بیاناتی که سرآغاز تشکیل دفتر تحکیم وحدت شد

در پی سخن امام به این مضمون که «بروید تحکیم وحدت کنید» دانشجویان مسلمان در شهریور ۵۸ گردهم آمدند تا شیوه های وحدت و تشکل یافتن در قالب اتحادیه ای فراگیر را به بحث بگذارند.

کد : 48811 | تاریخ : 28/06/1392

در روز ۲۹ شهریور ۱۳۵۸ بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در دیدار با اعضای انجمن‌های اسلامی دانشجویان سراسر کشور، از آنان خواست وحدت میانشان را تحکیم کرده و در عضوگیری از دانشجویان به سوابق آنان توجه کنند.

به گزارش پرتال امام خمینی(س) به نقل از تاریخ ایرانی؛ روزنامه کیهان در روز ۳۱ شهریور با بازتاب خبر این دیدار نوشت: «با پایان گرفتن سمینار تحکیم وحدت دانشجویان مسلمان دانشگاه‌ها که با شرکت نمایندگان انجمن‌های اسلامی دانشجویان و سازمان‌های دانشجویان مسلمان سراسر کشور در دانشگاه پلی‌تکنیک تشکیل شده و به مدت یک هفته ادامه داشت، شرکت‌کنندگان در سمینار، در قم به حضور امام رسیده و گزارش کار خود را به اطلاع ایشان رساندند.»

امام پیش از آن نیز در بهار‌‌ همان سال در دیدار با گروهی از دانشجویان عضو انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌های تهران به آنان گفته بود «بروید تحکیم وحدت کنید»، همین سخن بود که در ادامه مبنای برگزاری سمینار تحکیم وحدت و تشکیل «دفتر تحکیم وحدت» به عنوان مرکزیت هماهنگ‌‌کننده اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های سراسر کشور در سال ۱۳۵۸ قرار گرفت. این‌چنین بود که عمده افرادی که بعد‌ها با تابلوی «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» در جریان تسخیر سفارت آمریکا نقش‌آفرینی کردند، اعضای دفتر تحکیم وحدت بودند و این تشکل به بازوی نظام در دانشگاه‌ها تبدیل شد. هرچند این وضعیت با تغییر نسل دانشجویان در دهه ۷۰ و بعد‌ها دهه ۸۰ و ۹۰ تغییر محسوس یافت و روندی معکوس را طی کرد.

محسن میردامادی از دانشجویان پیرو خط امام و اعضای موسس دفتر تحکیم وحدت درباره دیدار با امام و زمینه‌های شکل‌گیری دفتر تحکیم می‌گوید: «با توجه به وضعیت دانشگاه‌ها و تحرکاتی که دانشجویان جبهه مقابل در برابر انقلاب اسلامی داشتند، نوعی نیاز به کانونی برای تمرکز فعالیت دانشجویان مسلمان احساس می‌شد که با فراگیر بودنش به تجمیع توان نیروهای انقلابی، در راستای دفاع همه جانبه از انقلاب اسلامی بپردازد. البته علاوه بر این مسایل، ضعف عملکرد دولت موقت نیز، عاملی برای تشکیل دفتر تحکیم وحدت بود، زیرا سبب پدید آمدن جریان‌های افراطی در سطح جامعه و نیز در دانشگاه‌ها می‌شد، که عمده علل آن عدم توانایی دولت موقت در برآوردن خواسته‌هایشان بود. فعالیت تشکل‌های دانشجویی معاند به همراه ضعف دولت موقت، در برآورده کردن خواست‌های دانشجویان، دست به دست هم داده، نوعی نیاز برای تشکیل تشکلی فراگیر و دانشجویی را پدید آورده بودند. برای مقابله با این وضعیت، دانشجویان درصدد برآمدند که یک جریان متشکل دانشجویی ایجاد کنند و به نحوی خود را با امام مرتبط نمایند، از امام رهنمود بگیرند و آن را در دانشگاه‌ها دنبال کنند، در حقیقت گمشده خودشان را در ارتباط با امام و پیاده کردن نظرات ایشان در دانشگاه‌ها می‌دیدند و فکر می‌کردند با این روش از اثرات سوء عملکرد دولت موقت در میان قشرهای جوان جامعه و دانشگاهیان که نوعا جمعیت‌های پرشوری بودند و نگرش و دیدگاه‌های امام را می‌پسندیدند می‌توان جلوگیری کرد. این مساله منجر به انتخاب نمایندگانی از طرف انجمن‌های اسلامی دانشجویان سراسر کشور شد که خدمت حضرت امام(س) برسند و مسایل را طرح کنند.»

