|
|||||||
محرم و عاشورا در کلام امام راحل(س) با حلول ماه محرّم، ماه حماسه و شجاعت و فداکارى آغاز شد؛ ماهى که خون بر شمشیر پیروز شد، ماهى که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ باطل بر جبهه ستمکاران و حکومتهاى شیطانى زد، ماهى که به نسلها در طول تاریخ، راه پیروزى بر سر نیزه را آموخت، ماهى که شکست ابرقدرتها را در مقابل کلمه حق به ثبت رساند، ماهى که امام مسلمین، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت، راهى که باید مشت گره کرده آزادیخواهان و استقلال طلبان و حق گویان بر تانکها و مسلسلها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمه حق، باطل را محو نماید. امام مسلمین به ما آموخت که در حالى که ستمگر زمان بر مسلمین حکومت جائرانه مىکند، در مقابل او اگر چه قواى شما ناهماهنگ باشد بپاخیزید و استنکار کنید و اگر کیان اسلام را در خطر دیدید، فداکارى کنید و خون نثار نمایید... اکنون که ماه محرّم چون شمشیر الهى در دست سربازان اسلام و روحانیون معظم و خطباى محترم و شیعیان عالیمقام سید الشهداء- علیه الصلاة و السلام- است، باید حد اعلاى استفاده از آن را بنمایند، و با اتکا به قدرت الهى، ریشههاى باقیمانده این درخت ستمکارى و خیانت را قطع نمایند؛ که ماه محرّم، ماه شکست قدرتهاى یزیدى و حیلههاى شیطانى است. مجالس بزرگداشت سید مظلومان و سرور آزادگان که مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خیانت و حکومت اسلامى بر حکومت طاغوت است، هر چه باشکوهتر و فشرده تر بر پا شود، و بیرقهاى خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بیشتر افراشته شود. (صحیفه امام، ج5، ص 75) معناى جمله کلُّ یومٍ عاشورا و کلُّ ارضٍ کربلاء این کلمه «کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا و کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء» یک کلمه بزرگى است که اشتباهى مىفهمند. آنها خیال مىکنند که یعنى هر روز باید گریه کرد! لکن این محتوایش غیر از این است. کربلا چه کرد، ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشى را بازى کرد، همه زمینها باید آن طور باشند. نقش کربلا این بود که سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- با چند نفر جمعیت و عدد معدود، آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار. در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکارى کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند، و شکست دادند یزید را. همه جا باید این طور باشد. همه روز هم باید این طور باشد. همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم؛ و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین نداشته؛ انحصار به یک افراد نداشته. قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفرى و یک زمین کربلا نبوده. همه زمینها باید این نقشه را اجرا کنند، و همه روزها غفلت نکنند. تکلیف همگانى، مقابله با ستم ملتها باید غفلت نکنند از اینکه همیشه باید مقابل ظلم باشند. در بعض روایات، که من حالا نمىدانم صحت و سُقْمَش را، هست که یکى از چیزهاى مستحب این است که مؤمنین در حال انتظار، اسلحه هم داشته باشند؛ اسلحه مهیا . نه اینکه اسلحه را بگذارند کنار، و بنشینند منتظر. اسلحه داشته باشند براى اینکه با ظلم مقابله کنند، با جور مقابله کنند. تکلیف است، از شُعَب نهى از منکر است، به