خرداد ماه 1390
2011 May

  بازگشت به پرتال گاهنامه شماره 9
 
 





زن و توسعۀ اجتماعى از ديدگاه اسلام و امام خمينى(س)

حجت‏الاسلام والمسلمين محمدعلى تسخيرى

خداوند متعال مى‏فرمايد:

«من عمل صالحاً من ذكر أو أنثى و هو مؤمن فلنحيينّه حياة طيبة ولنجزيّنهم أجرهمبأحسن ما كانوا يعملون» نحل/97

اگر بخواهيم از توسعۀ اجتماعى تعريفى عام ارائه كنيم؛ مى‏توانيم بگوييم توسعۀاجتماعى عبارت است از تحرّك آگاهانه، منظم و هماهنگ در عرصه‏هاى مختلفمادى و معنوى كه به سوى حيات انسانى برتر گام برمى‏دارد. در اين تعريف چندعنصر وجود دارد:

1 ـ هدف والاى انسانى و متمايز با اهداف غريزى و كور حيوانى؛ يك حركت، تنهادر صورتى مى‏تواند چنين هدفى را تعقيب كند كه با تمايلات فطرى انسان همسوباشد.

2 ـ حركت ارادى به سوى هدف انسانى؛ اين خصوصيت نيز در حركتهاى حيوانىديده نمى‏شود، زيرا حركتهاى ارادى متكى بر آگاهى و تعقّل است.

3 ـ هماهنگى، سازماندهى و تناسب ميان ابعاد مادى و معنوى؛ اين عنصر را بهعنوان يك شرط اساسى در اين حركت مى‏دانيم و در صورت ناديده گرفتن آن، توسعهدچار رشدى ناهمگون و نامتناسب خواهد شد؛ بدين‏ترتيب كه برخى اجزاء رشدسرطانى مى‏كنند و برخى ديگر دچار سستى و رخوت مى‏شوند؛ اين امر سبباضمحلال و فروپاشى يك حركت اجتماعى مى‏شود.

4 ـ اجتماعى بودن حركت؛ به اين معنى كه تمام اجزاى تشكيل دهندۀ اجتماع بايد دراين حركت سهيم بوده، از طريق آن رشد كنند. آثار و پيامدهاى اين حركت بايد درتمام عناصر و اجزاى تشكيل‏دهندۀ جامعه انعكاس و نمود داشته باشد.

با اين مقدمه مى‏كوشم تا سخن خود را در باره دو موضوع ارائه كنم:

نخست، اشاره به نقش زن در جريان توسعۀ اجتماعى.

دوم، اشاره به نشستها و كنفرانسهاى سازمان ملل به همين مناسبت.

نقش زن در توسعۀ اجتماعى

گاهى زن را به عنوان يك انسان فعال در فرآيند توسعه نگاه مى‏كنيم و گاهى نيزويژگيهاى منحصر به فرد او را به عنوان مادر، خواهر، دختر و همسر در نظر داريم. درحالت دوم، زن موجودى متمايز با مرد است كه از تواناييهاى عاطفى خاص وظرفيتهاى تكوينى معين و در نتيجه وظايف اجتماعى ويژه‏اى برخوردار است.

اگر زن را از جنبه انسانى او لحاظ كنيم و اين حقايق را در نظر داشته باشيم كه اولاً،انسان محور توسعه است و توسعۀ پايدار، آن است كه ميان تمام عناصر و مبانى زيربنايىفرهنگ معنوى خود، انسجام و توازن كامل برقرار مى‏نمايد. دوم آنكه ويژگيهاى فطرىانسان، مهمترين اين عناصر و مبانى تلقى مى‏شوند و بدون آنها انسان هويت خود را ازدست مى‏دهد و به يك «شى‏ء» تبديل مى‏شود كه ديگر نمى‏توان از حقوق، رشداجتماعى، حركت متعادل، اخلاقى بودن يا حتى بقاى تمدّنى او سخنى به ميان آورد.بالاخره اگر به تمام مطالب فوق، اين نكته را بيفزاييم كه دين ـ دينى كه اصولشسرچشمه‏هاى فطرى دارد ـ كاملترين قالبى است كه از سوى آفريدگار انسان براىتحقق كامل مادى و معنوى انسان وضع شده است؛ و تنها دين مى‏تواند به انسانشخصيت، اطمينان قلب و اميد به آينده ببخشد؛ كما اينكه قادر است مشكلاتاجتماعى انسان را حل كند. اگر تمام اين حقايق بزرگ را در نظر داشته باشيم،درمى‏يابيم كه زن محور توسعه و ركن اصلى آن است و هيچ فرآيند توسعه‏اى به نتيجۀمطلوب نخواهد نرسيد، مگر آنكه حس انسانى و فطرى را در وجود زن متحول سازد وبهبود بخشد، جايگاه طبيعى و انسانى زن را در اختيار او قرار دهد و حساب عناصرمتمايز كننده او ـ به عنوان زن در مقابل مرد ـ را از شخصيت انسانى‏اش جدا سازد؛ و بادادن نقش انسانى مساوى به زن، از توان انسانى سازندۀ او در جهت مصالح تماماجتماع به شكل بهترى بهره‏بردارى نمايد.

