سخنرانی
پیام غدیر، ولایت و حکومت
سخنرانی در جمع مسئولان نظام به مناسبت عید غدیر (پیام غدیر)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 2 ش‍ه‍ری‍ور ‭1365

زمان (قمری) : 18 ذی الحجه ‭1406

مکان: تهران

شماره صفحه : 111

موضوع : پیام غدیر، ولایت و حکومت

زبان اثر : فارسی

مناسبت : عید سعید غدیر خم

حضار : خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور) ـ موسوی، میر حسین (نخست وزیر) ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای

سخنرانی در جمع مسئولان نظام به مناسبت عید غدیر (پیام غدیر)

سخنرانی

‏زمان: صبح 2 شهریور 1365 / 18 ذی الحجه 1406‏

‏مکان: تهران، حسینیۀ جماران‏

‏موضوع: پیام غدیر، ولایت و حکومت‏

‏مناسبت: عید سعید غدیر خم‏

‏حضار: خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور) ـ موسوی، میرحسین (نخست وزیر) ـ هاشمی‏‎ ‎‏رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی) ـ مسئولان کشوری و لشکری ـ روحانیون‏‎ ‎‏ـ مسئولان ستادهای پشتیبانی کشور‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

پیام غدیر، ولایت و حکومت 

‏     ‏‏امیدوارم ان شاءالله ، این عید مبارک به همۀ ملتهای مظلوم و بخصوص به ملت شریف‏‎ ‎‏ما مبارک باشد. خداوند ان شاءالله که با عنایات خاصۀ خود نظری به این ملت بزرگ که‏‎ ‎‏باید گفت پرچمدار اسلام در این عصر هستند، به اینها عنایت خاصی بفرماید و آنها را از‏‎ ‎‏عنایات خاصۀ خود نصیب بزرگ عنایت بفرماید.‏

‏     من دربارۀ شخصیت حضرت امیر چه می توانم بگویم و کی چه می تواند بگوید. ابعاد‏‎ ‎‏مختلفه ای که این شخصیت بزرگ دارد، به گفتگوی ماها و به سنجش بشری در نمی آید.‏‎ ‎‏کسی که انسان کامل است و مظهر جمیع اسماء و صفات حق تعالی است، ابعادش به‏‎ ‎‏حسب اسماء حق تعالی باید هزار تا باشد و ما از عهدۀ بیان حتی یکی اش نمی توانیم‏‎ ‎‏برآییم. این شخصیت که جامع تضاد است، امور متضاده در او جمع است، کسی‏‎ ‎‏نمی تواند در حول و حوش او سخن بگوید؛ از این جهت، من در این موضوع بهتر‏‎ ‎‏می دانم که ساکت باشم. لکن مسئله ای را که بهتر است ما بگوییم، انحرافاتی است که‏‎ ‎‏برای ملتها و خصوصاً، برای شیعیان این حضرت پیش آمده است در طول تاریخ و‏‎ ‎‏دستهایی که این انحرافات را از اول به وجود آورده اند و توطئه هایی که بوده است در‏‎ ‎‏طول تاریخ و اخیراً در این سالهای اخیر، سده های اخیر پیش آمده است، آنها را عرض‏

