یوسفعلی میرشکاک از شاعران و نویسندگان برجسته کشور است وی متولد بیستم شهریور ۱۳۳۸ در روستای «خیرآباد معلا» از توابع شوش خوزستان (طایفه ساکی چهارلنگ بختیاری) است. در زادگاه خود خواندن و نوشتن آموخت. شاهنامه‌ خوانی ‌ها و فایزخوانی ‌های پدرش در آن سن تاثیری عمیق در او بر جای گذاشت به نحوی که از سال های نوجوانی میل پایان ناپذیر به مطالعه و خواندن پیدا نمود و در جستجوی کتاب های تازه بر می آمد. در زمان تحصیل در دبیرستان که وی مصادف با حوادث انقلاب بود، به دلیل شعارهای سیاسی ماموران  خانه پدریش را مورد بازرسی قرار دادند خود وی در خانه نبود، اما بخش زیادی از کتاب هایش را از بین بردند.

اندک زمانی پس از انقلاب بود که راهی تهران شد و در آنجا به حلقه شاعران نوپای انقلابی پیوست و از همان زمان به عنوان شاعری با زبان محکم و حماسی در میان دیگران شناخته شد. نگاه نافذ و گیرا و صدای پرطنین ‌اش باعث می‌شد در هر مجلسی که به شعرخوانی می‌ پردازد، خیلی زود شناخته شود و نام و چهره‌ اش در اذهان بماند. فعالیت سیاسی و مطبوعاتی ‌اش را از همین دوران در حزب جمهوری اسلامی و سپس روزنامه این حزب و نیز در روزنامه کیهان شروع کرد و چندی نگذشت که مسئولیت صفحات ادبی این روزنامه ‌ها به او سپرده شد. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه ‌های حق علیه باطل پیوست تا وظیفه خود را برای دفاع از آب و خاک این مرز و بوم به انجام برساند. با آنکه سال‌ ها از پایان جنگ گذشته تاثیر آن بر روح او هنوز باقی است؛ هنوز هم وقتی صحنه به شهادت رسیدن برخی از دوستانش را با زبان تشنه به یاد می‌آورد، گویی آواری از اندوه بر سرش فرود می‌آید. دهه شصت علاوه بر حضور در جبهه دهه ‌ای بود که او جایگاه خود را به عنوان یک شاعر و منتقد ادبی به تثبیت رساند و آثار او یکی پس از دیگری منتشر شدند. نخستین مجموعه شعر او با عنوان «قلندران خلیج» در همین دهه منتشر شد. دیوان بزرگ ‌ترین شاعر سبک هندی «عبدالقادر بیدل دهلوی» برای اولین بار در ایران به همت و تصحیح او به چاپ رسید. او در همین دوران نقاشی را که همواره به آن علاقه ‌مند بود جدی‌ تر گرفت و تابلو های ارزشمندی خلق کرد. تا کنون چندین نمایشگاه از آثار نقاشی او برگزار شده که با استقبال پرشور علاقه‌ مندان به این هنر مواجه شده است. مجموعه شعرهای او با عنوان «ماه و کتان»، «از چشم اژدها»، «از زبان یک یاغی» و… یکی پس از دیگری به چاپ می ‌رسیدند و او همچنان در حال خواندن و آموختن بود. او یکی از بهترین منتقدان ادبی دوران ما است و شاهد این سخن مقالات متعدد و آثاری است که در این زمینه منتشر کرده که از آن جمله می‌توان به کتاب ‌های «در سایه سیمرغ» و «اجمال و تفصیل» اشاره کرد. این شاعر همچنین از چهره ‌های درخشان غزل و چهارپاره ‌سرایی در شعر سه دهه اخیر به شمار می رود. از دیگر مجموعه شعرهای او می‌توان به «جای دندان پلنگ» و «زخم بی ‌بهبود» اشاره کرد. جایزه جشنواره شعر فجر را از آن خود کرده و به عنوان یکی از پیشکسوتان شعر سه دهه اخیر بارها از او تقدیر شده است. ویژگی دیگر  او قدرت و توان بالا در طنزنویسی است. کتاب «دیپلمات ‌نامه» او جایزه بهترین طنز مکتوب کشور را از آن خود کرده است. بارها در جشنواره سراسری طنز کشور از او تقدیر شده و جوایز فراوانی برده و حالا البته به عنوان داور در این جشنواره ‌ها حضور پیدا می‌کند. او سال‌ ها است به تدریس و تاویل شاهنامه فردوسی مشغول است و در این زمینه تحقیقات ارزشمندی را به چاپ رسانده است. در زمینه ‌های اجتماعی نیز نقطه ‌نظرات و انتقادات ارزشمندی دارد که بخش‌ هایی از آنها در کتابی با عنوان «غفلت و رسانه ‌های فراگیر» به چاپ رسیده ‌اند. از دیگر آثار او می‌توان به این نام‌ ها و عناوین اشاره کرد: «نامه‌ به رئیس ‌جمهور آینده»، «فرامرز نامه»، «ستیز با خویشتن و جهان» و…