اين نكته را نيز به خاطر داشته باشيم كه ثبات شخصيت، آرامش قلبى و اميد «زن»به آينده، به تمام جامعه توانى بالا مى‏بخشد و تمام مقدمات لازم براى حركت درمسير صحيح را فراهم مى‏آورد.

امام خمينى مى‏فرمايند:«ً زن انسان است، آن هم انسانى بزرگ. زن مربى جامعهاست. از دامن زن انسانها پيدا مى‏شود... سعادت و شقاوت كشورها بسته به وجود زناست».[1]

نقش زن بر مبناى ويژگيهاى زنانگى

اگر به ويژگيهاى زنانۀ زن دقت كنيم، درمى‏يابيم كه اين ويژگيها نه تنها از ارزشانسانى زن نمى‏كاهد بلكه بر آن مى‏افزايد؛ و صرفاً در نوع وظايف زن و مرد تأثيرمى‏گذارد. بدين‏معنى كه تقدير الهى براى زن و مرد در فرآيند توسعۀ فردى واجتماعى، نوعى تقسيم طبيعى وظايف را مقدّر نموده است.

زنى كه همسر يا مادر باشد، بدون‏شك وظايفى متفاوت با مردى كه شوهر يا پدراست به عهده دارد؛ اما اين دو، نقش و وظيفه همديگر را تكميل مى‏كنند و نمى‏توان ازيكى صرف‏نظر و يا جايگزين ديگرى كرد. پس، زن در توسعه نقش بزرگى دارد وهرقدر كه علل توسعه متعدد باشد ـ علل فاعلى، غايى، صورى و مادى ـ نقش زن آثاربيشترى در پى خواهد داشت.

در اينجا به برخى از اين آثار اشاره مى‏شود:

1 ـ ايجاد محيط خانوادگى سالم

زن با ايجاد محيط خانوادگى سالم ـ در صورت موفقيت ـ مى‏تواند سنگ بناىجامعۀ انسانى قدرتمند، آينده‏نگر و آرام را فراهم سازد. بدون وجود چنين محيطى،جامعه از لحاظ عاطفى گسسته و از لحاظ معنوى و روحى آسيب‏پذير و آلوده بهجنايات مى‏شود، سستى در آن ريشه مى‏دواند و خلاقيت افراد جامعه بتدريج ازدست مى‏رود.

بنابراين، همسر شايسته و مادر شايسته، مايۀ قوام‏زندگى خانوادگى صحيح است وخانوادۀ صالح نيز مايۀ قوام جامعه است.

امام خمينى مى‏فرمايند: «زن يكتا موجودى است كه مى‏تواند از دامن خود افرادىبه جامعه تحويل دهد كه از بركاتشان يك جامعه بلكه جامعه‏ها به استقامت وارزشهاى والاى انسانى كشيده شوند و مى‏تواند به عكس آن باشد».[2]

2 ـ فراهم‏سازى فضاى مناسب براى تربيت نسلى قدرتمند و فعال

انسان صالح، محور توسعه به شمار مى‏رود؛ اما تربيت انسان صالح، نيازمند يكبرنامۀ مستمر است كه كوركورانه و تصادفى رخ نمى‏دهد و بدون‏شك بزرگترين نقشدر تربيت عناصر انسانى، به زن اختصاص دارد و ـ همان‏طور كه مى‏گويند ـ در پشتهر امر بزرگى، زن وجود دارد و چقدر فراوانند زنان بزرگ در تاريخ طولانى ما.