این‌چنین بود که در پی سخن امام به این مضمون که «بروید تحکیم وحدت کنید» دانشجویان مسلمان در شهریور ۵۸ گردهم آمدند تا شیوه‌های وحدت و تشکل‌یافتن در قالب اتحادیه‌ای فراگیر را به بحث بگذارند. امام خمینی در دیداری که پس از پایان این سمینار یک هفته‌ای، با اعضای انجمن‌ها داشت مسائل مهمی را با آنان در میان گذاشت و وظایف انجمن‌ها و خطراتی که در کمین این تشکل‌ها بود را تبیین کرد. متن کامل سخنان امام در این دیدار بدین شرح است:

بسم ‏اللّه‏ الرّحمن الرّحیم

من در باب دانشگاه‌ها بنا دارم، در وقتی که بناست دانشگاه‌ها باز بشود، مسائلی را بگویم ان‏شاءالله‏ آنجا مفصلش را بیان می‌‏کنم، ولی حالا شما آقایان که از انجمن‌های اسلامی و نمایندۀ انجمن‌های اسلامی هستید، لابد عدد مسلمان‌ها در دانشگاه‌ها بیشتر از دیگران است، دیگران در اقلیت واقع‌‏اند؛ یعنی آن‌هایی که منحرف‏‌اند، اینکه حالا با شما که دانشگاه اسلامی هستید و انجمن دانشگاه‌های اسلامی و... اسلامی دانشگاه‌ها هستید، عرض می‌‏کنم، یک جهت راجع به اینکه خود انجمن‌ها وظایف اسلامی را عمل کنند. از ما نمی‌‏پذیرند که ما اسلامی هستیم مگر خودمان به اسلام عمل بکنیم؛ نه اینکه فقط بگوییم ما اسلامی هستیم. چنانچه جمهوری اسلامی از ما پذیرفته نیست، مگر اینکه محتوایش هم اسلامی باشد. ما همین بگوییم ما در یک مملکتی هستیم که جمهوری اسلامی است، لکن هر جایش دست بگذاریم اسلامی نباشد، این پذیرفته نیست. این یک لفظ بی‏‌معناست. همین طور انجمن‌ها، هر جا که باشد. خوب، الآن انجمن‌های اسلامی زیاد است، هم انجمن‌های اسلامی در دانشگاه‌ها زیاد است و هم جاهای دیگر، شاید در بسیاری از ادارات هم انجمن اسلامی دارند، اوّل وظیفه این است که این اشخاصی که انجمن اسلامی را تشکیل می‌‏دهند خودشان راه‌شان‌‌ همان راه اسلام باشد، عملشان عمل اسلامی باشد، اخلاقشان اخلاق اسلامی باشد، خودشان را ساخته باشند و بسازند، اگر ساخته هستند ـ که ان‏شاءالله‏ موفق بشوند که ساخته‏‌تر بشوند ـ و اگر ساخته نیستند، جدّیت کنند که خودشان را بسازند؛ یعنی همه چیزشان را تطبیق بدهند با احکام اسلام و بینش از احکام اسلام، به همۀ ابعادش هم، تا آن حدودی که برایشان ممکن است پیدا بکنند؛ اسلام برای چه آمده است، چه می‌‏خواهد بگوید، این چه جور مکتبی هست، تمییز بدهند بین مکتب اسلام با سایر مکتب‌هایی که ادعا‌ها را دارند و واقعیت‌ها را ندارند. آن وقت مشغول فعالیت بشوند.