همه ما تکلیف است، که باید مقابله کنیم با این دستگاههاى ظالم، خصوصاً دستگاههایى که با اساس مخالفند. آن وقت دستگاهى بود مثل سلاطین سابق که مىخواستند براى خودشان یک چیز درست کنند؛ با اساسش معلوم نبود مخالف باشند. اما یک دستگاهى که با اساس مخالف است، نمىخواهد اسلام باشد؛ نمىخواهد مجالس اسلامى باشد، مىخواهد همیشه چیزهایى باشد که مربوط به غیر اسلام باشد، ولو ملت باشد، ملیت باشد. ما «ملیت» را در سایه تعالیم اسلام قبول داریم ... ملت، ملت ایران است، براى ملت ایران هم، همه جور فداکارى مىکنیم، اما در سایه اسلام است؛ نه اینکه همهاش ملیت و همهاش گَبْریَّت ! ملیت، حدودش حدود اسلام است، و اسلام هم تأیید مىکند او را،ممالک اسلامى را باید حفظ کرد، دفاع از ممالک اسلامى جزء واجبات است؛ لکن نه اینکه ما اسلامش را کنار بگذاریم، و بنشینیم فریاد ملیت بزنیم و «پانایرانیسم»!» (منبع: صحیفه امام، ج10، ص: 120-122) فلسفه عزادارى براى سيد الشهدا (ع) در آن وقت، يكى از حرفها كه هى رايج بود، مىگفتند: «ملتِ گريه»؛ براى اينكه مجالس روضه را از دستشان بگيرند. اينكه همه مجالس روضه را آن وقت تعطيل كردند، آن هم به دست كسى كه خودش در مجالس روضه مىرفت و آن بازيها را در مىآورد، قضيه مجلس روضه بود يا از مجلس روضه آنها يك چيز ديگر مىفهميدند و آن را مىخواستند از بين ببرند؟ قضيه عمامه و كلاه بود يا از عمامه يك چيز ديگرى آنها مىفهميدند و روى آن ميزان عمامه را با آن مخالفت مىكردند؟ آنها فهميده بودند كه از اين عمامه يك كارى مىآيد كه نمىگذارد اينها اين را كه مىخواهند، عمل كنند و از اين مجالس عزادارى يك كارى مىآيد كه نمىگذارد اينها كارشان را انجام بدهند. وقتى يك ملت در ماه محرم، سرتاسر يك مملكت، يك مطلب را مىگويند، شما انگيزه اين گريه و اين اجتماع در مجالس روضه را خيال نكنيد كه فقط اين است كه ما گريه كنيم براى سيد الشهدا. نه سيد الشهدا احتياج به اين گريهها دارد و نه اين گريهها خودش- فى نفسه- كارى از آن مىآيد، لكن اين مجلسها مردم را همچو مجتمع مىكنند و يك وجهه مىدهند، سى ميليون، سى و پنج ميليون جمعيت در دو ماه محرّم و خصوصاً دهه عاشورا، يك وجهه، طرف يك راه مىروند. اينها را در اين ماه محرّم، خطبا و علما در سرتاسر كشور مىتوانند بسيج كنند براى يك مسأله. اين جنبه سياسى اين مجالس بالاتر از همه جنبههاى ديگرى كه هست. بيخود بعضى از ائمه ما نمىفرمايند كه براى من در منابر روضه بخوانند. بيخود نمىگويند ائمه ما به اينكه هر كس كه بگريد، بگرياند يا صورت گريه، گريه كردن به خودش [بگيرد] اجرش فلان فلان است. مسأله، مسئله گريه نيست. مسأله، مسئله تباكى نيست. مسأله، مسئله سياسى است كه ائمه ما با همان ديد الهى كه داشتند، مىخواستند كه اين ملتها را با هم بسيج كنند و يكپارچه كنند از راههاى مختلف. اينها را يكپارچه كنند تا آسيبپذير نباشند. (صحيفه امام، ج13، ص: 323) زنده نگهداشتن محرّم و ذكر مصائب اهل بيت (ع) بايد ماها و شماها در گفتارى كه داريم و خصوصاً در اين ماه محرّم و صفر، كه ماه بركات اسلامى است و ماه زنده ماندن اسلام است، بايد ما محرّم و صفر را زنده نگه داريم به ذكر مصائب اهل بيت- عليهم السلام- كه با ذكر مصائب اهل بيت- عليهم السلام- زنده مانده است اين مذهب تا حالا؛ با همان وضع سنتى، با همان وضع مرثيه سرايى و روضهخوانى. شياطين به گوش شما نگويند كه ما انقلاب كرديم، حالا بايد همان مسائل انقلاب