بدون تردید، بررسی ابعاد گسترده اخلاق و عرفان حضرت امام خمینی(س) فرصتی به آدمی می دهد تا برای گام نهادن در مسیر سبزی که او تا همیشه تاریخ برای بشریت ترسیم نمود، تأملی دوباره کند؛ چه این که شناختن او که حقیقتی فراموش نشدنی در خاطره اعصار است، شناختن همه خوبی­ ها است. او چکیده قرن ها درس ­آموزی بشر در محضر انبیا و اولیای الهی است و حیات انسانی کمتر چنین وجود با عظمتی به خود دیده است.

باید اقرار نمود که اگرچه قلم ها و زبان­ های بسیاری درباره گستره وجودی او سخن گفته­اند، اما به جرأت می توان گفت که هنوز ابعاد وسیعی از وجود الهی او ناشناخته باقی مانده است. و گلستان خصایص او همچنان مجال گسترده­ای برای سیر در خود می طلبد و اقیانوس مواج عرفان و اخلاق او بسیار عمیق ­تر از تلاش دُریابان آن است؛ اما در همین عرصه کوتاه و مجال اندک، ماه ضیافت الهی بهانه ای دست داد تا گوش جان به آوای سیره  ملکوتی او بسپاریم و در محضر او زانوی ادب زده، میهمانان سفره رمضان را به جرعه­ نوشی و توشه ­گیری از خوان نعیم او فرا خوانیم.

مجموعه حاضر، ره ­آوردی است از آیات و روایات و سیره نورانی امام راحل(س) که در سی بخش، متناسب با سی روز ماه مبارک رمضان تهیه و تنظیم شده است.

مفهوم­ شناسی نظم و وقت شناسی

از جمله ویژگی­ های برازنده مؤمن نظم در امور زندگی و استفاده بهینه از وقت و عمر است که در ادبیات دینی به «اغتنام فرصت» و «اغتنام عمر» مشهور است. وقت و عمر، نعمتی خدادادی و فرصتی است برای پربار کردن توشه آخرت. آری، عمر آدمی، سرمایه ­ای است گرانبها که اگر آدمی هر لحظه از آن را غنیمت بشمارد و از هدر رفتن آن جلوگیری نماید، سود بزرگی خواهد برد و در این صورت است که سرمایه هنگفت عمر را به آسانی از کف نداده است. از این رو، این مسأله، هم بسیار مورد توجه معصومین(ع) که خود به بهترین شکل بدان عمل می کردند، بوده است و هم رعایت آن را به دیگران گوشزد می نمودند.

غنیمت شمردن فرصت و عمر در قرآن

اغتنام فرصت و عمر، از جمله ترکیبات غیر مصرح در قرآن است، اما آیاتی وجود دارد که به این مفهوم اشاره غیر مستقیم کرده است. در ذیل با برخی از این آیات آشنا می شویم:

1. أوْ تَقُولَ حِینَ تَرَی الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِی کَرَّةً فَأکُونَ مِنْ الْمُحْسِنِینَ؛[1] یا چون عذابی  را ببیند، بگوید: ای کاش مرا برگشتی بود تا از نیکوکاران می شدم!

2. وَاتَّبِعُوا أحْسَنَ مَا أنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أنْ یَأتِیَکُمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ؛[2] و پیش از آن که به طور ناگهانی و در حالی که حدس نمی زنید شما را عذاب در رسد، به سوی پروردگارتان بازگردید و تسلیم شوید.

3. وَالّذِینَ هُمْ عَنْ اللّغْوِ مُعْرِضُونَ؛[3] آنان (مؤمنان) کسانی هستند که از بیهودگی رویگردان هستند.

4. وَالْعَصْرِ * إِنَّ الإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ؛[4] سوگند به زمان که آدمی در زیان است.

5. وَهُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً غَیْرَ الّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ مَا یَتَذَکّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکّرَ وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ؛[5] و آنان در آن جا (جهنم) فریاد برمی آورند: پروردگارا! ما را بیرون بیاور تا غیر از آنچه می کردیم کار شایسته انجام دهیم. مگر شما را [آن قدر] عمر دراز ندادیم که هر کس باید در آن عبرت گیرد، عبرت می گرفت و [آیا] برای شما هشداردهنده نیامد؟

گلبرگی از آفتاب

1. امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «الفرصة تمرّ مرّ السحاب فانتهزوا فرص الخیر»؛[6] فرصت­ها چون ابر می گذرند. پس فرصت­ های نیکو را دریابید.

2. امام حسن(ع) می فرماید: «یابن آدم! إنّک لم تزل فی هدم عمرک منذ سقطت من بطن أمّک فخذ ممّا فی یدیک لما بین یدیک فإنّ المؤمن یتزوّد والکافر یتمتّع»؛[7] ای فرزند آدم! همانا از هنگامی که از مادرت متولد شده ­ای، نباید عمر خود را تلف کنی. پس، از آنچه که در دست داری، برای آنچه که پیش رو داری، استفاده کن. به درستی که مؤمن [برای آخرت] توشه برمی گیرد؛ اما کافر به دنبال بهره­مندی [از دنیا] است.

3. رسول خدا(ص) می فرماید: «من فتح له باب من الخیر فلینتهزه فإنّه لا یدری متی یغلق عنه»؛[8] هر کس که درب خیری به روی او گشوده می شود، باید قدر آن را بداند. پس به درستی که او نمی داند چه موقع درب بسته می شود.

پرتو نور

1. اغتنام فرصت­ ها

امام برای اجرای اعمال مستحب از اوقات اختصاصی استفاده می کنند و با این حرکت می خواهند بگویند که اگر مسئولیت و یا کاری در رابطه با شخص خودتان برایتان پیش آمد، حق ندارید در اوقاتی که برای رسیدگی به مردم اختصاص داده­اید، چیزی کسب و تهیه کنید؛ ولی در وقت اختصاصی خودتان، هر کاری که می خواهید انجام بدهید. و ما در پاریس می دیدیم که امام در این تقسیم بندی که در 24 ساعت شبانه­روز داشتند، یک ربع ساعتی را اختصاص به قدم زدن داده بودند که برای سلامتی جسمشان تشریف می بردند در حیاط و یا روی بالکن قدم می زدند. در طول مدت یازده روز اول ماه محرم برای فرستادن صد لعن و صد سلام زیارت عاشورا از آن وقت استفاده می کردند و همه به این خاطر بود که به وقت­های دیگری که... مختص مردم و جامعه است، لطمه نزنند.[9]

امام(س) از استادشان، مرحوم آیت الله شاه آبادی، نقل می کردند که صاحب جواهر برای نوشتن جواهر برنامه داشتند و هر شب مقداری از آن را می نوشتند. ایشان آقازاده­ ای داشتند که اهل علم و فضیلت و مورد علاقه ایشان بود و مرحوم شد. مراسم تشییع جنازه او یک روز به تأخیر افتاد. شب جنازه را در اتاقی گذاشتند. صاحب جواهر آن شب در کنار جنازه فرزند خود نشستند و به مقداری که هر شب می نوشتند، همان­جا نوشتند. امام بعد از این نقل، تأکید می کردند که آقایان باید هم زحمت بکشید و هم کارها را تنظیم کنید که با منظم بودن و تقسیم وقت، کارها برکت پیدا می کند.[10]

2. نظم در کارهای روزانه

امام عادت داشتند در ساعت یازده یک چای بخورند و آن لحظه به خودشان اختصاص داشت؛ ولی می فرمودند که خانم هم تشریف بیاورند و بنشینند تا من چای ­ام را بخورم.[11]

آقا کارهایشان خیلی منظم بود؛ بعدازظهر ساعت یک ایشان نهار می خوردند. صبح ساعت شش چای می خوردند که برایشان می بردم. نمی دانم چه موقع از شب بلند می شدند که تا صبح بیدار بودند. وقتی من چای می بردم، آقا در حال قرآن خواندن بودند. بعداً چای برایشان می بردم. چایشان که تمام می شد، طبق معمول باید قدم می زدند.[12] 

