پرتال امام خمینی- رضا نهضت -در نوبت پیش، به تفصیل درباره مسئله تجلی و اصطلاحاتی نظیر فیض اقدس و فیض مقدس و فلسفه آفرینش سخن گفتیم.در این نوبت به نحوه پیدایش عالم خلق و نیز حضرات خمس از نظر امام خمینی خواهیم پرداخت.

نحوه ی پیدایش عالم خلق/عقل اول مخلوق اول

فیض مقدس یا صادر اوّل، متعیّن به تعیناتی می‌گردد و در نتیجه مخلوق اوّل پدید می‌آید. در باب مخلوق اوّل نظرات متفاوتی از سوی حکما و عارفان ارائه شده است. حکمای اسلامی براساس قاعده «الواحد لا یصدر منه الا واحد» معتقدند که مخلوق نخستین وجودی واحد است. بر این اساس، ایشان مخلوق نخستین را عقل اوّل می‌دانند. این عقل، عقل کل و مبدأ سایر اشیاء است. اما چرا براساس نظر حکما صادر اوّل باید لزوماً عقل اوّل بوده باشد و چیز دیگری نمی‌تواند جایگزین آن شود؟ فرض کنیم که صادر اوّل را نفس بدانیم. می دانیم که نفس موجودی است که اگرچه در مقام ذات مجرد است امّا در مقام فعل تعلّق به بدن دارد. اگر نفس را مخلوق اوّل دانستیم لازم می‌آید صادر اوّل کثیر باشد؛ چرا که ما در این جا با دو چیز روبه رو هستیم: یکی ذات نفس و دیگری بدن او و این البته بنا به قاعدة «الواحد لا یصدر منه الا الواحد» محال است. جسمنیز نمی‌تواند به عنوان مخلوق اوّل باشد؛ چرا که جسم، مرکب از هیولی و صورت است و لازم می‌آید که از واحد حقیقی، کثیر صادر گردد(حسن زاده آملی،یازده رساله فارسی ص 90) هیولی نیز نمی‌تواند صادر اوّل باشد. چرا که هیولی قوّه ی محض است و قوّه ی محض، بدون صورت جسمیه تحقق و حصول نمی‌یابد. هیولی در وجودش محتاج صورت است و هیچ گاه بدون آن نمی‌تواند تحقق خارجی پیدا کند. بنابراین اگر هیولی را مخلوق نخستین بدانیم باید حتماً به وسیله صورت وجود خارجی پیدا کرده باشد و این البته با قاعده الواحد سازگاری ندارد. همچنین با توجه به تلازم بین هیولی و صورت برای تحقق خارجی، و عدم انفکاک آن دو، صورت نیز نمی‌تواند مخلوق اوّل بوده باشد.

امّا حکم عرض در این میان چیست؟ آیا نمی‌توان آن را مخلوق نخستین دانست؟ حق این است که عرض نیز شایستگی آن را ندارد که مخلوق اوّل باشد؛ چرا که عرض در وجود خود نیازمند موضوع است و موضوع جسمی است که مرکب از مادّه و صورت است(همان ص 91)

مخالفت امام محمد غزالی با قاعده الواحد

پس تنها عقل است که می تواند مخلوق اوّل باشد. در میان صوفیان، امام محمد غزالی با قاعده الواحد مخالفت می‌کند و صدور کثرت را از وجود حق ناممکن نمی‌شمارد(ابوحامد غزالی, تهافت الفلاسفه,  ص 82-81 برای آگاهی از نقد نظر غزالی نگاه کنید به: سید جلال آشتیانی, نقدی بر تهافت الفلاسفه غزالی,)

سخن سید حیدر آملی درباره مخلوق اول

 سید حیدر آملی در کتاب نقد النقود خویش تفاوت آراء متفکران در باب مخلوق اوّل را به خوبی بیان کرده است. البته وی بیان حکما را درباره مخلوق نخستین، کامل و درست نمی‌داند و خود وجود عام و منبسط (فیض مقدس) را صادر نخستین می‌داند(سید حیدر آملی، ساحت ربوبی (شرح رساله نقد النقود فی معرفة الوجود)، ص 129.) او نام های مختلفی را که متفکرین بنا به اعتبارات مختلف به این حقیقت اوّل داده‌اند چنین ذکر می‌کند: عقل اوّل، نفس اوّل، حضرت واحدیّت، حضرت الوهیّت، انسان کبیر، آدم، جبرئیل، روح القدس، امام مبین، مسجد الاقصی, روح اعظم، نور حقیقت حقایق، هیولی، جوهر، هباء، عرش، خلیفة الله، معلّم اوّل، برزخ جامع، مفیض مراة حق، قلم اعلی، مرکز دایره و نقطه(همان، ص 130). او همه این اسامی را بنا به اعتبارات مختلف صحیح می‌داند و برای هر یک توجیهی ذکر می‌نماید(همان، ص 133-131)