‏کنم.‏

‏     مسئلۀ غدیر، مسئله ای نیست که بنفسه برای حضرت امیر یک مسئله ای پیش بیاورد،‏‎ ‎‏حضرت امیر مسئلۀ غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همۀ جهات بوده‏‎ ‎‏است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر برای ایشان ارزش ندارد؛ آن که‏‎ ‎‏ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است. خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی که ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسول الله کسی نیست که بتواند عدالت را‏‎ ‎‏به آن طوری که باید انجام بدهد، آن طوری که دلخواه است انجام بدهد مأمور می کند‏‎ ‎‏رسول الله را که این شخص را که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در‏‎ ‎‏جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهی داشته باشد، این را نصب کن. نصب حضرت امیر‏‎ ‎‏به خلافت این طور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد؛ مقامات معنوی حضرت و‏‎ ‎‏مقامات جامع او این است که غدیر پیدا بشود. و اینکه در روایات ما و از آن زمان تا حالا‏‎ ‎‏این غدیر را آن قدر ازش تجلیل کرده اند، نه از باب اینکه حکومت یک مسئله ای است،‏‎ ‎‏حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس می گوید که «به قدر این کفش بی قیمت‏‎ ‎‏هم پیش من نیست»‏‎[1]‎‏ آنکه هست اقامۀ عدل است. آن چیزی که حضرت امیر ـ سلام الله ‏‎ ‎‏علیه ـ و اولاد او می توانستند در صورتی که فرصت بهشان بدهند، اقامۀ عدل را به‏‎ ‎‏آن طوری که خدای تبارک و تعالی رضا دارد انجام بدهند، اینها هستند، لکن فرصت‏‎ ‎‏نیافتند. زنده نگه داشتن این عید نه برای این است که چراغانی بشود و قصیده خوانی بشود‏‎ ‎‏و مداحی بشود، اینها خوب است، اما مسئله این نیست. مسئله این است که به ما یاد بدهند‏‎ ‎‏که چطور باید تبعیت کنیم، به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در‏‎ ‎‏همۀ اعصار باید باشد و روشی که حضرت امیر در این حکومت پیش گرفته است باید‏‎ ‎‏روش ملتها و دست اندرکاران باشد. قضیۀ غدیر، قضیۀ جعل حکومت است، این است که‏‎ ‎‏قابل نصب است و الاّ مقامات معنوی قابل نصب نیست یک چیزی نیست که با نصب آن‏

‏مقام پیدا بشود؛ لکن آن مقامات معنوی که بوده است و آن جامعیتی که برای آن بزرگوار‏‎ ‎‏بوده است، اسباب این شده است که او را به حکومت نصب کنند و لهذا، می بینیم که در‏‎ ‎‏عرض صوم و صلوة و امثال اینها می آورد و ولایت مجری اینهاست. ولایتی که در‏‎ ‎‏حدیث غدیر است به معنای حکومت است، نه به معنای مقام معنوی. و حضرت امیر را‏‎ ‎‏همان طوری که من راجع به قرآن عرض کردم که قرآن ـ در روایات است این ـ نازل شده‏‎ ‎‏است به منازل مختلف، کلیاتش سبع و الی سبعین و الی زیادتر، تا حالا رسیده است به‏‎ ‎‏دست ماها به صورت یک مکتوب، حضرت امیر هم این طور است، رسول خدا هم‏‎ ‎‏این طور است. مراحل طی شده است، تنزل پیدا کرده است. از وجود مطلق تنزل پیدا کرده‏‎ ‎‏است، از وجود جامع تنزل پیدا کرده است و آمده است پایین تا رسیده است به عالم‏‎ ‎‏طبیعت، در عالم طبیعت این وجود مقدس و آن وجود مقدس و اولیای بزرگ خدا.‏‎ ‎‏بنابراین، اینکه حدیث غدیر را ما حساب کنیم که می خواهد یک معنویتی را برای‏‎ ‎‏حضرت امیر یا یک شأنی برای حضرت امیر درست کند نیست. حضرت امیر است که‏‎ ‎‏غدیر را به وجود آورده است، مقام شامخ اوست که اسباب این شده است که خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی او را حاکم قرار بدهد.‏

حکومت عدل، ضامن اجرای احکام اسلام

‏     ‏‏مسئله، مسئلۀ حکومت است، مسئله، مسئلۀ سیاست است، حکومتْ عِدْلِ‏‎[2]‎‏ سیاست‏‎ ‎‏است، تمام معنای سیاست است. خدای تبارک و تعالی این حکومت را و این سیاست را‏‎ ‎‏امر کرد که پیغمبر به حضرت امیر واگذار کنند، چنانچه خود رسول خدا سیاست داشت و‏‎ ‎‏حکومت بدون سیاست ممکن نیست. این سیاست و این حکومتی که عجین با سیاست‏‎ ‎‏است، در روز عید غدیر برای حضرت امیر ثابت شد. اینکه در روایات هست که‏‎ ‎بُنِیَ الاسلامُ عَلی خَمْس‎[3]‎‏ این ولایت، ولایت کلی امامت نیست. آن امامتی که هیچ عملی‏‎ ‎