میرشکاک در سی و اند سال اخیر شعر گفته است، نقد ادبی نوشته است، طنز پرداخته است، یادداشت ‌های سیاسی، مقالات و مقولات فکری  فلسفی و… نوشته اما در همه این ها «یوسفعلی میرشکاک» بوده است، با مهر و امضای شخصی و اسلوب منحصر به ‌فرد و نگاه ویژه خودش. این ها مایه تحسین اوست اما برای آنها که دردشان «کلمه» و دغدغه ‌های «شعر» است، این، مایه تأسف است. این تغییر میزانسن‌ ها، باعث در محاق رفتن شخصیت کم ‌نظیر او به ‌عنوان یک شاعر معاصر است. صدق کلام چیزی نیست که بتوان آن را در کارگاه ‌های نقد شعر به کسی آموخت یا آن را در واحد های دانشگاه، پاس کرد. اینکه شاعر، خودش باشد نه بیشتر و نه کمتر، توفیقی نیست که نصیب هر شاعری ‌شود. یکی از وجوه منحصر به ‌فرد شخصیت شعری یوسفعلی میرشکاک، همین صدق کلام است؛ چه در دوره جنگ که «مرثیه ‌سرای حماسه ‌های ایلی» بود و دنباله کار منوچهر آتشی را با دمیدن خون حماسی شگفت ‌انگیزی در ابیات شاهکاری از این دست پی می‌گرفت:

***

ای برادر ای کمانچه، ناله ات

بوی اسب تیرخورده می‌دهد

بوی سرنگونی سوار دل

بوی عشق تازه‌ مرده می‌دهد

***

 

و چه در دوران بعد ... اما حکایت میرشکاک با غزل و به طور کلی شعر کلاسیک، حکایت دیگری است. تبحر او را ابتدا باید در چهار پاره‌ هایش جست؛ چهارپاره‌ هایی که از او در دفترهایی مثل «ماه‌ و کتان» خوانده ‌ایم و بی‌ هیچ‌ تردیدی پس از عصر طلایی چهارپاره ‌سرایی و شاعران بزرگی چون نادرپور و توکلی، ‌برخی از چهارپاره ‌های میرشکاک، به حق احیاگر این قالب نوکلاسیک و در زمره نمونه ‌های مثال ‌زدنی چهارپاره به شمار می‌روند. در غزل؛ او دو جریان موازی را دنبال می‌کرد؛ یک جریان، غزل متاثر از طرز بیدل دهلوی است که نه ‌تنها او بلکه نسلی از غزل سرایان پس از انقلاب از جمله سید احمد عزیزی به دنبال آن رفتند، بلکه بهتر بگوییم دچار آن شدند.

 

 

***

(تقدیم به امام راحل)

 

سر بر آر ای خصم کافر کیش حیدر مرده است

معنی انا فتحنا سراکبر مرده است

 

صاحب معراج یعنی مصطفی منبر سپرد

آنکه بر منبر سلونی گفت و منبر مرده است

 

ای یهود خیبری بردار دست از آستین

مرتضی صاحب لوای فتح خیبر مرده است

 

گر حسن را زهر خواهی داد ای فرزند هند

گاه شد چون صاحب تیغ دو پیکر مرده است

 

زینبی کو تا بگرید زار بر نعش حسین

یا حسین آیا کسی جز تو مکرر مرده است

 

آفتاب دین احمد جانشین بو تراب

بر سر حق سدر سبز سایه گستر مرده است

 

کهف کامل آخرین فرزند صدق مصطفی

شهپر جبریل اسماعیل هاجر مرده است

 

لا فتی الا علی لاسیف الا ذولفقار

روز خندق پیش چشم خیل کافر مرده است

 

خاک بر سر کن الاشرق حقیقت همعنان

باختر پیوند شادی کن که خاور مرده است

 

(یوسفعلی میرشکاک)

***

. انتهای پیام /*