اولین تعین فیض مقدس از نظر امام خمینی(س)

امام خمینی، اوّلین تعیّن مشیت مطلقه یا فیض مقدّس را روح پیامبر(ص) و ائمه معصومین [علی] می‌داند(امام خمینی,مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة_ص 61) درواقع روحانیت آنان، که همان مشیت مطلقه است، تعین عقلی پیدا می‌کند. امام همچنین، از اولین تعیّن فیض مقدس با عنوان عقل اول یاد می‌کند( همان). به تعبیری دیگر می‌توان گفت که اگر وجود نوری پیامبر(ص) و علی(ع) را به نحو بی‌تعیّنی در نظر بگیریم, فیض مقدس را در نظر داشته‌ایم و اگر آن وجود نوری را به نحو متعیّن لحاظ کنیم، اشاره به عقل اول داشته‌ایم(همان، ص 63) در این جا مشاهده می‌گردد که امام سعی می‌نماید که میان قول عرفا و قول حکما درباره ی اول مخلوق تفاهم ایجاد کند. درواقع می‌توان گفت که صادر اول همان وجود عام منبسط و نَفَس رحمانی است و تعیّن آن، که مخلوق اول است، عقل اول نام دارد. روایات وارده از اهل بیت نیز عقل اول را نخستین مخلوق می‌داند.

 ویژگی های عقل اول

عقل اول حقیقت بسیط نوری است که نمی‌توان آن را تعریف حقیقی کرد. در واقع آن چه که از ویژگیها و صفات کمال و جمال وی بیان می‌گردد تعریف به لوازم است. با این وجود، این عقل در جمیع مظاهر تحقّق دارد و مبدأ ظهور همه اشیاست(سید جلال الدین آشتیانی, نقدی بر تهافت النلاسفه غزالی, ص 412). عقل اول در قوس نزول، واسطه ایجاد و نزول خیرات و برکات از جانب حق است. به واسطه ی اوست که دیگر موجودات در عالم پدید می‌آیند. این عقل از آن جا که مجرد از مادّه است، احاطه وجودی و سریان معنوی در سایر عوالم دارد و از رگ گردن هم به خود عوالم نزدیکتر بوده و از آنان به خودشان حاضرتر است(امام خمینی, مصباح الهدایه، ص 69)

رای امام خمینی درباره ی عقل اول

به اعتقاد امام، جایگاه این عقل عالم امر بود. (همان، ص 70). در این جا امام عقل اول را به نحو بی‌تعینی لحاظ کرده است که برابر است با فیض مقدس و یا حقیقت محمدیه. خداوند به وی دستور داد که به عالم خلق رود و به ارشاد و هدایت ساکنان آن جا بپردازد. عقل به دستور پروردگار خویش جامه ی عمل پوشید و در هر حقیقتی به میزان ظرفیت و استعدادش ظهور کرد و آنان را به جهان اسرار و محفل انس فراخواند. درواقع اگر این عقل نبود و هدایت عالم خلق را عهده‌دار نمی‌شد هیچ موجودی خدای تعالی را پرستش نمی‌کرد و در برابرش به سجده نمی‌افتاد و او را به یکتائی نمی‌شناخت و به فرمانش عمل نمی‌کرد.(همان،ص70)

شرح امام خمینی بر حدیثی از امام باقر(ع)

حدیث زیبائی درباره ی آفرینش عقل اول از امام محمد باقر(ع) وجود دارد که امام خمینی(س) برای تبیین نحوه ی آفرینش عقل اول به شرح و توضیح آن می‌پردازد. بنا به سخن امام محمد باقر(ع) زمانی که خداوند عقل را آفرید او را به نطق واداشت. خداوند عقل را خطاب قرار داد و گفت: بازآ. عقل باز آمد. سپس فرمود: برگرد. عقل نیز برگشت. آن گاه خداوند فرمود به جلال و عزّتم سوگند که آفریده‌ای را که از تو نزد من محبوب تر باشد نیافریده‌ام و تو را به جز در آن کس که محبوب من است، به سرحدّ کمال نخواهم رساند؛ زیرا که تنها به تو امر و نهی می‌کنم و به همین دلیل تنها تو را پاداش و یا کیفر خواهم داد(همان، ص70) این حدیث متفکران را بر آن داشته است که درباره ی اقبال و ادبار عقل و منظور از آن، به تفکر و اندیشه ورزی بپردازند.