‏مقبول نیست، قبول نمی شود، الاّ به اعتقاد به امامت، این معنایش این حکومت نیست.‏‎ ‎‏خوب، ما بسیاری از ائمه مان حکومت نداشتند. ما الآن معتقدیم که حضرت امیر در یک‏‎ ‎‏برهه از زمان به حکومت رسید، حضرت امام حسن هم یک مدت بسیار بسیار کمی به‏‎ ‎‏حکومت رسید، باقی ائمه حکومت نداشتند. آنکه خدای تبارک و تعالی جعل کرد و‏‎ ‎‏دنبالش هم برای ائمۀ هدی جعل شده است، حکومت است؛ لکن نگذاشتند که این‏‎ ‎‏حکومت ثمر پیدا بکند. بنابراین، حکومت را خدا جعل کرده است برای حضرت امیر‏‎ ‎‏ـ سلام الله علیه ـ این حکومت یعنی سیاست، یعنی عجین با سیاست. از اعوجاجهایی که‏‎ ‎‏پیدا شده است مع الأسف، این است که، یعنی اعوجاج زیاد پیدا شده اما بزرگترینش این‏‎ ‎‏است که دستهایی از زمان سابق از زمان خلفای اموی و خلفای عباسی ـ علیهم لعنة الله ـ از‏‎ ‎‏آن زمان دستهایی پیدا شده است که بگویند که دین علی حده از مسائل است و سیاست‏‎ ‎‏علی حده از حکومت است. هرچه طرف پایین آمده است، این قوت گرفته است تا وقتی‏‎ ‎‏بازیگرهای دنیا که دیدند باید دین را یک چیز تعبدی قرار داد. این بازیگرها آمدند و‏‎ ‎‏این طور کردند که ماها هم باورمان آمده بود که دین چکار دارد به سیاست، سیاست مال‏‎ ‎‏امپراتورها. این معنایش این است که تخطئه کنیم خدا را و رسول خدا را و امیرالمؤمنین‏‎ ‎‏را، برای اینکه حکومت سیاست است، حکومت که دعا خواندن نیست، حکومت که‏‎ ‎‏نماز نیست، حکومت روزه نیست. حکومت، حکومت عدل، اسباب این می شود که اینها‏‎ ‎‏اقامه بشود، اما خود حکومت یک دستگاه سیاسی است. آن که می گوید دین از سیاست‏‎ ‎‏جداست، تکذیب خدا را کرده است، تکذیب رسول خدا را کرده است، تکذیب ائمۀ‏‎ ‎‏هدی را کرده است.‏

‏     و اینکه این قدر صدای غدیر بلند شده است و این قدر برای غدیر ارج قائل شده اند‏‎ ‎‏ـ و ارج هم دارد ـ برای این است که با اقامۀ ولایت یعنی با رسیدن حکومت به دست‏‎ ‎‏صاحب حق، همۀ این مسائل حل می شود، همۀ انحرافات از بین می رود. اگر حکومت‏‎ ‎‏عدل بپا شود، اگر گذاشته بودند که حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ حکومتی را که‏‎ ‎‏می خواهد بپا کند، تمام انحرافات از بین می رفت و محیط یک محیط صحیح و سالم‏

‏می شد که آن وقت مجال برای همۀ اشخاص که دارای افکار هستند، عرفا که دارای افکار‏‎ ‎‏هستند، حکما که دارای افکار هستند، فقها، همه برای آنها مجال هم پیدا بشود. از این‏‎ ‎‏جهت، اسلام ‏بُنِیَ عَلی خَمْس‏، نه معنایش آن است که ولایت در عرض این است، ولایت‏‎ ‎‏اصلش مسئلۀ حکومت است، حکومت هم این طوری است، حکومت حتی از فروع هم‏‎ ‎‏نیست.‏

