خرداد ماه 1390
2011 May

  بازگشت به پرتال گاهنامه شماره 9
 
 





تبیین سیره حضرت زهرا (س) در کلام امام خمينى(ره)

دكتر طوبى كرمانى

چه نيازى بود

سزاست براى درك هرچه بيشتر و بهتر عظمت وجودى زهراى مرضيه ـ سلام‏اللّه‏عليها ـ و شناخت بزرگى روح و انديشۀ آن بانوى بزرگوار و اينكه در چه زمان و مكانىپا به عرصۀ وجود گذارد، نگاهى هرچند كوتاه و گذرا بيفكنيم بر پيشينۀ اجتماعى ـفرهنگى جامعۀ اسلامى خصوصاً شبه جزيرۀ عربستان؛ و تا آنجا كه در پرتو شعاعهاىروشنگر تاريخ قابل دسترسى است بررسى نماييم كه ايشان به عنوان يك مصلح بزرگ دينى، اجتماعى، فرهنگى چگونه در كنار پدر و همسر گرانقدرش گام در شاهراهانديشۀ بشريت نهاد؛ تا شايد با به يادآورى آنچه دوران جاهليتش مى‏خوانند و آنچهاز نجات‏بخشى اسلامى مى‏سرايند بتوان به معيار و محكى ارزنده براى تشخيص پايگاه ارزشى زنان به عنوان بخشى از پيكرۀ عظيم انسانيت دست يافت؛ نقش حضرتفاطمه‏زهرا در پاسخگويى به نيازهاى مبرم و فورى جامعه‏اى درحال گذر از يك محيطسنتى، مردسالار و ماديگرا به يك فضاى دينى و تقواگرا.

حضرت امام در بخشى از سخنان خود در پيامى به مناسبت روز زن خطاب بهبانوان مى‏فرمايند:

« مع الاسف زن در دو مرحله مظلوم بوده است: يكى در جاهليت، در جاهليت،زن مظلوم بود و اسلام منت گذاشت بر انسان، زن را از آن مظلوميتى كه در جاهليتداشت بيرون كشيد. مرحلۀ جاهليت مرحله‏اى بود كه زن را مثل حيوانات بلكه پايين‏تراز اومي شمردند، زن در جاهليت مظلوم بود. اسلام زن را از آن لجنزار جاهليت بيرون كشيد...»[1]

آنچه هميشه به عنوان يك لكۀ ننگ و نقطه‏اى سياه در صفحات پرحادثه تاريخبشريت باقى مانده و هيچ‏گاه از ذهن و ضمير و حافظۀ انسانها پاك نخواهد شد، ستمهاو بيدادهايى است كه از جانب عده‏اى انگشت‏شمار از زورمندان و زرمداران نسبت به گروه بيشمارى از طبقات ضعيف و رنجديده وارد مى‏شد. در اين ميان مظلومتر وبى‏پناهتر از همه زنان بودند كه چه در ميان ثروتمندان و چه در ميان فقرا و نيازمندان همواره مورد تعدى، ظلم و اجحاف واقع شده و از حقوق طبيعى و الهى خود به عنوانيك انسان در كنار ديگر انسانها محروم شده‏اند. نمونۀ بارز اين محروميتها را درتواريخ عرب جاهلى مى‏خوانيم. آنجا كه به قدرى ارزش و منزلت زن سقوط مى‏كند كهبه عنوان كالايى جهت تجارت و سوداندوزى مورد بهره‏بردارى سوء واقع مى‏شود و مردان طبق قانون مساعات [2] در دورۀ جاهليت حق كسب درآمد از طريق واگذارى به اصطلاح كنيزان تحت سرپرستى خود به مردان ديگر و دريافت مبلغى به عنوان دستمزد راداشتند؛ و پليدتر آنكه فرزندانى را كه از اين راه نصيب آن زنان مى‏شد به عنوان ملك وبهره و بندۀ خود مى‏فروختند يا به كارهاى مختلف مى‏گماردند.

تعبير حضرت امام در سقوط منزلت زنان در جاهليت تا مرز حيوانيت و پست‏تر ازآن، مبيّن اين واقعيت تلخ و گزنده است كه زن را چون حيوانى مى‏دانستند كه بهصورت انسان درآمده، فقط براى كسب لذت مردان؛ بهره‏اى از او نيست جز ننگ وبى‏آبرويى و انتظارى از او نيست جز زادن مردان دلير براى قبيله. آنان زن را پستمى‏داشتند چنانكه حتى حق انتخاب همسر نيز برايش قايل نبودند و مرد مى‏توانستدختر يا يكى از زنان خود را در مقابل دختر يا يكى از زنان مرد ديگرى با وى معاوضهكند بدون اينكه مهر و كابينى در ميان باشد؛[3] و اگر چنانچه همسر زنى مى‏مرد، زن به پسر بزرگ آن مرد به ارث مى‏رسيد. حق ازدواج و قيمومت آن زن پس از مرگ شوهر با آن مردبود مگر اينكه زن بتواند با پرداخت مبلغى كه مورد رضايت آنان بود، آزادى خود را بازخريدكند. [4] دراين ميان زنان و دختران هم از ارث محروم بودند، چرا كه ارث پدر به افرادى تعلق مى‏گرفت كه جاى او را در جنگها و درگيريهاى قبيله‏اى پر كنند، چرا كه براى عرب،قبيله حكم همه چيز را داشت و عرب بدون قبيله مساوى هيچ بود و بايد از بينمى‏رفت؛ و آنچه براى يك قبيله در آن زمان مهم بود نيروى تازه نفس، قوى و زورمند وشجاع بود كه از جان و مال و كيان قبيله دفاع كند؛ و در اين ميان زن هيچ نبود جز مايۀشرمندگى، چرا كه اگر در اين زدوخوردها به دست دشمن مى‏افتاد لكۀ ننگ و داغسياهى بود بر دامن طايفه‏اش. بنابراين، براى پيشگيرى از وقوع چنين خفتى همان بهكه وى را زنده به‏گور مى‏كردند تا دامن شرافت و حيثيت مردان قبيله از هرگونه شائبۀآلودگى مبرا باشد! چنانكه در قرآن‏مجيد هم به اين طرز تفكر زشت و نفرت‏انگيزاعراب جاهلى اشاره مى‏كند [5] ، و در سورۀ تكوير از زبان آن دخترك بيگناه مى‏پرسد: «واذا الموؤدةُ سُئلَت بِأى ذنبٍ قُتلتْ؟»

ظهور اسلام و نياز به الگوى عملى زن مسلمان

با ظهور اسلام و مطرح شدن باورها، اعتقادات و ايده‏هاى جديد كه به تبع اين، دين نودر جامعۀ عرب بروز كرد و با مطرح شدن رسول‏اكرم به عنوان الگو و اسوۀ حسنه براىعموم مسلمانان، نياز به روشن شدن موضع اين دين جديد در رابطه با موقعيت، حقوق ومقام زن بيش از پيش احساس مى‏شد. چه حتى با وجود آيات و دستورالعملهاى صريحاسلام در مورد دفاع از حقوق انسانى و منافع بشرى زن، وى همچنان از داشتن پايگاهى ثابت و پشتوانه‏اى عميق و ريشه‏دار در تفكرات و عملكردهاى اعراب مسلمان محرومبود. در اين ميان روشهاى برخورد و شيوه‏هاى عملى ايجاد رابطۀ رسول‏اكرم ـ صلواتاللّه‏ عليه ـ با زنان خود خصوصاً دختر بزرگوارشان مورد توجه قرار گرفت. ايشان كهكمبود و خلأ وجودى يك الگوى به تمام معنا اسلامى را در ميان زنان تازه مسلمانشده احساس مى‏كردند، با تمام توان، همت خود را معطوف تربيت انسانى و اسلامىدختران و زنان بيت خويش كرده و در اين راه دست‏پروردگانى بس شايسته تقديماسلام و جامعۀ مسلمين كردند و فاطمه‏زهرا ـ سلام اللّه‏ عليها ـ دخت گرامى پيامبراكرم ـصلوات اللّه‏ عليه ـ سيده و سرور تمام اين بانوان شايسته بود. چنانكه در روايتى ازابن‏عباس از قول رسول گرامي اسلام آمده است:

«دخترم فاطمه سالار زنان با ايمان امت من و رهبر آنان به سوى بهشت است؛بدرستى‏كه او بانوى بانوان جهان است. عرض شد يا رسول‏اللّه‏ آيا بانوى بانوان در زمانخودش؟ پيامبر فرمود: سيدۀ زنان در زمان خودش مريم بنت عمران بود، ولى دخترمفاطمه بانوى بانوان جهان و سرور زنان عالم از اولين و آخرين است.» [6]

اين بيان شيوا و اين ستايش بى‏همتا از زبان فردى كه خود سيدالمرسلين و سرورانبياى پيش از خود است و در چنان جامعه‏اى كه زن از داشتن كمترين حقوق انسانىخود بى‏بهره است نسبت به دخترى نوجوان كه به خصايل والاى انسانى آراسته استبسيار قابل تأمل و درخور تحسين مى‏باشد. پيامبراكرم ـ صلوات اللّه‏ عليه ـ خلأ وجودچنين انديشه و احترامى را نسبت به زنان و حقوق آنها با تأسيس يك خانوادۀ كوچكاما بس گرامى، با پيوند زدن دو سرچشمه پاكى و عفت، على ـ عليه السلام ـ و فاطمه ـ سلام اللّه‏
عليها ـ پر مى‏كند و به اين ترتيب فاطمه تا در خانۀ پدر بود، يار و ياور و غمخوار پدر وتنها پشتوانۀ نيرومند او در منزل پس از درگذشت خديجۀ كبرى، خصوصاً در دورۀهجرت به مدينه؛ و الگوى مناسبى براى دختران مسلمان و اينك با ازدواج و تشكيلخانواده و همراهى برادر رسالت و امير مسلمانان پس از رحلت رسول‏اكرم ـ صلوات اللّه‏عليه ـ ركن ركين مقام رفيع ولايت بود.
[7] آنچه در گفتار و اعمال رسول خدا ـ صلوات اللّه‏ عليه ـ نسبت به حضرت فاطمه‏زهرا ـ سلام اللّه‏ عليها ـ مشهور و قابل تأمل است،همگى مملو از احترام، تحسين و بزرگداشت مقام آن بانوى ارجمند و تكريمشخصيت ايشان، نه صرفاً به عنوان دختر رسول‏اللّه‏ ـ صلوات اللّه‏ عليه ـ بلكه به واسطۀبرجستگى و علو شأن انسانى و اسلامى آن حضرت است. در اين مورد حديث زير،شايستۀ بررسى است كه پيامبراكرم ـ صلوات اللّه‏ عليه ـ فرمود:

«يا على انى يقد اوصيت فاطمة ابنتى باشياء وامرتها ان تلقيها اليك فاتقدها فهىصادقة الصدوقة».[8]

در ستايش از جايگاه و پايگاه فاطمه‏زهرا ـ سلام اللّه‏ عليها ـ در ميان ساير انسانهاهمين بس كه آيات تطهير، هل اتى و حديث عظيم ثقلين در شأن او و خاندان وفرزندان‏او نازل و بيان شده است. چنانكه در روايت زير از پيامبراكرم ـ صلوات‏اللّه‏ عليه‏ـ

آمده است:

«هولاء وفاطمة وهى الزهرة عترتى واهل بيتى هم مع القرآن لا يفترقان حتى يرداعلىّ الحوض».[9]

اين چنين مقام و شأن رفيعى براى يك زن آن هم، زمانى كه هنوز در ذهن و ضميرجامعۀ نوپاى اسلامى، سنتهاى ديرپاى جاهلى زنده بود، بسيار تحسين‏برانگيز وشايستۀ تقدير است؛ چنان كه در فرازهايى از سخنان حضرت امام به چنين مطلبىتصريح مى‏شود كه:

«اسلام زنها را نجات داده است از آن چيزهايى كه در جاهليت بود؛ آنقدرى كهاسلام به زن خدمت كرده ، خدا مى‏داند به مرد خدمت نكرده ، ... شمانمى‏دانيد كه در جاهليت زن چه بوده و در اسلام چه شده. اسلام به زن خدمتىكرده است كه در تاريخ همچو سابقه‏اى ندارد... .» [10]

زهرا سرچشمۀ پاك جويبار امامت

صديقۀ كبرى ـ سلام اللّه‏ عليها ـ در تمام شئون انسانى و الهى خويش الگو و راهبر نهتنها زنان بلكه تمام انسانهاى آزاده‏اى هستند كه جز زلال حقيقت، كام تشنۀ آنها راسيراب نخواهد كرد. زهراى مرضيه ـ سلام اللّه‏ عليها ـ در زهد، صبر، ايثار، شجاعت،

اخلاص و صداقت و هزاران خصلت انسانى ديگر نمونه، سرمشق و راهبرى بى‏نظيراست؛ چنانكه جز اين فضايل و فضايلى هم‏شأن آن، لازمه امامت نيست. «زهرا خوديك امام است.... يك تيپ ايده‏آل براى زن، يك اسوه، يك شاهد براى هر زنى كهمى‏خواهد شدن خويش را انتخاب كند» [11] به اين ترتيب عمل، فكر و حتى وجود زهرامعيار، ملاك و ميزانى بس دقيق و متقن براى تمام انسانهاى مؤمن است. عمل وى چهالهى، چه انسانى ميزان سنجش اعمال سايرين است و همه بايد به او اقتدا كنند. اوولية اللّه‏ [12] است و معصومه، لذاست كه مبدأ تمام خيرات و بركات است و اين است كهحضرت امام مى‏فرمايند:

او «در حجره‏اى كوچك و محقر انسانهايى تربيت كرد كه نورشان از بسيطخاك تا آن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلى مى‏درخشد ، صلوات وسلام خداوند تعالى بر اين حجرۀ محقرى كه جلوه‏گاه نور عظمت الهى و پرورشگاهزبدگان اولاد آدم است.»[13]

زهرا ـ سلام‏اللّه‏ عليها ـ با داشتن چنان اوصاف و ويژگيهايى قطعاً تنها زنى است كهشايستگى و توان به دوش گرفتن چنان مسئوليت عظيمى را دارد. حضرت امام درفرازى از سخنان خود براى روز زن دربارۀ وظيفۀ خطير تربيت و اصلاح يك جامعه كهبه عهدۀ زن است مى‏فرمايند:

«زن مربى جامعه است، از دامن زن انسانها پيدا مى‏شوند. مرحلۀ اول مرد و زن صحيح از دامن زن است. مربى انسانها زن است. سعادت و شقاوت كشورها بسته بهوجود زن است، زن با تربيت صحيح خودش انسان درست مى‏كند و... مبدأ همهسعادتها از دامن زن بلند مى‏شود ... زن مبدأ همه خيرات است.» [14] و يا «زن يكتا موجودى است كه مى‏تواند از دامن خود افرادى به جامعه تحويل دهد كه از بركاتشانيك جامعه بلكه جامعه‏ها به استقامت و ارزشهاى والاى انسانى كشيده شوند...» [15]

و فاطمه ـ سلام اللّه‏ عليها ـ چنانكه در سراسر زندگى كوتاه و پرمخاطرۀ وى مى‏بينيمالگوى ايستادگى، صبر، مقاومت در برابر شدايد و سختيهاى زندگى بود. او دسترنجزحمات پيامبر گرامى اسلام و تربيت شدۀ دلير زنى چون خديجۀ كبرى ـ سلام اللّه‏عليها ـ بود كه توانست مردانى چون امام حسن‏مجتبى ـ عليه السلام ـ و سيدالشهداءـ عليه السلام‏ـ و زنى مبارز، مجاهد و خستگى‏ناپذير چون زينب‏كبرى ـ سلام‏اللّه‏ عليها ـرا به جامعۀ اسلامى تحويل دهد و چنان نسلى بيافريند كه همواره كاخهاى افراشتۀستم از بيم نهيب رعدآساى كلامشان و عظمت نگاه نافذشان در لرزش و خوف باشند.

