پرتال امام خمینی/گروه اخلاق و عرفان: آن چه در پی می آید جلسه دوم گفت و گو با دکتر محمود شیخ، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، در باره عرفان امام خمینی و خاستگاه آن است. در این جلسه، وی با بیان روش پژوهش خود در این موضوع، به معرفی دو مکتب نجف و مکتب تهران می پردازد و از تاثیر آن دو مکتب، بر اندیشه های عرفانی امام خمینی می گوید. به اعتقاد شیخ، کسانی چون محمدرضای قمشه ای  و ابوالحسن رفیعی قزوینی، متعلق به مکتب تهران اند، که بیشتر به مطالعه حکمت و عرفان می پرداخته اند. در آن سو، و در مکتب اخلاقی نجف، کسانی چون ملا حسینقلی همدانی و سید علی قاضی جای می گیرند که به سلوک معنوی و اخلاقی، توجه ویژه ای داشته اند.  در ادامه متن کامل این گفت و گو، از نظر خوانندگان گرامی می گذرد. خاستگاه عرفان امام خمینی(س) درباره خاستگاه عرفان امام خمینی، که گویا موضوع پژوهش شما در سالهای اخیر بوده است، به چه تحلیلی دست یافتید؟ سخن گفتن درباره خاستگاه اندیشه­ های متفکران بسیار دشوار است؛ به­ ویژه در سنت اسلامی که بیشتر آثار در قالب شرح و تعلیقه بر آثار دیگران است و به دلیل نبودن متون مستقل، دستیابی به افکار آن متفکر بسیار دشوار است و طبیعتاً بدون دستیابی به اصل افکار، تشخیص نقاط تمایز مشکل می­ شود. این مسئله در عرفان پیچیده­ تر است. فلسفه، کلام یا اخلاق فقط جنبه علمی و معرفتی دارند، اما عرفان علاوه بر جنبه علمی و معرفتی، دارای ابعاد عملی نیز هست. منظورم از ابعاد عملی، عرفان عملی نیست؛ عرفان عملی خود می­ تواند به عنوان یک رشته علمی و معرفتی دارای بحث های نظری باشد. منظور بنده جنبه­ های تربیتی و مرتبط با حیات افراد است. پس همانطور که می­ بینید مسئله دو بعد پیدا می­ کند: یک بعد آن خاستگاه نظریات امام در جنبه­ های علمی و معرفتی عرفان اسلامی است و بعد دیگر آن خاستگاه روش سلوکی ایشان. حق می­ دهید که مطالعه در بعد دوم بسیار دشوارتر از بعد نخست است و درباره برخی از اشخاص محال می­ نماید. ما هم بهتر است وارد آن بعد نشویم. اما در بعد اول، یعنی خاستگاه نظریات عرفانی، چه در عرفان نظری و چه در عرفان عملی، می­ توان دو مدل فرض کرد. در یک مدل می­ توان اندیشه­ هایی را در مقوله­ هایی کلان تقسیم­ بندی و بعد خاستگاه افکار در هر مقوله را جستجو کرد. مثلاً در وجودشناسی یا انسان­شناسی یا خداشناسی و ... دید که متفکر مورد نظر ما چه فکری داشته است و سپس بررسی کرد که این فکر از کجا آمده است. در مدل دیگر می­ توان مکاتب اصلی هم­ دوره آن متفکر را که ممکن است وی با آنها مرتبط بوده باشد، یافت و سپس دست به مقایسه افکار و آثار زد. بنده در پژوهش خود مدل دوم را برگزیده­ ام و دو مکتب معاصر امام در عرفانیات یعنی مکتب نجف و مکتب تهران را انتخاب و ابعاد تأثرات حضرت امام از آن دو مکتب را بررسی کرده­ ام. مکتب تهران و مکتب نجف
