شجاعت تمام فرمودند: «من از اتاق بیرون نمی­ روم. شماها اگر می‏ ترسید، بروید».[12]

3. تندیس خداپیشگی

داستان رفراندوم که تمام شد این‏ها تصمیم گرفتند که روحانیت را سرکوب کنند. ساواکی­ ها را آوردند به عنوان کارگر و کشاورز، رئیس آن‏ها هم سرهنگ مولوی خبیث بود. ریختند داخل مدرسه فیضیه. مجلس بود روز وفات امام صادق(ع) در مدرسه فیضیه از طرف آیت الله گلپایگانی بود که مزدوران شاه آمدند. مجلس را به هم ریختند و بعد هم با چوب­ هایی که در اختیار داشتند شروع کردند روحانیون را کتک زدن و بعضی­ ها را از بالای بام پرتاب کردند، بعضی­ ها را کتک زدند. در این جریان، امام قیام کرد و بهره ­برداری کرد از این جنایت شاه. همیشه هر ظلمی که می­ شود، اگر در مقابلش از این ظلم بهره ‏برداری بشود، این خونی که ریخته می­ شود، از این خون بهره ­برداری بشود، کار به نتیجه می­ رسد. امام حمله به خود شاه را شروع کردند. من رفته بودم قم؛ و می­ خواستم به محلات بروم. ایشان گفتند: «چیزی می­ نویسم در جواب نامه آقایان تهران، بیایید ببرید آن را». من دیر رسیدم ایشان فرستاده بودند و من رفتم و با کمک دوستان چاپش کردم. آن مطلب اعلامیه معروف «شاه­ دوستی، یعنی غارتگری» خطاب به مرحوم سید علی ­اصغر خوئی بود. برای اوّلین بار ایشان شاه را مطرح کردند، که من وقتی برگشتم، فرمودند: «شما نرسیدید دادم بردند تهران». به امام عرض کردم که مطلب چه بود؟ فرمودند: «به شاه برخورد داشت». من ترسیدم عرض کردم: امام شاید مصلحت نباشد. امام خندیدند و فرمودند: «آنچه که خداوند برای ما ثبت کرده، همان به ما خواهد رسید». به این صورت به ما جواب دادند و من تعجب کردم. به هر حال، در آن اعلامیه آمده بود که این‏ها با شعار شاه ­دوستی ریختند جنایت کردند، قرآن را پاره کردند، کتاب­ ها را سوزاندند... شاه ­دوستی یعنی غارتگری... آن اعلامیه عجیب صدا کرد که یک مرجعی در ایران به این صورت با شاه برخورد می­ کند.[13]

4. دلگرم به نیروی الهی

امام همواره در تصمیم­ گیری ­های نهایی با توکل به خدا، یکه و تنها اقدام می­ کردند و از هیچ کس واهمه و باکی هم نداشتند و اگر کسی می­ خواست ایجاد شک و تردید کند، او را باز می ­داشتند و از افراد ترسو هم خوشش نمی ­آمد. ایشان به یکی از بستگانش که می ­ترسید، می­ گفتند: «چون تو می ­ترسی، از اتاق بیرون نرو که نترسی»![14]

5. توکل به جای استخاره

حضرت امام(س) پس از درس اندکی می­ نشستند و طلاب نزد ایشان می­ آمدند. برخی از طلاب استدعای استخاره می ­نمودند. حضرت امام(س) با مطایبه به ایشان می­ فرمودند: «شما به خدا توکل کنید و بیش‏تر درس بخوانید و کم‏تر استخاره کنید». البته گاهی هم که قرآن حاضر بود، برای آنان استخاره می­ گرفتند.[15]

6. اتکال به خدا نه به سلاح

در انقلاب اسلامی ایران و سال­های دفاع مقدس، درس توکلی که از نهضت عاشورا آموخته بودیم، به کار بستیم و پشتیبان و پشتوانه خود را خداوند متعال می­ دانستیم، نه گروه­ های سیاسی یا ذخایر زیرزمینی یا سلاح­ های موجود. حضرت امام(س) منادی این توکل خالصانه بر خدا و زبان امت متوکل بود که می ­فرمود: اگر ما یک روز اتکای خودمان را از خدا برداشتیم و روی نفت گذاشتیم یا روی سلاح گذاشتیم، بدانید که آن روز روزی است که ما رو به شکست خواهیم رفت.[16]

و در جای دیگری به ما می‏ فرمودند: در همه کارها اتکال به خدا بکنید. قدرت­ها در مقابل قدرت خدا هیچ است... اتکال به خدا بکنید، غلبه به هر چیز می­ کنید. پیغمبر اسلام با آن‏که یک نفر بود در مقابل همه دشمن­ها، با اتکال به خدا غلبه کرد بر همه... برای این‏که اتکالش به خدا بود، جبرئیل امین پشت سرش بود. شما هم اتکال به خدا کنید تا جبرئیل امین پشت سر شما با شما همراه باشد، فرشتگان با شما همراه باشند.[17]


[1]. تغابن(64): 13. [2]. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 218 ـ 219. [3]. طلاق (65): 3. [4]. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 220. [5]. آل عمران (3): 159. [6]. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 219. [7]. انفال (8): 2. [8]. یونس (10): 84. [9]. اسراء (17): 65. [10]. ابراهیم (14): 12. [11]. سرگذشت ­های ویژه از زندگی حضرت  امام خمینی، ج 5، ص 58‏ ـ 60، به نقل از: حجة الاسلام  والمسلمین محمد حسن رحیمیان. [12]. مجله نور علم، دوره سوم، ش 7، ص 114. [13]. سرگذشت‏ های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی، ج 4، ص 89 ـ 90؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین شهید محلاتی. [14]. ر.ک: صحیفه دل، ج 1، ص 57؛ به نقل از: آیت الله خلخالی. [15]. ر.ک: همان، ص 88 ـ 89؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین سید جواد علم الهدی. [16]. صحیفه امام، ج 20، ص 77.[17]. همان، ج 6، ص 234.

. انتهای پیام /*