در تاریخ 25 مرداد ماه سال 1359 در دیداری که مسئولین قضایی کشور با امام خمینی داشتند، ایشان مطالب ارزشمندی در باب اهمیت قضاوت و لزوم نظم در امور بیان کردند. در این دیدار که سید محمد حسینی بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی دادستان کل کشور و تعدادی از قاضیان شرع و دادستانهای انقلاب اسلامی سراسر کشور حضور داشتند، امام با مقایسه بین قوای سه گانه فعلی و گذشته  بیان داشتند:

«قوه قضاییه، که در اسلام آن قدر در آن اهتمام شده است و حکم را یا نبی یا وصی نبی باید متصدی بشود و اگر غیر نبی و وصی نبی- سفارش شده از طرف نبی اکرم - باشد، آن ثالث می شود شقی، قوه قضاییه ما هم به دست یک اشخاصی افتاد که من گمان نمی کنم در تمام افرادی که متصدی قضا بودند، یک نفرشان صالح باشد. اگر گفته می شود که در بین اینها یک اشخاصی بودند که- مثلًا- یک قدری متدین بودند، لکن صالحیت برای قضا غیر از تدین است؛ امر مهمی است که شاید در اسلام کمتر چیزی مورد توجه بوده است مثل قوه قضاییه. نکته اش هم معلوم است؛ برای اینکه در دست قوه قضاییه، همه چیز ملت است؛ جان مردم است، مال مردم است، نوامیس مردم است، همه در تحت سیطره قوه قضاییه است و قاضی چنانچه - خدای نخواسته - نالایق باشد، ناصحیح باشد، این در اعراض و نفوس مردم سلطه پیدا بکند، معلوم است چه خواهد شد.

ایشان در بخشی دیگر از سخنانشان به مسئله اهمیت قضاوت و نظم  پرداختند و خاطر نشان ساختند: «لکن باید عرض کنم که این قضاوت در اسلام بسیار اهمیت دارد و بسیار خطرناک است. اهمیت دارد که تمشیت امور مردم و رفع ظلمها و مخالفتها و اینها با دست اینها باید بررسی بشود و مظلوم از ظالم ممتاز بشود و حق اجرا پیدا بکند و خطرناک است؛ برای اینکه چنانچه- خدای نخواسته- حکم بر خلاف ما أَنزَلَ الله باشد، و لو در دو درهم، عَلی  حَد الکُفْر و قاضی عَلی  شَفیرِ جَهَنم. بسیار خطرناک است، لکن امری است که واجب کفایی است و باید تکفل کرد. هر یک از اشخاصی که متصدی هستند اگر مجتهد عادل باشند، مستقلًا می توانند و چنانچه مجتهد نباشند، آنها به تعیین مجتهد- در یک زمانی که ما فاقد هستیم، افرادی که تمام جهات را مستجمع باشند، با تعیین مجتهد- تصدی می کنند. نباید از کاری که اهمیت دارد شانه خالی کرد. کار، آنکه اهمیت دارد در نظر شارع مقدس، این را نمی توانیم ما از آن شانه خالی کنیم؛ واجب کفایی است. اگر شانه از زیرش خالی کردند، مورد مؤاخذه خواهند بود. باید تصدی کرد.»

امام خمینی در این سخنرانی، با تاکید بر لزوم بی طرفی کامل در قضاوت  فرمودند: «از مهماتی که باید عرض کنم، دقت در امر قضاست. وقتی که نوامیس مردم، جانهای مردم، مالهای مردم تحت نظر شماست، نباید که مسامحه بشود- خدای نخواسته- یک غیر مجرمی مجرم شناخته بشود یا یک مجرمی که باید حد الهی برایش جاری بشود، این غیر مجرم شناخته بشود. باید در امر قضا، کمال دقت را کرد و با دقت اجرا کرد. مبادا- خدای نخواسته- به دست یکی، یک ظلمی واقع بشود. هر دو طرفش ظلم است: اگر یک غیر مجرمی، مجرم شناخته بشود، ظلم به آن شخص است و اگر یک مجرمی، غیر مجرم شناخته بشود، ظلم به آنهایی است که این جرم مرتکب شده است برای آنها. باید تمامش را با کمال دقت، با کمال مواظبت و احتیاط، عمل کنید که مبادا یکوقت - خدای نخواسته - یک کسی به قتل برسد، در صورتی که جرمش به مقدار قتل نیست. کسی یک حبس طولانی بشود، در صورتی که جرمش به مقدار این حبس نیست یا قاتلی فرار کند از زیر بار قصاص به توهم اینکه خوب، یک ترحمی باید به آن کرد.