مراد از اقبال و ادبار عقل چیست؟

امام خمینی مراد از اقبال عقل را تجلّی و ظهور عقل در مراتب وجود می‌داند. یعنی خداوند به عقل اول فرمان داد که در همه مراتب تعینات عالم ملک و ملکوت ظهور پیدا کند و عقل نیز آن را پذیرفت. مراد از ادبار عقل نیز این است که عقل اول با همة مظاهرش از عالم تفصیل به حضرت جمع برگردد. در واقع براساس ادبار عقل , معاد همة موجودات به وسیله عقل اول است(همان، ص 71)

مراد از نبوت عقل چیست؟

امام خمینی برای این عقل سه مقام خلافت، نبوّت و ولایت ذکر می‌کند. خلافت عقل یعنی ظهور او در عالم وجود و موجودات امکانی. نبوّت عقل به این معنی است که او وظیفه دارد همة کمالات حضرت حق و اسماء و صفات وی را بر دیگر عوالم آشکار کند. ولایت عقل نیز به این معنی است که وی بر همة مراتب غیب و شهود تصرّفی تام پیدا کند و حتی از خود آنها به خودشان نزدیک تر باشد(همان، ص 72)

امّا نحوه ی ظهور این حقیقت در عوالم دیگر چگونه بوده است؟ این وجود نوری، از صلب عالم جبروت به بطن عالم ملکوت بالا، از صلب عالم ملکوت بالا به بطن ملکوت پایین و از صلب عالم ملکوت پست به باطن عالم ملک وارد شده است. سپس در خلاصه این عوالم یعنی آدم ابوالبشر وارد گردید و بعد از آن یکی به صلب عبدالله و یکی به صلب ابوطالب وارد شد(همان، ص 63)

مراتب هستی در عرفان نظری

در عرفان ابن عربی، اصطلاح حضرات خمس یکی از اصطلاحات آشنا و کلیدی‌ای است که به چشم می‌آید. پیروان ابن عربی در تبیین مراتب هستی سخن از حضرات خمس به میان می‌آورند و چگونگی تعیّن یافتن حقیقت وجود را نشان می‌دهند. فیلسوفان نیز در بیان نحوه ی پیدایش کثرات در جهان، از عوالم سخن به میان آورده‌اند(فیلسوفان مشاء «ماسوی الله» را به انقسام اوّلی به دو عالم تقسیم می کردند: الف) عالم مادیّات که عالم اجسام است. ب) عالم مفارقات که عالم عقول مجرّده است.)

معنای عالم و حضرت در عرفان

امّا دو واژه ی حضرت و عالم در اصطلاح به چه معنایی به کار می‌روند؟ علامه قیصری عالم را عبارت از کل ما سوی الله می‌داند. به این ترتیب هر فرد از افراد عالم، خود عالمی است که به وسیله ی آن، اسمی از اسماء و صفات الهی شناخته می‌شود(سید جلال الدین آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ص 90).  «حضرت» در اصطلاح عرفان مساوی با مظهر است؛ یعنی چیزی که محل ظهور و حضور حق باشد. در واقع می‌توان گفت که مراتب وجود به اعتبار وجود، حضرات و به اعتبار تعیّنات، عوالم نامیده می‌شوند( فاصل تونی, تعلیقه بر شرح فصوص قیصری, ص 57). امّا این حضرات خمس و یا به تعبیر عدّه دیگری از عرفا عوالم ستّه، چه چیزهایی اند؟ در این‌باره میان پیروان ابن عربی اختلافات اندکی مشاهده می‌گردد.