‏     آن چیزی که برای ائمۀ ما قبل از غدیر و قبل از همه چیزها بوده است، این یک مقامی‏‎ ‎‏است که مقام ولایت کلی است که آن امامت است که در روایت هست که ‏الْحَسَنُ وَ الْحُسَین‎ ‎امامان قاما اَوْ قَعَدا‎[4]‎‏ وقتی قعد است که امام نیست. امام به معنای حکومت نیست، آن یک‏‎ ‎‏امام دیگری است و آن مسئلۀ دیگری است. آن مسئله، مسئله ای است که اگر او را کسی‏‎ ‎‏قبول نداشته باشد اگر آن ولایت کلی را قبول نداشته باشد، اگر تمام نمازها را مطابق با‏‎ ‎‏همین قواعد اسلامی شیعه هم بجا بیاورید باطل است، این غیر حکومت است آن در‏‎ ‎‏عرض اینها نیست، آن از اصول مذهب است، آنی است که اعتقاد به او لازم است و از‏‎ ‎‏اصول مذهب است. و انحرافی که پیدا شده است ـ علاوه بر همۀ انحرافات ـ همین‏‎ ‎‏انحراف است که ما باور کردیم که سیاست به ما چه ربط دارد. غدیر آمده است که‏‎ ‎‏بفهماند که سیاست به همه مربوط است، در هر عصری باید حکومتی باشد با سیاست،‏‎ ‎‏منتها سیاست عادلانه که بتواند به واسطۀ آن سیاست اقامۀ صلوة کند، اقامۀ صوم کند، اقامۀ‏‎ ‎‏حج کند، اقامۀ همۀ معارف را بکند و راه را باز بگذارد برای اینکه صاحب افکار، یعنی‏‎ ‎‏آرام کند که صاحب افکار، افکارشان را با دلگرمی و با آرامش ارائه بدهند. بنابراین،‏‎ ‎‏این طور نیست که ما خیال کنیم که ولایتی که در اینجا می گویند، آن امامت است و امامت‏‎ ‎‏هم در عرض فروع دین است، نخیر؛ این ولایت عبارت از حکومت است، حکومت‏‎ ‎‏مجری اینهاست، در عرض هم به آن معنا نیست، مجری این مسائل دیگر است. این‏‎ ‎‏انحرافات خیلی زیاد است، نمی شود همه اش را احصاء کرد.‏


انحراف از سیرۀ پیامبر و ائمه (ع) در سیر و سلوک

‏     ‏‏خیال کردند یک دستۀ زیادی که معنای عرفان عبارت از این است که انسان یک‏‎ ‎‏محلی پیدا بشود و یک ذکری بگوید و یک سری حرکت بدهد و یک رقصی بکند و‏‎ ‎‏اینها، این معنی عرفان است؟! مرتبۀ اعلای عرفان را امام علی ـ سلام الله علیه ـ داشته است‏‎ ‎‏و هیچ این چیزها نبوده در کار. خیال می کردند که کسی که عارف است باید دیگر بکلی‏‎ ‎‏کناره گیرد از همه چیز و برود کنار بنشیند و یک قدری ذکر بگوید و یک قدری تغنی‏‎ ‎‏بشود و یک قدری چه بکند و دکانداری. امیرالمؤمنین در عین حالی که اعرف خلق الله ‏‎ ‎‏بعد از رسول الله در این امت، اعرف خلق الله به حق تعالی بود مع ذلک، نرفت کنار بنشیند‏‎ ‎‏و هیچ کاری به هیچی نداشته باشد، هیچ وقت هم حلقۀ ذکر نداشت، مشغول بود به‏‎ ‎‏کارهایش، ولی آن هم بود. یا خیال می شود که کسی که اهل سلوک است، اهل سلوک‏‎ ‎‏باید به مردم دیگر کار نداشته باشد، در شهر هر چه می خواهد بگذرد، من اهل سلوکم،‏‎ ‎‏بروم یک گوشه ای بنشینم و وِرد بگویم و سلوک به قول خودش پیدا کند. این سلوک در‏‎ ‎‏انبیا زیادتر از دیگران بوده است، در اولیا زیادتر از دیگران بوده است، لکن نرفتند تو‏‎ ‎‏خانه شان بنشینند و بگویند که ما اهل سلوکیم و چکار داریم که به ملت چه می گذرد هر که‏‎ ‎‏هر کاری می خواهد بکند. اگر بنا باشد که اهل سلوک بروند کنار بنشینند، پس باید انبیا هم‏‎ ‎‏همین کار را بکنند و نکردند. موسی بن عمران اهل سلوک بود، ولی مع ذلک، رفت سراغ‏‎ ‎‏فرعون و آن کارها را کرد، ابراهیم هم همین طور، رسول خدا هم که همه می دانیم. رسول‏‎ ‎‏خدایی که سالهای طولانی در سلوک بوده است، وقتی که فرصت پیدا کرد، یک‏‎ ‎‏حکومت سیاسی ایجاد کرد برای اینکه، عدالت ایجاد بشود. تبع ایجاد عدالت فرصت‏‎ ‎‏پیدا می شود برای اینکه هر کس هر چیزی دارد بیاورد. وقتی که آشفته است نمی توانند،‏‎ ‎‏در یک محیط آشفته نمی شود که اهل عرفان، عرفانشان را عرضه کنند، اهل فلسفه،‏‎ ‎‏فلسفه شان را، اهل فقه، فقه شان را، لکن وقتی حکومت یک حکومت عدل الهی شد و‏‎ ‎‏عدالت را جاری کرد و نگذاشت که فرصت طلبها به مقاصد خودشان برسند، یک محیط‏‎ ‎‏آرام پیدا می شود، در این محیط آرام همه چیز پیدا می شود. بنابراین، «ما نُودِی بِشِیءٍ‏