امام سه ساعت در شب و بعد از نماز صبح هم یک یا دو ساعت و بعدازظهرها هم حداکثر یک ساعت، می خوابند.[13]

امام برای کار روزانه­ شان جدولی داشتند که خود ایشان آن را تهیه کرده بودند. در آن جدول، کارهای همه ساعات شبانه ­روز امام درج شده بود، به جز ساعاتی از شب که برای نماز شب و رازونیاز با خدا از خواب برمی خاستند.[14]

امام تمام کارهایشان از نظم کافی برخوردار بود. بعد از چند روز که آن جا (نجف) ماندم، متوجه شدم که در هر ساعت چه برنامه ­هایی دارند. حتی وقتی به ایشان نگاه می کردم، می دانستم که ساعت چند است. گاهی از خانم درباره برنامه روزانه آقا می پرسیدم، می گفتند: اگر برنامه یک روز آقا را بگویم شما می توانید آن را در 360 روز ضرب کنید. امام دقیقاً روی نظم و برنامه­ عمل می کردند به من هم توصیه زیادی در مورد نظم و برنامه ­ریزی داشتند.[15]

امام حتی برای مطالعه و قرائت قرآن و کارهای مستحب و حتی زیارت­ ها و دعاهایی که قرائت آن ها در وقت خاصی هم وارد نشده، وقت خاصی را تنظیم کرده بودند و هر کاری را روی همان زمان­بندی و تنظیم خاص انجام می دادند؛ به طوری که برای هر کس که مدتی با ایشان مأنوس و معاشر می شد، مشخص بود که امام در چه ساعتی مشغول چه کاری و انجام چه عملی هستند، اگرچه فرد در حضور ایشان نبوده و فرسنگ­ ها از محضرشان دور و جدا باشد.[16]

3. برنامه منظم هفتگی

امام گذشته از نظم و انضباطی که در مجموعه شئون و کارهای خود داشتند، به طور عادی هیچ­گاه توجه به کاری موجب تضییع کار دیگرشان و غفلت از آن نمی شد. هر روز عبادت، قرائت قرآن، ادعیه، مطالعه­ های گوناگون، گوش کردن به اخبار یا قدم زدن، نرمش کردن و حرکت­ های ورزشی (که طبق نظر پزشکان معالج الزاماً به منظور حفظ سلامتی خود انجام می دادند) رسیدگی و پاسخ گویی به مسائل شرعی و اجازات و استجازات و قبض وجوهات، ملاقات­ ها و معاشرت و انس با افراد خانواده، خوراک، نظافت و استراحتشان هر کدام به صورتی منظم و در موعد خود انجام می گرفت. همین نظم هم در برنامه هفتگی شان حاکم بود؛ مثلاً هر صبح جمعه بعد از شنیدن خلاصه اخبار ساعت هشت، آماده و راهی حمام می شدند. توفیق کیسه کشیدن امام در طول سال ­ها نصیب پیرمردی مخلص شد که کارگر حمام عمومی جماران بود. او هر روز جمعه نزدیک ساعت هشت و پنج دقیقه آماده بود که با اشاره امام برای کیسه کشیدن وارد حمام شود. استحمام امام معمولاً بیش از یک ساعت طول می کشید.[17]

4. تنظیم ساعت ­ها با کارهای امام(س)

همه برنامه­ های حضرت امام روی ساعت مشخصی انجام می گرفت. از استحمام گرفته تا قدم زدن، نماز، مطالعه و مرور مطالب سیاسی کشور و حتی دیدار با نزدیکانشان، بر مبنای نظمی خاص بوده. نقل شده است که وقتی ایشان در قم بودند، مغازه­ داران آن شهر ساعت­ های خویش را بر مبنای عبور امام تنظیم می کردند؛ مثلاً اگر امام رأس ساعت پنج از مقابل مغازه­ای عبور می کردند، هر روز عبور ایشان رأس همین ساعت انجام می گرفت. امام حتی ساعت خواب مشخصی داشتند که رأس ساعت ده شب می خوابیدند و نکته خیلی جالب این بود که هیچ موقع این نظم به هم نمی خورد. امام هر شب یک ساعت و نیم قبل از اذان صبح نماز شب می خواندند و این امر هیچ موقع تغییر نمی کرد. همچنین نیم ساعت قبل از اذان ظهر شروع به قرائت قرآن می نمودند و درست وقت اذان برمی خاستند تا نماز را به جای آورند.[18]