حضرات خمس از نظر صدرالدین قونوی

صدرالدین قونوی، شارح کبیر آثار ابن عربی، برای وجود پنج مرتبه را ذکر می‌کند:

غیب مطلق که در بردارنده اسماء صفات است. 2ـ شهادت مطلق که در برابر غیب مطلق است. 3ـ‌حضرت کون جامع که اختصاص به انسان کامل دارد و میان دو حضرت پیش است. 4ـ حضرت ارواح که میان غیب مطلق و انسان کامل جای دارد. 5ـ حضرت مثال مقیّد که محل استقرار صحف و کتب الهی است(صدرالدین قونوی, مفتاح الغیب, ص 98)

نظر سعید فرغانی

سعیدالدین سعید فرغانی نیز نظری شبیه قونوی بیان می‌کند. با این تفاوت که حضرت اوّل را هم حضرت احدیت و هم حضرت واحدیت می‌داند. برخلاف قونوی که حضرت اول را تنها حضرت واحدیت می‌دانست:

حضرت غیب و معانی که عبارت است از حضرت ذات به تجلّی و تعیّن اول و تعیّن ثانی و آن چه که تحت شمول و حیطه آن دو است.2ـ  حضرت شهادت و حسی که از حضرت عرش رحمانی تا به عالم خاک را دربرمی‌گیرد. این حضرت در برابر حضرت غیب است. 3ـ حضرت ارواح که تنزل یافته حضرت غیب و بعد از آن است. 4ـ حضرت مثال که ترقی یافتة عالم حسی است. 5ـ صورت عنصری انسان که جامع همه مراتب فوق و حقیقت عالم است(سعیدالدین سعید فرغانی, مشارق الدراری، ص 36)

نظر عبدالرزاق کاشانی درباه ی حضرات خمس

عبدالرزاق کاشانی در این باره قولی تازه مطرح می‌کند. وی میان مجلی و مرتبه فرق می‌گذارد و مرتبه را اعم از آن می‌داند. درواقع وی مجلی را در معنای حضرت به کار می‌برد و آن را حضور و ظهور و جلوه می‌داند. بنابراین وی سخن از پنج حضرت به میان می‌آورد. این حضرات یا مجالی کلیّه عبارتند از:مجلای ذات احدی و عین جمع و مقام «أوادنی» که غایت الغایات است. 2ـ مجلای برزخیت اولی و مقام «قاب قوسین» و حضرت اسماء الهی 3ـ  مجلای عالم جبروت و انکشاف و ظهور ارواح قدسی 4ـ‌ مجلای عالم ملکوت و مدبّرات آسمانی 5ـ مجلای عالم ملک که منکشف به انکشاف صوری است( اصطلاحات الصوفیه, ص 124-123)

امّا عبدالرزاق مراتب هستی را شش مرتبه می‌داند:1- ذات احدی 2- حضرت واحدیت 3- ارواح مجرده 4- عالم مثال و ملکوت 5- عالم ملک و شهادت 6-‌مرتبة کون جامع و انسان کامل که جلوه گاه و صورت همه عوالم پیشین است(همان، ص 128) درواقع عبدالرزاق کاشانی غیب‌الغیوب یا مرتبه ذات احدی را به دلیل عدم ظهور, در شمار مجالی نمی‌داند.

نظر محقق قیصری درباره حضرات خمس

محقق قیصری اما غیب الغیوب را جزو حضرات نمی‌داند. از نظر وی حضرات خمس عبارتند از:1- حضرت غیب مطلق که عالم آن اعیان ثابته است 2- حضرت شهادت مطلق که عالم آن عالم ملک است 3- حضرت غیب مضاف که خود دو قسم است: الف) حضرتی که به غیب مطلق نزدیک است و عالمش عالم ارواح جبروتی و ملکوتی است. ب) حضرتی که به شهادت مطلق نزدیک است و عالم آن عالم مثال است. 4-‌حضرت کون جامع که همان مقام انسان کامل است(محمد داوود قیصری، شرح فصوص الحکم، ص 90)

چنان که مشاهده می‌شود بیشترین اختلاف میان این اندیشمندان مربوط به حضرت اول می‌گردد. درواقع تعدادی از آنان غیب الغیوب را جزو حضرات محسوب نمی‌کنند و عده ای آن را در عداد این حضرات می‌نشانند.