را بگوييم و مسائلى كه در سابق بود حالا ديگر منسى بايد بشود؛ خير. ما بايد حافظ اين سنتهاى اسلامى، حافظ اين دستجات مبارك اسلامى كه در عاشورا، در محرّم و صفر، در مواقع مقتضى به راه مىافتند، [باشيم؛] تأكيد كنيم كه بيشتر دنبالش باشند. محرّم و صفر است كه اسلام را نگه داشته است. فداكارى سيد الشهدا- سلام اللَّه عليه- است كه اسلام را براى ما زنده نگه داشته است؛ زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتى خودش از طرف روحانيون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف تودههاى مردم با همان ترتيب سابق كه دستجات معظم و منظم، دستجات عزادارى به عنوان عزادارى راه مىافتاد. بايد بدانيد كه اگر بخواهيد نهضت شما محفوظ بماند، بايد اين سنتها را حفظ كنيد. البته اگر يك چيزهاى ناروايى بوده است سابق و دست اشخاص بىاطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها بايد يك قدرى تصفيه بشود، لكن عزادارى به همان قوّت خودش بايد باقى بماند و گويندگان پس از اينكه مسائل روز را گفتند، روضه را همان طور كه سابق مىخواندند و مرثيه را همان طور كه سابق مىخواندند، بخوانند و مردم را مهيا كنند براى فداكارى. اين خون سيد الشهداست كه خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مىآورد و اين دستهجات عزيز عاشوراست كه مردم را به هيجان مىآورد و براى اسلام و براى حفظ مقاصد اسلامى مهيا مىكند. در اين امر، سستى نبايد كرد. البته بايد مسائل روز گفته بشود. بايد در همه منابر به اين جوانهايى كه گول خوردهاند- از اين منافقين و امثال آنها- نصيحت بشود، دعوت به حق بشود. بايد آنها را فهماند كه اينهايى كه شما را دعوت مىكنند كه به ضد جمهورى اسلامى قيام كنيد، اينها با اسلام بَدند؛ با اسم اسلام، مىخواهند اسلام را از بين ببرند. اينها يك روز با مقاصد اسلامى همراه نبودهاند. اينها نهج البلاغه و قرآن را اسباب دست قرار دادند؛ براى اينكه نهج البلاغه و قرآن را از بين ببرند. و اين جوانهاى بىاطلاع، اين دخترهاى بىاطلاع، اين پسرهاى بىاطلاع [كه] دستخوش اين تبليغات سوء اينها شدهاند و در مقابل ملت ايستادهاند و در مقابل ملت مىخواهند كارى انجام بدهند، حالا بايد بفهمند اينها كه نمىتوانند كارى انجام بدهند. اگر بيايند در خيابانها و بخواهند شلوغ بكنند، همان خود مردم آنها را تربيت مىكنند. قواى نظامى و انتظامى قدرتمندند و جلوى اينها را مىگيرند. شما بچهها و جوانها، چرا خون خودتان را به هدر مىدهيد؟ شما برگرديد به اسلام، رها كنيد اين اشخاصى كه شما را اغوا مىكنند و بياييد توبه كنيد، قبل از اينكه در صحنه گرفتار بشويد كه آن وقت مشكل است. آقايان در مجالس اينها را دعوت كنند. ما ميل نداريم كه جوانهايى كه بايد براى كشور خودشان خدمت كنند، در خدمت امريكا باشند، به وسيله اين اشخاصى كه به اسم اسلام مىخواهند اسلام را از بين ببرند. بالاخره، بايد شماها كه دعوت كرديد تا كنون مردم را به اسلام و اسلاميت و به فضايل اخلاقى، امروز هم همت بگماريد كه بيشتر دعوت كنيد؛ هم مسائل روز را براى مردم بگوييد و هم مفاسدى كه مترتب بر فعل اين گروهكها هست كه مىخواهند اين جمهورى را به هم بزنند به نفع امريكا يا به نفع شوروى- اينها را تنبه بدهيد به مردم- و هم جنبههاى اخلاقى را. و من اين جهت را بايد عرض كنم كه كسانى كه به اين پُست بسيار مهم گماشته شدهاند و خودشان داوطلب آمدهاند و وارد در سنخ روحانيون و خطبا