نظم در ترتیب زندگی امام در پاریس حتی روی برنامه و کار پلیس ­های فرانسه هم اثر گذاشته بود. من از داخل پنجره اتاقم که در منزل امام بود، می دیدم که هنوز در منزل امام باز نشده، آن ها از ماشین ها پیاده می شدند تا امام را بدرقه کنند. پلیس ­ها چند بار به برادرها گفته بودند ما اگر ساعتمان گاهی عقب جلو باشد، از روی تنظیم وقت امام برای نماز، ساعت صحیح را می توانیم بفهمیم و این نظم برای آن ها خیلی عجیب بود.[19]

یکی از نکات مهم در زندگی امام نظم بود. نظم در خواندن روزنامه، نظم در دیدارها، نظم در خواندن نامه ­ها و حتی نظم در تجدید وضو بود. البته این­طور نبود که شما ناگهان سراغ ایشان را بگیرید و بگویند برای تجدید وضو رفته­ اند؛ نه، ساعت خاصی داشت. یادم است که یک روز در ساختمان روبه روی بیت امام در پاریس با دیگر برادران مشغول پیاده کردن نوار بودیم. ناگهان یادم آمد که باید بروم چون وقت تجدید وضوی امام بود. فکر کردم که باید دستشویی را سرکشی کنم تا تمیز و مرتب باشد. دوست نداشتم خانه ­ای که مسئولیتش با من بود، نامرتب به نظر آید. برادران گفتند: ای بابا مگر ساعت دارد؟ اما من رفتم و  نظافت کردم و اتفاقاً همان لحظه هم امام آمدند.[20]

5. عدم تغییر برنامه­ ها

در این یازده سالی که در نجف در محضر امام بودم، هرگز نشد که حوادث و رویدادهای بزرگ سیاسی موجب شود که امام از برنامه حوزه­ ای و تدریس فقه اسلام باز بمانند یا با سردی و بی حالی این برنامه را انجام دهند. ما و بسیاری از شاگردان ایشان بارها اتفاق می افتاد که به علت حوادث گوناگون سیاسی یا در سر درس حاضر نمی شدیم و یا با دلسردی و نگرانی در درس ایشان شرکت می کردیم؛ لکن امام در همان لحظات حساسی که بزرگ­ترین مسائل سیاسی و حوادث و رویدادهای روزگار در زندگی ایشان پیش آمده بود، وقتی بر کرسی تدریس می نشستند، جوری مسائل فقهی را موشکافی می کردند که انگار نه انگار حادثه ­ای رخ داده است. همان روز که فرزند عزیز ایشان از طرف رژیم ضد اسلامی بعث عراق دستگیر و به بغداد برده شد، در برنامه درسی امام کوچک ترین تغییری روی نداد و می توانم بگویم از روزهای دیگر عمیق­ تر و گسترده­ تر در مباحث مختلف علمی غور کردند و نیز به دنبال شهادت مرحوم حاج آقا سید مصطفی به زعما و علمای حوزه که درس ­ها را به مناسبت این واقعه تعطیل کرده بودند، اعتراض کردند که از تعطیلی درس ­ها و رکود حوزه جلوگیری نمایند و درس ­ها را شروع کنند و خود نیز وقتی بر کرسی تدریس نشستند، آن چنان در مباحث علمی به غور و بررسی پرداختند که کأن لم یکن شیئاً مذکوراً.[21]

6. توصیه غنیمت شمردن فرصت و نظم به دیگران

گاهی اوقات که شاگردها نامرتب یا دیر و زود به درس می آمدند و در امور زندگی بی نظم بودند، رنج می بردند و کراراً به مناسبت­ هایی این نکته را به شاگردان درس گوشزد می کردند که در دنیا کسانی توانستند به جایی برسند و گلیم خویش را از آب بیرون بکشند که در زندگی دارای نظم و انضباط بوده اند.[22]