خطر سوء استفاده از انجمن‌های اسلامی

و فعالیت‌های اسلامی در دانشگاه‌ها، که از سایر جا‌ها حساس‌تر است، یعنی از دانشگاه‌ها باید انسان‌ها درست بشوند و بعد هم مقدَّرات مملکت ما به دست همین‌هاست که از دانشگاه‌ها بیرون می‌‏آیند و چنانچه می‌‏دانید چون مقدَّرات مملکت دست جوان‌هایی است که بعد از [آنکه از] دانشگاه که بیرون آمدند دیگر مشغول فعالیت می‌‏شوند و مملکت دست اینهاست، از این جهت است که آن‌هایی که می‌‏خواهند مملکت ما به یک سر و سامانی نرسد روی دانشگاه حساسیت دارند و دانشگاه را نمی‌‏خواهند که یک دانشگاه مفید برای جامعۀ مملکت ما باشد. این یک مطلبی است که باید خیلی با هوشیاری در آن دقت بشود که مبادا ما بگوییم انجمن اسلامی و کذا و رخنه کنند در ما و همین انجمن اسلامی را به اسم انجمن اسلامی منحرفش کنند. این‌ها یک شیاطینی هستند؛ یعنی خارجی‌ها، آن‌هایی که می‌‏خواهند که همه چیز ما را ببرند و دانشگاهی نباشد تا بتوانند مقابلشان بایستد، دانشگاه روحانی نباشد تا بتواند مقابلشان بایستد ـ آن‌ها ممکن است در همین انجمن‌های اسلامی هم عمّالشان رخنه بکنند و منحرف بکنند؛ با اسم اسلام، مسائلی دیگر را پیش بیاورند. باید خیلی از کسانی که در این انجمن‌ها وارد هستند هوشیار باشند که دیگران نفوذ نکنند و آن‌ها متحرک به حرکت دیگران نباشند. در خیلی از جا‌ها همین طور دارد می‌‏شود و شده است و سابقاً هم بوده است که با‌‌ همان اسم اسلام و با اسم قرآن و امثال ذلک، چیزهایی که مربوط به اسلام نبوده بلکه برخلاف مسیر اسلام بوده است؛ تحویل جامعه می‌‏دادند.

لزوم هوشیاری در عضوگیری انجمن‌های اسلامی

این یک مسئله‌ای است که تا این را با تمام قوا و تمام هوشیاری خودتان در مسائلی که می‌‏خواهید طرح بکنید، درست مطالعه نکنید و رسیدگی نکنید و افرادی که به شما می‌‏خواهند متصل بشوند درست شناسایی نکنید و ندانید چه جوری است سابقه‏‌اش را تا ندانید، افراد را باید خیلی در آن دقت بکنید، چه بسا افرادی هستند که این‌ها به حسب ظواهرشان و بر حسب ادعا‌هایشان از شما بیشتر ادّعای مسلمانی می‌‏کنند و از شما هم بیشتر فرض کنید آدابش را به جا می‌‏آورند، لکن وقتی به حالشان مطالعه می‌‏کنید می‌‏بینید که رویه‏‌شان با رویۀ شما فرق دارد؛ آن اسلامی که آن‌ها می‌‏گویند، غیر از این اسلامی است که اسلام می‌‏گوید، در بین این‌ها هست یک همچو اشخاصی. و لهذا این اشخاصی را که می‌‏خواهید در انجمن خودتان وارد کنید اشخاصی باشند که بشناسید آن‌ها را؛ سوابقشان را مطلع باشید چه جور اشخاصی هستند، چه رویه‌‏ای دارند، چه مقاصدی دارند، تا آن وقت بتوانید یک انجمن اسلامی که حقیقتاً اسلامی باشد و به دردخور جامعۀ ما و مُهَذِّبِ دانشگاه و این‌ها باشد، البته کار مشکل است؛ در تمام دانشگاه‌های ایران بخواهد یک همچو کاری انجام بگیرد، انجام گرفتنش مشکل است لکن مشکلات را باید تحمل کرد. کسانی که بخواهند یک کاری انجام بدهند، یک کار مثبتی انجام بدهند، یک خدمتی بکنند، آن هم یک همچو خدمت ارزندۀ بزرگی بخواهند بکنند، بخواهند در سرتاسر کشور دانشگاه‌هایش را اصلاح بکنند، از افراد فاسد تصفیه بکنند، کار مشکل است لکن چون یک کار بسیار ارزنده‏‌ای است؛ مشکلات باید تحمل بشود.