امام مى‏فرمايند: «دامن شما دامن عصمت و عفت و عظمت است، شماها موظفهستيد كه اولاد خودتان را خوب تربيت كنيد، اسلامى تربيت كنيد، انسانى تربيتكنيد، مجاهد تربيت كنيد، ما با مجاهدۀ شما و همۀ طبقات اين نهضت را تا اينجاپيش برديم و جمهورى اسلامى را اعلام كرديم». [3]

3 ـ آماده‏سازى فضا و محيطى حماسى و عاطفى

زن به واسطۀ استعداد طبيعى خود قادر است نيازهاى عاطفى و حماسى خانواده رابرآورده سازد و بدين‏وسيله گردنه‏هاى مسير كمال و رشد را طى كرده، و توسعۀاجتماعى پايدارى را پديد آورد.

اما جامعه‏اى كه فاقد اين حالت عاطفى و حماسى باشد، جامعه‏اى خمود ومحيطى خشك خواهد داشت. اين جامعه هرچند در برخى زمينه‏هاى مادى پيشرفتكرده باشد؛ اما از حيث صفاى انسانى دچار خلأ مى‏باشد و توان ايجاد يك توسعۀمتوازن و متعادل را از دست مى‏دهد.

امام مى‏فرمايند: ملتى كه با بانوانش در صف مقدم براى پيشبرد مقاصد اسلامىهست آسيب نخواهد ديد.[4]

از اينجا به خوبى روشن مى‏شود كه زن در ايجاد فضاى پاك خانوادگى نقش بزرگىدارد و خانواده به مفهوم سنّتى آن در نزد جوامع و اديان، سنگ بناى توسعه تلقّىمى‏شود.

امام مى‏فرمايند: «زن، مربى جامعه است، از دامن زن انسانها پيدا مى‏شود... مبدأهمه سعادتها از دامن زن بلند مى‏شود». [5]

بنابراين، هر لطمه‏اى به نقش خانوادگى زن و هر بى‏اعتنايى نسبت به اهميت پيوندخانوادگى و يا هر اقدامى كه در صدد القاى مفاهيم جديد و مصاديق نوينى براى نقشزن بود، يا به دنبال يافتن جايگزينى براى جايگاه خانوادگى زن باشد، داراى آثارمنفى است كه متوجه آيندۀ تمام بشريت خواهد شد. حتى مى‏توان گفت كه اينگونهاقدامات، توطئه‏اى آشكار عليه موجوديت انسان است؛ اگرچه تحت پوشش خدمتىبين‏المللى و اقدامى براى ايجاد توسعه باشد.

اقدامات بين‏المللى در زمينه توسعۀ اجتماعى

بى‏ترديد جريان توسعه، از فعاليتهاى سازمان ملل متحد، بويژه در سالهاى اخيربهرۀ بسيارى برده است. سازمان ملل، كنفرانسهاى متعددى از قبيل كنفرانسمكزيكوسيتى 1984 و كنفرانس قاهره 1994 و كنفرانس كوپنهاگ سال 1995 و... رادر سطح بين‏المللى برپا نموده است. برخى از اين كنفرانسها مانند كنفرانس نايروبى وپكن صرفاً براى بررسى حقوق زن برگزار شده است. در تمام اين همايشها، نقشخانواده در عمليات توسعه مورد توجه قرار داشته است.

نكتۀ قابل توجه اين است كه در بيانيه‏هاى مختلفِ پيشنهادى كه در اين كنفرانسهامطرح شده است، زن از مسير متوازن و متعادل توسعه دور شده است؛ و نقش دين وعناصر معنوى در زندگى انسان لحاظ نشده است. بيانيۀ كنفرانس جمعيت و توسعه درقاهره، مانند بمب بزرگى بود كه اوضاع را دچار بحرانى كرد. از ديد افراد مخلص، اينبيانيه يك توط ئه استعمارى روشن عليه تمام ارزشها و مقدّسات انسانى بود؛ زيرا در اين بيانيه تلاش مى‏شود تا روابط خانوادگى گسسته شود و مفاهيم متنوعى نسبت بهخانواده طرح گردد و روابط خانوادگى (زناشويى) به خارج از چهارچوب خانوادهكشيده شود.