روزی از دانشگاه به خانه آمدم و در حالی که سر و وضع مرتبی نداشتم، مستقیماً خدمت امام رفتم. هم لباسم سیاه بود و هم کفش ­هایم خاکی. امام همان­طور که در حیاط قدم می زدند، اخمی کردند و از من پرسیدند: چرا با این قیافه به دانشگاه می روی؟ من به شوخی گفتم: در دانشگاه­ جمهوری اسلامی­تان با وضعی بهتر از این نمی شود رفت. امام گفتند: تو دو گناه کردی: یکی این­که ریاکار هستی و می خواهی بگویی که من آن قدر استطاعت مالی ندارم که یک جفت کفش بخرم، گناه دیگر تو بی نظمی است که خلاف شرع و قانون اسلامی است. من گفتم: اگر بخواهم با سر و وضع مرتب­تری به دانشگاه بروم، شاید از من ایراد بگیرند. امام فرمودند: اگر خواستند ایراد بگیرند، بگو خمینی گفته باید مرتب به دانشگاه بروی.[23]

7. ناراحتی از بی نظمی دیگران

در زمانی که افتخار مسئولیت فرماندهی کمیته ­های انقلاب اسلامی را بر عهده داشتم، موفق شدیم برای اوّلین بار پاسداران کمیته­ های انقلاب را در حسینیه جماران به محضر امام ببریم. به دلیل جمعیت زیاد بچه ­های کمیته، قدری حضور و استقرار آن ها در حسینیه به طول انجامید. امام که برای ملاقات های خود وقت خاص و منظمی داشتند، زنگ زدند و پیغام دادند که چرا برنامه ملاقات در موعد خود انجام نمی شود؟ و اخطار دادند اگر تا پنج دقیقه دیگر آماده نباشند، من دیگر به حسینیه نمی آیم که به لطف الهی تذکر امام باعث شد تلاش بیشتری بکنیم بعد از این که برادران همه منتظر ملاقات شدند، امام با چهره نورانی و بشّاش خودشان به حسینیه تشریف آوردند.[24]

کارهای امام بسیار دقیق و منظم بود. یک بار در مورد درس فرمودند: اگر برای درس خواندن می آیید، باید سر موقع حاضر باشید و اگر برای ثواب مسجد می آیید، جای دیگر هم مسجد هست.[25]

یک روز امام زنگ زدند و فرمودند: شیر آب چکه می کند. قرار شد ساعت هشت صبح فردا بروم و آن را درست کنم. روز بعد ساعت هشت و پنج دقیقه بود که پشت در اتاق آقا بودم از ایشان اجازه گرفتم که وارد شوم شیر آب را تعمیر کنم. امام از داخل اتاق به من اجازه ورود نداده و فرمودند: من گفته بودم ساعت هشت. حالا برو، فردا ساعت هشت بیا![26]

در سایه ­سار عترت

1. تضییع وقت امام(ع)

مردی به نام «عنوان بصری» که از اصحاب خاص امام صادق(ع) بود، روزی در مدینه خدمت امام(ع) رسید و مسائلی را از امام(ع) پرسید. حضرت نیز به پرسش­ های او به دقت پاسخ داد و او را قانع نمود. وقتی که پرسش ­های عنوان بصری تمام شد، چون کاری نداشت، همان جا در گوشه ­ای نشست و ساکت ماند. امام صادق(ع) که دید او بیهوده در گوشه­ای نشسته است و وقتش را بیهوده تلف می کند، رو کرد به او و فرمود: «إِنّی رجل مطلوب ومع ذلک لی أوراد فی کلّ ساعة من آناء اللیل والنهار فلا تشغلنی  عن وردی»؛ همانا من مردی هستم که کار و زندگی­ دارم و بنابراین، برای من در هر ساعتی از شبانه روز ذکر و عبادتی هست. پس مرا از مناجات و عبادت هایم باز ندار (وقت مرا نگیر و دنبال کار خودت برو). عنوان بصری اطاعت کرد و خداحافظی نمود و رفت. روز دیگری دوباره سراغ امام(ع) آمد و از امام(ع) مسائلی را پرسید. حضرت نیز مانند دفعه پیش پاسخ ­های او را بازگفت و او را پند داد. دوباره عنوان بصری رفتار پیشین خود را تکرار کرد و همان جا نشست. امام(ع) که دید او دوباره مزاحم وقت او شده، به او فرمود: «قم عنّی فقد نصحت لک ولا تفسد علیّ وردی فإنّی امرء ضنین بنفسی»؛ از نزد من برخیز و برو. [خواستی که تو را نصیحت کنم]، من هم تو را نصیحت کردم. پس دیگر ذکر عبادت مرا تباه نساز. پس به درستی که من مردی هستم که نسبت به نفس خود دریغ دارم [که مبادا عمرم هدر رود].[27]

