حضرت امام (س) در سخنان خود در تاریخ ۲۸ تیرماه سال ۶۲ در جمع نمایندگان مجلس خبرگان در دوره ریاست آیت الله مشکینی با ابراز نگرانی از اختلاف روحانیت و خروج از زی طلبگی این امر را منشأ شکست روحانیت خواندند و فرمودند:

«من به سهم خودم هیچ نگرانی ندارم راجع به انقلاب. انقلاب راه خودش را پیدا کرده و به پیش می رود و بستگی به وجود هیچ کس هم ندارد. این انقلاب ان شاء الله محفوظ می ماند و آسیبی از خارج به او نخواهد رسید؛ لکن آن چیزی که انسان را یک قدری نگران می کند، دو تا مطلب است که این مربوط به عموم روحانیت است:

یک مطلب اینکه من خوف این را دارم که در این انقلاب که باید روحانیت تقویت بشود و آنچه که شده است به هدایت آقایان بوده است، مبادا خدای نخواسته به واسطه بعض از اعمالی که از بعض از این روحانیون و معممین صادر می شود، این موجب این بشود که یک وقت یک سستی در روحانیت پیدا بشود. یکی قضیه اینکه از آن زیّ روحانیت و زیّ طلبگی بوده است، اگر ما خارج بشویم، اگر روحانیون از آن زی که مشایخ ما در طول تاریخ داشته اند و ائمه هدی- سلام الله علیهم- داشته اند، ما اگر خارج بشویم خوف این است که یک شکستی به روحانیت بخورد، و شکست به روحانیت شکست به اسلام است. اسلام با استثناء روحانیت محال است که به حرکت خودش ادامه بدهد. اینهایند که اسلام را معرفی می کنند و به پیش می برند و از اول هم همین طور بوده.

اگر ما از زی متعارف روحانیت خارج بشویم و خدای نخواسته، توجه به مادیات بکنیم، در صورتی که خودمان را با اسم روحانی معرفی می کنیم، این منتهی ممکن است بشود به اینکه روحانیت شکست بخورد. من این نگرانی که همیشه هی در دلم هست این است که من خوف این را دارم که مردم به واسطه امثال من به بهشت بروند؛ آنها برای خدا توجه به آقایان دارند، و ما هم و شما هم دعوت می کنید مردم را به خیر و صلاح؛ من خوف این را دارم که آنها برای خاطر ما و شنیدن حرف ما به بهشت بروند و ما برای خاطر اینکه خودمان مهذب نبودیم به جهنم.»

ایشان در بخشی دیگر از سخنانشان به مسئله لزوم انطباق گفتار و اعمال روحانیون پرداختند و خاطر نشان ساختند که:

«انسان باید متوجه این معنا باشد، و خصوصاً این طبقه، این طبقه ای که می خواهند مردم را ارشاد کنند، اینها باید اقوالشان با اعمالشان موافق باشد، یعنی شمایی که مردم را تحذیر از دنیا می کنید، اگر خدای نخواسته، خودتان توجه تان به دنیا باشد و حریص در دنیا، مردم دیگر از شما باور نمی کنند؛ بلکه انحرافات در آنها پیدا می شود ... اگر خدای نخواسته، به واسطه اعمال روحانیون، در عقاید بعض اشخاص ضعیف که هستند، سستی پیدا بشود، آن وقت این چه مصیبتی است که ما تحملش را باید بکنیم. این یک باب واسعی است که در حوزه ها باید اشخاص متقی و اشخاص آشنای به حقایق اسلام، طلبه ها را تربیت کنند و آقایانی هم که در بلاد هستند دوستان خودشان را، طلبه هایی که در آنجا هستند، جوان هایی که آنجا هستند، آنها را ارشاد کنند به اینکه مبادا خدای نخواسته، یک وقت از این زی طلبگی خارج بشوند و خروج آنها موجب تزلزل عقیدتی در مردم بشود...

مطلب دیگری که باز انسان را می ترساند که خدای نخواسته، مبادا این انقلاب به واسطه این مطلب صدمه ببیند، و بدانید که می بیند اگر خدای نخواسته بشود، و او این است که بین آقایان در بلاد اختلاف باشد. اگر در صنف- فرض کنید که- کامیونداران و آنهایی که شغل های مختلف دارند، اگر اختلافی در بین آنها وارد بشود، به صنف دیگر سرایت نمی کند. کامیوندارها اگر با هم مختلف بشوند به بازار هیچ کاری ندارند، سرایت هم نمی کند، اما اگر در صنف ما اختلاف پیدا بشود، این اختلاف به بازار هم کشیده می شود، به خیابان هم کشیده می شود؛ برای اینکه شما هادی مردم هستید، مردم توجه دارند. قهراً یک دسته دنبال شما، یک دسته دنبال آن کسی که با شما مخالف است و یک وقت می بینید که در همه ایران یک اختلافی از ناحیه ما پیدا شده است، مایی که همه دعوت می کنیم به اینکه مردم با هم باشند.»