توصیه‏ های مهم به همۀ انجمن‌های اسلامی

همیشه کارهای ارزنده اشکالاتش شاید بیشتر باشد از کارهای دیگر. از این جهت باید توجه به این معنا باشد که سفارش [می‌‏کنم] به همۀ انجمن‌های اسلامی که در سرتاسر کشور هست و می‌‏خواهند شروع به فعالیت بکنند و چند روز دیگر هم اوّل باز شدن دانشگاه‌ها هست، باید این توجهات باشد: اولاً خود افراد، افراد متعهد باشند؛ افراد صددرصد اسلامی باشند، مواظب کارهای خودشان و اعمال خودشان باشند، بهانه دست آن‌ها ندهند که تویی که ادعا می‌‏کنی اسلامی هست مثلاً اعمالت اسلامی نیست؛ اخلاقت اسلامی نیست. اول باید انسان از خودش شروع کند، کسی که می‌‏خواهد یک جامعه ‏ای را تهذیب کند تا خودش مُهَذَّب نباشد نمی‌‏تواند. گروهی هم که می‌‏خواهند یک مرکزی را مُهَذَّب کنند و اسلامی کنند تا خودشان ابتدائاً مهیّای برای این کار نشده باشند و ابتدائاً خودشان را اصلاح نکرده باشند، نمی‌‏توانند دیگران را اصلاح بکنند. آدمی که خودش مرتکب مثلاً مسائلی است که برخلاف اسلام است نمی‌‏تواند به دیگری بگوید تو برو این کار را انجام بده. خوب، حرف این است که تو خودت چرا نمی‌‏کنی؟ و آنکه مهم است همین قضیه‌‏ای است که عرض کردم که ممکن است در بین این انجمن‌ها یک اشخاص با صورت اسلامی و با جهات اسلامی وارد بشوند، لکن مسیرشان مسیر شما نباشد؛ بخواهند منحرف کنند و آن وقت کم کم آن‌ها انحراف را از خودشان سرایت به بعضی بدهند و باز در مقابل شما یک گروهی درست کنند که شما می‌‏خواهید اسلام را درست کنید، آن‌ها با اسم اسلام و صورت اسلام می‌‏خواهند یک چیز دیگر را درست کنند و این نمی‌‏شود الاّ اینکه شناسایی بشوند. افرادی که در انجمن‌ها وارد می‌‏شوند، معلوم باشد کی هست این، سوابقش چه بوده، پدر و مادرش چه کسی است، کجا زندگی کرده، تحصیلاتش چه هست، چه رشته‏‌هایی دارد، این‌ها همه بررسی بشود، مطالعه بشود تا آن وقت یک انجمن مُهَذَّبی باشد و بتواند کار مثبت، کار اسلامی مثبت؛ کاری که به درد مملکتتان بخورد انجام بدهد.

تربیت انسان، هدف همۀ انبیا

و در عین حالی که این کاری که شما دارید بسیار ارزنده است، بسیار ارزشمند است، همۀ ادیان برای همین مسئله آمده‏‌اند که درست کنند؛ انسان‌ها را درست کنند؛ اصلاً موضوع بحث انبیا انسان است. همۀ انبیا از آدم تا خاتم موضوع بحثشان انسان است، به چیز دیگر هیچ فکر نمی‌‏کنند؛ به انسان فکر می‌‏کنند برای اینکه همۀ عالم هم خلاصه‌‏اش همین انسان است. انسان یک موجودی است خلاصۀ همۀ موجودات عالَم است از همۀ موجودات عالم یک چیزی در انسان هست و یک زیاده هم دارد. انسان اگر درست بشود، همه چیز عالم درست می‌‏شود. اگر این انبیا موفق شده بودند که آن برنامه‏‌ای که دارند ـ که انسان‌سازی باشد ـ اگر موفق به این معنا شده بودند، الآن عالَم یک عالَم دیگری بود و اوضاع یک اوضاع غیر این اوضاعی بود که الآن ما ملاحظه می‌‏کنیم، لکن خوب، موفق نشدند به واسطۀ کارشکنی‌هایی که شد و بعد از آن‌ها شد. و از این جهت چون ادارۀ عالَم را تقریباً غیرانسان‌ها می‌‏کنند، از این جهت آنکه انبیا آن را می‌‏خواستند نشده است. این کاری که شما می‌‏کنید هم یک شعبه‌‏ای از‌‌ همان کار است، کار انبیاست که می‌‏خواهید که انسان درست کنید؛ می‌‏خواهید دانشگاهتان افرادی که انسان باشند بیرون بدهد. همینی که دیگران می‌‏خواهند نگذارند.

