سخنرانی
تبیین وظایف روحانیت در نظام اسلامی
سخنرانی در جمع روحانیون و ائمه جماعات (تبیین وظایف روحانیت در اسلام)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 20 ت‍ی‍ر ‭1359

زمان (قمری) : 28 ش‍ع‍ب‍ان‌ ‭1400

مکان: تهران

شماره صفحه : 8

موضوع : تبیین وظایف روحانیت در نظام اسلامی

زبان اثر : فارسی

مناسبت : در آستانه ماه مبارک رمضان ـ و شکست توطئه کودتای نوژه

حضار : روحانیون و ائمه جماعات تهران و شهرستان ها و روحانیون عضو بسیج

سخنرانی در جمع روحانیون و ائمه جماعات (تبیین وظایف روحانیت در اسلام)

سخنرانی

‏زمان: قبل از ظهر 20 تیر 1359 / 28 شعبان 1400‏

‏مکان: تهران، حسینیۀ جماران‏

‏موضوع: تبیین وظائف روحانیت در نظام اسلامی ‏

‏مناسبت: در آستانۀ ماه مبارک رمضان ـ و شکست توطئۀ کودتای نوژه‏

‏حضار: روحانیون و ائمۀ جماعات تهران و شهرستانها و روحانیون عضو بسیج‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

عنایات الهی در کشف توطئۀ دشمنان

‏     آقایان اگر بفرمایند، من راحتتر می شوم. بفرمایند بنشینند، بفرمایند بنشینند. از‏‎ ‎‏اینکه آقایان در این هوای گرم و جای تنگ و گرم ‏‏[‏‏هستند‏‏]‏‏ معذرت می خواهم از آقایان.‏‎ ‎‏شما اینجا منزل خود شماست و من هم خدمتگزار خود آقایان. امیدوارم خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی به همۀ آقایان و به همۀ ملت توفیق بدهد که این مشکلاتی که در پیش است با همت‏‎ ‎‏همه مرتفع شود.‏

‏     من یک کلمه باید با علما و فضلا و ائمۀ جماعات و سنخ روحانیت در سطح کشور‏‎ ‎‏صحبت کنم، یک کلمه هم با ملت. آن چیزی را که با آقایان روحانیون در میان می گذارم‏‎ ‎‏این است که شما می دانید که توطئه ها از همۀ اطراف هست و رو به افزایش است، لکن از‏‎ ‎‏این توطئه هایی که منتهی به سلاح و قوای مسلح و اینها ‏‏[‏‏می شود‏‏]‏‏ هیچ باکی نیست. آنها را‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی همراهی می کند چنانچه کرد و می بینید. همین امروز هم یکی از‏‎ ‎‏علمای جماران آمد و قصه ای را نقل کرد که از آن قصه هم من فهمیدم که عنایت خدا با‏‎ ‎‏ماست. ایشان فرمودند که: یک خانه ای را ظاهراً درشمیرانات، این آقایانی که در کمیته‏‎ ‎‏بودند و پاسدارها و اینها، به عنوان اینکه شنیده بودند اینجا قمارخانه است، رفته بودند به‏‎ ‎‏عنوان اینکه درِ این قمارخانه را ببندند، وقتی هم رفتند دیدند که بله بساط قمار و‏‎ ‎‏مشروبات و اینها هم هست. یکی از پاسدارها رفته است پشت آنجا که برود ببیند آنجا چه‏

