از مجموعۀ مکتوباتی که در ایام حیات مبارک حضرت امام، برای ایشان ارسال شده است، قریب یک میلیون نامه در آرشیو مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) نگهداری میشود. شیوۀ امام بزرگوار این بود که گزارش موضوعبندی شده و آماری تمام نامههای عادی را که به صورت روزانه از سوی دفتر معظمله تنظیم میگردید، ملاحظه میفرمودند و در مواردی که لازم بوده است پاسخ نامهها از سوی دفتر ارسال میگردید، و معدودی از نامهها را نیز حضرت امام شخصاً جواب میدادهاند.
جلوه های کلام نام مجموعه ای است همزمان با گرامیداشت صدمین سالگرد میلاد امام خمینی(س) رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) به چاپ رسیده است و دربردارنده نامه هایی است که از سوی مردم و برای ابراز عشق و ارادت به محضر امام ارسال شده است. در این مجموعه نامه ها براساس توالی زمانی نگارش، تنظیم شده است. مطلب زیر نامه ای از سوی یکی از دوستداران امام است که از این کتاب برگرفته شده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
به حضور امام بزرگ، با شما سخنی دارم. گر چه سخن ما به گوش شما رسیدن، لیاقتی میخواهد که خود را عاری از آن میدانم؛ اما اکنون با همۀ آرزو و آمالم میخواهم با شما حرف بزنم، نمیدانم از چه بگویم؛ از شکوه لحظۀ قشنگ دیدارتان با این تودههای مظلوم؟ یا از مرگ گلها؟ از عطش خاکمان برای باران رحمت حکمتت بگویم؟ یا از بند زنجیرهای پنهانی که هنوز به دستها و پاهایمان است؟ از فصل تنهایی فریاد رسای خداییت در میان تودههای ناآگاه بگویم؟ یا از فاصلۀ دور شب ظلمت که نمیگذارد شکست سکوت ما به گوش شما برسد؟ خمینی عزیز! همۀ این گلهای خاک در زیر تانکهای آمریکایی له نمیشوند؛ همۀ این گلها با بلند شدن صفیر گلوله پرپر نمیشوند؛ بلکه دستهای از این گلها نیز در گلدانهای خاک گرفته، در کنار نیمه خرابهای از حدیث سعادت و رفاه پژمرده میشوند.
پدر بزرگوارم، من و بسیاری در سرتاسر این خاک، همچون دیگر فرزندان مجاهدت، ندای آرام اما طوفندهات به گوشمان رسیده است. ما نیز دگرگون شدهایم. به خدای بزرگ قسم که هر کلمهای که از دهانت خارج شده در ساختن وجود ما مؤثر بوده است. من پس از انقلاب عظیم تو دگرگون شدهام. من جوانی گمراه و گمشده در فضای متعفن فلسفههای غربی و به اصطلاح مادی و وابسته به مارکس و لنینها، پس از انقلابت تو را و مذهبت اسلام را و خدایت را یافتهام. به تو عشق میورزم و تشنۀ اسلامم و خودباخته به خدا؛ اما بزرگترین حرفم این است که تو ای بیدار کننده و تو ای انذاردهنده و نیز مبشر، تو که همه را از خواب خرگوشی پراندهای و در میان تمامی فرزندانت شور و شوق جان باختن به خدا و فدا شدن در راه او را آفریدهای، فریادی کش، بیامان بر سر تمامی جامعه و پدران و مادران ما که هنوز در اندیشههای اسلام آریامهری و معاویهای میزیند و ما را - بسیاری امثال من را - در بند نگهداشته و هنوز برایمان سخن از دنیا و قشنگیهایش میگویند. از سویی از پیروی تو میگویند و از سویی ما را از حرکت در جهت منافع اسلام باز میدارند.
امامم، پدرم، سرورم، بزرگم، به آنها بگو که ما را رها کنند و بندهای دنیا را از پای ما بگسلند. ما نه آنقدر تواناییم که مسئولیتمان دیگر از حیطۀ پدر و مادر فراتر باشد و نه آنقدر ناتوان که بهانهای باز هم برای سکوت و نشستن ما باشد. تو، به آنها فرمان ده، تا ما نیز خود بدانیم که پس از فرمان تو باید بندها را ببریم و به سوی خدا حرکت کنیم و در جهت نیل به پیروزی انقلاب اسلامی تا آغاز قیام مهدی(عج) تا سرحد جان بکوشیم. تو از ما شیعه ساخته و نیز میخواهیم شیعه بمانیم. امروز به فریاد ما پاسخ گو؛ به جامعه بگو که روابط و ضوابط غیراسلامیش را در هر مورد دور بریزد که آنها باید جزء جزء مسائل را از دهان تو بشنوند.
ای امام، دلم میخواهد روزی که به فیض شهادت رسیدم روی سنگ قبرم بنویسند:
«من خیلی وقت بود که مرده بودم. امام دوباره مرا زنده کرد و دیگر پس از این همیشه من زنده میمانم.»
امام، با فرمانت زمینهساز شهادت من باش. بر ما دعا کن برای انسان شدن، به رشد رسیدن و شهید شدن. همۀ حرف تو برای ساختن انسان است و ای کاش همه این را میفهمیدند، تا همه چیز در مسیر تکامل حل میشد.
فرزند شما
رسول
1359
از: اصفهان
.
انتهای پیام /*