***

تو از فریادها، شمشیرهای صبح پیکاری

که در شب های دهشت تا سحر با ماه بیداری

 

تو دهقان زاده از فضل پدر مهری‌ ست در جانت

که می ‌روید حیات از خاک، هر جا پای بگذاری

 

دم روح خدا آن سان وجودت را مسیحا کرد

که بالیدند بر دستت کبوترهای بسیاری

 

چنین رم می‌کند از پیش چشمت لشکر پیلان

ابابیل است و سجیل است هر سنگی که برداری

 

دلت را سر به زیری ‌ها، سرت را سربلندی ‌هاست

خوش آن معنا که بخشیده‌ ست چشمانت به سرداری

 

ز ما در گریه ‌های نیمه شب یاد آور ای همدرد

تو از شمشیرها، لبخندهای صبح دیداری

 

 

علی محمد مودب

***

. انتهای پیام /*