منظور شما از دو مکتب تهران و نجف چیست؟ منظور از مکتب تهران، طبقاتی از رجال و علمای دوره قاجار و پس از آن­ است که بیشتر به مطالعه حکمت و عرفان می­ پرداخته­ اند. چهره­ های شاخص این مکتب که در عرفان اسلامی نیز دست داشته­ اند، عبارتند از: آقا محمدرضا قمشه­ ای، میرزا هاشم اشکوری، میر شهاب­ الدین نیریزی، میرزا محمود مدرس قمی، میرزا حسن کرمانشاهی، میرزا طاهر تنکابنی، ملا نظرعلی طالقانی، حکیم آقابزرگ شهیدی، میرزا احمد آشتیانی، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا محمدعلی شاه­ آبادی، سید محمدکاظم عصار، شیخ محمدکاظم ربانی تربتی، شیخ محمدحسین فاضل تونی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، شیخ محمدتقی آملی، میرزا ابوالحسن شعرانی و ...؛ منظور از مکتب یا طریقه اخلاقیون نجف نیز طبقاتی از رجال و علمای دوره قاجار و پس از آنند که به سلوک معنوی و اخلاقی توجه داشته­ اند. چهره­ های شاخص این مکتب عبارتند از: سید علی شوشتری، آخوند ملا حسینقلی همدانی، سید احمد کربلایی، سید مرتضی کشمیری، شیخ محمد بهاری، میرزا جواد ملکی تبریزی، سید علی قاضی طباطبایی، سید محمدحسین طباطبایی، سید محمدحسن الهی طباطبایی، شیخ حسنعلی نجابت، سید هاشم حداد، سید حسن مسقطی و ... . عرفان شیعی معاصر، منحصر به دو مکتب نجف و تهران است
دلیل آنکه تنها به این دو مکتب توجه کرده ­اید، چیست؟ آیا نمی­ شود از مکاتب و طریقه­ هایی دیگر سخن گفت؟ دلیل روشن است. برای نشان دادن خاستگاه اندیشه عرفانی یک فرد در یک مکتب، ناچار باید به سراغ مشابهت­ های اندیشه وی با آن مکتب رفت و سپس درباره اخذ یا عدم اخذ آن اندیشه از آن مکتب بحث کرد. اشکال اصلی در این روش، ملاک محقق در ادعا درباره خاستگاه یک فکر خاص است، چرا که ممکن است فرد مورد مطالعه، آن فکر خاص را از مکتب مورد نظر نگرفته باشد و از جایی دیگر اخذ کرده باشد؛ به عبارت دیگر نمی­ توان صرف شباهت دو فکر متقدم و متأخر؛ خاستگاه فکر متأخر را آن فکر متقدم دانست؛ به­ ویژه در حوزه علوم دینی و دانش­ هایی که با فرهنگ گره خورده­ اند. منابع و متون نیز به قدری متعدد و متنوع هستند و افکار آن قدر به هم شباهت دارند که عملاً چنین کاری محال به نظر می­ رسد. به­ ویژه برای عارفی معاصر که آرای او بنا شده بر کوهی با بیش از هزار سال پشتوانه فکری و فرهنگی است؛ آن هم نه از جریان فکری­ ای خاص، بلکه اندیشه­ ای که برای خود محدودیتی در استفاده از آیات قرآن، روایات اهل بیت(علیهم السلام)، کلام شیعه، حکمت مشائی و اشراقی و صدرایی و تصوف اسلامی در حوزه عملی و نظری نمی­ داند؛ به همین دلیل ماهیت پژوهش در چنین مواردی تاریخی است و باید از طریق جستجو در سلسله استادان و روابط فردی در این باره قضاوت نمود. استادانی که مشهور است امام خمینی از آن ها بهره­ مند بوده است عمدتاً به این دو مکتب می­ رسند و عرفان معاصر شیعه، در شاخه مدرسی و حوزوی آن، منحصر در این مکاتب است. امام خمینی(س)، از میرزا آقای ملکی تبریزی به عنوان عارف بالله یاد می کند