‏مِثْلَ ما نُودِیَ بِالوِلایَه» برای اینکه حکومت است. به هیچ چیز مثل این امر سیاسی دعوت‏‎ ‎‏نشده است و این امر سیاسی بوده است، زمان پیغمبر بوده است، زمان امیرالمؤمنین بوده‏‎ ‎‏است، بعدها هم اگر یک فرصت پیدا می شد، آنها هم داشتند این معنا را. انحرافات زیاد‏‎ ‎‏شده است. بعضی از اهل علم خودمان هم همین معانی را دارند: «لباس جندی حرام‏‎ ‎‏است، لباس شهرت است، به عدالت مضر است». حضرت امیر عادل نبوده؟! حضرت‏‎ ‎‏سید الشهدا هم عادل نبوده؟! حضرت امام حسن هم عادل نبوده؟! پیغمبر اکرم هم عادل‏‎ ‎‏نبوده؟! برای اینکه لباس جندی داشتند! اینها را تزریق کردند به ما، به ما آن طور دستهای‏‎ ‎‏توطئه گر تزریق کردند که ماها هم باورمان آمده است. تو چکار داری به اینکه چه‏‎ ‎‏میگذرد! تو مشغول درست باش! تو مشغول فقهت باش! تو مشغول فلسفه ات باش! تو‏‎ ‎‏مشغول عرفانت باش! چکار داری که چه می گذرد! در آن وقت، اوایلی که این مسائل‏‎ ‎‏پیش آمد، یکی از رفقای ما که بسیار خوب بود، بسیار مرد صالحی بود و اهل کار هم بود،‏‎ ‎‏لکن من وقتی یک قضیه را صحبت کردم که در این قضیه ما باید تحقیق کنیم، گفت به ما‏‎ ‎‏چکار دارد، حاصل امر سیاسی است به ما چکار دارد! این طور تزریق شده بود که یک‏‎ ‎‏مرد عالم روشنفکر متوجه به مسائل، این طور می گوید که به ما چکار دارد. پیغمبر هم‏‎ ‎‏می گفت سیاست به ما چکار دارد؟ امیرالمؤمنین هم که حکومت داشت، می گفت‏‎ ‎‏سیاست... حکومتی داشت برای ذکر گفتن و برای قرآن خواندن و برای نماز خواندن و‏‎ ‎‏همین دیگر؟! حکومت بود، ولایت بود و تجهیز جیوش بود ـ عرض می کنم ـ حکومتها‏‎ ‎‏در نصب کردن اینها بود، همه اش سیاست است اینها.‏

‏     آنی که می گوید که آخوند چکار دارد به سیاست، آنی که با آخوند خوب نیست، این‏‎ ‎‏با اسلام بد است. می خواهد آخوند را کنار بگذارد ـ که می تواند یک کاری توی مردم‏‎ ‎‏انجام بدهد ـ و هر کاری دلشان می خواهد بکنند و لهذا، این طور شد. البته علمای ما در‏‎ ‎‏طول تاریخ این طور نبود که منعزل از سیاست باشند. مسئلۀ مشروطیت یک مسئلۀ سیاسی‏‎ ‎‏بود و بزرگان علمای ما درش دخالت داشتند، تأسیسش کردند. مسئلۀ تحریم تنباکو یک‏‎ ‎‏مسئلۀ سیاسی بود و میرزای شیرازی ـ رَحِمَه الله ـ این معنا را انجام داد. در زمانهای اخیر‏