نه، قاضی باید با تمام شدت، توجه بکند به مواضع قضا. قاضی باید- جسارتاً عرض می کنم - قسی القلب باشد، تحت تأثیر واقع نشود. قاضی که نفسش جوری است که اگر - مثلًا - این مجرم یک قدری گریه کرد، یک قدری ناله کرد، یک قدر التماس کرد، تحت تأثیر واقع بشود، این نمی تواند قاضی واقع بشود یا اگر حس- مثلًا- انتقامجویی در قاضی باشد، آن هم نمی تواند قاضی باشد. قاضی یک نفر آدمی است که بدون اینکه هیچ نظری داشته باشد- راجع به قضیه- اگر برادرش را آوردند پیشش که قضاوت کند، همان طور باشد که اگر دشمنش را آوردند؛ یعنی، در قضا آن طور باشد. حکمی که می خواهد بکند بین برادرش و بین دشمنش، در حکم فرق نگذارد. نمی گویم در عوارض نفسانی، نخیر، در حکم؛ یعنی، همان طوری که برای برادرش حکم بحق باید بکند، برای دشمنش هم همان طور، علی السواء باشد پیشش همه.

شما شنیده اید که حضرت امیر با آن ظاهراً یهودی بود که در محضر قاضی واقع شدند، در صورتی که حضرت امیر رئیس بود. وقتی که احضارش کرد، رفت پیش قاضی  قاضی وقتی که ابا الحسن به ایشان گفت، اشکال کرد به او که نه، به آن هم هر چه می گویی به من هم همین طور بگو. این دستوری است برای همه ماها که باید در مسند قضا، یکی که نشست، همه ملت پیشش با یک نظر باشد. تمام نظرش به اجرای عدالت باشد. عدالت، در دشمنش هم به طور عدالت، در دوستش هم به طور عدالت. نه اینجا مسامحه کند و نه آنجا سختگیری کند. ...باید در هر جا که باشید و هر مطلبی که پیش شما بیاید، هر قضاوتی که پیش شما بیاید، به طور حق، به طور عدالت [قضاوت کنید،] بدون نظر به اینکه این آدم چی است و آن آدم چی. حتی یک مجرم درجه اول وقتی که آمد، روی حق نظر بکنید. این سابقه اش چه جوری است؛ این را نظر نگیرید، روی حق و عدالت به آن نظر بکنید و حکمی که صادر می کنید یک حکم عادلانه باشد که در محضر حق تعالی که وارد می شوید، مورد اشکال نباشید و روسفید باشید.»

ایشان در بیاناتشان با تاکید بر استقلال قوا اظهار داشتند: «هر کس هر کاری را متصدی است، او را خوب انجام بدهد. شما کار نداشته باشید که یک قاضی در بلخ- مثلًا- فلان عمل را کرده است و یک قاضی در کجا. شما کارتان این باشد که این کاری که خود شما می کنید، این خوب باشد. اگر همه افراد یک مملکتی آن کاری که دستشان است بنا بگذارند خوب انجام بدهند، این مملکت یک مملکت الهی عالی می شود. ولی اگر بنا باشد که این که کار خودش را می خواهد بکند، به کار دیگری هم دخالت بکند- به یک کاری که مربوط به او هم نیست دخالت بکند، این قاضی است بخواهد قوه مجریه هم خودش باشد، قوه مجریه است، بخواهد قاضی هم خودش باشد- این هرج و مرج است. این قوا که هستند و اساس هستند، اینها علی  حده و مستقل و متجزا از هم هستند و هر کدام باید کار خودشان را انجام بدهند، اگر بنا شد که یک قاضی بخواهد اجرا هم بکند، این از حد خودش تجاوز کرده است و کارش فاسد خواهد شد و مملکت هم فاسد خواهد شد. اگر هر کسی کار خودش را همان طوری که هست، خوب انجام بدهد، ان شاء الله تعالی، موفق خواهد شد این مملکت به اینکه نظامش درست برقرار [باشد] و شما هم ان شاء الله، مأجور پیش خدای تبارک و تعالی [باشید] و در نامه اعمال شما ثبت بشود که قاضی است که برای خدا قضاوت کرده است.»

(صحیفه امام؛ ج 13، ص: 110 -117) 

. انتهای پیام /*