نحوه ارتباط امام با این دو مکتب را چگونه می توانید توضیح دهید؟  معروف­ترینِ استادان مورد توجه حضرت امام در عرفان و اخلاق عبارتند از مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی و مرحوم میرزا علی­ محمد شاه­ آبادی. البته حضرت امام از مرحوم رفیعی قزوینی و گویا میرزا علی اکبر حکمی هم بهره برده اند. مرحوم حکمی، مرحوم قزوینی و مرحوم شاه­ آبادی از تربیت شدگان حوزه حکمی تهران­ اند و مرحوم ملکی از تربیت­ شدگان طریقه اخلاقیون نجف. درباره شاگردی امام خمینی از محضر مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی نمی­ توان با قطعیت سخن گفت. گرچه بنابر مقدمه رساله لقاء الله که سید احمد فهری آن را نگاشته و در زمان حیات امام منتشر شده و حضرت امام و دفتر ایشان موضعی در برابر آن اتخاذ نکرده ­اند، امام خمینی پس از ورود به قم در درس اخلاق مرحوم ملکی تبریزی حاضر می­ شود، اما در سایر مراجعی که درباره حیات مرحوم میرزا جواد نگاشته شده نامی از حضرت امام در فهرست شاگردان ایشان نیست؛ ضمن آنکه خود امام در چند جایی که از مرحوم میرزا جواد آقا ملکی و آثار ایشان یاد می­ کند. از او با عنوان استاد خود یاد نمی­ کند؛ بلکه با عباراتی مانند «قال بعض المشایخ من ارباب السیر و السلوک» (تفسیر سوره حمد،امام خمینی(س)،ص 203) و «شیخ جلیل القدر، عارف باللَّه» ( همان ص 40) یادمی­ کند. به فرض قبول حضور مداوم امام در مجلس درس مرحوم ملکی، باید توجه داشت که مدت این حضور کمتر از سه سال بوده است؛ زیرا امام به سال 1301ق وارد قم می­شوند و مرحوم ملکی به سال 1304ق از دنیا می­روند.  ملا حسین قلی همدانی کیست؟استاد مرحوم ملکی تبریزی، آخوند ملاحسینقلی همدانی بوده است و مرحوم ملاحسینقلی همدانی از شاگردان سید علی شوشتری بوده و از طریق او با طرق معنوی متعددی اتصال می یافته است. سید علی شوشتری را نیز شاگرد فردی ناشناس به نام ملا قلی جولا، و همچنین آقا محمدرضا دزفولی که خود شاگرد صدرالدین کاشف دزفولی و صدرالدین کاشف، شاگرد آقا محمد بیدآبادی بوده، می­ دانند. شیخ  بزرگوارِ و عارف کامل: آیت الله شاه آبادیبر عکس مرحوم ملکی تبریزی، شاگردی امام در محضر مرحوم شاه­ آبادی قطعی است. امام در آثار خود از مرحوم شاه­ آبادی با احترام فراوان یاد می­ کند. شیخ بزرگوار (همان ص: 52 و 316)، شیخ عارف (همان: 141)، شیخ عارف کامل (همان: 152)، شیخ جلیل ما‏ (همان: 67)، شیخ عظیم الشأن ‏(همان: 174) و مانند آن می­ ستاید و بر استفاده از درس او تصریح دارد. مرحوم شاه­ آبادی از شاگردان حکیم بزرگ میرزا هاشم اشکوری و میرزا هاشم از شاگردان آقا محمدرضا قمشه­ ای، آقا علی مدرس زنوزی و میرزا ابوالحسن جلوه بوده و خود پس از استادانش در مدرسه سپهسالار حکمت تدریس می­ کرده است.مرحوم رفیعی که امام در حکمت از او بهره برده است نیز شاگرد میرزای اشکوری بوده است. میرزا احمد بن محمدحسن آشتیانی، سید حسین بادکوبه­ ای، شیخ محمدحسین فاضل تونی، سید محمدکاظم عصار، میرزا مهدی آشتیانی و بسیاری دیگر از شاگردان اشکوری بوده اند. استاد اصلی میرزا هاشم اشکوری در عرفانیات، آقا محمدرضا قمشه­ ای بوده است و آقا محمدرضا از شاگردان آقا سید رضی لاریجانی و او از شاگردان آخوند ملا علی نوری و او از شاگردان آقا محمد بیدآبادی است. امام خمینی(س) را می توان یکی از حکمای مکتب تهران دانست