شدهاند، بايد خودشان را تهذيب كنند و خودشان را با اخلاق اسلامى تطبيق بدهند؛ عامل به احكام اسلام باشند. فساد اخلاقى- خداى نخواسته- مبادا در بين آنها [باشد؛] يكى- دوتايى [اگر] پيدا بشود كه فساد اخلاق دارند، بايد اخلاق خودشان را، اعمال خودشان را، كردار خودشان را، رفتار خودشان را تعديل كنند و موافق اسلام تطبيق بدهند تا حرفهايشان در مردم تأثير كند. اگر- خداى نخواسته- يك گويندهاى خودش آلوده باشد، نمىتواند با گفتار خودش، ديگران را از آلودگى جلوگيرى كند. اول بايد خودمان را اصلاح كنيم و كوشش كنيم كه ان شاء اللَّه، خودمان اصلاح بشويم و مردم را اصلاح كنيم. اين طايفه بايد در منابر، در مساجد و هر جايى كه مقتضى است، با مردم صحبت كنند و علاوه بر اينكه مسائل روز را مىگويند، مسائل اخلاقى و مسائل اعتقادى و اين مسائل تهذيب نفس را به مردم بگويند و مردم را هدايت كنند و مردم را به اين مسائل اسلامى آشنا كنند و در آخر منبر روضه را بخوانند و زياد بخوانند؛ دو كلمه نباشد. همان طورى كه در سابق عمل مىشد، روضهخوانى بشود، مرثيه گفته بشود، شعر و نثر در فضايل اهل بيت و در مصائب آنها گفته بشود تا اين مردم مهيا باشند؛ در صحنه باشند، بدانند كه ائمه ما تمام عمرشان را صرف براى ترويج اسلام كردند، اگر آنها يك سازش مىخواستند بكنند، همه جهات مادى برايشان مهيا بود، لكن خودشان را فداى اسلام كردند و با ستمكاران سازش نكردند. بايد مردم را آشنا كنيد به وظايف خودشان. و از مردم هم تقاضا مىشود كه راهپيماييها به عنوان راهپيمايى نباشد، به عنوان دستجات باشد. همان دستجات سنتى با حفظ جهات شرعى اسلامى. و عاشورا را زنده نگه داريد كه با نگه داشتن عاشورا كشور شما آسيب نخواهد ديد. شما گويندگان نقش مهمى در اين باب داريد و مسئوليت بزرگى هم داريد؛ چنانچه تمام علما، هم نقش بزرگ دارند، هم مسئوليت بزرگ. هر كس به اندازه خودش مسئوليت دارد. (صحيفه امام، ج15، ص: 330-333)
بركات و درسهاى نهضت امام حسين (ع) من از علماى محترم آذربايجان و اهل علم آنجا و علماى تهران و برادران علماى اهل سنت تشكر مىكنم و سلامت و سعادت همه را از خداوند تعالى مسألت مىكنم. در آستانه شهر محرم، مصيبتى بر همه ما وارد شد و آن شهادت اين پير هشتاد ساله [است] كه عمر شريف خودش را در راه اسلام و در راه خدمت به مردم و راه تهذيب جامعه صرف فرمود. ملت ما از طفل شش ماهه تا پيرمرد هشتاد ساله را در راه خدا فدا كرد و اين اقتدا به بزرگمرد تاريخ، حضرت سيد الشهدا- سلام اللَّه عليه- است. حضرت سيد الشهدا- سلام اللَّه عليه- به همه آموخت كه در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حكومت جائر چه بايد كرد. با اينكه از اول مىدانست كه در اين راه كه مىرود، راهى است كه بايد همه اصحاب خودش و خانواده خودش را فدا كند و اين عزيزان اسلام را براى اسلام قربانى كند، لكن عاقبتش را هم مىدانست. اگر نبود اين نهضت؛ نهضت حسين- عليه السلام- يزيد و اتباع يزيد اسلام را وارونه به مردم نشان مىدادند. و از اول، اينها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولياى اسلام حقد و حسد داشتند. سيد الشهدا با اين فداكارى كه كرد، علاوه بر اينكه آنها را به شكست رساند و اندكى كه گذشت، مردم متوجه شدند كه چه غائلهاى و چه مصيبتى وارد شد. و همين مصيبت موجب به هم خوردن اوضاع بنى اميه شد، علاوه بر اين، در طول تاريخ آموخت به همه كه راه همين است. از قلّت عدد