خصايص زهرا ـ سلام اللّه‏ عليها ـ از ديدگاه امام ـ رضوان اللّه‏ تعالى عليه ـ

مطابق بينش قرآنى انسان داراى دو بعد متضاد فطرى است. بعد الهى ـ انسانى وتمايلات مثبت و كمالات ارزندۀ روحانى كه با تربيت نفس، مراقبه، مجاهده و محاسبهمى‏توان بدان دست يافت كه مصداق آن آيۀ «انى جاعلٌ فى الارض خليفة». [16] است. به اين ترتيب اين شأن مخصوص انسان كامل و خليفة اللّه‏ فى الارض مى‏باشد و بُعدديگر، بُعد حيوانى و گاهى پست‏تر از حيوانات است كه ناظر بر آيۀ شريفۀ: «اولئككالانعام بل هم اضل» [17] است. اين دو بُعد روحانى، در بر گيرندۀ تمام ابناى بشر است؛ چنانكه در پيمان جاودانى كه حق تعالى از انسانها گرفت خطاب به همۀ انسانها فرمود:!الست بربكم».[18] كه خطاب به فرزندان آدم است، نه مردان يا پسران آدم فقط؛ و آنجا كه صحبت از فضايل و مناقب يا شرارتها و زشتيهاى انسانهاست، چنانكه از خطابقرآن‏كريم برمى‏آيد، تقسيم‏بردار نيست و همگى انسانها جوابگو خواهند بود. «منعمل صالحاً من ذكر او انثى وهو مؤمن فلنحيينه حياة طيبة». [19]

در اصول كافى، جلد 1 ذيل آيۀ شريفۀ «وللّه‏ الاسماءُ الحسنى فادعوه بها»[20] امام جعفرالصادق ـ عليه السلام ـ مى‏فرمايند «نحن واللّه‏ الاسماء الحسنى»[21] آنچه از اين حديث گرانقدر برمى‏آيد اين است كه انسان كامل مظهر اسماى حسناى حق تعالىاست و آيينه‏اى است شفاف و زلال براى برتافتن جمال حضرت احديت؛ و اينكه ائمۀمعصومين ـ سلام‏اللّه‏ عليهم اجمعين ـ مصداق بارز انسان كامل و اسماى حسناى حضرتحقند و حضرت صديقۀ كبرى ـ سلام اللّه‏ عليها ـ محور اين كانون است. چنانكهخشنودى او خشنودى رسول ـ صلوات اللّه‏ عليه ـ و خشنودى رسول ـ صلوات اللّه‏ عليه ـ

خشنودى خداوند است و اين مطلب در گفتار امام جلوه‏اى بس گيرا و درخشنده دارد.

«[فاطمه زهرا ـ سلام اللّه‏ عليها ـ] عنصر تابناكى كه زيربناى فضيلتهاى انسانى وارزشهاى والاى خليفة‏اللّه‏ در جهان است.» [22]

كمالات انسانى

«تمام ابعادى كه براى زن متصور است و براى يك انسان متصور است در فاطمهزهرا ـ سلام‏اللّه‏ عليها ـ جلوه كرده و بوده است. يك زن معمولى نبوده است، يك زنروحانى، يك زن ملكوتى، يك انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخۀ انسانيت، تمامحقيقت زن، تمام حقيقت انسان، او زن معمولى نيست او موجود ملكوتى است كه درعالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلكه موجود الهى جبروتى در صورت يك زنظاهر شده است ... تمام هويتهاى كمالى كه در انسان متصور است و در زن تصور دارد،تمام در اين زن است». [23]

آرى! وجود زهرا ـ سلام اللّه‏ عليها ـ از بُعد انسانى نمايانگر وجود انسان كامل است.انسانى كه به تمام معنا اسلام از بشريت تقاضا دارد و آنچه بدان مى‏انديشد. در نموداركلام امام، زهرا ـ سلام اللّه‏ عليها ـ زيربناى فضيلتهاى انسانى، ما در تمام نيكيها وخوبيهاى بشرى است؛ او اساس زيبايى است. چنانكه او را از ساير زنان، بلكه از سايرانسانها متمايز كرده، به او جلوه‏اى مافوق انسانى و ملكوتى مى‏بخشد. در سراسرزندگى كوتاه ولى با عظمت و درس‏آموز اين بانوى فداكار اسلام به راحتى مى‏شود هزاران

خصلت ارزنده و زيباى انسانى را ديد كه چون دانه‏هاى درخشان مرواريد بر صفحاتسياه تاريخ مى‏درخشد. زهرا ـ سلام اللّه‏ عليها ـ سرچشمۀ حيا، عفت، قناعت،بخشش، بزرگوارى، صدق، صفا و تعهد فردى و اجتماعى است.

اباسعيد خدرى روايت مى‏كند كه روزى اميرالمؤمنين به حضرت زهرا فرمود: اىفاطمه هيچ چيز هست كه با آن چاشت كنيم؟ حضرت زهرا فرمود: به خداى كه اكرامنمود پدر مرا به نبوت، و تو را به وصيت، امروز نزد من چيزى نيست كه با آن چاشتتوان كرد و دو روز پيش از اين نيز؛ مگر اندك چيزى كه خود نمى‏خوردم و به اين دوپسر حسن و حسين ايثار مى‏نمودم. حضرت فرمود: اى فاطمه چرا اعلام نمى‏كنى بهمن كه براى شما طلب كرده، بياورم؟ حضرت زهرا گفت: «يا اباالحسن مرا از خداىخود شرم مى‏آيد كه تكليف كنى تو نفس خود را به چيزى كه بر آن قادر نباشى».[24]

حضرت فاطمه‏زهرا همان‏گونه كه خويش عمل مى‏نمود، عفت و پاكدامنى يك زنمسلمان را ارزنده‏ترين و مهمترين زينت يك زن مى‏دانست. چنانكه در جواب سؤالىكه حضرت رسول‏اكرم از صحابه كرد كه بهترين چيز براى يك زن چيست؟ و ايشانپاسخ را نمى‏دانستند، فرمودند: «خيرٌ للنساء ان لا يرين الرجال ولا يراهن الرجال» ودر جواب ايشان پيامبراكرم فرمودند: انّ فاطمه بضعة منى. [25]

صديقۀ كبرى سرمشق قناعت، صبر و بلندنظرى بود. چنانكه بارها صحابه ازشدت كار ايشان در منزل و نبودن فردى براى كمك رساندن به حضرت، اندوهگين شده،خود به كمك آن حضرت مى‏شتافتند؛ و هيچ‏گاه صحبتى حاكى از ناراحتى و خستگى از

ايشان نمى‏شنيدند. دستان تاول‏زده و پاهاى خسته و بدن دردناك ايشان تمام سختيهارا با ذكر تسبيحات خاص آن حضرت از ياد مى‏برد؛ و در محضر حق تعالى جز با شورو شوق عبادت و بندگى حاضر نمى‏شد.

