سخنرانی
نقش انسان های پاک دامن در بازسازی کشور
سخنرانی در جمع پرسنل نیروی دریایی (استقلال ارتش)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 17 ب‍ه‍م‍ن‌ ‭1357

زمان (قمری) : 8 ربیع الاول ‭1399

مکان: تهران

شماره صفحه : 74

موضوع : نقش انسان های پاک دامن در بازسازی کشور

زبان اثر : فارسی

حضار : پرسنل نیروی دریایی

سخنرانی در جمع پرسنل نیروی دریایی (استقلال ارتش)

سخنرانی

‏زمان: 17 بهمن 1357 / 8 ربیع الاول 1399‏

‏مکان: تهران، مدرسۀ علوی ‏

‏موضوع: نقش انسانهای پاکدامن در باز سازی کشور‏

‏حضار: پرسنل نیروی دریایی ‏

‏ [‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏‏]‏

‏غارت دسترنج توده ها‏

‏     شما تا حالا در خدمت طاغوت بودید. متأسفانه این جمعیتی که باید به ایران خدمت‏‎ ‎‏بکنند و یک ایران صحیح برای ما بسازند در خدمت کسی بودند که جدیت برای انهدام‏‎ ‎‏این مملکت داشت. ما پنجاه سال بود مبتلا بودیم به حکومت رضاخان و محمدرضاخان،‏‎ ‎‏که در این پنجاه سال دوم خیانت خیلی زیادتر شده از آن پنجاه سال اول. در این سی و‏‎ ‎‏هشت سال دوم که زمان ایشان بود خیانت زیادتر شد تا آن وقت. این شخص برای ما هیچ‏‎ ‎‏چیز نگذاشت. اینها فرار کردند؛ اموال این ملت را برداشتند و رفتند. به من نوشته بودند‏‎ ‎‏حالا یا در یک جایی که مجله بود یا در یک جایی که این را برای من فرستادند که یک‏‎ ‎‏ویلایی یک خواهر ایشان ـ کدام خواهر است، من آن را هم نمی دانم ـ خریده اند به فلان‏‎ ‎‏قدر. این فلان قدر هم یادم نیست؛ اینکه یادم هست این است: شش میلیون دلار خرج‏‎ ‎‏گلکاری! می فهمید؟ تصور می توانید بکنید؟ ما می توانیم بفهمیم یعنی چه؟ شش میلیون‏‎ ‎‏دلار، سی و هفت میلیون تومان خرج گلکاری این ویلای خانم شده! از مال کی؟ پدر‏‎ ‎‏ایشان که آمد کودتا کرد چه چیز داشت؟ مشتی سرباز گرسنه؛ از مال این ملت بود و از مال‏‎ ‎‏ماها بود دیگر. این ملت را اینها فقیر کردند و برداشتند. این مال خودش؛ این مال عائلۀ‏‎ ‎‏خودش که در ‏‏[‏‏بانک‏‏]‏‏ بود که سه بیلیون دلار بود نمی دانم یا تومان، سه بیلیون و چند صد‏‎ ‎‏[‏‏هزار‏‏]‏‏ دلار آنها که اتباعشان بودند ـ آن سرلشکرها و آن ارتشبدها و آن کذا و کذا ـ آنها‏‎ ‎‏هم برداشتند و رفتند. شماهایی که خدمت می کردید به مملکت، شماها محروم! آنهایی‏

‏که آن بالا بودند و خیانت می کردند به این مملکت، آن بالاییها خوردند و برداشتند و‏‎ ‎‏رفتند. ‏

‏ایستادگی پابرهنگان در برابر توپ و تانک‏

‏     از حالا به بعد شما در خدمت ملت باشید. ملت خودتان را خدمت بکنید. این آب و‏‎ ‎‏خاک مال شماست. اینجا مال خودتان باید باشد. دست این اجانب باید کوتاه بشود.‏‎ ‎‏چقدر امریکا باید از این مملکت ببرد و بخورد یا انگلستان یا سایر جاها؟ ما باید یکوقت‏‎ ‎‏هم زنده بشویم، بیدار بشویم، ملتفت بشویم، آزادی را بگیریم. حق را باید گرفت با‏‎ ‎‏سرنیزه، با مسلسل باید حق را گرفت از اینها؛ خودشان که نمی دهند. بایستید در مقابل‏‎ ‎‏اینها. شما دیدید که این ملت، همین پابرهنه ها، ایستادند در مقابل توپ، تانک،‏‎ ‎‏ـ نمی دانم ـ مسلسل؛ ایستادند و پیش بردند کارشان را. این ابرقدرتها همه پشتیبان شاه‏‎ ‎‏بودند، و این مردم پابرهنه با مشت ایستادند در مقابل تانک، خون دادند و عقب زدند‏‎ ‎‏آنها را که دیگر نتوانست این ‏‏[‏‏شاه‏‏]‏‏ بماند خودش اینجا، آنها هم که رفتند. ‏