آنقدری که این‌ها از انسان می‌‏ترسند، این خارجی‏‌ها آنقدری که از انسان می‌‏ترسند از چیز دیگر نمی‌‏ترسند. همۀ عالَم دست آن‌هاست، اما اگر چهار تا انسان در یک جایی پیدا بشود، زندگی آن‌ها را تباه می‌‏کند. و لهذا کوشش می‌‏کنند که در این مملکت‌هایی که می‌‏خواهند از آن استفاده کنند انسان در آن پیدا نشود. کوشش می‌‏کردند که ـ از زمان رضا خان که من همۀ آن را یادم هست ـ کوشش می‌‏کردند که در مجلس شورای ملی، انسان نباشد در سرتاسر اداره و نمی‌‏دانم، وزارتخانه‏‌ها و این‌ها، یک انسان مُهَذَّبی که اسلامی باشد و کار از او بیاید نباشد و لهذا تقریباً همۀ مجلس‌ها اینطوری بوده، تقریباً نه، تحقیقاً. بودند بعضی از افراد صحیح و همان‌ها اسباب زحمت شدند. الآن هم‌‌ همان مسائل هست؛ یعنی آن‌ها باز هم چشم طمعشان به اینجاهاست، آن ذخایری که ممالک شرق دارد، ایران دارد، نمی‌‏گذارد آن‌ها راحت باشند، خصوصاً که ایران وضعیت جغرافیائی‌‏اش هم یک وضعیت حساسی است.

آن‌ها دست برنمی‏‌دارند از ایران، نه از طرف شرقی‌ها و نه از طرف غربی‌ها، و با هر کوششی که دارند می‌‏خواهند نگذارند که این مملکت سر و سامان پیدا بکند. همه شلوغی‌هایی که الآن درست می‌‏کنند با دست آن‌ها دارد درست می‌‏شود، همه جا آشفتگی‌هایی که پیدا می‌‏شود با دست آن‌ها درست می‌‏شود و پیدا می‌‏شود که نگذارند یک آرامشی بشود و یک سامانی پیدا کند مملکت. شما ملاحظه کردید که قبل از اینکه شاه برود و بعد هم وارث خبیثش [بختیار] برود، فعالیت زیاد در این بود که نگه دارند او را، نرود، بعد از اینکه حالا او رفت و تمام شد، فعالیت زیاد بود که جمهوری اسلامی درست نشود. از جمهوری اسلامی این‌ها می‌‏ترسیدند، نه از جمهوریش؛ از اسلامش. آن‌هایی که قلم‌هایشان یا تابع آن‌ها بود یا از باب اینکه خودشان توجه نداشتند و غربزده شده بودند، شروع کردند نوشتن به اینکه دیگر اسلام را می‌‏خواهد چه کند؟‌‌ همان جمهوری باشد؛ جمهوری دمکراتیک باشد؛ آخرش هم دیگر راضی شده بودند به اینکه جمهوری اسلامی دمکراتیک باشد. این‌ها از اسلام می‌‏ترسند و از رژیم اسلامی می‌‏ترسند، حالا که ضربه خورده‌‏اند از اسلام؛ یعنی رژیم را مسلمان‌ها با کلمۀ اسلام از بین بردند، دیگرانی که حالا آمده‏‌اند و سرِ این سُفره می‌‏خواهند بنشینند این‌ها دخالت نداشتند. آن‌هایی که دخالت داشتند همین مستضعفین بودند که در خیابان و در بازار و زن و مردشان ریختند و جلوی تانک و توپ و مسلسل، این‌ها رفتند و کار را انجام دادند. حالا انجام گرفت، یک‌دفعه ما دیدیم از اروپا و امریکا و از گوشه و کنار خود مملکت، کسانی که آن وقت طرفدار بودند حالا شدند انقلابی و شدند مخالف رژیم. و هر جا شد هر کس می‌‏آید اینجا می‌‏گوید ما در سال‌های سابق مخالف رژیم بودیم و ما چیز‌ها دیدیم. و ـ خیال می‌‏کند که من از کرۀ مریخ آمده‌‏ام و نمی‌‏دانم، هیچ اطلاع ندارم که این‌ها چه بوده‌‏اند ـ! حالا یک وقتی بود که همه شاهنشاهی بودند، همه «چه فرمان ایزد چه فرمان شاه» بود، آن وقت که باد به بیرق او می‌‏خورد این‌ها زیر آن بیرق سینه می‌‏زدند؛ حالا که آن بیرق خوابیده است و یک بیرق اسلامی بلند شده است و امیدوارم که این بیرق و این پرچم باقی باشد، حالا آمده‌‏اند زیر این پرچم سینه می‌‏زنند! منتها بعضی‌شان شیطنت هم دارند، زیر این پرچم برخلاف پرچم عمل می‌‏کنند. بعضی‌ها‌‌ همان استفاده می‌‏خواهند، آن‌ها ضررشان کمتر است. آن‌هایی که همین می‌‏خواهند که یک بهره‌‏ای داشته باشند، آن‌ها ضررشان کمتر است. خوب، بهره‏‌شان هم می‌‏برند، اما ضرر کم دارند. اما یک دسته‌‏ای هستند که این‌ها یا مُعوَج‌‏اند و ادراکشان ناقص است؛ و یا اینکه نه، ادراکاتشان هم خوب است و از روی نقشه کار می‌‏کنند و دیگران به آن‌ها گفته‏‌اند این کار‌ها را باید بکنید و می‌‏کنند. این‌ها البته خطرناک‏‌اند.