نظر لاهیجی درباره حضرات خمس

لاهیجی از کسانی است که غیب الغیوب را اولین حضرت می‌داند. از نظر وی حضرات خمس عبارتند از:1- عالم ذات که همان غیب الغیوب و عنقاء مغرب است. 2- عالم صفات که همان واحدیت است. 3- عالم ملکوت که عبارت است از عالم ارواح 4- عالم ملک که عالم شهادت است. 5- عالم ناسوت که عبارت است از کون جامع( شمس الدین محمد لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص 114). به اعتقاد وی: «از این پنج عوالم, سه عالم اول داخل غیبند زیرا که از ادراک حواس بیرونند و دو عالم آخر داخل شهادتند چه محسوس به حواسند.»(همان، ص 115)

سخن شاه نعمت الله ولی

شاه نعمة الله ولی که خود از پیروان مکتب ابن عربی، است این حضرات را چنین به نظم کشیده است:

غیب مطلق حضرتی از حضرتش / عالم اعیان بود در خدمتش
هم شهادت حضرتی دیگر بود/عالم او ملک خوش پیکر بود
حضرتی دیگر بود غیب مضاف/در میان هر دو حضرت بی خلاف
وجه غیب مطلقش جبروت دان/علم معقولات از این عالم بخوان
هم مثال مطلقش را گفته اند/عارفان بسیار دری سفته‌اند
باز ملکوت است وجهی دیگرش/با مثال روشن مه پیکرش
این مثالش را مقید نام گو/عالم ملکوت را اینجا بجو
حضرتی کو جامع این هر چهار/باشد آن انسان کامل یاد دار
چار حضرت در یکی حضرت نگر/تا ببینی پنج حضرت ای پسر

نظر امام خمینی درباره ی حضرات خمس

امام خمینی در آثار خویش به دفعات از حضرات خمس یاد کرده‌ است. به نظر می‌رسد که وی با طی زمان، در برداشت خویش از حضرات خمس اصلاحاتی را داشته است. وی ابتدا در کتاب شرح دعای سحرحضرات خمس را چنین برمی‌شمارد(امام خمینی، شرح دعای سحر، ص 302):

1ـ حضرت غیب مطلق: مراد امام از غیب مطلق در این جا همان مقام غیب الغیوب است که اسم و رسمی ندارد. در اینجا غیب الغیوب را حضرت عمائیه نیز نام می‌نهد. 2- حضرت جبروت: این حضرت غیب مضافی است که نزدیک به غیب مطلق است. این حضرت در اثر فیض مقدس پدید می‌آید. 3- حضرت ملکوت: این حضرت غیب مضافی است که به حضرت شهادت مطلق نزدیکی دارد. سایه ی این حضرت، عالم خیال و مثال مطلق است. 4- حضرت شهادت مطلق یعنی عالم ملک و طبیعت. 5- حضرت جامع الهی: این حضرت عبارت است از انسان کامل یا کون جامع.امام در کتاب سرالصلوة نیز به ذکر این حضرات می‌پردازد. با این تفاوت که از حضرت ملکوت با عنوان شهادت مضافه یاد می‌کند( امام خمینی, سر الصلوة، ص 4).

سخن دیگر امام خمینی درباره حضرات خمس

امام اما، در تعلیقاتش بر شرح فصوص الحکم قیصری، حضرت غیب الغیوب را جزو حضرات ذکر نمی‌کند. دلیل امام این است که مراد از «حضرت» یعنی حضور در مظاهر و غیب الغیوب محال است که در مظهری ظهور پیدا کرده باشد(تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 31)  چنان‌که مشاهده کردیم، امام در یک جا حضرت واحدیت را حضرت اول دانسته و در جایی دیگر «غیب الغیوب» را حضرت اول می‌داند. )

ویژگیهای حضرات خمس

عالم جبروت (غیب مضاف)

بعد از غیب مطلق، عارفان سخن از غیب مضافی بر زبان می‌آورند که به غیب مطلق بسیار نزدیک است. به این عالم عالم غیب، عالم امر، عالم علوی و عالم ملکوت نیز گفته‌اند(عبدالرحمن جامی, نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 49)  اشارت حسّی در این عالم راه ندارد. موجودات این عالم دو قسمند:

ملائکه مهیمه چه ویژگی هایی دارند؟

الف) کروبیّان: این موجودات به حسب تصرّف و تدبیر هرگز به عالم اجسام تعلّق ندارند و خود بر دو قسمند:

1ـ ملائکه مهیّمه: این کروبیان از عالم و عالمیان به هیچ وجه خبر ندارند. آنان آنچنان مجذوب جلال و جمال الهی شده‌اند که از اتفاقات عالم بی‌خبرند.