اينجانب نيز در رأس هيأت ايرانى در اين كنفرانس شركت داشتم، به اميد آنكهبتوانيم تأثير مثبتى بر اين بيانيه داشته باشيم و اين حادثه‏اى بود كه رخ داد؛ زيرا باوجود عدم هماهنگى ميان مواضع كشورهاى اسلامى ـ كه برخى نيز حضور دركنفرانس را تحريم كرده بودند ـ و اعمال قدرت از سوى كشورهاى غربى مخالف با اسلام، توانستيم يك گروه اسلامى قدرتمند تشكيل دهيم و همگام با گروه كشورهاى مسيحىدهها اصطلاح و موضعگيرى موجود در بيانيه را تغيير دهيم. تعابيرى از قبيل «حق جنسى» و
«روابط ديگر» و «غير روابط زناشويى» يا عنصر «الزام» از بيانيه حذف گرديد. همچنينمادۀ مربوط به سقط جنين و برخى مواد ديگر نيز تعديل شد. اينجانب در نشستبين‏المللى، سخنرانى كردم و در آن بر نكات زير تأكيد نمودم:

اول، اگر بخواهيم حركت متحول جمعيت را در چهارچوب توسعه‏اى مطلوبسازماندهى كنيم لازم است قبل از هر چيز به انسان نگاهى داشته باشيم كه تمام ابعادمادى و معنوى او را در برگيرد تا آنكه برنامه‏ريزى موردنظر، با فطرت انسانى او وجايگاه آدمى در هستى سازگارى داشته باشد. در همين زمينه است كه به اعتقاد مامشكل جمعيت را نبايد ناشى از پاسخگو نبودن امكانات طبيعى دانست؛ بلكه مامعتقديم كه بهره‏بردارى نامطلوب از اين امكانات و توزيع ظالمانۀ آنها سبب پيدايشمشكل موجود شده است. قرآن‏كريم مى‏فرمايد:

«و اتاكم من كل ما سألتموه و إن تعدوا نعمة اللّه لا تحصوها ان الانسان لظلوم كفار»ابراهيم/34

دوم، دقت در تاريخ زندگى انسان و مقررات وضع شده از سوى شرايع آسمانىدر جنبۀ اجتماعى، گوياى اين حقيقت است كه خانواده، سنگ بناى موجوديتجامعه محسوب مى‏شود و هر حركتى كه در صدد سست ساختن يا تغيير آن باشد بهمسير اصيل انسانى لطمه وارد مى‏سازد؛ اما اين سخن بدان معنا نيست كه خانواده رادر پرتو شيوه‏هاى مشروع نبايد سازماندهى و تنظيم كرد.

سوّم، زن به اعتبار آنكه نيمى از جامعۀ انسانى است، نقش اساسى در ساختنساختار پياپى اجتماعى جامعه دارد؛ پس بايد نقش خود را با اعتماد به نفس كاملايفا نمايد بدون آنكه كرامت يا تواناييهاى انسانى او ناديده گرفته شود.

چهارم، هر برنامۀ واقع‏گرايانه‏اى كه بخواهد توسعه‏اى استوار ايجاد كند،نمى‏تواند نقش ارزشهاى اخلاقى و اعتقادات دينى را در تحكيم مبانى توسعه وبرآوردن متعادل خواسته‏هاى انسانى ـ به اعتبار آنكه محور توسعه است ـ ناديدهبگيرد؛ بنابراين بايد ارزشهاى اخلاقى را مورد تأكيد قرار داد و براى حمايت از آنهاتلاش كرد.

پنجم، اصل تساوى در امكان بهره‏بردارى از مواهب طبيعى همۀ ما را بر آنمى‏دارد تا در جهت تقريب سطح معيشت در سطح جهانى تلاش كنيم؛ امرى كه هزينۀسنگينى را به كشورهاى غنى تحميل مى‏نمايد؛ پس اگر كشورهاى غنى خواهانتركيب انسانى مطلوب باشند، ناگزير بايد اين هزينه را تقبّل كنند.

ششم، حقوق انسانى آنگونه كه بيانيۀ جهانى و بيانيه‏هاى ديگر از قبيل بيانيهاسلامى مى‏گويد، بايد به شكلى دقيق مراعات شود؛ اما طبيعى است كه هيچ حكومت يا مجموعه‏اى حق ندارد برداشت خود از حقوق بشر را به ديگران تحميل نمايد، ياآنكه به بهانۀ درك حقوق بشر، عناصر فرهنگى يا دينى ديگران را تحقير كند. بلكه به جاى اين امر بايد تلاش كرد تا بر مبناى حقيقت‏جويى، تعريفهاى مشترك از آن به دست داد. بدين‏ترتيب بيانيه‏ها با آگاهى و دقت بيشترى تنظيم مى‏گردد و امكان سوءاستفاده از آن منتفى مى‏شود.