‏هم مدرس، کاشانی، اینها مردم سیاسی بودند و مشغول کار بودند، اما به قدری قدرت‏‎ ‎‏داشت این دست قوی توطئه گر که نمی شد از فکر حتی اهل علم محترم هم بیرون کرد به‏‎ ‎‏اینکه نه، مسئله این طور نیست، مسئلۀ حکومت در زمان پیغمبر بوده و سیاست هم بوده‏‎ ‎‏در زمان امیرالمؤمنین بوده و سیاست هم بوده، و اینکه همه نقل کرده اند و این قدر غدیر‏‎ ‎‏را بزرگ کرده اند، برای اینکه به ما بفهمانند، تعلیم بدهند به ما که این طوری باید باشد.‏

اشکالتراشی بعضی مقدسین در قضیۀ جنگ

‏     ‏‏ما الآن مبتلای به جنگیم. یک دسته ای در همین قضیه هم دارند اشکالتراشی‏‎ ‎‏می کنند، نه یک اشخاصی باشند که حالا تأثیری داشته باشند، اما هستند. هستند اشخاصی‏‎ ‎‏که می گویند که بیایید صلح بکنیم، بیایید یک سازشی بکنیم. ما از تاریخ باید این امور را‏‎ ‎‏یاد بگیریم؛ به حضرت امیر تحمیل کردند، مقدسین تحمیل کردند، آنهایی که جبهه شان‏‎ ‎‏داغ داشت و اضر‏‎[5]‎‏ مردم اند بر مسلمین، آنها تحمیل کردند به حضرت امیر حکمیت را و‏‎ ‎‏تحمیل کردند آنکه حَکَم باید بشود، بعد که حضرت امیر با فشار اینها نتوانست،‏‎ ‎‏می خواستند بکشندش اگر نکند؛ برای اینکه آنها ‏‏[‏‏پیشنهاد‏‏]‏‏ کرده بودند که چه باید چه‏‎ ‎‏بشود؛ «حَکَم قرار بدهید، قرآن است، قرآن است این». این ابتلا را حضرت امیر داشت،‏‎ ‎‏الآن نظیر او را ما داریم. اینکه می گویند، این ور و آن ور می افتند که بگذارید یک‏‎ ‎‏حکمیتی پیدا بشود، بیایند حکم، حکم پیدا بشود که کارها را انجام بدهد، تشخیص بدهد‏‎ ‎‏که کی چی است، دنیا نمی داند که کی متجاوز است؟! ما از آن قضیه باید عبرت بگیریم و‏‎ ‎‏زیر بار حکمیت ‏‏[‏‏نرویم‏‏]‏‏. ما در این هفت سالی که بوده است فهمیدیم که این حکمها‏‎ ‎‏کی ها هستند و اینهایی که می خواهند صلح ایجاد کنند کی ها هستند. قصۀ امام حسن و‏‎ ‎‏قضیۀ صلح، این هم صلح تحمیلی بود؛ برای اینکه امام حسن، دوستان خودش، یعنی آن‏‎ ‎‏اشخاص خائنی که دور او جمع شده بودند، او را جوری کردند که نتوانست خلافش‏‎ ‎‏بکند، صلح کرد؛ صلح تحمیلی بود. این صلحی هم که حالا به ما می خواهند بگویند، این‏