2ـ وسایط فیض ربوبی: این کروبیان اگر چه به عالم اجسام تعلّق ندارند و در شهود قیومیت شیفته و واله‌اند، اما با این وجود، نگهبانان بارگاه الوهیت و واسطه‌های فیض ربوبی‌اند. رئیس این فرشتگان روح اعظم نام دارد(همان) این فرشته را به اعتباری قلم اعلی و به اعتباری دیگر عقل اول می‌نامند. در میان این کروبیان روح اعظم در صف اول و جبرئیل در صف آخر جای دارد(همان، ص 50)

جن و شیاطین از ارواح ناری اند

ب) روحانیان: این فرشتگان به عالم اجسام تعلّق دارند و به تدبیر و تصرف در عالم مشغولند. اینان نیز بر دو قسمند: 1ـ اهل ملکوت اعلی: این ارواح در امور سعاوی عالم تصرف می‌کنند. 2ـ اهل ملکوت اسفل: این ارواح مأمور تصّرف در ارضیات هستند وخود بر دو قسمند: ارواح نوری و ارواح ناری. ارواح نوری بر انسان، معادن، حیوان و نبات تصرف دارند و ارواح ناری، که همان جنّ و شیاطین‌اند, بر نوع انسان مسلّط‌اند. رئیس این گروه ابلیس است. البته بعضی از این ارواح مخاطبِ وحی هستند و قابل تکلیف می‌باشند(همان، ص 51)

نظر امام خمینی(س) درباره تجرد عقل

امام خمینی بیان می‌کنند که میان محدثین و محققین، بر سر تجرّد و یا تجسّم ملائکه اختلاف است( آداب نماز، ص 338)  خود امام به تجرّد عالم عقل و ملائکة الله اعتقاد دارد به اعتقاد امام، ملائک الهی دارای اصناف مختلفی هستند. بسیاری از آن ها مجرّد و بسیاری جسمانی برزخی‌اندهمان، ص 339). در یک تقسیم‌بندی کلی موجودات ملکوتی بر دو قسمند:

الف) ملائکی که نه به نحو حلولی و نه به نحو تدبیری، به عالم اجسام تعلّق ندارند. این قسم از ملائکه خود بر دو دسته‌اند:1ـ ملائکه مهیمه: این ملائکه، مستغرق در جمال جمیل و متحیّر در ذات جلیل‌اند و به همین جهت از همه خلایق غافلند و به سایر موجودات توجّهی ندارند. در روایات آمده است که خداوند مخلوقاتی دارد که از خلقت آدم و ابلیس آگاهی ندارند. ملائکه مهیمه از سنخ این مخلوقانند( همان، ص 339و340)

روح اعظم کیست؟

ـ  اهل جبروت: اینان وسایط رحمت وجود خداوند و مبادی سلسله ی موجودات و غایت اشواق آن هایند. رئیس این ملائکه «روح اعظم» است که به اعتبار «اوّل ما خَلَقَ الله القلم» قلم اعلی و به اعتبار «اولُ ما خلق الله العقلُ» عقل اول نامیده می‌شود. این «روح اعظم» برتر از جبرئیل و میکائیل است. هنگامی که سخن از تنزل این ملائکه می‌گردد به این معناست که آنان به طریق تمثل ملکوتی و یا ملکی تنزل می‌کنند. یعنی قوّه و قدرت دخول در ملک و ملکوت را به طور تمثّل دارا هستند(همان  342- 340)

ب) ملائکه ای که یا به نحو حلول و یا به نحو تدبیری تعّلق به عالم اجسام دارند. این دسته دارای صنوف و طوایف بی‌شماری هستند؛ چرا که «برای هر موجود علوی یا سفلی, فلکی یا عنصری, وجهه‌ای ملکوتی است که به آن وجهه به عالم ملائکة الله متصل و با جنود حق پیوند است.»(همان، 341)

عالم مثال (شهادت مضاف)

بعد از عالم ارواح،  نوبت به عالم مثال می‌رسد. عالمی که میان عالم ارواح و عالم اجسام قرار دارد. این عالم را به لسان شرع «برزخ» گویند. این عالم، وجود مجردی است که از مادّه منزه است اما به تجرد عقلی نیز نرسیده است. در واقع به دلیل منزّه و بری بودن از ماده , این عالم شبیه به عالم ارواح است و به دلیل داشتن صورت و شکل و مقدار شبیه به عالم اجسام است. عالم مثال, که عالم خیال نیز نامیده می‌شود, دو قسم است: عالم خیال متصل و عالم خیال منفصل.