نقش سازمانهاى مردمى در تحقق اهداف بين‏المللى

بشريت در راستاى تشكيل سازمانهاى بين‏المللى فراگيرى كه براى حل مشكلاتانسانى تلاش مى‏كنند، گامهاى بلندى برداشته است و تا حدود زيادى ميان اعضا تفاهمبرقرار ساخته، و مى‏كوشد تا طرحهاى جهانى كه آثار مثبت آن عايد همگان گردد مطرحسازد.

تشكيل سازمان ملل نيز به عنوان بزرگترين سازمان جهانى، با شاخه‏ها و تشكيلاتفرعى بسيار در زمينه‏هاى فرهنگى، اقتصادى، بهداشتى و بازرگانى و... در همينراستا صورت گرفته است.

جنبش عدم تعهد در مقياسى كوچكتر و سازمان كنفرانس اسلامى در جهان اسلامنيز از جملۀ اين اقدامات محسوب مى‏شود. البته سازمانها و جمعيتهاى بين‏المللىديگرى نيز وجود دارند كه داراى آثار مهمى هستند؛ اما اغلب سازمانهاى بين‏المللىهمچنان گرفتار مسائلى هستند كه آنان را از تحقق اهداف انسانى خود باز مى‏دارد.برخى از اين مسائل عبارتند از:

1 ـ تصميمات اين سازمانها در بهترين حالتها تنها منافع دولتها و خواسته‏هاى آنان راتأمين مى‏كند و هيچ ضمانتى براى تحقق اهداف مردمى در سازمانهاى مذكور وجودندارد. درواقع اين سازمانها اگر نگوييم به دنبال تأمين منافع يك قطب جهانى است،بايد بگوييم در راستاى تأمين منافع قدرتهاى برتر گام برمى‏دارد.

2 ـ واقعيت موجود در اين سازمانها گواه آن است كه در بسيارى از مواقع تحت تأثيرگرايشهاى ضد انسانى مانند گرايشهاى صهيونيستى و الحادى واقع مى‏شود و به مسيرانسانى، زيانهاى بزرگى وارد مى‏سازد.

3 ـ با وجودى كه تأمل در تصميمات اين سازمانها گاهى براى ما روشن مى‏سازد كهسازمانهاى مذكور بدون آنكه در پشت شعارهاى مطروحه واقعيت قابل توجهى وجودداشته باشد به ارضاى كاذب خواسته‏هاى ملتها مى‏پردازند. نمونۀ اين امر درتصميمات مربوط به حقوق بشر، مبارزه با تبعيض نژادى، دفاع از حقوق زن وسازماندهى عمليات توسعۀ اجتماعى و... قابل مشاهده است. در اين موارد ملاحظهمى‏كنيم كه با مقوله‏هاى موردنظر مطابق با منافع تنگ‏نظرانۀ اين و آن قدرت،برخوردهاى چندگانه مى‏شود و تصميمات مركّبى است كه بر روى كاغذ باقى مى‏ماند،مگر آنكه در جهت منافع قدرتهاى بزرگ باشد؛ گوياترين شاهد بر اين مدّعا، تصميمجلسۀ اخير شوراى امنيت سازمان ملل متحد، درباره اراضى بيت‏المقدس بوسيلهدولت آمريكاست. مشكل فوق در مورد تصميمات سازمان كنفرانس اسلامى نيزمشاهده مى‏شود. البته شعارهاى بزرگى در مواردى مانند قضيه فلسطين، افغانستان وعراق، از سوى سازمان كنفرانس اسلامى طرح شده است؛ ولى در اجراى آن ناتوانمانده است.

4 ـ سازمانهاى مذكور به عنصر تأخير، اهمال كارى، چانه‏زنى و تصميمات پشت پردهكه همگى راه‏حل مطلوب را به تعويق مى‏افكند، انكار دارند.

با توجه به وجود نقايص مذكور و پاره‏اى نواقص ديگر، ما معتقديم كه زمينۀ بسياروسيعى براى اقدام سازمانهاى غيردولتى به حضور در اجتماعات بين‏المللى فراهمآمده است. اين سازمانها مى‏توانند سازمانها و مقامات مسئول را تحت فشار قرار دادهتا تصميمات متناسبتر با اهداف ملتها اتخاذ نمايند. مشاركت سازمانهاى غيردولتىآثار مثبتى را در پى دارد كه برخى از آنها به اختصار چنين است:

الف )سازمانهاى مردمى به سبب نزديكى به واقعيت مشكلات اجتماعى، دريافتنراه‏حلهاى مردمى مطلوب، توفيق بيشترى دارند و به همين خاطر است كه مى‏توانندتصميمات جهانى را به اهداف موردنظر نزديكتر سازند.