‏سازندگی به دست عناصر پاکدامن‏

‏     شما از این به بعد یک قدری توجه داشته باشید، رفقایتان را متوجه کنید، همقطارانتان‏‎ ‎‏را متوجه کنید. بگویید آقا، ما خیرِ شما را می خواهیم. ما فریاد می کنیم که باید ارتش ما‏‎ ‎‏مستقل باشد یعنی نوکر نباشد. این خیر شماست. یا اینکه خیر، ما باید ارتشمان تحت نظر‏‎ ‎‏امریکا باشد و بدتر از آن، اسرائیل؟! باید اینها اصلاح بشوند. باید همه تان دست به دست‏‎ ‎‏هم بدهید و این کارها را اصلاح بکنید، درست بکنید مملکت را باید بسازید از سر. اینها‏‎ ‎‏خراب کردند و رفتند، و حالا باید بسازیم. اینها آن کاری که کردند قبرستانهای ما را‏‎ ‎‏خوب آباد کردند! جوانهای ما را همه زیر خاک کردند و رفتند. ما حالا باید بنشینیم و‏‎ ‎‏بسازیم و همه دست به هم بدهیم. اینهایی که در ارتشند و پاکدامنند ارتش را بسازند؛‏‎ ‎‏آنهایی که بیرونند، در اداراتند و پاکانند، ادارات را درست کنند. مردم بازار را درست‏‎ ‎‏کنند، زراعت را درست کنند. اینها بکلی کشاورزی ما را از بین بردند؛ شما می دانید که‏

‏ایران یک جایی بود که صادر می کرد، حالا برای همه چیز دستش به دنبالِ یا امریکاست‏‎ ‎‏یا جای دیگر. ان شاءالله خدا همه تان را حفظ کند. موفق باشید، مؤید باشید ان شاءالله .‏

‏گفتگوی برخی از پرسنل نیروی دریایی با امام‏‏ ‏

‏[‏‏یکی از حضار: می بخشید، البته می دانیم که خسته هستید، نمی خواهیم مزاحمتان شویم اما راجع به‏‎ ‎‏ارتش مطالبی داریم؛ می خواستیم به عرضتان برسانیم که اینکه شما فرمودید در خدمت طاغوت بودید،‏‎ ‎‏اگر خداوند قبولمان کند با وجود اینکه بنده به سهم خودم 25 سال توی ارتش بودم و لباس خدمت‏‎ ‎‏طاغوتی به تن داشتم، اگر مورد قبول خداوند باشد، خیانت نکرده ام.‏‏]‏

‎     ‎‏امام: «در خدمت» معنایش این است که در جایی بودید که طاغوت ‏‏[‏‏با آنجا‏‏]‏‏ سر و کار‏‎ ‎‏داشت و الاّ البته من می دانم که در جمع ارتش ما مردم محترم هستند، مردم متعهد هستند،‏‎ ‎‏مردم صحیح هستند، پاکدامن هستند. ما دلمان به همین ارتش خوش هست که پاکدامنها‏‎ ‎‏زیادند. و ان شاءالله اصلاح می شود مملکت ما به واسطۀ همینها. اینکه گفتم همه در‏‎ ‎‏خدمت طاغوت بودید، یعنی در یک جایی بودید که طاغوت با شما سر و کار داشت؛ نه‏‎ ‎‏اینکه شما هم خدمتگزار بودید. ان شاءالله موفق باشید. ‏

‏[‏‏همان برادر ارتشی خطاب به امام: یک موضوع دیگر اجازه بدهید به عرضتان برسانم و آن اینکه الآن‏‎ ‎‏خیلی انتظار تشریف فرمایی شما را به قم دارند و منتظر هستند که شما تشریف ببرید آنجا. و معتقدند که‏‎ ‎‏راحت می شوند که آقا می روند قم؛ دیگر از این دردسرها راحت می شوند!‏‏]‏

‎     ‎‏امام: نه! بگویید که من تا شما را راحت نکنم نمی روم. نه، نه ان شاءالله ! ‏

‏[‏‏یکی دیگر از برادران ارتشی: قم را می توانند خیلی زود محاصره اش کنند و خیلی راحت ارتباط را‏‎ ‎‏قطع کنند.‏‏]‏

‎     ‎‏امام: نخیر، این را خاطر جمع باشید. من اهل قم و اهل تهران و اهل جایی ‏‏[‏‏نیستم‏‏]‏‏! من‏‎ ‎‏اهل ایرانم. من در ایران هستم و با همۀ ایرانی ها رفیقم.‏

‏[‏‏یکی از ارتشیان: خداوند توفیقتان بدهد و طول عمر به شما بدهد که بتوانید ما و این ملت را از شرّ این‏‎ ‎‏خونخوارها نجات بدهید.‏‏]‏

‎     ‎‏امام:محتاجیم به کمک همه.همه کمک کنید.ان شاءالله موفق باشید؛خداحفظتان کند.‏

‎ ‎