استدلال مخالفان ولایت فقیه

این طایفه الآن هستند که حالا هم وقتی که صحبت می‌‏شود، می‌‏نویسند؛ چه می‌‏کنند؛ هِی کوشش می‌‏کنند که اسلام نباشد. آن چیزهایی که مال اسلام است هی کوشش می‌‏کنند با زبان‌های مختلف، گاهی به دلسوزی در قضیۀ ولایت فقیه که این چند روز داغ شده است، خوب این‌ها دیدند که یک کار خطرناکی است برای آن‌ها برای اینکه یک حکومت اسلامی دارد درست می‌‏شود؛ این‌ها هم نمی‌‏خواهند این را. گوینده‏‌شان گاهی می‌‏گوید که بگذارید که روحانیون قداستشان را حفظ بکنند! «قداست روحانیون» که این‌ها می‌‏گویند معنایش این است که بگذارید روحانیون مشغول مسجد و محراب ـ همین مقدار در همین حدود ـ باشند، و سیاست را به امپراتور واگذار کنید. این یک تِزی است که مسجد مال پاپ؛ سیاست مال امپراتور. این‌ها هم می‌‏گویند مسجد‌ها مال شماست، بروید تو مسجدتان نماز بخوانید، درس هم می‌‏خواهید بگویید؛ درس هم بگویید هیچ مانعی ندارد، اما در یک حدودی، نه اینکه تو مسجد بروید و سنگر بگیرید برای ما؛ یا توی مدرسه بروید و برای ما ایجاد زحمت بکنید. نه، آن نه!‌‌ همان مقداری که «قداست» شما محفوظ باشد، بگویند یک آدم مقدس، آدم خوب مُهذَّبی است؛ یک آدمی است که اگر نفتش را هم ببرند، حرفی نمی‌‏زند و می‌‏گوید بردند؛ مال دنیا است چه ارزشی دارد! این‌ها این جور «قداست» را می‌‏خواهند و نمی‌‏دانند که اسلام و پیغمبر اسلام و اولیای اسلام با تمام قداست این مسائل را داشتند، تمام قداست و الوهیت محفوظ بوده است، مع‏ذلک می‌‏رفتند و اشخاصی که برخلاف مسیر انسانیت هستند آن‌ها را دفع می‌‏کردند و سیاست مملکت را حفظ می‌‏کردند و منافات با قداست هم نداشتند؛ یعنی ما روحانیون، قداستشان از حضرت امیر زیاد‌تر باشد؟ این‌ها ادعا دارند یا او را قداست برایش قائل نیستند؟! این منطق این است که شما قداستتان را حفظ کنید و کار نداشته باشید دیگر به حکومت و به جریان سیاست مملکت.