نترسيد، عدد، كار پيش نمىبرد، كيفيت اعداد، كيفيت جهاد، اعداى مقابل اعدا، آن است كه كار را پيش مىبرد. افراد ممكن است خيلى زياد باشند، لكن در كيفيت ناقص باشند يا پوچ. و افراد ممكن است كم باشند، لكن در كيفيت توانا باشند و سرافراز. شكست ناپذيرى انقلاب در پرتو عنايات الهى تاريخ، اين نهضت ايران را و اين انقلاب را فراموش نخواهد كرد، و اين فداكارىاى كه در همه قشرهاى ملت اسلامى است در ايران، فراموش نخواهد كرد. و اين وحدتى كه بين اقشار ملت از هر طبقه هستند، بين برادران اهل سنت و برادران شيعى مذهب، تحقق پيدا كرده است و اين اخوت اسلامى فراموش نخواهد شد و اين انقلاب به خواست خداى تبارك و تعالى شكست نخواهد خورد. گو اينكه همه قدرتهاى بزرگ دنيا و آنهايى كه در بلوك شرق و غرب هستند، با انقلاب ما دشمن باشند، گو اينكه همه رسانههاى گروهى دنيا بر ضد اين نهضت قلمفرسايى كنند و دروغپردازى؛ آنچه حقيقت است، روشن خواهد بود و روشن خواهد شد. آن روزى هم كه حضرت سيد الشهدا را مظلوم شهيد كردند، بعضى از اشخاصى كه بودند، او را به اسم خارجى و اينكه در حكومت حق وقت، قيام كرده است، اين طور معرفى كردند. لكن نور خدا مىدرخشد و خواهد درخشيد و عالم را خواهد از نور پر كرد. درسآموزى از مكتب عاشورا تكليف ما در آستانه شهر محرم الحرام چيست؟ تكليف علماى اعلام و خطباى معظّم در اين شهر چيست؟ در اين شهر محرم، تكليف ساير قشرهاى ملت چى هست؟ سيد الشهدا و اصحاب او و اهل بيت او آموختند تكليف را: فداكارى در ميدان، تبليغ در خارج ميدان. همان مقدارى كه فداكارى حضرت ارزش پيش خداى تبارك و تعالى دارد و در پيشبرد نهضت حسين- سلام اللَّه عليه- كمك كرده است، خطبههاى حضرت سجاد و حضرت زينب هم به همان مقدار يا قريب آن مقدار تأثير داشته است. آنها به ما فهماندند كه در مقابل جائر، در مقابل حكومت جور، نبايد زنها بترسند و نبايد مردها بترسند. در مقابل يزيد، حضرت زينب- سلام اللَّه عليها- ايستاد و آن را همچو تحقير كرد كه بنى اميه در عمرشان همچو تحقيرى نشنيده بودند، و صحبتهايى كه در بين راه و در كوفه و در شام و اينها كردند و منبرى كه حضرت سجاد- سلام اللَّه عليه- رفت و واضح كرد به اينكه قضيه، قضيه مقابله غير حق با حق نيست؛ يعنى، ما را بد معرفى كردهاند؛ سيد الشهدا را مىخواستند معرفى كنند كه يك آدمى است كه در مقابل حكومت وقت، خليفه رسول اللَّه ايستاده است. حضرت سجاد اين مطلب را در حضور جمع فاش كرد و حضرت زينب هم. امروز كشور ما هم به همين نحو است. سازمان عفو بين المللى، كه من بايد بگويم «سازمان جعل بين المللى»، «سازمان كذب بين المللى»، در يك بيانيهاى كه صادر كرده است، همان تهمتهايى كه در صدر اسلام به اسلام، به رسول خدا و به اولاد و اتباع او مىزدند، زايد بر او را بر كشور ما زدهاند. همان دروغهايى كه اتباع يزيد منتشر مىكردند، امروز همين سازمان عفو بين المللى- به اصطلاح- منتشر مىكند يك همچو دروغهايى را. انسان خجالت مىكشد كه بگويد ما در يك كشورهايى و در يك زمينى زندگى مىكنيم كه اينها رسانههاى گروهىاش است و اينها هم سازمانهاى عفو بين المللى و سازمانهاى ديگرش است. انسان عار دارد كه بگويد ما در عصرى زندگى مىكنيم كه تمام ارزشها، تمام ارزشها فداى قدرتهاست، فداى منافع مادى است و براى خود جز منافع مادى چيزى را ارزش نمىدانند. و ما امروز اين طور مبتلا هستيم. آن پيرمرد سالخورده زاهد عابد متعهد را مىكشند و آن فُسّاق