2. استفاده از وقت حتی در زندان

نوشته ­اند امام رضا(ع) مدتی در شهر «سرخس» محبوس و تحت مراقبت شدید مأمون بود. «اباصلت هروی» می گوید: روزی به کنار خانه­ای که امام(ع) در آن خانه زندانی بود رفتم و از زندانبان درخواست کردم که به من اجازه دهد تا من با امام(ع) ملاقاتی داشته باشم. آن ها به من گفتند: «نمی توانی با امام ملاقات کنی». پرسیدم: چرا؟ آن ها گفتند: «امام در هر ساعت از شبانه ­روز مشغول به عبادت است و در هر شبانه روزی هزار رکعت نماز می خواند و فقط در ساعتی از آغاز روز، ساعتی قبل از ظهر و ساعتی هم هنگام غروب است که از نماز فارغ هستند. شاید در این ساعات بتوانی به خدمت امام برسی؛ اما در حال حاضر او مشغول به دعا و ذکر است. پس مزاحم او نشو».[28]

3. تقسیم اوقات روزانه

در احوال پیامبر اعظم(ص) نوشته­ اند: ایشان شبانه ­روز خود را به سه قسمت تقسیم کرده بودند: بخشی از آن را به عبادت و راز و نیاز و گفت وگوی با خدای خویش می پرداختند،  بخش دیگری را برای خانواده و انس گرفتن با همسر و فرزندان و تأمین نیازهای روحی و عاطفی آنان گذاشته بودند و بخش سوم را هم به مردم اختصاص داده بودند؛ چنان که وقتی که موقع وقت گذاشتن برای مردم می شد، آنان دسته دسته به خانه ایشان مراجعه می کردند و حضرت پای صحبت و درد دل آنان می نشستند و به سخنان آنان گوش فرا می دادند و مشکلاتشان را حل می نمودند.[29]

دلبرگ­ های عاشقی

آنان که عمر را غنیمت می شمرند، لحظه­ ای از این اندوخته ارجمند را به بطالت نگذرانده، از ثانیه ­های آن برای بهره ­گیری آخرت خود استفاده می کنند و حتی آنی را از دست نمی دهند. این که در اسلام بسیار سفارش به نظم شده است نیز به همین دلیل می باشد که انسان بهره بیشتری از عمر و وقت خود ببرد. آن گاه که اسماء بنت عمیسبا چشمانی اشکبار از حجره فاطمه(س) بیرون آمد، کودکان فاطمه(س)، حسنین(ع) و زینبین سلام الله علیهما، از سیمای دگرگون او پی به واقعه بردند و فهمیدند که پرستوی خانه علی(ع) از آشیان پر کشیده است. آنان از اسماء پرسیدند: مادرشان کجاست؟ اسماء برای رعایت حال یتیمان فاطمه(س) به آنان گفت: «مادرتان خواب است». اما حسنین(ع) باور نکردند و فرمودند: «یا أسماء! ما تنیم أُمّنا فی هذه السّاعة»؛ ای اسماء! مادر ما هرگز در این ساعت از روز نمی خوابید؛ چرا که آنان برنامه عبادی و برنامه استراحت مادر را در طول زندگانی او دیده بودند و وی هرگز در وقت عبادت نمی خوابید. آنان از همین جا فهمیدند که مادرشان از دنیا رفته است. اسماء گفت: «یا بنی رسول الله(ص)! لیست اُمّکما نائمة قد فارقت الدنیا»؛[30] ای فرزندان رسول خدا(ص)!  مادرتان خواب نیست؛ بلکه از دنیا رفته است.