خوب، این‌ها می‌‏خواهند بگویند پیغمبر اسلام و حضرت امیر ـ سلام‌‏الله‏ علیه ـ قداست خودشان را حفظ نکرده بودند؟ برای اینکه آن‌ها کار داشتند، نمی‌‏توانند بگویند آن‌ها کار نداشتند. حضرت امیر، والی می‌‏فرستاد، خود پیغمبر هم اینطور والی می‌‏فرستاد آن طرف و آن طرف، جنگ می‌‏کردند؛ با کذا و سیاست مملکت دست خود آن‌ها بود. این آدمی که می‌‏گوید که بگذارید روحانیت قداست خودش را حفظ کند منطقش این است که امیرالمؤمنین هم قداست نداشت! برای اینکه این داخل شد در امور مملکتی و این‌ها، خود پیغمبر هم که نداشت! پس معلوم می‌‏شود تو نمی‌‏خواهی قداست ما حفظ شود، تو یک شیطنتی می‌‏کنی که این‌ها را کنار بزنی و ارباب‌ها بیایند سراغ کار. این امور باید با دقت ملاحظه بشود. در این نطق‏‌هایی که این‌ها می‌‏کنند دقت کنید که این‌ها یک خرده‌‏ریزهایی دارند؛ با آن خرده‏‌ریز‌ها می‌‏خواهند اغفال کنند مملکت و ملت شما را.

اگر یک فقیهی در یک مورد دیکتاتوری بکند، از ولایت می‌‏افتد

شما بیدار کنید این‌ها را، در مقابل حرف‌هایشان حرف بزنید، در مقابل مقاله‏‌هایشان مقاله بنویسید، در مقابل سخنرانی‌هایشان سخنرانی کنید. این نقایصی که این‌ها دارند که گاهی از قصور است و گاهی از شیطنت، این‌ها را به رُخِشان بکشید، بفهمانید که قضیه این حرف‌ها نیست که یک ملتی که جمهوری اسلامی را با نود و هشت یا نود و هشت و نیم درصد پذیرفت، آن وقت بیایند بگویند که ما اسلامش را، اینجایش را دیگر نمی‌‏خواهیم، این برخلاف مسیر ملت است، ملت این را پذیرفته است، جمهوری اسلامی را پذیرفته است، این مثل این است که حالا بیایند بگویند که خوب، ملت حالا گفته جمهوری اسلامی، ما شاهنشاهی می‌‏خواهیم، ملت نفهمیده! این‌ها دارند ملت را به نفهمی، به حماقت، دارند رمی می‌‏کنند. حال آنکه ملت ما با تمام فهم و شعورش مسائل را انجام دادند. باید این‌ها را توجه داشته باشید.

شما بعد‌ها مبتلای به این هستید، دانشگاه که باز بشود، مبتلای به یک همچو اشخاصی هستید که گاهی با صورت اسلامی وارد می‌‏شوند و همین مسائل که حالا مثلاً طرح می‌‏کنند که باید ولایت فقیه مثلاً نباشد این دیکتاتوری است، و حال آنکه اگر یک فقیهی در یک مورد دیکتاتوری بکند، از ولایت می‌‏افتد پیش اسلام. اسلام هر فقیهی را که ولیّ نمی‌‏کند، آنکه علم دارد؛ عمل دارد؛ مشی او مشی اسلام است، سیاستش سیاست اسلام است، آن را برای این است که یک آدمی که تمام عمرش را در اسلام گذرانده و در مسائل اسلامی گذرانده و آدم مُعوجی نیست و صحیح است این نظارت داشته باشد به این امر‌ها، نگذارد که هر کس هر کاری دلش می‌‏خواهد بکند. این‌ها گاهی وقت‌ها با همین صورت سازی که مثلاً می‌‏خواهند چه بشود و به دیکتاتوری می‌‏رسد و دیکتاتوری عمّامه و عصا و نمی‌‏دانم از این حرف‌هایی که تزریق کرده‌‏اند به آن‌ها و دیکته کرده‌‏اند و این‌ها هم‌‌ همان را پس می‌‏دهند. مثل بچه‏‌ها که یک چیزی را دهنشان می‌‏گذارند پس می‌‏دهند، این‌ها هم از آن قبیل هستند. شما از این به بعد ان‏شاءالله‏ وقتی که دانشگاه‌ها باز بشود، مبتلای به این مسائل هستید و باید با هوشمندی و با مطالعه و با مشورت بین خودتان افرادی را که می‌‏بینید یا به اسم آزادی و نمی‌‏دانم این حرف‌ها، که می‌‏خواهند یک آزادی خاصی در کار باشد، دلبخواهی در کار باشد، نه آزادی مطلق، یا به اسم دمکراسی و امثال ذلک، الفاظ جالبی که در هیچ جای دنیا معنایش پیدا نشده تا حالا، هر کس برای خودش یک معنایی می‌‏کند، به اینطور چیز‌ها گرفتار هستید که این‌ها می‌‏خواهند عمل بکنند.