ب) از آنجايى كه سازمانهاى غيردولتى در تحليلهاى خود آزاد هستند و تابعچهارچوبهاى رسمى نمى‏باشند، مى‏توانند به راه‏حل واقعى دست يابند و پيشنهادهاىخود را با قدرت تمام در محافل بين‏المللى مطرح سازند.

ج) حضور سازمانهاى غيردولتى، سبب پيدايش نوعى اتحاد و به هم پيوستگى ملتهامى‏گردد و به تبع خود افكار عمومى جهان را به گونه‏اى شكل مى‏دهد كه براى مقاماترسمى چاره‏اى جز پذيرفتن مقتضيات آن باقى نمى‏ماند، بدين‏ترتيب سازمانهاىمذكور روح مردمى‏ترى يافته، و به گامهاى واقع‏گرايانه نزديكتر مى‏شوند.

نتيجه‏گيرى:

در پرتو آنچه ذكر شد مى‏توان حقايق زير را بيان داشت:

1 ـ توسعۀ اجتماعى يك عمليات انسانى است كه مرزهاى نژادى، جغرافيايى و مادىنمى‏شناسد؛ و زن در منظر اسلامى، عنصرى اساسى در اين حركت است كه بدون اوجريان توسعه ناكام خواهد ماند.

2 ـ اسلام چهارده قرن قبل زن را همپا و همسنگ مرد معرفى نمود و براى مشاركت اودر تصميمات سياسى، اقتصادى و اجتماعى، زمينه‏هاى لازم را فراهم آورد؛ اما جهانمدّتها بعد به اين حقيقت دست يافت.

3 ـ دولتها و مقامات رسمى، نقش بزرگى در تحقق ابعاد مختلف اين مشاركتدارند اما اين امر تا هنگامى كه سازمانهاى مردمى جايگاه خود را در عمليات توسعهبه دست نياورند، نتيجۀ مطلوبى در پى نخواهد داشت.

4 ـ سازمان كنفرانس اسلامى نتوانسته است آنچنان كه اميد مى‏رفت با ديدگاه اسلامىنسبت به زن همگام و هماهنگ شده، و نقش اساسى و مطلوب را در اختيار زن قراردهد. بنابراين با كمال تأسف، زن مسلمان از طبيعت پيشتاز اسلامى خود عقب ماندهاست و بايد در ايجاد هماهنگى از زمان پيشى بگيرد.

حقيقت اين است كه تصميم ما در هشتمين كنفرانس سران در تهران، سابقۀمطلوبى در اين مجال پديد آورد؛ اما به اعتقاد اينجانب، هنوز هم از همپايى باپيشرفت موجود بين‏المللى در مورد زن، فاصله دارد.

در پايان اضافه مى‏كنم كه ما نبايد چالشهايى را كه در آستانۀ قرن بيست‏ويكم درزمينۀ سياسى، اقتصادى و اجتماعى پيش رو داريم را از ياد ببريم؛ مسألۀ جهان تكقطبى، سلطۀ فرهنگى، اطلاع‏رسانى و دهكدۀ جهانى، شعارهاى پر زرق و برق وجذابى كه دشمنان روابط صحيح انسانى در پشت آنها پنهان شده‏اند تا قوانين ما را ـحتى در جزئيات ـ طبق خواسته‏ها و منافع خويش تغيير دهند.

از اين‏رو، بايد در تمام زمينه‏ها به ابداع و تحول روى آوريم. به‏طور مثال، در زمينۀورزش ما نمى‏توانيم شاهد ناتوانى جسمانى و تنبلى زنان باشيم بلكه بايد با يافتنشيوه‏هاى درست و متناسب با پاكدامنى و اخلاق اسلامى بكوشيم تا جايگزينىمطلوب و قابل رقابت با شيوه‏هاى شناخته شدۀ جهانى براى ورزش بانوان ارائهنماييم. جايگزينى كه با تمام ارزشها و سنتهاى اصيل ما سازگار و همخوان باشد؛ البتهاين مورد تنها يك نمونه است كه گوياى ضرورت تحول و تغيير در حوزه‏ها و زمينه‏هاىگوناگون است.

واللّه تعالى هو الموفّق



[1] )) صحيفه امام ، ج 7 ، ص 339

[2] )) همان ، ج 16 ، ص 192

[3] )) همان ، ج 6 ، ص 501

[4] )) صحيفه امام ، ج 13 ، ص 128

[5] )) همان ، ج 7 ، ص 339