و آن منافقين مىگويند كه اين را ما كشتيم؛ براى اينكه مستقيماً در شكنجهها و در قتلها، مستقيماً دخالت داشته است! اين چه بىآبرويى است كه اينها دارند؟! چه سنخ تربيتى است كه اينها شدهاند؟! از آن طرف، آن همه تهمت به جمهورى اسلامى و از آن طرف، اين طور جنايات به اشخاصى كه شبها در خلوت با خدا هستند و روزها در جهاد. تكليف ماها را حضرت سيد الشهدا معلوم كرده است: در ميدان جنگ از قلّت عدد نترسيد، از شهادت نترسيد. هر مقدار كه عظمت داشته باشد مقصود و ايده انسان، به همان مقدار بايد تحمل زحمت بكند. ما باز درست نمىتوانيم ادراك كنيم كه حجم اين پيروزى چقدر است. دنيا بعد ادراك خواهد كرد كه اين پيروزى ملت ايران چه حجمى دارد. به همان حجمى كه اين پيروزى دارد و اين مجاهدت، همان حجمى را كه دارد، در ازايش مصيبتها هم بايد حجمشان زياد باشد. ما نبايد متوقع باشيم كه همه قدرتها را [كه] دستشان را از منافعشان در اينجا و ان شاء اللَّه، در منطقه كوتاه كرديم و متوقع اين باشيم كه كه هيچ صدمهاى به ما وارد نمىشود. ما نبايد متوقع باشيم كه با اين همه پيروزى، ما همين طور سالم خواهيم ماند. ما همين طور روزمره، همان طورى كه سابق بوده، حالا هم بايد باشيم. تكليف همه روحانيون، چه خطبايى كه منبر تشريف مىبرند، يا ائمه جمعه و جماعت و هر كس كه با مردم سر و كار دارد و با آنها صحبت مىكند، اين است كه وضعيت قيام حضرت سيد الشهدا را به مردم درست بفهمانند كه قيام براى چى بود، چه بود و با چه عدهاى قيام شد و با تحمل چه مصايبى آن قيام به آخر رسيد- كه به آخر نخواهد رسيد. نقش عظيم مجالس عزا و سوگوارى در ايجاد وحدت كلمه اين را بايد همه گويندگان توجه بكنند، و ما بايد همه متوجه اين معنا باشيم كه اگر قيام حضرت سيد الشهدا- سلام اللَّه عليه- نبود، امروز هم ما نمىتوانستيم پيروز بشويم. تمام اين وحدت كلمهاى كه مبدأ پيروزى ما شد، براى خاطر اين مجالس عزا و اين مجالس سوگوارى و اين مجالس تبليغ و ترويج اسلام شد. سيد مظلومان يك وسيلهاى فراهم كرد براى ملت كه بدون اينكه زحمت باشد براى ملت، مردم مجتمعند. اسلام مساجد را سنگر قرار داد و وسيله شد از باب اينكه از همين مساجد، از همين جمعيتها، از همين جمعات، از همين جمعهها و جماعات، همه امورى كه اسلام را به پيش مىبرد و قيام را به پيش مىبرد، مهيا باشد و بالخصوص حضرت سيد الشهدا از كار خودش به ما تعليم كرد كه در ميدان وضع بايد چه جور باشد و در خارج ميدان وضع چه جور باشد و بايد آنهايى كه اهل مبارزه مسلحانه هستند چه جور مبارزه بكنند، و بايد آنهايى كه در پشت جبهه هستند چطور تبليغ بكنند. كيفيت مبارزه را، كيفيت اينكه مبارزه بين يك جمعيت كم با جمعيت زياد بايد چطور باشد، كيفيت اينكه قيام در مقابل يك حكومت قلدرى كه همه جا را در دست دارد، با يك عده معدود بايد چطور باشد، اينها چيزهايى است كه حضرت سيد الشهدا به ملت آموخته است و اهل بيت بزرگوار او و فرزند عالى مقدار او هم فهماند كه بعد از اينكه آن مصيبت واقع شد، بايد چه كرد. بايد تسليم شد؟ بايد تخفيف در مجاهده قائل شد؟ يا بايد همان طورى كه زينب- سلام اللَّه عليها- در دنباله آن مصيبت بزرگى كه تُصَغَّرُ عِنْدَهُ الْمَصائِبُ، ايستاد و در مقابل كفر و در مقابل زندقه صحبت كرد و هر جا موقع شد، مطلب را بيان كرد و حضرت على بن الحسين- سلام اللَّه عليه- با آن حال نقاهت، آن طورى كه شايسته است تبليغ كرد. <br> (صحيفه امام، ج17، ص: 52-56) «قیام للَّه» شکست ندارد امیدوارم که ما همه جزء هیأت قائمیه باشیم و همه با آن وظایفى که اسلام، قرآن، تحت لواى حضرت صاحب- سلام اللَّه علیه- براى ما تعیین فرمودهاند عمل کنیم و صورتها را محتواى واقعى به آن بدهیم، و الفاظ را معانى حقیقى. شاید این وصفى که براى حضرت صاحب- سلام اللَّه علیه- ذکر شده است دنبال همین آیه شریفه که مىفرماید: قُل إنَّمَا أعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ ان تَقُومُوا للَّهِ مَثنَى و فُرَادَى دنبال همین معنا باشد که همه باید قیام بکنیم، قیام واحد؛ که بالاترین قیام همان قیام آن شخص واحد است و همه قیامها باید دنبال آن قیام باشد؛ و قیامْ «للَّه» باشد. خداى تبارک و تعالى مىفرماید که من فقط یک موعظه دارم به شما: قل إنمَا أعِظُکُمْ بِواحِدَة. به امت بگو که فقط من یک موعظه دارم به شما، و آن موعظه این است که قیام کنید، و قیامْ «للَّه» باشد؛ «قیام للَّه» کنید. البته آن حضرتْ قیامِ للَّه مىفرمایند؛ و آن لِلّهى که و آن خلوصى که براى ایشان هست، براى دیگران نیست لکن شیعههاى بزرگوار آن حضرت هم باید پیروى از او بکنند در اینکه قیام کنند «للَّه،» براى خدا؛ که اگر قیام براى خدا باشد، اگر عمل براى خدا باشد اگر نهضت براى خدا باشد، شکست ندارد. براى اینکه آن چیزى که براى خدا هست اگر در صورت هم خیال بشود که شکست خورد، به حَسَب واقع شکست نخورده است. حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- با معاویه جنگ کردند و شکست خوردند لکن شکست نبود. این شکستِ صورى، شکست حقیقى نبود؛ چون قیامْ للَّه بود، قیامِ للَّه، این شکست ندارد. تا امروز هم او غالب است، تا ابد هم او غالب است. فلسفه قیام عاشورا سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- با چند نفر از اصحاب، چند نفر از ارحامشان، از مخدَّراتشان قیام کردند. چون قیام للَّه بود، اساس سلطنت آن خبیث را به هم شکستند. در صورتْ ایشان کشته شدند لکن اساس سلطنت را، اساس سلطنتى که مىخواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتى درآورد. خطرى که معاویه و یزید براى اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند؛ این یک خطر، کمتر از آن بود؛ خطرى که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در مىخواستند بیاورند، مىخواستند معنویت را به صورت طاغوت درآورند، به اسم اینکه «ما خلیفه رسول اللَّه هستیم» اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتى. این مهم بود. آن قدرى که این دو نفر ضرر به اسلام مىخواستند بزنند یا زدند جلوترىها آن طور نزدند. اینها اصل اساس اسلام را وارونه مىخواستند بکنند. سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در مجالسشان. «خلیفه رسول اللَّه» و در مجلسِ شرب خمر؟! و در مجلس قمار؟! و باز «خلیفه رسول اللَّه» نماز هم مىرود در جماعت مىخواند! این خطر از براى اسلام خطر بزرگ بود. این خطر را سید الشهدا رفع کرد. قضیه قضیه غصب خلافت فقط نبود. قیام سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- قیام بر ضد سلطنت طاغوتى بود. آن سلطنت طاغوتى که اسلام را مىخواست به آن رنگ درآورد که اگر توفیق پیدا مىکردند، اسلام یک چیز دیگرى مىشد. اسلام مىشد مثل رژیم 2500 ساله سلطنت. اسلامى که آمده بود و مىخواست رژیم سلطنتى را و امثال این رژیمها را به هم بزند و یک سلطنت الهى در دنیا ایجاد کند، مىخواست «طاغوت» را بشکند و «اللَّه» را جاى او بنشاند، اینها مىخواستند که «اللَّه» را بردارند، «طاغوت» را جایش بنشانند. همان مسائل جاهلیت و همان مسائل سابق. کشته شدن سید الشهدا سلام اللَّه علیه- شکست نبود چون قیامْ للَّه بود، قیامِ للَّه شکست ندارد. خداى تبارک و تعالى مىفرماید: فقط یک موعظه- همه موعظهها را حالا. یک موعظه- من دارم. پیغمبر اکرمْ واسطه، خدا واعظ، ملت مُتَّعِظ. من فقط یک موعظه- بیشتر از یک موعظه ندارم. إنّما أعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا للَّه اینکه براى خدا قیام کنید؛ وقتى که دیدید که دین خدا در معرض خطر است، براى خدا قیام کنید. امیر المؤمنین مىدید که دین خدا در خطر است، معاویه دارد وارونه مىکند دین خدا را، براى خدا قیام کرد. سید الشهدا هم همین طور براى خدا قیام کرد. هر وقت دیدید- این یک مطلبى است که براى یک وقت نیست؛ موعظه خدا همیشگى است- هر وقت دیدید که بر ضد اسلام، بر ضد رژیم انسانى- اسلامى- الهى خواستند که قیام کنند، خواستند وارونه کنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام اسلام را بکوبند، اینجا للَّه باید قیام کرد. و نترسید از اینکه شاید نتوانیم، شاید شکست بخوریم؛ شکست تویش نیست. من در پاریس که بودم بعضى خیراندیشها مىگفتند که نمىشود دیگر! وقتى که نمىشود باید چه کرد؟ باید یک قدرى{ ...} گفتم ما تکلیف شرعى داریم عمل مىکنیم و مقید به این نیستیم که پیش ببریم. براى اینکه آن را ما نمىدانیم، قدرتش را هم الآن نداریم اما تکلیف داریم. ما تکلیف شرعى خودمان را عمل مىکنیم. من این طور تشخیص دادم که باید این کار را بکنیم. اگر پیش بردیم، هم به تکلیف شرعى عمل کردهایم هم رسیدهایم به مقصد. اگر پیش نبردیم، به تکلیف شرعىمان عمل کردهایم. نتوانستیم، حضرت امیر هم نتوانست؛ تکلیف را عمل کرد ولى در مقابلش ایستادند؛ اصحاب خودش ایستادند در مقابلش، نتوانست. این چیزى نیست. خوب، ما به اندازه قدرتمان مىتوانیم کار بکنیم. وقتى که ما دیدیم که- یا شما دیدید که- یک رژیمى اسلام را دارد وارونه مىکند، به اسم عدالت اسلامى دارد ظلم را ترویج مىکند، مىخواهد اسلام را این جورى معرفى کند؛ یکوقت مىایستد مىگوید من کارى به اسلام ندارم، این سبکتر است تکلیف براى انسان. یکوقت یک کسى قرآن طبع مىکند و زیارت سید الشهدا، حضرت رضا- سلام اللَّه علیه- مىرود و در ملأ عام نماز مىخواند و حرفهایش هم این است که «عدالت اسلامى را ما مىخواهیم جارى کنیم، ما مىخواهیم اسلام را» و آن وقت اسلام را که فریاد مىزند «ما اسلام را مىخواهیم درست کنیم»، وارونه درست مىکنند؛ اینجاست که تکلیف مشکل است. اینجاست که اسلام در خطر است؛ که انعکاسش در خارج و گاهى هم در داخل، اگر اینها موفق مىشدند در داخل هم گاهى انعکاس این بود که «خوب، همین است دیگر، رژیم اسلامى همین است»! ما قیاممان، شما قیامتان براى خدا باید باشد. وقتى دین خدا را انسان در خطر دید براى خدا باید قیام کند. وقتى احکام اسلام را در خطر دید براى خدا باید قیام کند. توانست، عمل کرده به وظیفه و پیش هم برده؛ نتوانست، عمل به وظیفه کرده. گاهى وقتها تقیّه حرام است. آن وقتى که انسان دید که دین خدا در خطر است نمىتواند تقیّه بکند. آن وقت باید هر چه بشود برود. تقیّه در فروع است، در اصول نیست. تقیّه براى حفظ دین است. جایى که دین در خطر بود جاى تقیّه نیست، جاى سکوت نیست. (صحيفه امام، ج8، ص: 8-11) |
|||||||