‏است. بعد از اینکه صلح کردند، به حسب روایت، به حسب نقل، معاویه به منبر رفت و‏‎ ‎‏گفت که تمام حرفهایی که گفتم، من قرار دادم، زیر پایم؛ مثل پاره کردن این مردیکه آن‏‎ ‎‏قراردادها را. آن صلح تحمیلی که در عصر امام حسن واقع شد، آن حکمیت تحمیلی که‏‎ ‎‏در زمان امیرالمؤمنین واقع شد و هر دویش به دست اشخاص حیله گر درست شد، این ما‏‎ ‎‏را هدایت می کند به اینکه نه زیر بار صلح تحمیلی برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلی. ما‏‎ ‎‏باید خودمان به حسب رأی خودمان، به حسب رأی ملتمان، آن طوری که الآن همۀ ملت‏‎ ‎‏دارند می گویند، ما باید این جنگ را ادامه بدهیم تا وقتی که ان شاءالله پیروزی حاصل‏‎ ‎‏بشود و نزدیک است ان شاءالله ، منتها اگر بخواهد ملت ما نزدیکتر بشود این پیروزی، زیاد‏‎ ‎‏نزدیک بشود ـ که به صلاح ملت ماست و به صلاح ملت عراق است و به صلاح منطقه‏‎ ‎‏است ـ باید مجهز بشود، باید در این برهۀ زمان به تمام معنا مجهز بشود برای جبهه ها.‏

‏     آقایان گفتند که در بسیاری از جاها در کشور یک چیزهایی هست که ابزاری است‏‎ ‎‏برای جهاد سازندگی، برای جبهه، و زیادی است آنجا. من عرض می کنم که اگر یک‏‎ ‎‏ابزاری در یک جایی زیادی است و تشخیص دادند فرمانداران، استانداران و ائمۀ جمعه‏‎ ‎‏تشخیص دادند که این در اینجا دیگر اضافه است، زیادی است، لازم نیست اینجا، لازم‏‎ ‎‏است که برای جبهه برود. اگر بخواهید که کشورتان آباد بشود، کشورتان اسلامی بشود و‏‎ ‎‏زود بشود، طولانی نشود، باید مجهز بشوید و با همۀ قوا مجهز بشوید تا اینکه کلک این‏‎ ‎‏مرد را بکنید. در آن اوایل گفته شد به اینکه سیلی خواهد خورد صدام، صدام سیلی را‏‎ ‎‏خورده، الآن گیج است، الآن نمی داند چه می کند. واقعاً نمی داند الآن چه می کند، از یک‏‎ ‎‏طرف اشتلم می کند، از یک طرف التماس می کند، از یک طرف گدایی می کند، این الآن‏‎ ‎‏در حال گیجی است. و من خوف این را دارم که اگر این دیوانه بشود، بیشتر از این که الآن‏‎ ‎‏هست اگر به واسطۀ شکست دیوانه بشود، به کشور عراق یک طور صدماتی وارد کند،‏‎ ‎‏بگوید حالا که من غرق شدم، بگذار همه غرق بشوند، یک همچو موجودی است این.‏‎ ‎‏من خوف این را دارم که به اعتاب عالیات هم این تجاوز کند و خداوند ان شاءالله ، مهلتش‏‎ ‎‏ندهد. باید کاری کرد که یک سیلی دیگری بخورد و برود سراغ کارش، یا خودکشی کند‏