پس از واقعه­ عاشورا نیز دو کودک به نام­های «محمد» و «ابراهیم» که فرزندان مسلم بن عقیل(ع) بودند، اسیر دشمن غدار شدند. آن دو نوجوان را نزد عبیدالله بردند. عبیدالله آن دو را به زندان انداخت و دستور داد تا شرایط را برای این کار فراهم کنند. این دو نوجوان وقتی خود را در بند دشمن با آب و آذوقه اندک و داخل زندان دیدند، گفتند: «حال که به ما آب و غذای کمی می دهند، بهتر است از فرصت استفاده کنیم و روزها را روزه بگیریم و در این خلوت، با خدای خود نیز خلوت کنیم». آن دو روزها را روزه می گرفتند و از ساعات شبانه­روز برای عبادت استفاده می کردند تا آن که زندانبان از هویت آن دو باخبر شد و چون اندکی دوستدار اهل بیتG بود، آن ها را از زندان فراری داد. عبیدالله برای سر آن دو جایزه گذاشت و این گونه، دو یتیم مسلم(ع) را دوباره در بند کشید و در کنار آب روانی که از لب تشنه شهیدان کربلا منع شد، خونشان را بر زمین ریخت. آن دو حتی پیش از شهادت نیز فرصت را غنیمت شمردند و به جای التماس به قاتل از او خواستند تا اجازه دهد برای آخرین بار به جانب خدای خویش رو کنند و برای رضایت او نماز بگزارند و ساعتی بعد از نماز بود که بدن بی سرشان به آب فرات انداخته شد و سرشان از بدن جدا گردید.[31] 

منبع: بر ساحل آفتاب، ص 229-2244


[1]. زمر (39): 58.  [2]. زمر (39): 55.  [3]. مؤمنون (23): 3.  [4]. عصر (103): 1ـ2.  [5]. فاطر (35): 37.  [6]. نهج البلاغه، حکمت 21.  [7]. بحار الانوار، ج 78، ص 112.  [8]. کنز العمال، ح 43134.  [9]. برداشت­ هایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 36 ـ 37؛ به نقل از: مرضیه حدیده­چی.  [10]. همان، ص 30؛ به نقل از: آیت الله قدیری.  [11]. همان، ص 37؛ به نقل از: مرضیه حدیده­ چی.  [12]. همان، ص 15؛ به نقل از: ربابه بافقی.  [13]. همان، ص 23؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی.  [14]. همان، ص 7؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین انصاری کرمانی.  [15]. همان، ص 3 ـ 4؛ به نقل از: فاطمه طباطبایی.  [16]. همان، ص 4 ـ 5؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین رسولی محلاتی.  [17]. همان، ص 6؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان.  [18]. همان، ص 14 ـ 15؛ به نقل از: یکی از محافظان بیت امام.  [19]. همان، ص 37؛ به نقل از: مرضیه حدیده ­چی.  [20]. همان، ص 26 ـ 27؛ به نقل از: مرضیه حدیده چی.  [21]. همان، ص 29؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی.  [22]. همان، ص 30؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی.  [23]. همان، ص 34؛ به نقل از: زهرا اشراقی.  [24]. همان، ص 37 ـ 38؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین احمد سالک کاشانی.  [25]. همان، ص 33؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمد رضا ناصری.  [26]. همان، ص 5؛ به نقل از: حسن سلیمی، یکی از خادمان بیت امام.  [27]. بحار الانوار، ج 1، ص 226.  [28]. همان، ج 49، ص 170.  [29]. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 13.  [30]. بحار الانوار، ج 43، ص 185؛ کشف الغمه، ج 1، ص 500.  [31]. نفس المهموم، ص 96؛  الامالی، صدوق، ص 76، مجلس نوزدهم.

. انتهای پیام /*