امام خمینی (س) از کدام یک از این دو طریقه­ ای که معرفی کردید بیشتر تأثیر پذیرفته­ اند؟ اشتراکات فراوانی در کلیات میان روش سلوکی و آرای امام  با مکتب اخلاقیون وجود دارد، اما این اشتراکات به­ گونه­ ای نیستند که بتوان از تأثر امام از اخلاقیون سخن گفت؛ زیرا در روش سلوکی و بحث معرفت نفس و نفی خواطر که در مدار توجه اخلاقیون قرار دارد، امام به شیوه آنان سخن نگفته است.در مقابل شباهت معناداری میان دو اثر اصلی او در عرفان نظری، شرح دعای سحر و مصباح ­الهدایة الی الخلافة و الولایة، با آثار آقا محمدرضا قمشه­ ای وجود دارد و آرای سلوکی امام و تعلیقاتش بر شرح فصوص قیصری و مصباح­ الانس کاملاً متأثر از استادش مرحوم شاه­ آبادی است. البته در هر دو مورد امام مواجهه­ ای خلاقانه داشته و آثار سلف خود را در محتوا، حجم و روش بحث توسعه داده است. در حقیقت بررسی تطبیقی آرای امام و اخلاقیون نشان با آن تردیدی که نسبت به بهره­ مندی امام از مرحوم ملکی مطرح کردم، جدی ­تر می­ کند. البته استشهاد امام به آثار میرزا جواد آقای ملکی تبریزی و توصیه بر خواندن آن آثار نشان می­ دهد که امام با طریقه اخلاقیون و آموزه­ های آنان آشنا بوده است. ضمن آنکه نباید از تأثیرات غیر مستقیم اخلاقیون بر آرای امام غافل بود. در مقابل تأثر امام از حکمای تهران به اندازه­ ای پررنگ است که می­ توان ایشان را یکی از افراد این مکتب تلقی کرد. عشق، اساسی ترین وِیژگی فطرت/تاثرات امام خمینی از مکتب تهران
این تأثیرات در چه ابعادی است؟ در چهار بعد سلوک عملی، مباحث عرفان نظری، رویکرد اجتماعی و ادبیات عرفانی تأثر امام از حکمای تهران به ویژه مرحوم شاه­ آبادی آشکار است.در مسئله سلوک عملی و تبیین روش سیر الی­ الله، امام تابع مرحوم شاه­ آبادی است و در تبیین خود به عشق به عنوان اساسی­ ترین ویژگی فطرت توجه می­ کند و با توجه به تعلق این عشق به خود و دنیا و در نتیجه پدید آمدن رذایل اخلاقی و معاصی بر تغییر جهت این عشق از خود و دنیا به حق با تکیه بر ریاضت در دو عرصه اخلاق و عبودیت تأکید می­ کند.به این ترتیب امام، چنانکه پیش از این بدان اشاره شد، مانند استادش سلوک را متوجه کردن عشق فطری به حق از طریق ریاضت در عبودیت، در دو ساحت ترک معاصی و اتیان طاعات و اخلاق، می ­داند. در عرفان نظری شباهت معناداری میان دو اثر اصلی امام، مصباح الهدایة... و شرح دعای سحر، با آثار استاد استادان مکتب تهران در عرفانیات، یعنی آقا محمدرضا قمشه­ ای وجود دارد و به نظر می­ رسد امام ضمن استفاده کلی از آرای آقا محمدرضا، نظرات او را توسعه داده و در مواردی ویرایش و اصلاح نموده است.همچنین آرای امام در تعلیقات شرح فصوص و مصباح­ الانس کاملاً متأثر از مباحثات او و استادش مرحوم شاه­ آبادی است اگرچه او به نظرات استادش تعبد ندارد و در مواردی آن را نقد و اصلاح یا تکمیل می­ کند.در مسئله حضور اجتماعی سالک نیز امام کاملاً از استادش مرحوم شاه­ آبادی تأثیر پذیرفته است و به یک بیان حرکت او در مبارزه با حکومت پهلوی در امتداد حرکت استادش قرار دارد. در شعر و ادبیات عرفانی نیز امام مانند غالب استادان مکتب حکمی و عرفانی تهران بخت خویش را در این زمینه آزموده است و مضامین مشترک فراوان در اشعار بزرگان این مکتب می­ توان یافت. اختلاف روش امام با مکتب اخلاقیون نجف