‏یا فرار کند از اینجا به یک جای دیگری و برود دنبال کارهایی که هست.‏

ایجاد انحرافات و غفلت بعد از غدیر خم 

‏     ‏‏در هر صورت انحرافاتی که بعد از غدیر خم پیدا شد و ماها هم غفلت کردیم ـ همه نه‏‎ ‎‏ـ بسیاری از ماها، اکثریت شاید غفلت کردند و ما را کناره گیر کردند، نگذاشتند که در امور‏‎ ‎‏مسلمین دخالت بکنیم، اسباب این گرفتاریهایی شده است که الآن در سرتاسر کشورهای‏‎ ‎‏اسلامی داریم می بینیم، در همه جا این مسائل هست. باور کردند علمای اهل سنت به‏‎ ‎‏اینکه اطاعت از هر قلدری باید کرد، این هم به دست اشخاص قلدر پیدا شده است.‏‎ ‎‏امکان دارد یک همچو چیزی که پیغمبر اسلام احکام بفرستدو بگوید از آتاتورک که‏‎ ‎‏احکام ما را محو می کند اطاعت کنید؟! این را کدام عقل می پذیرد؟ پیغمبر اسلام احکام‏‎ ‎‏بفرستد، خدای تبارک و تعالی احکام بفرستد بگوید که نماز بخوانید، بعدش هم بگوید‏‎ ‎‏اطاعت کنید از آتاتورک که می گوید نماز نخوانید! از کدام بشنویم، از خدا یا از‏‎ ‎‏آتاتورک؟! این را چه عقلی باور می کند؟ آن اولوالامری که در قرآن وارد شده است،‏‎ ‎‏واضح است که کسی است که تِلو‏‎[6]‎‏ رسول خداست، الله هست، رسول خدا هست‏‎ ‎‏اولوالامر، او باید یک همچو صفاتی داشته باشد. معقول نیست که خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏مردم را وادار کند که از رضاخان که همۀ جهات شرعی و اسلامی را کنار می گذاشت، شما‏‎ ‎‏اطاعت کنید؛ دین بفرستد بعد بگوید از کسی که لادین است اطاعت کنید؛ یعنی، شما هم‏‎ ‎‏لادین بشوید، می شود این؟! این انحرافاتی است که پیدا شده است و مع الأسف، دستهای‏‎ ‎‏قوی ای این انحرافات را ایجاد کردند و ما و دیگران در حال غفلت هستیم. از انحرافات‏‎ ‎‏زیادی که دستهای قوی دشمنهای اسلام دست در آن داشتند، همین اختلافاتی است که‏‎ ‎‏بین طوایف مختلف هست؛ اختلاف سنی و شیعه، البته سنی و شیعه در بسیاری از عقاید‏‎ ‎‏مختلف اند، باید هم باشند. من نمی گویم باید باشند ولی خوب هستند دیگر، آزادند. اما‏‎ ‎‏این اسباب این بشود که ما کارشکنی کنیم که نبادا یک وقتی یک کشوری مسلط بشود و‏

‏امریکا را بیرون کند، کارشکنی کنیم که نبادا یک وقتی بتوانیم یک نفری که دارد اسلام را‏‎ ‎‏به هم می زند، دارد یک کشوری را از بین می برد، ما بخواهیم او را از بین ببریم، کار‏‎ ‎‏شکنی کنیم. بعض آخوندها، آخوندهای درباری، کتاب نوشتند در همین زمان در مکه‏‎ ‎‏منتشر کردند؛ باز کتاب تفرقه. اینها نمی دانم چه فکر می کنند، جز این است که اینها نوکر‏‎ ‎‏امریکا یا بعض بلاد دیگر هستند که اینها را وادار به این می کنند که یک همچو مسائلی را‏‎ ‎‏بگویند و تفرقه ایجاد کنند؟ در بین خود ما هم خوب، تفرقه هایی هست؛ این شیخی‏‎ ‎‏است و آن صوفی است و آن اخباری است و آن اصولی است. و عقاید مختلف اسباب‏‎ ‎‏اختلافات خارجی چرا بشود؟ چرا در این امری که همه مشترک هستیم با هم نباشیم؟‏‎ ‎‏اینها جوری است که یک تربیتی پیدا شده است به دست این توطئه گرها که از جوانی، از‏‎ ‎‏بچگی ما را تربیت کردند به این طور که شماها باید یک طوری کنید که دیگران نباشند،‏‎ ‎‏آنها هم یک جور دیگری شما نباشید، همه با هم مختلف، از این اختلاف نتیجه اش را‏‎ ‎‏آنها می برند، عقل چه اقتضا می کند!‏

‏     من از خدای تبارک و تعالی عاجزانه استدعا می کنم که این جمهوری اسلامی را‏‎ ‎‏قدرت عنایت کند و اسلام را در همه جا تقویت کند و مسائل اسلامی را در همه جا تقویت‏‎ ‎‏کند، و افکار مختلفی که در این امور هست، خدای تبارک و تعالی این افکار را برگرداند‏‎ ‎‏به یک فکر صحیح، به یک فکر اسلامی، به یک فکری که باید مشی کرد به آن طوری که‏‎ ‎‏باید اداره کرد یک کشور اسلامی را. ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

  • ـ نهج البلاغه، خطبۀ 33.
  • ـ برابر، همان.
  • ـ «اسلام بر پنج چیز بنا نهاده شده است». اصول کافی، ج 2، ص 18، باب دعائم الاسلام، ح 1.
  • ـ «حسن و حسین، هر دو امامند، چه قیام کنند و چه بنشینند». علل الشرایع، ج 1، ص 211، باب 159، ح 2.
  • ـ پرضررترین.
  • ـ دنبال.