الف) عالم خیال منفصل (مطلق): عالمی است که به قوای ادراکی بشر وابسته نیست و همواره مطابق با واقع است. تجسّد ارواح, تروحّ اجساد, تشخص اخلاق و اعمال و ظهور معانی به صور مناسب همه در این عالم واقع می‌شوند(عبدالرحمن جامی, نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص, ص 52)

ب) عالم خیال متصّل (مقیّد): این عالم بُعد برزخی وجود انسان و وابسته به قوای ادراکی اوست. در واقع این عالم ظلِّ مثال منفصل است. آن چه که در این عالم روی می‌دهد همواره مطابق با واقع نیست چرا که وابسته به قوای ادراکی انسان است و ممکن است که ادراکات انسان مطابق با واقع نباشد.

نظر امام خمینی درباره تفاوت مثال منفصل و مثال متصل

امام خمینی نیز با ذکر این دو عالم به تفاوت های آن دو اشاره می‌نماید. به اعتقاد وی، اصلی‌ترین تفاوت میان «مثال منفصل» و «مثال متصّل» در نوع مشهودات آن هاست. آن چه که در مثال منفصل مورد مشاهده ی سالک قرار می‌گیرد، پیراسته از هرگونه صورتی است؛ در حالی که در مثال متصل، حقایق، در پَس صورت و شکلی خاص ظهور می‌کنند. درواقع نفس صورتگر و قوّة خیال آدمی، آن چه را که در مثال متصل رویت شده، در پس صورت ها و لباس های مورد نظر خویش درمی‌آورد. امّا در مثال منفصل، به دلیل آن که قوای ادراکی انسان دخالتی ندارند، متن حقیقت، بدون هر گونه تمثل و صورتگری‌ای شهود می‌گردد(تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 49)

 ویژگی های عالم شهادت: (ملک)

این عالم، که همان عالم اجسام، عالم ملک و عالم طبیعت است، نازل ترین مراتب وجود را تشکیل می‌دهد.موجودات این عالم بر دو قسمند: علویات و سفلیات.عرش، کرسی، سماوات سبع، ثوابت و سیارات از سنخ علویات‌اند. البته عرش و کرسی قابل کون و فساد و فناء و زوال نیستند؛ چرا که کرسی زمین بهشت است و عرش سقف بهشت. اما سماوات و سیارات قابل خرق و التیامند. سفلیات عبارتند از بسایط عنصریات، آثار علوی مانند رعد و برق و ابر و باران و مرکبات مانند معادن، نبات و حیوان بدن انسان. در این میان بدن انسان اشرف عالم عناصر است( نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 58)

نظر امام خمینی درباره نحوه پیدایش عالم اجسام

امام خمینی، در درس های فلسفه ی خویش، نحوه ی پیدایش عالم اجسام را توضیح می‌دهد. البته باید توجه داشت که این نظرات بر مبنای آرای فیلسوفان اسلامی در بخش طبیعیات فلسفه بوده که امروزه دیگر مبنای علمی ندارند و احتمال زیاد امام از آنها دست کشیده بودند. در نگاه وی، افلاک به دو قسم کلیه و جزئیه تقسیم می‌شوند. تعداد افلاک کلیه نه و افلاک جزئیه بیست و دو است. اولین فلک از افلاک کلیه، فلک اطلس است که همان فلک الافلاک بوده و سیر شبانه روز مربوط به اوست. فلک دوم فلک ستاره‌های ثوابت است(تقریرات فلسفه امام خمینی، ، ص 546)

مراد از عرش و کرسی چیست؟

به لسان دین و شریعت فلک اطلس را عرش و فلک دوم را کرسی می‌خوانند(همان، ص 547). بعد از این دو فلک، نوبت به کواکب هفتگانه سیارات می‌رسد که به ترتیب عبارتند از: زحل، مشتری، مریخ، شمس، زهره، عطارد و قمر( همان، ص 547 و 546). موجوداتی که در این افلاک وجود دارند همه زنده و ناطقند؛ چرا که افلاک، صاحبان نفوس ناطقه هستند و هر یک از آن ها طالب یکی از عقول، که اشراقات جمال حق هستند، می‌باشند(همان، ص 549)