درباره اختلاف امام و اخلاقیون وضعیت چگونه است؟ در روش سلوکی تفاوتی مشاهده می­ شود که نشان می­ دهد تأثر حضرت امام از مکتب اخلاقیون تام و تمام نبوده است. همین امر این ایده را پدید می­ آورد که آن شباهت­ ها از جنس شباهت­ های کلی میان طرق عرفانی برآمده از حوزه­ های علمیه شیعه باشد و مستقیماً بر تأثر حضرت امام دلالت نکند. نقد قشری­گری و صوفی­گری که متضمن نقد نوعی خاص از نگاه به دین و نوعی خاص از نگاه به عرفان است، اصلی­ ترین شباهت عرفان امام و طریقه اخلاقیون است. شباهت اساسی دیگر محوریت عبودیت و محبت در سلوک الی­ الله است، البته با این توضیح که محبت مورد نظر امام همان گرایش فطری انسان به خود و دوست داشتن اموری است که موجب کمال و بقای او می­ شود؛ در حالی­که محبت اخلاقیون بیشتر بر شوق سالکانه برای مصاحبت خالصانه با حق نظر دارد.نقطه اشتراک سوم در اهمیت دادن به اخلاق و آراستگی به فضایل در سلوک است. توجه به امتزاج سلوک عرفانی و آراستگی­های اخلاقی در آثار امام و اهمیت اخلاق به عنوان مقدمه سلوک در آثار اخلاقیون نیز یکی از نقاط اشتراک است. با این همه اختلاف امام و اخلاقیون در روش حصول فضایل و سیر الی­ الله به اندازه­ ای مهم می­ نماید که می­ توان با عنایت بدان، از تأثیر اندک اخلاقیون بر آرای عرفانی امام سخن گفت.اخلاقیون بیشتر بر معرفت نفس و رسیدن به آن از طریق نفی خواطر سخن می­ گویند؛ در حالی­ که امام بیشتر بر عبادت و ریاضت تأکید دارد  و به نفی خواطر تحت عنوان حضور قلب در عبادات می­ پردازد و حتی روشش برای حصول حضور قلب با آن چه اخلاقیون برای رسیدن به نفی خواطر ترسیم می­ کنند متفاوت است. به عقیده من آن اشتراکات کلی نمی­ تواند نشانه تأثیر اخلاقیون بر آرای امام باشد؛ زیرا غالب مکاتب عرفانی­ که خود را مقید به شریعت معرفی می­ کنند در آن موارد اشتراک دارند؛ اما این اختلاف در روش سلوکی و تأکید و عدم پرداختن به معرفت نفس و نفی خواطر به شیوه اخلاقیون، به­ خوبی عدم تأثیر را نشان می­ دهد. اصلاح خود، مقدمه ی اصلاح جامعهعلاوه بر روش سلوکی نکته دیگری که توجه بدان ضروری است شباهت آرای امام خمینی­ و اخلاقیون برای حضور در عرصه­ های اجتماعی است. هم به عقیده امام و هم به عقیده اخلاقیون اصلاح خود مقدمه اصلاح جامعه است و فرد باید از اعمالی که منجر به اصلاح جامعه و افساد خود می­ شود بپرهیزد. سیره عملی اخلاقیون نیز نشان می­ دهد که آنان نیز مانند امام هرگز از حضور در عرصه­­ های عمومی غافل نبوده ­اند. برخی از عرصه­ های حضور اجتماعی اخلاقیون عبارت است از کوشش برای اصلاح اخلاقی و معنوی جامعه و حوزه­ های علمیه، مبارزه با ماتریالیسم و الحاد، معرفی تشیع به دنیای غرب، مبارزه با استعمار، مبارزه در جریان مشروطه­ خواهی و همنوایی با امام خمینی در مبارزه با استبداد پهلوی و پس از انقلاب همراهی با امام در عرصه­ های گوناگون.

. انتهای پیام /*