در نهم شهریور 1357، در حالی که نیروهای انقلابی ایران در حال مبارزه برای سرنگونی رژیم پهلوی بودند، به یکباره امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، آنطور که شواهد و قرائن نشان می دهد، در لیبی ربوده شد. این اتفاق واکنش بسیاری از چهره های سرشناس آزادیخواه و مبارز جهان را برانگیخت. حضرت امام خمینی (س) که در آن زمان در بحبوحه انقلاب، مبارزات علیه شاه را رهبری می کردند، برای پیگیری ماجرای امام موسی صدر، با برخی چهره های منطقه مکاتبه کردند. ایشان پیش از انقلاب و در زمان اقامت در نجف، دو نامه رسمی به «یاسر عرفات» و «حافظ اسد» نوشتند و خواستار پیگیری معمای ناپدید شدن امام موسی صدر شدند.

به گزارش پرتال امام خمینی (س)، حضرت امام در شهریور ماه 1357 در نامه اول خود خطاب به یاسر عرفات، رئیس کمیته اجراییه سازمان آزادیبخش فلسطین می نویسند:

«از سلامت جناب حجت الاسلام آقای سید موسی صدر، رئیس مجلس شیعیان لبنان، هیچ گونه اطلاعی ندارم و موجب نگرانی این جانب است. از جنابعالی تقاضا دارم که هر چه زودتر از مکان ایشان اطلاع پیدا کرده و این جانب را از سلامت ایشان آگاه گردانید. توفیق جنابعالی را در اهداف اسلامی خواستارم.»

(صحیفه امام ج 3، ص 458)

ایشان در اول مهر 1357 در قسمتی از نامه ای خطاب به حافظ اسد چنین می نویسند:

«حضرت آقای حافظ اسد، رئیس جمهوری سوریه و رئیس کنگره جبهه صمود و رفض[امتناع و پایداری(در مقابل سازش مصر و اسرائیل)] پس از اهدای سلام؛ این جانب از غیبت جناب حجت الاسلام آقای سید موسی صدر نگران و متأثرم. از جنابعالی تقاضا دارم که این موضوع را با سران کشورهایی که در قضیه فلسطین اجتماع کرده اند در میان گذارید و اهتمام آن ها را جلب نمایید.» (صحیفه امام، ج3، ص479)

امام در 26 مهر ماه 57 که در نوفل لوشاتو اقامت داشتند، پیگیری خود را با نامه به «معمر قذافی» رئیس جمهور لیبی ادامه دادند و خواستار گشودن معمای مرموز مفقودشدن امام موسی صدر شدند. این نامه به شرح زیر است:

«پس از اهدای سلام و تحیت؛ قضیه جناب حجت الاسلام آقای صدر به شکل معمایی مرموز درآمده است. بستگان ایشان پس از بررسی می گویند در لیبی هستند. چون جناب ایشان مورد احترام و محبت روحانیون و دیگر جناح ها هستند و این امر موجب نگرانی آنهاست مقتضی است در آن اهتمام نمایید و از دولت خودتان بخواهید ما را از سلامت ایشان و محل اقامتشان مطلع نموده نگرانیها را رفع کنند. والسلام علیکم.» (صحیفه امام، ج 4، ص 45)

پس از پیروزی انقلاب امام همچنان ماجرای امام موسی صدر را پیگیری می کردند. گام نخست امام در این پیگیری ها، بیاناتی است که هفتم اسفند 1357 در دیدار عبدالسلام جلود، معاون معمر قذافی و سه عضو هیأت نمایندگی لیبی با ایشان ایراد می کنند. امام در این جمع می فرمایند:

«ما نگران سرنوشت امام موسی صدر هستیم و می خواهیم به محض بازگشت به لیبی به سرهنگ قذافی بگویید هر چه زودتر در مورد سرنوشت امام موسی صدر رسیدگی کند.» (صحیفه امام، ج6، ص257)

همچنین امام (س) در چهارم اردیبهشت 1358 در جمع اعضای هیأتی از لیبی با محوریت نجات مستضعفان و قضیه آقای موسی صدر سخنرانی می کنند:

«چیزی که، قضیه ای که برای ما و علمای ایران و سایر اقشار به طور معما درآمده است، این فاجعه آقای صدر است. من و علمای ایران برای این فاجعه بسیار متأثر هستیم و این برای ما یک معمایی است که این معما حل نمی شود الا به دست دولت لیبی. ما این معما را می خواهیم که برادر ما «معمر» و دولت حل کنند و ناراحتی های ما را به اتمام برسانند. من کراراً به وسایطی این معنا را تذکر دادم لکن الآن نیز اکیداً تذکر می دهم که این معنا در شَعب[مردم، ملت] ما و در بین علمای ما انعکاس سوئی دارد و من میل ندارم که بین ملت ما و دولت شما یک سوء تفاهمی باشد. من از شما می خواهم که این معما را حل کنید و موجب راحتی ما را فراهم کنید.

{پس از بیانات امام، نماینده هیأت توضیحاتی داد و امام پاسخ دادند:)}

... مقصود من این نبود که به شما یا به دولت شما تهمت بزنم. مقصود من این بود که شما قدرت دارید که در این ممالکی که نزدیک شماست و ایشان رفته اند ـ به قول شما ـ در آنجا فعالیت بکنید و این معما را برای ما حل کنید. ما هیچ گاه به برادران خودمان تهمت نمی زنیم و خلاف اسلام نمی کنیم لکن از شما می خواهیم حل این قضیه را. به دلیل اینکه شما قدرت این را دارید که این مسئله را حل کنید و از دولتهایی که ایشان رفته اند آنجا یک طور تحقیقاتی بکنید و ما مطلع بشویم» (صحیفه امام، ج7، ص119)

همچنین امام خمینی (س) بعدازظهر ششم شهریور 1359 در جمع خانواده امام موسی صدر، با موضوع خدمت کردن و زجر کشیدن در راه هدف و مطرح نبودن ملیت در اسلام، به ایراد سخنرانی پرداختند و آرزوی قلبی خود را برای بازگشت ایشان بیان کردند: «آقای صدر را که من سالهای طولانی دیده ام، بلکه باید بگویم که من بزرگ کردم ایشان را. من فضایلشان را می دانم و خدمت هایی هم که بعد از آنکه به لبنان رفته اند کرده اند، آن را هم می دانم و آنچه که لبنان احتیاج به ایشان دارد، باز آن را هم می دانم. من امیدوارم که ان شاءالله، ایشان برگردند به محل خودشان و مسلمین آنجا از ایشان استفاده کنند. همین حالا هم که ایشان می گویید که شواهد داریم که در لیبی هستند، همین امر، در راه خدمت به مکتب و خدمت به اسلام  است. این هم برای ایشان عبادت نوشته می شود. برای ماها هم این اموری که واقع می شود، باید سهل باشد، از باب اینکه در راه اسلام است.» (صحیفه امام، ج13، ص166)

و در انتها آرزوی قلبی خود را چنین ابراز میدارند:

«من از خدای تبارک و تعالی مسألت می کنم که ما را و شما را دلخوش کند به اینکه ایشان برگردند پیش ما و به خدمت خودشان ادامه بدهند. ان شاءالله خداوند به همه عائله ایشان در این فراق صبر بدهد و چشم همه را به وجود ایشان ان شاءالله روشن کند تا ایشان برگردند و به خدمت به مکتب موفق بشوند و شیعه های لبنان هم از وجود ایشان استفاده بکنند بلکه همه مسلمانها ان شاءالله.» (صحیفه امام، ج13، ص169)

 

 

 

. انتهای پیام /*