حضرت با وجود تمام كمبودهاى مادى و رفاهى در زندگى، هرگز خصلتبخشندگى و گشاده‏دستى را ـ كه از خصلتهاى اولياى خداوند است ـ ترك نكردند.چنانكه در شب مبارك عروسى خويش تنها دارايى و نشان از آغاز زندگى جديد، يعنىپيراهن نوى خود را به فقير بخشيدند و به همان لباس كهنه بسنده كردند.[26] بعدها سهروزى را كه به علت نذر سلامتى فرزندان بيمار خود روزه گرفته بودند، بدون غذا افطاركردند و هر سه شب غذاى خود و خانواده را به يتيم، فقير و اسير دادند[27] و چنان اين از خودگذشتگى و بذل و احسان، نمونه و يگانه بود كه سورۀ مباركۀ هل اتى در شأنزهراى مرضيه و خانوادۀ گرانقدرش نازل شد.

در صدق و راستگويى چنان زبانزد عموم بود كه در روايتى كه حاكم در«المستدرك» و ابونعيم در «حلية‏الاوليا» و ديگران به سند خود از عايشه همسر رسولخدا نقل كرده‏اند، آمده است: «ما رايتُ اصدق من فاطمه غير ابيها»[28] چنانكه القاب: صادقه، صديقه والصدّوقة در باب همين خصلت زيبا و انسانى به ايشان داده شدهاست.

اما آنچه زهراى بزرگوار را از ساير زنان هم‏عصر و دورۀ خود و ساير زنانى كه خود را به گونه‏اى منتسب به او كرده ولى از تعهد اجتماعى وى بيخبرند متمايز مى‏كند، اهميت

داشتن مسائل اجتماعى و امور عامۀ مسلمين نزد او بود. چنانكه گاه زهرا را همدوشپدر و همسر بزرگوارش در صحنه‏هاى مختلف اجتماعى مى‏بينيم بى‏آنكه كوچكترينگردى از آلودگى بر دامن سپيد عفت و تقواى او بنشيند. چنانكه آورده‏اند در غزوۀاحد چهارده زن ازجمله فاطمه ـ عليهاالسلام ـ حضور داشتند كه آب و غذا بر پشتخود حمل مى‏كردند و مجروحين تشنه را آب داده به مداواى آنان مى‏پرداختند؛ [29] و در روايتى آمده است كه در جنگ احد چون چشم فاطمه ـ سلام‏اللّه‏ عليهاـ بر پدر افتادبشتافت و زخم او را شستشو داد و على ـ عليه السلام ـ نيز در سپر خود آب مى‏آورد.فاطمه ـ سلام‏اللّه‏ عليها ـ حصيرى را بسوزاند و از خاكستر آن بر زخم پدر ريخت تاخون باز ايستاد. [30]

معنويات و جلوه‏هاى ملكوتى

حضرت امام در مورد بعد روحانى حضرت زهرا ـ سلام‏اللّه‏ عليها ـ مى‏فرمايد:

«از براى زن ابعاد مختلفه است، چنانچه براى مرد و براى انسان. اين ورق صورتطبيعى نازلترين مرتبۀ انسان است و نازلترين مرتبۀ زن است و نازلترين مرتبۀ مرداست؛ لكن از همين مرتبۀ نازل حركت به سوى كمال است. انسان موجود متحركاست از مرتبه طبيعت تا مرتبه غيب تا فنا در الوهيت. براى صديقۀ طاهره اين مسائل، اين معانى حاصل است. از مرتبۀ طبيعت شروع كرده است؛ حركت كرده است، حركت معنوى،با قدرت الهى، با دست غيبى، با تربيت رسول‏اللّه‏ (صلي الله عليه و آله و سلم) مراحل را طى كرده است تا رسيدهاست به مرتبه‏اى كه دست همه از او كوتاه است». [31]

آنچه در اين فراز از سخنان پرمعنا و دلنشين حضرت امام قابل تأمل است، نظرگاهخاص ايشان در مورد تساوى استعدادهاى زن و مرد در دستيابى به صفات فاضله ومقامات بلند معنوى است. براساس چنين ديدگاهى تقسيم‏بندى انسانها به دو دستۀزن و مرد، مذكر و مؤنث نمايندۀ نازلترين و پست‏ترين نوع نگاه به جامعۀ بشرى استو در مقابل با يك نگاه ارزشى و اصول‏گرا انسانها همه فرزندان آدمند و بالقوه داراىشأن خليفة اللّه‏ى و آنچه در اين ميان آنها را از هم متمايز مى‏كند ميزان تلاش، كوششو مجاهدتى است كه هريك از آنها در راه بارور كردن استعدادهاى فطرى و بالقوه ورسيدن به كمال مطلوب صرف مى‏كنند و در اين بين، تقسيم‏بندى انسانها به زن و مردبراساس ساختمان جسمانى آنها معقول به نظر نمى‏رسد؛ زيرا آنچه در رهگذر سير وسلوك عرفانى، فلسفى و علمى نصيب انسانها مى‏شود بهرۀ روح است نه بهرۀ جسم.چنانچه هيچ‏كدام از اوصاف سعادت، شقاوت، فضيلت، رذيلت، حق، باطل و... برموصوف بدن حمل نمى‏شود؛ بلكه محمل اين صفات روح و جان انسانهاست.

لذاست كه حضرت امام زن را نيز در بُعد انسانيت و مراتب معنوى مى‏داند كهمى‏تواند از همان مرتبۀ نازل وجودى خود به سوى مقصد كمال حركت كند. در اينميان انسان كه به منتها درجۀ انسانيت خويش صعود كرده و انسان كامل لقب گرفته بالفعل واجد شأن خليفة اللهى است؛ و چون خلافت خداوند از نوع غيبت و گماردن فردىبه جانشينى دورۀ غيبت نيست، بلكه به مقام خلافت او رسيدن به معنى چون او شاهد و

حاضر بودن در همه وقت و همه جاست؛ بنابراين «انسان كامل آيت كبراى حقاست» [32] و مظهر اسماى الهى و اينجاست كه حضرت امير ـ عليه السلام ـ مى‏فرمايند:«وما للّه‏ اية اكبرمنى»؛[33] و چون ائمه‏اطهار ـ عليه السلام ـ «كلهم من نور واحد» پسهمگى مصداق آن كلام مولا على ـ عليه السلام ـ قرار مى‏گيرند؛ [34] و در اين ميان زهراى مرضيه نيز قطعاً داراى چنين مقامى است. اينجاست كه حضرت امام با لحنىبس شيوا و گويا مى‏فرمايند: «براى صديقۀ طاهره اين معانى حاصل است» از جملهفضايل و مكارمى كه حضرت صديقۀ كبرى (س) طى سير و سلوك توحيدى ـ عرفانىخويش بدان دست يافت، طهارت ابدى وجود مبارك و ملكوتى ايشان از هر آلودگى وآلايش بود. چنانچه جناب طبرسى ـ عليه الرحمه ـ مى‏فرمايند:

استدلال بر عصمت حضرت زهرا آيۀ تطهير است؛ زيرا كه عموم ملت اسلام اتفاقكرده‏اند بر اينكه مقصود از اهل بيت در آيۀ شريفۀ خاندان پيغمبر ـ صلوات اللّه‏ عليه ـهستند؛ و در روايت از طرق شيعه و سنى رسيده است كه اين آيه مخصوص على ـ عليهالسلام ـ، فاطمه ـ سلام اللّه‏ عليها ـ، حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ مى‏باشد؛ و اينكهحضرت رسول آنها را در زير عباى خبيرى جمع فرموده و سپس فرمود: «خداوندا اينچند نفر كه اكنون در زير عبا اجتماع كرده‏اند خاندان من هستند؛ اينك كثافت و پليدىرا از اينان رفع كن و آنها را پاك و پاكيزه قرار ده».[35]


به اين ترتيب به نقل از علامۀ امينى «اگر جز آيۀ تطهير منقبت ديگرى در شأنزهراى اطهر نبوده همين آيه، برهانى است كافى؛ و نشانگر اينكه حضرت صديقه،معصومه است و عصمت از شئون و مناصب ولايت است و ما، غير ولى كه معصومباشد سراغ نداريم. از ابتداى خلقت آدم تا آخر، هركسى كه معصوم است ولى است ياپيغمبر است يا امام است، يا صديق است كه حضرت صديقه ـ سلام‏اللّه‏ عليها ـ نيز يكىاز آنهاست». [36]

