درسی از امام خمینی(س)/ به مناسبت عید سعید غدیر

درسی از امام خمینی(س) / معنای تمسک به ولایت امیر المؤمنین چیست؟

کد : 59113 | تاریخ : 18/05/1399

واژه "علی" از آنجا که  بر نام یک "اعجوبه معجزه آسا" در خلقت و کسی که "یک مردی بود که معجزه بود و کسی نمی تواند مثل او باشد"، یعنی علی بن ابی طالب (علیهما السلام) و کسی که مصداق بارز و نمونه  کامل همه خوبی ها به حساب می آید، منطبق می باشد، به وضوح  یک زیبائی و عظمت ماورائی با خود همراه دارد. سخن از علی بن ابی طالب است که سراسر زندگی و سلوک فردی و اجتماعی وی و گفتار و کردارش ارزنده ترین آموزه ها را عرضه می دارد. سخن از علی گفتن ، سخن از همه خوبی ها در حد اعلای آن است.

امام خمینی(س) که خود درس آموز این مدرسه و دست پرورده این مکتب است در جائی به مناسبت عید غدیر چنین بیان حقیقت می کند که:

«من می‏ گویم اگر چنانچه پیغمبر اسلام- صلی اللَّه علیه و آله و سلَّم- غیر از این یک موجود تربیت نکرده بود، کافی بود برایش؛ چنانچه پیغمبر اسلام مبعوث شده بود برای اینکه یک همچو موجودی را تحویل جامعه بدهد، این کافی بود. یک همچو موجودی که هیچ سراغ ندارد کسی، و بعدها هم سراغ ندارد کسی، امروز روز نَصْب اوست به امامت امّت، یک همچو موجودی امام امّت است، البته کس دیگر به پای او نخواهد رسید.» (صحیفه امام، ج‏۱۱، ص: ۲۱)

و آیا عید غدیر که آن همه در وصف و عظمتش از قول معصوم سفارش شده و پیرامونش به حق کتاب های بسیار ارزنده و مطالب ذی قیمتی ارائه شده است، این همه شأن و عظمت را چگونه کسب کرده و این همه اعتبار را از کجا آورده است؟  آیا این "عید الله الاکبر" برای مولا امیرالمؤمنین ارزش آفرینی کرده و امتیازی جدید بر همه خوبی های وی افزوده است؟ و یا اینکه مسأله وجهی دیگری دارد و اگر دارد، دلیل آن چیست؟

امام خمینی(س) با تأکید بر اهمیت و کلیدی بودن مسأله عدالت و به ویژه در امر حکومت داری به این پرسش، چنین پاسخ می دهند:

« مسئله غدیر، مسئله ‏ای نیست که بنفسه برای حضرت امیر یک مسئله ‏ای پیش بیاورد، حضرت امیر مسئله غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر برای ایشان ارزش ندارد؛ آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است. خدای تبارک و تعالی که ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسول اللَّه کسی نیست که بتواند عدالت را به آن طوری که باید انجام بدهد، آن طوری که دلخواه است انجام بدهد مأمور می‏ کند رسول اللَّه را که این شخص را که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهی داشته باشد، این را نصب کن. نصب حضرت امیر به خلافت این طور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد؛ مقامات معنوی حضرت و مقامات جامع او این است که غدیر پیدا بشود. و اینکه در روایات ما و از آن زمان تا حالا این غدیر را آن قدر ازش تجلیل کرده ‏اند، نه از باب اینکه حکومت یک مسئله‏ ای است، حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس می‏ گوید که «به قدر این کفش بی‏ قیمت هم پیش من نیست»  آنکه هست اقامه عدل است. آن چیزی که حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- و اولاد او می‏ توانستند در صورتی که فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی رضا دارد انجام بدهند، اینها هستند، لکن فرصت نیافتند. زنده نگه داشتن این عید نه برای این است که چراغانی بشود و قصیده‏ خوانی بشود و مداحی بشود، اینها خوب است، اما مسأله این نیست. مسأله این است که به ما یاد بدهند که چطور باید تبعیت کنیم، به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در همه اعصار باید باشد و روشی که حضرت امیر در این حکومت پیش گرفته است باید روش ملت ها و دست ‏اندرکاران باشد. قضیه غدیر، قضیه جعل حکومت است، این است که قابل نصب است و الّا مقامات معنوی قابل نصب نیست یک چیزی نیست که با نصب آن مقام پیدا بشود؛ لکن آن مقامات معنوی که بوده است و آن جامعیتی که برای آن بزرگوار بوده است، اسباب این شده است که او را به حکومت نصب کنند و لهذا، می‏ بینیم که در عرض صوم و صلاة و امثال اینها می‏ آورد و ولایت مجری اینهاست. ولایتی که در حدیث غدیر است به معنای حکومت است، نه به معنای مقام معنوی. و حضرت امیر را همان طوری که من راجع به قرآن عرض کردم که قرآن- در روایات است این- نازل شده است به منازل مختلف، کلیاتش سبع و الی سبعین و الی زیادتر، تا حالا رسیده است به دست ماها به صورت یک مکتوب، حضرت امیر هم این طور است، رسول خدا هم این طور است. مراحل طی شده است، تنزل پیدا کرده است. از وجود مطلق تنزل پیدا کرده است، از وجود جامع تنزل پیدا کرده است و آمده است پایین تا رسیده است به عالم طبیعت، در عالم طبیعت این وجود مقدس و آن وجود مقدس و اولیای بزرگ خدا. بنا بر این، اینکه حدیث غدیر را ما حساب کنیم که می‏خواهد یک معنویتی را برای حضرت امیر یا یک شأنی برای حضرت امیر درست کند نیست. حضرت امیر است که غدیر را به وجود آورده است، مقام شامخ اوست که اسباب این شده است که خدای تبارک و تعالی او را حاکم قرار بدهد.» (همان، ج‏۲۰، ص: ۱۱۲ و ۱۱۳)  