استدلال و منطق به‌‏جای درگیری

و شما باید با کمال توجه و بدون هیچ درگیری ـ درگیری صحیح نیست، نباید ما به آن‌ها یک صورت حق به جانبی بدهیم. وقتی درگیری شد و اکثریت شما دارید و فرض کنید که آن‌ها را کتک زدید و چه کردید، این به نظر شاید اشخاصی بیاید به اینکه این‌ها حجتی نداشتند، کتک زدند، متوسل به زور شدند ـ این‌ها هر کدامشان آمدند در دانشگاه و گفتند، یک مطلبی را گفتند، بروید جلویش بگویید: چه می‌‏گویید؟ یک وقت می‌‏خواهد هیاهو کند، که اکثراً اینطوری هستند، این‌ها را سرانشان که وادار می‌‏کنند به هیاهو، جمع بشوید دورش بگویید؛ آقا بنشین صحبت‌هایت را بکن. ببینید هیچ صحبت ندارد، فقط همین است که یک تشنجی ایجاد کند و نگذارد دانشگاه باز بشود و نگذارد دانشگاه عمل خودش را انجام بدهد. بدون اینکه با آن‌ها جنگ و نزاع داشته باشید، با آن‌ها به این نحو مقابله کنید. یا آن‌ها اگر یک اجتماع صد نفری، هزار نفری، می‌‏کنند، شما ده، بیست هزار نفر را اجتماع کنید، مسائل خودتان را بگویید، دعوا هم نکنید؛ این باید انجام بگیرد. این امور ان‏شاءاللّه‏ امیدوارم که نرسد به این مسائل. و اما اگر ما یک وقتی توطئه فهمیدیم که نه، این‌ها می‌‏خواهند توطئه کنند و چه بکنند، خوب، یک تکلیف دیگری هم ممکن است داشته باشیم.

و من امیدوارم که شما بعد از این عرایضی که کردم، روی همین موازین عمل بکنید، و البته محتاج به این است که یک رشته جمعیتی هم باشند، اشخاصی هم باشند که در این امور یک نظارتی داشته باشند. و اشخاص مطلع و مؤمن و متعهد که نظارتی هم داشته باشند و کار‌ها روی نظارت آن‌ها انجام بگیرد. و من ان‏شاءاللّه‏ در همین دو ـ سه روز، یک صحبت طولانی‌تری می‌‏کنم و نسبت به دانشگاه‌ها یک صحبت‌هایی دارم. ان‏شاءالله‏ امیدوارم همه‌‏تان موفق و مؤید باشید. من به همه‌‏تان دعا می‌‏کنم و امیدوارم که توفیق این معنایی که این خدمتی که الآن در نظر دارید، توفیقش را پیدا بکنید و اشخاص را با توجه به سوابق، به خودتان ملحق کنید. افراد خودتان را زیاد بکنید و ان‏شاءالله‏ موفق و مؤید باشید.

منابع:

روزنامه کیهان، ۳۱ شهریور ۱۳۵۸

صحیفه امام خمینی، جلد دهم، صفحه ۶۴ الی ۷۳

ایستاده در برابر خویش؛ بازخوانی سه دهه عملکرد و مواضع دفتر تحکیم وحدت

انتهای پیام /*