***

ای خون اصلیت به شتک ‌ها ز غدیران

افشانده شرف ‌ها به بلندای دلیران

جـاری شده از کرب و بلا آمــده  آنگاه

آمیخته با خون سیـاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر

ترکید بر آیینه خورشید ضمیران

ای جوهر سـرداری سرهای بریده

وی اصل نمیرندگی نسل نمیران

خرگاه تو می‌سوخت در اندیشه تاریخ

هر بار که آتش زده شد بیشه شیران

آن شب چه شبی بود که دیدند کواکـب

نظم تو پراکنده و اردوی تو ویـران

و آن روز که با بیرقی از یک تن بی‌سر

تا شام شدی قافله‌ سالار اسیران

تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند

باید که ز خون تو بنوشند کویـران

تا اندکی از حق سخن را بگزارند

باید که ز خونت بنگارند دبیران

حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است

ای کاسته شأن تو از این معرکه‌گیران

 

حسین منزوی

***

. انتهای پیام /*