افلاک کلی و افلاک جزئی

افلاک جزئیه اما بیست و دو تاست. خورشید دارای دو فلک جزئی، مریخ، مشتری،  زحل و زهره هر کدام سه فلک جزئی و عطارد و ماه هر کدام دارای چهار فلک جزئیند(همان، ص 558-556).  باید توجه داشت که «مراد از فلک کلی و جزئی، کلی و جزئی منطقی نیست، بلکه مراد سعه و عدم سعه است»( همان، ص 549)جسم عنصری یا بسیط و یا مرکب است. بسائط عبارتند از: زمین، آب، هوا و آتش و اجسام مرکب عبارتند از: حیوان، انسان، نبات و معادن(همان، ص 569-568)

طبقات زمین/مراد از زمهریر و دخان چیست؟

زمین دارای سه طبقه است. یک طبقه گِل است که در مجاورت با آب است. طبقه ی دیگر خاک است و آن محیط به مرکز است و طبقه ی آخر مسکن موالید ثلاثه است(همان، ص 571)  آب یک طبقه و هوا چهار طبقه است. هوا یا با بخار مخلوط است و یا با بخار مخلوط نیست. قسم اول، یا با آتش مخلوط است و یا با آتش مخلوط نیست. هوایی که با آتش مخلوط است خود بر دو قسم است: یا نور خورشید به آن منتقل می‌شود و یا نور خورشید به آن نمی‌رسد. قسم اول ماقبل الارض و الماء است و قسم دوم زمهریر نام دارد. طبقه ی سوم هوای خالص و طبقه ی چهارم دخّان است( همان، ص 572) آتش اما دارای یک طبقه است(همان، ص 573)

موالید اربعه چیست؟

هنگامی که عناصر اربعه یعنی زمین، آب، هوا و آتش در یکدیگر تفاعل داشته باشند، موالید اربعه یعنی انسان، حیوان نبات و معدن پدید می‌آیند( همان، ص 576). این موالید اربعه مرکب تام هستند. آثار علویه و یا همان کائنات جو، مرکباتی غیر تامه اند که شامل رعد و برق، صاعقه، رنگین کمان، باد و ابر باران‌اند(همان، ص 585-580) در اثر احتباس حجم عظیمی از بخارها در زمین زلزله، چشمه‌ها و قنات ها پدید می‌آیند و چنان چه حجم این بخارها ناچیز باشد معادن حاصل می‌شوند(همان، ص 590)

در نوبت آینده، درباره حضرت انسان کامل سخن خواهیم گفت و سلسله مقالات جهان شناسی عرفانی امام خمینی را به پایان می رسانیم.

     منابع و ماخذ:

     خمینی، روح الله. سرالصلوة، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378.

    ____________ : آداب نماز، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380.

     ____________ : پرواز در ملکوت، جلد 1، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359.

     ____________ : تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، 1410 ه‍ . ق.5

     ____________ :: تفسیر سورة حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375.

     ____________ : جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374.

     ____________ : دیوان امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374.

    ____________ : شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375.

    ____________ : شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380.

    ____________ : شرح دعای سحر، ترجمة سید احمد فهری، تهران، فیض کاشانی، 1380.

    ____________ : صحیفة امام، جلد 18، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378.

    ____________ : طلب و اراده، ترجمه و شرح سید احمد فهری، تهران، علمی و فرهنگی، 1362.

     ____________ : مصباح الهدایه الی الخلافة و الولایة، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376.

      غزالی، ابوحامد: تهافت الفلاسفه، شرحه الدکتور علی بوملحم، بیروت، مکتبة الهلال،1994

 سید جلال آشتیانی, نقدی بر تهافت النلاسفه غزالی, دفتر تبلیغات اسلامی، حوزه علمیه قم, چاپ اول، 1378.

سید حیدر آملی، ساحت ربوبی (شرح رسالة نقد النقود فی معرفه الوجود)، شرح و ترجمه : اسماعیل منصوری لاریجانی, موسسة فرهنگی آیه, چاپ اوّل، 1380

 یازده رساله فارسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،1377

 سید جلال الدین: شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، قم، حوزة علمیه قم،1375

و....

. انتهای پیام /*