از ديگر فضايل و مناقب حضرت صديقۀ كبرى در باب عصمت ـ كه از علماى بزرگشيعه نقل شده ـ عبارت مشهور پيامبر بزرگ اسلام در مدح و منقبت ايشان است،چنانكه فرموده‏اند: فاطمه پارۀ تن من است، مرا آزرده خواهد كرد كسى كه وى رابيازارد؛ و نيز فرمود: «كسى كه فاطمه را اذيت كند مرا اذيت كرده و هركه مرا اذيت كندخداوند را اذيت كرده»؛ و نيز فرمود: «خداوند هنگام خشم فاطمه خشمگين مى‏گرددو در هنگام خشنودى او خشنود است»؛ و اگر چنانچه فاطمه معصومه نباشد نبايداذيت‏كنندگان او در هر حال مانند اذيت‏كنندگان پيغمبر باشند. [37]

از فضايل مهم حضرت زهرا محدثه بودن و سخن گفتن ملائكه با ايشان است.چنانكه حضرت صادق ـ عليه السلام ـ مى‏فرمايند: «فاطمه بنت رسول‏اللّه‏ ـ صلوات اللّه‏عليه ـ كانت محدثه ولم تكن بنية انما سميت فاطمه محدثةً لأنَّ الملائكه كانت تهبطمن السماء فتناديها كما تنادى مريم بنت عمران، يا فاطمه ان اللّه‏ اصطفاك وطهرك واصفاك على نساء العالمين يا فاطمه اقنتى لربك واسجدى واركعى مع الراكعين». [38]

و در روايات است كه گاه فاطمه ـ سلام اللّه‏ عليها ـ در محراب و مصلاى خويش بهنماز و عبادت مشغول بود و پشت سرش قدحى پر از غذاى گرم و مطبوع بود كه از آنبخار برمى‏خاست [39] و آن هديه‏اى الهى بود كه فاطمه چون مريم از آن بهره داشت. ازجمله مفاخر و مناقب عظيم فاطمه زهرا ـ سلام اللّه‏ عليها ـ نزول آيات سورۀ مباركۀ«هل اتى» به جهت بخشش كريمانۀ حضرت و خاندان ايشان بود كه يقيناً اين آيات درشأن ايشان و خانوادۀ گرامى شان نازل شد و هيچ گونه اشكالى بر آن وارد نكرده‏اند. [40]

زيباترين و شيواترين تعبيرات دربارۀ نجات بخشى اهل بيت طاهره از آنِ رسولخداست كه در اين ميان، حضرت فاطمه زهرا از جايگاه و اهميت ويژه‏اى در كلام پدربرخوردار است. در حديثى آمده است:

«علىّ [منى] و ابناى منه والطيبون منى وانا منهم وهم الطيبون بعدامهم وهم سفينةمن ركبها نجى ومن تخلّف عنها هوى، الناجى فى الجنة والهادى فى لظى». [41]

و در حديث صالح بن سهل همدانى آمده است كه مى‏گويد از امام صادق(ع) در
مورد آيۀ شريفه «اللّه‏ نور السموات والارض مثل نوره كمشكاةٍ... شنيدم كه فرمود:

«المشكاة» فاطمه عليها سلام «فيها، مصباح» الحسن، «المصباح» الحسين «فىزجاجة» كانها كوكب درى «كأنّ فاطمه كوكب درىٌ بين نساء اهل الدنيا ونساء اهلالجنة».[42]

وجود چنين فضايل و مناقبى در وجود مبارك حضرت زهراست كه در جوابپيامبراكرم ـ صلوات اللّه‏ عليه ـ كه از على عليه‏السلام پرسيد: همسرت را چگونه يافتى؟عرض كرد «نعم العون على طاعة اللّه‏» [43] و اينگونه است كه حضرت امام دربارۀ وجودمقدس فاطمه زهرا ـ سلام‏اللّه‏ عليها ـ مى‏فرمايند:

«معنويات، جلوه‏هاى ملكوتى، جلوه‏هاى الهى، جلوه‏هاى جبروتى، جلوه‏هاىملكى و ناسوتى همه در اين موجود مجتمع است؛ انسانى است به تمام معنا انسان،زنى به تمام معنا زن».[44]

مجاهده، مخاطبه، محاكمه با حكومتهاى وقت

امام خمينى در بخشى از سخنان خود با اشاره به بُعد سياسى ـ اجتماعى حضرتزهرا مى‏فرمايند:

«حضرت مجاهده داشته است، حضرت به اندازۀ خودش كه در اين ظرف كوتاهمجاهده داشته است مخاطبه داشته است با حكومتهاى وقت، محاكمه مى‏كرده است

حكومتهاى وقت را...!» [45]

اين سخنان حضرت امام در مدح شخصيت فكرى ـ سياسى زهراى مرضيه نشانگراعتقاد راسخ ايشان به بعد تعهدپذيرى زنان مسلمان در برابر جامعه اسلامى است.جامعه‏اى كه هر لحظه به واسطۀ نفوذ عناصر قدرت‏طلب و مصلحت‏انديش تهديدمى‏شود و تنها راه مقابله با چنين وقايعى، هوشيارى و احساس مسئوليت يكايك افرادجامعۀ اسلامى است؛ در اين ميان صديقۀ كبرى با دفاع و مجاهده در راه حفظ وحراست از مقام عظماى ولايت كه خود را به عنوان يك مأموم موظف بدان مى‏ديد، نهتنها براى زنان كه براى تمام انسانهاى آزاده و حق‏جو الگو و نمونه است. زهرا ـسلام‏اللّه‏ عليها ـ با فهم عميق و درك كاملاً درست از موقعيت جامعۀ اسلامى و شأنخويش به عنوان دخت رسول‏اكرم ـ صلوات اللّه‏ عليه ـ و وارث علم، تقوا و فضايل او وبا پيشقدم شدن در راه دفاع از حريم امامت و حقوق حقۀ خود و خانوادۀ بزرگوارش بهپا خاست و با حركتى كاملاً سنجيده و بجا مسير انحرافى را كه بلافاصله بعد از وفاترسول‏اكرم ـ صلوات اللّه‏ عليه ـ در جامعۀ اسلامى نوپاى مدينه رخنه كرده بود با بانگىرسا به مسلمانان يادآورى كرد؛ هرچند كه در آن موقع مورد التفات بزرگان انصار و مهاجرواقع نشد، اما پيام هشداردهندۀ كلام او در مسجد مدينه همچنان در گوش تاريخ طنين‏اندازاست. آرى! «زهرا رأيى صحيح، تفكرى آزاد و عقيده‏اى قاطع داشت و اگر به چيزى معتقدشده و صحت آن را دريافته بود، هرگز آن را پنهان نمى‏كرد و بى‏پرده و بى‏هيچ واهمه‏اىابراز و اعلام مى‏نمود!»؛ [46] و زهرا ـ سلام اللّه‏ عليها ـ كلام پيامبر را همچنان در جان و قلب خود به وديعت داشت كه «من كنت مولاه فهذا على مولاه» و اينگونه بود كه با مشاهدۀ خطانحراف از معتقدات راستين اسلام كه با مرگ غمبار پيامبر آغاز شد، تاب تحملنياورد و فرياد زد:

«چون خداى تعالى همسايگى پيامبران را براى رسول خويش گزيد دورويىآشكار شد و كالاى دين بى‏خريدار... شيطان از كمينگاه خود سر بر آورد و شما را بهخود دعوت كرد و ديد چه زود سخنش را شنيديد و سبك در پى او دويديد و در دامفريبش خزيديد و... هنوز دو روزى از مرگ پيغمبرتان نگذشته و سوز سينۀ ما خاموشنگشته، آنچه نبايست كرديد و آنچه ازآنتان نبود برديد و بدعتى بزرگ پديد آورديد.به گمان خود خواستيد فتنه برنخيزد و خونى نريزد؛ اما در آتش فتنه فتاديد و آنچهكِشتيد به باد داديد كه دوزخ جاى كافران است... شما كجا و فتنه خواباندن كجا؟دروغ مى‏گوييد و راهى جز راه حق مى‏پوييد؛ وگرنه اين كتاب خداست ميان شما!» [47]

حضرت زهرا در راه باز پس گرفتن حق مسلم خلافت ولى اللّه‏ فى الارض، علىعليه‏السلام ـ از هيچ كوششى دريغ نكرد و حتى حضرت على ايشان را به اصرار برمركبى مى‏نشاند و شبانه به در خانۀ انصار مى‏برد و فاطمه ـ سلام اللّه‏ عليها ـ با بهيادآورى گفتار و كردار رسول خدا ـ صلوات اللّه‏ عليه ـ دربارۀ على ـ عليه السلام ـايشان را به شأن و قدر والاى وى براى خلافت مسلمين متذكر مى‏شد. ولى چه سود كهدر جواب مى‏شنيد: «اى دختر رسول خدا ما با ابوبكر بيعت كرده‏ايم و اگر شوهر وپسرعموى تو زودتر از آن نزد ما آمده بود با ديگرى بيعت نمى‏كرديم». [48]

چند روزى از وفات رسول خدا ـ صلوات اللّه‏ عليه ـ و واقعۀ سقيفه نگذشته بود كهحادثۀ ديگرى پيش آمد و زهرا ـ سلام اللّه‏ عليها ـ را براى گرفتن حق خود و اهل بيتپيامبر راسختر كرد و آن مسألۀ فدك بود. خليفۀ مسلمانان با استناد به حديثى ازرسول‏اكرم، فدك را كه پيامبر در زمان حيات به فاطمه‏زهرا بخشيده بود، جزو اموالعمومى مسلمين حساب كرد و كارگزاران حضرت زهرا را از آن مزرعه بيرون كرد. ايناتفاق سرآغاز محاجمه‏اى تند، سركوبگر و روشنگر از جانب زهرا ـ سلام‏اللّه‏ عليها ـ باابوبكر، خليفۀ وقت در مسجد مدينه و آشكار شدن بغض فرو خوردۀ اهل‏بيت پيامبر ـصلوات اللّه‏ عليه ـ به غاصبان حقوق ايشان بود. اين است كه حضرت زهرا با علم بهاينكه پس از رسول‏خدا تنها وارث بحق ايشان خود اوست و با اتكا به شأن و منزلتپدر به عنوان نبى، فرزندان به عنوان دو ريحانۀ رسول‏اللّه‏ و سرور جوانان اهل بهشت وشوهر به عنوان امام مسلمين، به دادخواهى از جماعت مسلمانان بپاخاست. آنچه درگفتار حضرت زهرا بيش از پيش آشكار است نه طلب ارث و ميراث مادى پدر كه ادامۀرسالت او براى ارشاد و تنذير مردم است چنانكه در انتهاى خطبه مى‏فرمايد:

«من آنچه شرط بلاغ است با شما گفتم، اما مى‏دانم خواريد و در چنگال زبونىگرفتار. چه كنم كه دلم خون است و باز داشتن زبان شكايت از طاقت برون! و نيزمى‏گويم براى اتمام حجت بر شما مردم دون! بگيريد! اين لقمه گلوگير به شما ارزانى؛و ننگ حق‏شكنى و حقيقت‏پوشى بر شما جاودانى باد! اما شما را آسوده نگذارد تا بهآتش افروخته خدا بيازارد... من پايان كار را نگرانم و چون پدرم، شما را از عذاب خدامى‏ترسانم. به انتظار بنشينيد تا ميوه درختى را كه كشتيد بچينيد و كيفر كارى را كه كرديدببينيد». [49]

به هرحال نتيجۀ عملكرد زهرا ـ سلام اللّه‏ عليها ـ هرچه بود يك حقيقت مسلم وانكارناپذير همواره پيش روى تاريخ اسلام وجود دارد و آن اينكه زهراى مرضيهآغازگر جنبشى عظيم و رهايى‏بخش در حمايت از مظلومان و ستم‏ديدگان تاريخ بود وبا نشان دادن رگه‏هاى مخفى و ناپيداى انحراف در جامعۀ نوپاى اسلامى راه را براىمبارزات گسترده‏تر همسر و فرزندان مجاهد خويش هموار كرد. «چه اگر باطل رانمى‏توان ساقط كرد، مى‏توان رسوا ساخت؛ اگر حق را نمى‏توان استقرار بخشيد،مى‏توان اثبات كرد؛ طرح نمود؛ به زمان شناساند؛ زنده نگه داشت». [50] درس بزرگى كهسيد و سالار شهيدان حسين بن على ـ عليه السلام ـ به خوبى از مادر آموخت.

بزرگترين شرافت

از ملكوتى‏ترين و منحصر به فردترين ويژگيهاى حضرت صديقۀ طاهره نزولفرشتگان از جانب حق تعالى و سخن گفتن ايشان با حضرت بود. چنانكه در بيشترروايات در اين مورد به محدثه بودن ايشان تصريح شده است. در اين مورد رواياتمختلفى است، ازجمله: هم‏صحبتى جبرئيل امين با آن بانوى بزرگوار. روايات مروىدر اين موضوع، تصريح مى‏كنند كه پس از فوت رسول‏اكرم ـ صلوات اللّه‏ عليه ـفرشتگان براى عرض تسليت و آرام شدن دل فاطمه زهرا ـ سلام اللّه‏ عليها ـ به حضور ايشانمشرف شده با آن حضرت به گفتگو مى‏پرداختند. در اين مورد حضرت امام جعفرصادقمى‏فرمايند:

«فاطمه بعد از رحلت رسول‏اكرم بيش از 75 روز زنده نماند و غم جانسوز داغ پدر،قلب او را لبريز كرده بود. به اين جهت جبرئيل پى‏درپى به حضورش مى‏آمد و او را درعزاى پدر «تسليت باد» مى‏گفت و تسلى‏بخش خاطر غمين زهرا بود. گاه از مقام ومنزلت پدر بزرگوارش سخن مى‏گفت و گاه از حوادثى كه پس از رحلت او بر ذريه‏اشوارد مى‏گرديد خبر مى‏داد. اميرالمؤمنين ـ سلام‏اللّه‏ عليه ـ نيز آنچه جبرئيل املامى‏كرد همه را به رشتۀ تحرير در مى‏آورد و مجموعۀ اين سخنان است كه به مصحففاطمه ـ سلام اللّه‏ عليها ـ موسوم گرديده است».[51]

با وجود تمام فضايل و مناقبى كه در تفسير گفتار عالمانۀ حضرت امام دربارۀشخصيت و شأن زهراى مرضيه در بخشهاى پيشين گفته شد، بايد اذعان كرد كه درنگاه حضرت امام، صديقۀ طاهره ـ سلام اللّه‏ عليها ـ داراى شرافت و فضيلتى بالاتر ازهمۀ آنچه ذكر شده است، مى‏باشد و آن نزول حضرت روح الامين بر قلب مباركشان وسخن گفتن با ايشان است و حضرت امام در فرازى از سخنان ارزشمند خود به اينمطلب اشاره دارند كه:

«... مسألۀ آمدن جبرئيل براى كسى، يك مسألۀ ساده نيست. خيال نشود كه جبرئيلبراى هركسى مى‏آيد و امكان دارد بيايد. اين يك تناسب لازم است بين روح آن كسى كهجبرئيل مى‏خواهد بيايد، و مقام جبرئيل كه روح اعظم است. چه ما قائل بشويم به اينكه قضيۀ تنزيل، تنزيل جبرئيل، به واسطۀ روح اعظم خود اين ولى است؛ يا پيغمبر است . او تنزيل مى‏دهد او [جبرئيل] را... تا مرتبه پايين. يا بگوييم كه خير حق تعالى او رامأمور مى‏كند كه برو و اين مسائل را بگو...، تا تناسب مابين روح اين كسى كه جبرئيلمى‏آيد پيش او و بين جبرئيل كه روح اعظم است نباشد، امكان ندارد اين معنا و اينتناسب بين جبرئيل كه روح اعظم است و انبياى درجه اول بوده است مثل رسول خداو موسى و... بين همه كس نبوده است. بعد از اين هم بين كسى ديگر نشدهاست؛ حتى دربارۀ ائمه هم من نديده‏ام كه وارد شده باشد اين‏طور كه جبرئيل بر آنهانازل شده باشد... در هر صورت، من اين شرافت و فضيلت را از همه فضايلى كه براىحضرت زهرا ذكر كرده‏اند ـ با اينكه آنها هم فضايل بزرگى است ـ اين فضيلت را منبالاتر از همه مى‏دانم... و اين از فضايلى است كه از مختصات حضرت صديقهسلام‏اللّه‏ عليهاست». [52]

در اين زمينه گفتار مرحوم علامه امينى قابل توجه است كه مى‏فرمايند:

«احراز اين مقام جز براى آن كس كه ولى است، امكان‏پذير نيست و چون فاطمهولية اللّه‏ است در سايۀ مقام ولايتش فرشتگان با او سخن مى‏گويند.... رسول خدا دراين‏باره مى‏فرمايند: اولياى بعد از من، اميرالمؤمنين، فاطمه، حسنين و اولادمعصومين آنانند؛ و وارد بودن اين مرتبۀ والاى محدث بودن در امت رسول‏خدا ـصلوات اللّه‏ عليه ـ جز براى اين سيزده معصوم براى هيچ‏يك از افراد امت معقولنيست».[53]


زنان بزرگ اسلام از ديدگاه امام

حضرت امام خمينى با ديدگاه ويژۀ خويش، همواره از زنان مسلمان به عنوانعناصر پيش برنده نهضتها و حركتهاى آزادى‏خواهانۀ اسلامى ياد كرده و از نقشاساسى اين قشر فعال و پوياى جامعۀ اسلامى در جهت‏دهى و به حركت واداشتن سايراقشار جامعه به دفاع برخاسته‏اند. حضرت زينب كبرى ـ سلام اللّه‏ عليها ـ دختگرانقدر زهراى اطهر ـ سلام اللّه‏ عليها ـ ازجمله زنان بزرگ و مجاهدى است كه از ديدگاهامام سهمى بس ارزنده و مهم در پيشبرد اهداف قيام عاشورا و در نگاهى كلان، اهدافاسلام داشته است. عظمت زينب كبرى در نگاه امام آنجا به خوبى رخ مى‏نمايد كه اينبار حضرت امام در فرازى از سخنان خود عظمت شخصيت حضرت زهرا را با پروردنچنين دخترى به نمايش مى‏گذارد و مى‏فرمايد:

«زنى ...كه دخترش در مقابل حكومتهاى جبّار ايستاد و آن خطبه را خواند و آنحرفها را زد، كه همه مى‏دانيد، زنى كه در مقابل يك جبّارى ايستاد كهاگر مردها نفس مى‏كشيدند همه را مى‏كشتند، و نترسيد و ايستاد و محكوم كردحكومت را، يزيد را محكوم كرد. به يزيد فرمود: تو قابل آدم نيستى، تو انساننيستى. زن، يك همچو مقامى بايد داشته باشد!»[54]

در ديدگاه خاص حضرت امام تعهدپذيرى اجتماعى و مسئوليت سياسى ـاجتماعى نه فقط مختص مردان، بلكه وظيفۀ مردان و زنان توأمان است و زنان نه فقط در خانهكه مركز تعليم و تعلم است بلكه در اجتماع نيز بايد حضور فعال داشته باشند و به قول آنحضرت:

«اگر شما [زنها] پذيرفتيد كه روز بيستم جمادى‏الثانيه كه روز تولد حضرتزهراست. ... روز زن باشد ... به عهدۀ شما مسائل بزرگى خواهد آمدازقبيل مجاهده كهحضرت مجاهده داشته است... مخاطبه داشته است با حكومتهاى وقت، محاكمهمى‏كرده است حكومتهاى وقت را، شما بايد اقتدا به او بكنيد... زهد و تقوا و همهچيزهايى كه داشته است و عفافى كه او داشته است ... آنها را تبعيت كنيد». [55]

شايسته است در پايان سخن، از نقش و جايگاه زنان مسلمان ايران در تفكر وانديشۀ امام راحل يادى بكنيم آنجا كه متواضعانه فرمودند:

«ما نهضت خودمان را مديون زنها مى‏دانيم، مردها به تبع زنها در خيابانهامى‏ريختند، تشويق مى‏كردند زنها مردان را، خودشان در صفهاى جلو بودند. زن،يك همچو موجودى است كه مى‏تواند ، يك قدرت شيطانى رابكشند».[56]

فهرست منابع و مآخذ:

1 ـ ابوعلم، توفيق؛ فاطمه زهرا(س)؛ على‏اكبر صادقى، اميركبير، تهران، 1358.

2 ـ اربلى، ابى الحسن على بن عيسى؛ المناقب، على بن حسين زواريى؛ تصحيح آقاسيدابراهيم ميانجى، نشر ادب الحوزه و كتابفروشى اسلاميه، بى‏تا، بى‏جا.

3 ـ امين‏زاده، محمدرضا؛ جايگاه اخص و ممتاز زن؛ مركز چاپ و نشر سازمانتبليغات اسلامى، تهران، 1372.

4 ـ امينى؛ فاطمه زهرا سلام اللّه‏ عليها؛ به كوشش حبيب چايچيان، اميركبير، تهران،1363.

5 ـ جعفرى، سيدحسين محمد؛ تشيع در مسير تاريخ؛ دكتر سيدمحمدتقى آيت‏اللّه‏ى،دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران 1374.

6 ـ جوادى آملى؛ زن در آيينۀ جمال و جلال؛ مركز نشر فرهنگى رجا، تهران، 1374.

7 ـ خمينى، روح‏اللّه‏؛ در جستجوى راه از كلام امام؛ زن، اميركبير، تهران، 1363.

8 ـ خمينى، روح‏اللّه‏؛ صحيفۀ امام ؛ موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمين (س)

9 ـ رسولى محلاتى، سيدهاشم؛ زندگانى حضرت فاطمه(س) و دختر آن حضرت؛دفتر نشر و فرهنگ اسلامى، تهران 1376.

10 ـ زرياب خويى، عباس؛ سيرۀ رسول اللّه‏ از آغاز تا هجرت؛ جلد اول، سروش،تهران، 1376.

11 ـ سعادت پرور، على؛ جلوه نور، پرتوى از فضايل معنوى فاطمه‏زهرا(س)؛ دفترنشر معارف اسلامى، قم، 1371.

12 ـ شريعتى، على؛ زن: مجموعه آثار؛ چاپخش، تهران، 1375.

13 ـ شهيدى، سيدجعفر؛ زندگانى فاطمه‏زهرا(س)؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران،1376.

14 ـ صداقت، سيدعلى‏اكبر؛ زن در اسلام، و پيامها، مصاحبه‏ها و گفته‏هاى امامخمينى دربارۀ زن؛ نشر روح، قم، 1360.

15 ـ قزوينى، سيدمحمدكاظم؛ فاطمه الزهرا من المهد الى اللحد؛ دارالصادق، بيروت،1397ه ق.