و از جمله این همه خوبی، ظلم ستیزی و عدالت محوری شگفت انگیز این اعجوبه خلقت است و در قاموس و خمیر مایه شخصیتی چه در وجوه  فردی و چه در امر امارت و حکومت داری علی بن ابی طالب آن چه اصالت دارد اقامه عدل است و او است که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهی داشته باشد، چنین است که واقعه حساس غدیر را با خود می آورد تا مفهوم حکومت الهی  جنبه عینی پیداکند و برای همه مدعیان در طول تاریخ سرمشق و چراغ راه باشد.  

یکی از سفارشات در این عید بزرگ که از همه اعیاد بالاتر است انشاء و القاء تمسک به ولایت علی است. اما معنای این تمسک و شرط صادق بودن بر این ادعا چیست و چگونگی عملی شدن آن کدامین طریق است و راه ارزیابی و راستی آزمائی در این ادعا چه راهی است؟ از محضر امام خمینی(س) درس آموزی می کنیم که باید به طور کامل بر این راه و روش و صراط مستقیم الهی سیر کرد و از جمله مشخصا عدالت ورزی پیشه نمود و ظلم را ولو برای غیر مسلمان تحمل ننمود  و خود نیز بر گرد آن مگرد و چنین است که شیعه واقعی از مدعی باز شناسی می شود، هرچند در پوشش اسم و رسم و عناوین و القاب باشد. دقت کنید:   

« ما در این روز، این روز مبارک که از اعیاد بزرگ اسلام است و به حسب نفوس ما بالاترین عید است و نکته ‏اش هم این است که این ادامه نبوت است، ادامه آن معنویت رسول اللَّه است، ادامه آن حکومت الهی است، از این جهت از همه اعیاد بالاتر است. و ما در این روز سعید یکی از چیزهایی که وارد شده است، این است که بگوییم، بخوانیم:

‏الْحَمْدُ للَّه الّذی‏ جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکینَ بِوَلایَة امیر الْمُؤمِنینَ وَ اهْلِ بَیْتِهِ. تمسک به ولایت امیر المؤمنین چی هست؟ یعنی ما همین این را بخوانیم و رد بشویم؟ آن هم تمسک به ولایت امیر المؤمنین در روزی که ولایت به همان معنای واقعی خودش بوده است، نه تمسک به محبت امیرالمؤمنین، تمسک به محبت اصلًا معنا هم ندارد، تمسک به مقام ولایت آن بزرگوار به اینکه گرچه ما و بشر نمی‏ تواند به تمام معنا آن عدالت اجتماعی و عدالت حقیقی را که حضرت امیر قدرت بر پیاده کردنش داشت، نمی‏ توانیم ماها و هیچ کس، قدرت نداریم که پیاده کنیم، لکن اگر آن الگو پیدا شده بود و حالا هم ما باید به یک مقدار کمی که قدرت داریم تمسک کنیم. تمسک به مقام ولایت معنایش این است که،- یکی از معانی‏ اش این است که- ما ظِلّ آن مقام ولایت باشیم. مقام ولایت که مقام تولیت امور بر مسلمین و مقام حکومت بر مسلمین است، این است که چنانچه حکومت تشکیل شد، حکومت تمسکش به ولایت امیر المؤمنین و این است که آن عدالتی که امیر المؤمنین اجرا می‏ کرد، این هم به اندازه قدرت خودش اجرا کند. به مجرد اینکه ما بگوییم ما متمسک هستیم به امیر المؤمنین، این کافی نیست، این تمسک نیست اصلش. وقتی که حکومت الگو قرار داد امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- را در اجراء حکومتش، در اجراء چیزهایی که باید اجرا بکند، اگر او را الگو قرار داد، این تمسک کرده است به ولایت امیر المؤمنین. چنانچه او الگو نباشد، یا اینکه تخلفات حاصل بشود از آن الگوی بزرگ، هزار مرتبه هم روزی بگوید «خدا ما را از متمسکین قرار داده است»، جز یک کذبی چیزی نیست. و مجلس که از مقامات بلند یا بلندترین مقام کشوری است، چنانچه الگو قرار داد آن چیزی که امیر المؤمنین می‏ خواست، و آن عدالتی را که آن در همان برهه کمی که به او مجال دادند- خیلی کم مجال پیدا کرد- اگر الگو قرار بدهند آن را برای اینکه احکام را و اموری که باید محوّل به آنهاست به آن نحو اجرا بکنند، به آن نحو تصویب بکنند و دقت بکنند، آن وقت می‏ شود گفت که مجلس ما هم از متمسکین به امیر المؤمنین هستند. و اما چنانچه مجلس نتواند این کار را بکند، یا خدای نخواسته نخواهد این کار را بکند، یا بعض افراد نگذارند که این کارها بشود، آن وقت ما نمی‏ توانیم بگوییم که یک مجلس متمسک به ولایت امیر المؤمنین داریم. و هکذا قوّه قضائیه، اگر قوّه قضائیه هم تبعیت نکند از آن قضاء امیر المؤمنین که «اقْضاکُمْ عَلِیٌ»  و اگر تبعیت نکند از قضاوت اسلام، متشبث به همان قضاوت اسلامی نباشد، آن هم هر چه‏ بگوید ما متمسک هستیم، بر خلاف واقع است. تمسک وقتی است که قوّه قضائیه هم کارهایی که می‏ کنند از روی الگوی علوی باشد که همان الگوی اسلامی است. و مردم ما هم که این دعا را یا این فقره را می‏ خوانند آنها هم باید توجه کنند به اینکه تمسک به ولایت حضرت امیر برای آنها تبعیت از مقاصد اوست. همین طور گفتند که ما شیعه علی هستیم، و همین که گفتند ما متمسک به ولایت امیر المؤمنین هستیم، این کافی نیست، نمی ‏شود این. این امور، اموری نیست که لفظی باشد و با الفاظ و با عبارات بتوانیم ما بگوییم تحقق پیدا کرده است؛ اینها یک امور عملی است، یک حکمت عملی است اینها. باید کسانی که مدعی هستند که ما شیعه امیر المؤمنین هستیم، تبع او هستیم، باید در قول و فعل و نوشتن و گفتن و همه چیز تبعیت از او داشته باشند. اگر این تبعیت نباشد و ما بگوییم که ما شیعه هستیم، یک گزافی گفته‏ ایم، یک لا طائلی گفته‏ ایم. امیر المؤمنین در زمان حکومتش- که بسیار کوتاه و بسیار با ناگواریها مقابل بود- می‏ بینید که وقتی که آن نامه را به مالک اشتر می‏ نویسد چه مسائل مهمی را، مسائل سیاسی را، مسائل اجتماعی را، همه چیز را در آنجا ذکر می‏ فرماید، با اینکه یک بخشنامه ‏ای برای یک نفر بوده است. یک نامه‏ ای برای یک نفر بوده است و آن این است که می‏ گوید که- به حسب نقلی که شده است که یک خلخال را از پای یک ذمّی در حکومت او در آوردند،- به حسب این روایت، می‏ فرماید که اگر انسان بمیرد برای این، این مَلوم نیست. شیعه این است که این طور باشد نه مثل ما، شیعه این است که اگر چنانچه در حکومت اسلامی، در کشور اسلامی، ظلم و لو به یک ذمّی وارد بشود، آن هم ظلم به همین کمی که یک خلخال را از پای یک ذمیّه درآورند، بگوید که انسان اگر بمیرد ملوم  نیست، ملامت نباید به او بشود، این طور اهمیت دارد. (همان،ج‏۱۸،ص:۱۵۵ -۱۵۳)

و در آخر ضمن عرض تبریک صمیمانه به مناسبت این عید سعید به همه دوستداران مولا امیر المؤمنین و همه پاسداران خوبیها که در حقیقت متمسکین واقعی به ولایت امیر المومنین (ع) هستند، سخن را با این فراز از کلام یکی از این متمسکین و اقعی از این جمع خوبان به پایان می بریم که:

«صلوات و سلام بی‏ پایان به رسول اعظم که چنین موجودی الهی را در پناه خود تربیت فرمود و به کمال لایق انسانیت رسانید. و سلام و درود بر مولای ما که نمونه انسان و قرآن ناطق است و تا ابد نام بزرگ او باقی است و خود الگوی انسانیت و مظهر اسم اعظم است.» (‏همان،ج۱۴، ص۳۴۹)(منبع: جماران؛ به قلم اصغر میرشکار)




انتهای پیام /*