امام خمینی در ادامه بیان داشتند که:

«من از این دو جهت نگران هستم. یک جهتی که قبلًا عرض کردم که زیِّ طلبگی در بین ما ضعیف بشود یا از بین برود. یک جهت دیگر هم اینکه مبادا خدای نخواسته، اختلاف پیدا بشود، که هر دوی اینها از باب اینکه شما در جایی واقع شدید که مردم به شما توجه دارند و شما ارشاد می خواهید بکنید مردم را، مبادا یک وقتی به واسطه خارج شدن ماها از زی طلبگی مردم را از ما منصرف کنند و انصراف از روحانیت منتهی می شود به انصراف از اسلام.

و مبادا به واسطه اختلافی که گاهی بین ماها فرض کنید پیدا می شود، اختلاف کشیده بشود به جاهای دیگر وموجب بشود به اینکه یک وقت ملت دو دسته بشوند. یک دسته این، هر شهری دو دسته بشوند، یک دسته طرفداران آن آقا، یک دسته طرفداران آن آقا، و فراموش بکنند - آن چیز را- خدای تبارک و تعالی را و فراموش بکنند انقلاب را.»

امام با تاکید بر لحاظ حق و رضایت خداوند، در تعیین رهبری در بخشی دیگر از بیاناتشان چنین فرمودند:

«من امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی، به شما آقایان که برگزیده این ملت هستید، برای این مسئله ای که در قانون اساسی است و برای تعیین رهبر یا شورای رهبری توجه به این معنا بسیار داشته باشید که آیا تعیین فلان آدم که در ذهن من است، برای خدا من می خواهم تعیین کنم یا چون دوست من است، چون رفیق من است؟ و آن که می گوید این صلاحیت ندارد، برای خدا دارد این حرف را می زند یا برای اینکه مثلًا رقابتی با او دارد؟ شک نکنید که ما نباید پیش خودمان به خودمان تعمیه کنیم. شک نکنید که اینها ریشه اش اصل ریشه اش در نفس انسان است، و انسان تا آن دم آخر، آنوقتی هم که می خواهد بمیرد این ریشه هست؛ آن وقت بیشتر هم شاید ظاهر بشود. یکی از علمای قزوین- رحمه الله- گفتند که من رفتم بالای سر یک کسی که محتضر بود، گفت به من که آن ظلمی را که خدا به من کرده است هیچ کس به هیچ کس نکرده، برای اینکه من این بچه ها را با ناز و نعمت بزرگ کرده ام، حالا دارد من را می برد. و این مسئله خطرناک است برای انسان، خطر جدی دارد برای انسان که انسان گمان کند که شیطان از او دست بر می دارد در آخر عمر. از حالا، حالا که فرصت هست- وقتی که پیرمرد شدید مثل من دیگر نمی توانید کاری بکنید- از حالا که جوان هستید و قوای جوانی محفوظ است جدیت کنید به اینکه هوای نفس را از نفس خودتان خارج کنید. همه گرفتاری ها روی همین هوای نفس است. در تعیین رهبر، در تعیین رهبری، نه دسته بندی باشد که خیر، ما می خواهیم آن کسی که با ما دوست است باشد، و نه اشکال باشد به اینکه این چون با من خیلی دوست نیست، نباشد. حق را ملاحظه کنید؛ آنکه مرضیّ خداست، نه آنکه مرضیّ نفس شیطانی ماست. مسئله مهم است، اهمیت حیاتی دارد مسئله. این مسئله مهم الآن درعهده شما آمده است. شما قبول کرده اید این را، و این مسئله مهم را باید با توجه به خدا، استغاثه به خدای تبارک و تعالی که نبادا خدای نخواسته، لغزشی در انسان پیدا بشود و خودش هم توجه به آن نکند از باب اینکه سِتاره هایی بین انسان و نفس اماره اش هست.»

(صحیفه امام؛ جلد ۱۸، صص ۲۰-۱۲)

. انتهای پیام /*