استاد علی معلم‎ دامغانی متولد ۱۳۳۰ و معروف به «علی معلم»؛ ادیب، دانشمند، پژوهشگر و از مهمترین شاعران روزگار ما و برترین چهره‎ های شعر انقلاب است. در نظرسنجی شش سال پیش که در مورد برترین شاعران پس از انقلاب صورت گرفت، علی معلم هم مانند زنده ‎یادان سلمان هراتی، سید حسن حسینی و قیصر امین ‎پور در صدر برگزیدگان بود، با این تفاوت که آن سه عزیز سفر کرده از تاثر عاطفی و تمایل و توجهی که پس از مرگ یک شاعر در موردش اتفاق می‎افتد بهره‎مند بودند، اما معلم بی ‎بهره از این امتیاز در ردیف برترین‎ ها قرار گرفته بود.

در ذهن اهالی ادبیات معلم نزدیک ‎ترین تصویر را به تصور دیرین و کهن ‎الگویی که از غول‎ های ادبیات فارسی و چهره‎ های برتر و دوران‎ ساز شعر کلاسیک داریم، دارد. شاعری که حکمت معنوی، نبوغ شعری و احاطۀ شگرفش بر متون کهن (اعم از ادبی و دینی و تاریخی) همواره مورد تعجب و رشک صاحب‎ نظران و شاعران برجسته بوده است. برای اثبات این نکته کافی ‎ست توجه کنیم که مطرح‎ ترین پژوهشگرانی که درمورد شعر انقلاب کار کرده ‎اند و مهم ‎ترین صاحب ‎نظران جریان شعر انقلاب یعنی شاعران و اساتیدی چون «یوسفعلی میرشکاک»، «محمدرضا ترکی» و «محمدکاظم کاظمی» در حیطۀ شعر معاصر همگی از هواداران پروپاقرص شعر علی معلم هستند و این هواداری و هواخواهی را بارها و بارها عنوان کرده‎اند.

مثنوی، قالب اصلی و مورد توجه معلم است و او ساختاری نوین و متفاوت به این قالب دیرین ادبیات فارسی بخشیده است. ساختاری دشوار که یگانه پیامبر و پیرو راستینش خود معلم بود. هرچند این ساختار به کرّات از سوی عموم شاعران انقلاب مورد توجه قرار گرفت اما کسی نتوانست به خوبی معلم در آن موفق شود.

از مثنوی ‎های مهم و معروف علی معلم دامغانی می‎توان به «باور کنیم سکه به نام محمد است»، «تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما»، «هجرت»، «هلا ستارۀ احمد، هلا ستارۀ صبح»، «کلیله»، «نی انبان مشرک»، «ماند زین غربت»، «عزای مرتضی» و «زمان آبستن جنگی است، جنگی مثل عاشورا» اشاره کرد.

قالب ترانه هم از جمله قالب ‎های شعری معلم است که معلم در دهه هفتاد و هشتاد به آن پرداخت و حاصل کار ترانه ‎های موفق و معروفی شد که با صدای خوانندگانی چون محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، محمد اصفهانی و مجید اخشابی آن‎ها را شنیده‎ایم.

گفتنی ا‎ست معلم هم اکنون رئیس فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران است.

 

 

***

 

این فصل را با من بخوان، باقی فسانه است

این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است

 

هفتاد باب از هفت مُصحَف برنبشتم

این فصل را خواندم، ورق را درنبشتم

 

از شش منادی، رازِ هفت اختر شنیدم

این رمز را از پنج دفتر برگزیدم

 

این بانگ را از پنج نوبت ‌‎من گرفتم

این عطر را از باد در برزن گرفتم

 

این جاده را با ریگ صحرا پویه کردم

این ناله را با موج دریا مویه کردم

 

این نغمه را با جاشوان سند خواندم

این ورد را با جوکیان هند خواندم

 

این حرف را در سِحرِ بودا آزمودم

این ساحری را با یهودا آزمودم

 

از باغ اهل وجد، چیدم این حکایت

با راویان نجد، دیدم این روایت

 

این چامه را چون گازران از بط شنیدم

وین شعر را چون ماهیان از شط شنیدم

 

شط این نوا را در تب حیرت سروده است

وین نغمه را در بستر هجرت سروده است...

 

. انتهای پیام /*