16 ـ كلينى، ابوجعفر محمدبن يعقوب؛ اصول كافى؛ حاج سيدجواد مصطفوى،علميه، تهران، بى‏تا.

17 ـ گرجى، منيره؛ نگرش قرآن بر حضور زن در تاريخ انبيا؛ مركز مطالعات وتحقيقات مسائل زنان، تهران 1373.

18 ـ مطهرى، مرتضى؛ تعليم و تربيت در اسلام؛ صدرا، تهران، 1368.

19 ـ محمدنژاد، ميرعلى؛ پرتوى از فضايل حضرت فاطمه‏زهرا(س) در كلاممعصومين(ع)؛ سنا، تهران، 1377.

20 ـ محمدى رى‏شهرى، محمد؛ فلسفه امامت و رهبرى؛ دفتر تبليغات اسلامى،تهران، 1368.

21 ـ مجلسى؛ بحارالانوار؛ مؤسسه الوفا، بيروت، 1983م.



[1] . صحيفۀامام؛ ج7؛ ص 338.

[2] . زرياب خويى؛ سيرۀ رسول‏اللّه‏؛ ج1؛ ص 74.

[3] . نكاح شغار: سيرۀ رسول‏اللّه‏؛ ج1؛ ص 74.

[4] . نساء / 19: يا ايها الذين امنوا لا يحلّ لكم ان ترثوا النساء كرهاً ولا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما اتيتموهن؛ اى كسانى‏كه ايمان آورده‏ايد جايز نيست كه شما زنان را بى‏اجازۀ ايشان به ارث ببريد تا از اين راه بعضى از آنچه را كه به ايشان داده بوديد از دستشان بگيريد.

[5] . نحل / 58 و 59: واذا بشّر احدهم بالانثى ظل وجهه مسودّا وهو كظيم يتوارى من القوم من سوءِ ما بشر به ايمسكه على هونٍ ام يدسّه فى التراب الاساء ما يحكمون: چون به يكى از ايشان به داشتن فرزندى مادينه مژده بدهند صورتش تيره و پر از اندوه مى‏گردد و از مردم خود اين خبر پنهان مى‏شود و مردد مى‏گردد كه آيا اين فرزند را نگاه دارد و خوارى بكشد يا آنكه او را در خاك پنهان كند بسيار زشت است اين داورى ايشان.

[6] . امينى؛ فاطمة الزهرا، سلام اللّه‏ عليها؛ ص 55.

[7] . امينى؛ فاطمة الزهرا، سلام‏اللّه‏ عليها؛ ص 58: جابر بن عبداللّه‏ روايت مى‏كند پيامبراكرمص به على(ع) فرمود سلام عليك ابا الريحانتين اوصيك بريحانتى من الدنيا من قبل ان ينهّد ركناك واللّه‏ خليفتى عليك فلما مات النبى(ص) قال على هذا احد الركنين الذين قال رسول اللّه‏ فلما ماتت فاطمه قال هذا الركن الثانى الذى قال رسول اللّه‏.

[8] . بحار الانوار؛ ج 22؛ ص 49: يا على هر آينه فاطمه دخترم را به چيزهايى سفارش كردم و او را امر نمودم تا آنها را بتوبرساند پس تو آنها را به انجام رسان كه او راستگوست و راستگويى در ذات اوست.

[9] . بحار الانوار؛ ج24؛ ص 77، روايت 11: اينها [على، حسن، حسين] و فاطمه كه او زهره است عترت و اهل بيت منهستند ايشان با قرآنند و از آن جدا نمى‏شوند تا نزد حوض كوثر بر من وارد شوند و يكديگر را ملاقات كنيم.

[10] . صحيفۀ امام؛ ج4؛ ص 427و428.

[11] . شريعتى؛ زن؛ ص 203.

[12] . ر.ك. امينى؛ فاطمه‏زهرا سلام‏اللّه‏ عليها.

[13] . صحيفۀامام، ج16؛ ص 193.

[14] . صحيفۀامام؛ ج7؛ ص 339.

[15] . همان؛ ج16؛ ص 192.

[16] . بقره / 30.

[17] . اعراف / 179.

[18] . اعراف / 172.

[19] . نحل / 97.

[20] . اعراف / 180.

[21] . اصول كافى؛ ج1؛ ص 144، باب 23.

[22] . صحيفۀامام؛ ج16؛ ص 192.

[23] . همان، ج7؛ ص 337.

[24] . كشف الغمه، ج2؛ ص 27.

[25] . كشف الغمه؛ ج 2؛ ص 23.

[26] . ابوعلم؛ فاطمه‏زهراس؛ ص 134.

[27] . همان؛ ص 135 ـ 137.

[28] ـ رسولى محلاتى؛ زندگانى حضرت فاطمه سلام اللّه‏ عليها؛ ص 91.

[29] ـ ابو علم؛ فاطمه زهرا س؛ ص 143.

[30] ـ همان؛ ص 143.

[31] ـ صحيفۀ امام؛ ج 7؛ ص 337و338.

[32] ـجوادى آملى؛ زن در آيينه جمال و جلال؛ ص 166.

[33] ـ بحارالانوار؛ ج 36؛ ص 1؛ هيچ موجودى بهتر از من خدا را نشان نمى‏دهد.

[34] ـ زن در آيينه جمال و جلال؛ ص 167.

[35] ـ اعلام الورى؛ طبرسى؛ ص 222.

[36] ـ امينى؛ فاطمه زهرا سلام‏اللّه‏ عليها؛ ص 19.

[37] ـ اعلام الورى؛ طبرسى؛ ص 223.

[38] ـ علامه امينى؛ فاطمه زهرا سلام‏اللّه‏ عليها؛ ص 7.

[39] ـ رسولى محلاتى؛ زندگانى حضرت فاطمه و ... ؛ ص 81 ـ 82؛ كشف الغمه؛ ج 2، ص 28.

[40] ـ ويطعمون الطعام على حبه مسكيناً ويتيماً واسيراً، انما نطعمكم لوجه اللّه‏ لا نريد منكم جزاءاً ولا شكوراً: علامه امينى؛31.

[41] ـ بحار الانوار؛ ج 77؛ ص 275، حديث 1: على از من است و دو پسرم حسن و حسينع از اوست و پاكيزگان از منهستند و من از ايشان هستم و ايشان پاكيزگانند بعد از مادرشان، آنان كشتى نجاتند هركس بر آن سوار شد نجات يافت و هركس از آن باز ماند ساقط شد. نجات يابنده در بهشت و سقوط كننده در جهنم است.

[42] ـ بحار الانوار؛ ج 23؛ ص 304، باب 18، روايت 1.

[43] ـ رسولى محلاتى؛ زندگانى حضرت فاطمه و ... ؛ ص 69.

[44] ـ صحيفۀامام؛ ج 7؛ ص 337.

[45] ـ همان؛ ج 20؛ ص 6 .

[46] ـ ابوعلم؛ فاطمه زهرا؛ ص 215.

[47] ـشهيدى؛ زندگانى فاطمه زهراس؛ ص 132 ـ 133.

[48] ـ ابوعلم؛ فاطمه زهرا س؛ ص 215 ـ 216.

[49] ـ شهيدى؛ زندگانى فاطمه‏زهرا س؛ ص 135.

[50] ـ شريعتى؛ زن؛ ص 187.

[51] ـ علامه امينى؛ فاطمه‏زهرا سلام‏اللّه‏ عليها؛ ص 71 ـ 72.

[52] ـ صحيفۀ امام؛ ج 20؛ ص 4و5.

[53] ـ علامه امينى؛ فاطمه‏زهرا سلام‏اللّه‏ عليها؛ ص 73.

[54] ـ صحيفۀ امام؛ ج 7؛ ص 340.

[55] ـ همان؛ ج 20؛ ص 6.

[56] ـ همان؛ ج 7؛ ص 339.