‏خبر است. یک سگی همچو حمله کرده به او که او را وادار کرده که برود در زیر زمین.‏‎ ‎‏وقتی رفته در زیرزمین ‏‏[‏‏دیده‏‏]‏‏ یک مقدار زیادی اسلحه و امثال ذلک زیاد ‏‏[‏‏هست‏‏]‏‏، که‏‎ ‎‏شاید بعد در رادیو و اینها اطلاع بدهند به ملت. گفتم به آن آقا، با هدایت سگ این واقع‏‎ ‎‏شده! این سگ مأمور است. همۀ عالم مأمورند. آن روز باد و شن مأمور‏‎[1]‎‏ بود، امروز هم‏‎ ‎‏در این قصه سگ مأمور بوده است که آقا را، این پاسبان را ملزم کند که برود کشف بکند.‏‎ ‎‏از این امور خوفی نداشته باشید. ملت ما هم از این امر خوف نداشته باشند. و حماقت مال‏‎ ‎‏اینهایی است که در عین حالی که دیدند که آن رأسشان‏‎[2]‎‏ با آنهمه قدرت که در دست‏‎ ‎‏داشت بالفعل، و با آنهمه پشتوانه هایی که از همۀ گروههای خارج و داخل داشت، در‏‎ ‎‏مقابل ملت و در مقابل تأیید خدای تبارک و تعالی از ملت ما، نتوانست کاری بکند. حالا‏‎ ‎‏که آنها رفتند و رو به جهنمند، این عدۀ بیچاره ای که برای خاطر یک دنیای کمی، فانی،‏‎ ‎‏می خواهند توطئه بکنند، و آن هم اینطور توطئه ای که معلوم است که چنانچه موفق به‏‎ ‎‏کشفش هم نشده بودیم و قیام هم کرده بودند، خفه می کردند آنها را، این خوفی ندارد.‏‎ ‎‏آن توطئه هایی که از اول نهضت، یعنی پیروزی ما، پیروزی شما شروع شده است و باز‏‎ ‎‏هم در کار است، آن را باید آقایان توجه به آن داشته باشند. ‏

تلاش شیاطین در ارائۀ چهرۀ ناهنجار از نظام 

‏     اینها از همۀ فرصتها و از همۀ ابعاد می خواهند استفاده بکنند. مثلاً یکی از مسائلی که‏‎ ‎‏دست خارج در آن هست و شیاطین داخلی، این است که انتظامات را وادار کنند که‏‎ ‎‏محفوظ نباشد و به هم بخورد. در کمیته ها، در انجمنهای اسلامی ـ که در همۀ سطح کشور‏‎ ‎‏هست ـ و در دادگاهها و پیش پاسدارها و پاسبانها و قوای مسلح دیگر، یکجور تزریقاتی‏‎ ‎‏می شود، که نتیجۀ آن تزریقات و تبلیغات این است که انسجام ملت را از دستش بگیرد و‏‎ ‎‏ملت ما را معرفی کند به دنیا که اینها اصلاً تحت هیچ نظامی نیستند. اینها نظام ندارند. آنها‏

‏حکومت جنگلی دارند، تا اینکه مصحح پیدا بشود پیش ابرقدرتها برای اینکه یک‏‎ ‎‏«ولیّ»ای برای ما بفرستند. داخل را به هم می زنند. انجمنهای اسلامی یک کارهایی ـ مثلاً‏‎ ‎‏ـ گاهی بچه هایشان، جوانهایشان انجام می دهند که موجب به هم ریخته شدن اوضاع‏‎ ‎‏است. یا کمیته ها ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ سرتاسر کشور، بعضی از جاها که بعض اشخاص درشان نفوذ کرده‏‎ ‎‏است وادار می کنند که آنها هم یک کارهایی بکنند که موجب یک اختلالی بشود در‏‎ ‎‏نظم. جهاد سازندگی هم اشخاصی در آن نفوذ کرده اند و می کنند که آنها هم کاری انجام‏‎ ‎‏بدهند که مردم را از خودشان متنفر کنند. و در دادگاهها هم گاهی بعض اشتباهاتی‏‎ ‎‏می شود که آن هم موجب نارضایتی است. اینها می خواهند شما را، مقصدشان این است‏‎ ‎‏که روحانیت را پیش ملت ضعیف کنند، و انسجام بین این قوایی که باید باشد و انتظامی که‏‎ ‎‏باید در یک مملکتی برای اداره اش باشد، این انسجام را به هم بزنند. وقتی ـ فرض کنید‏‎ ‎‏که ـ هر چه قدرت هم داشته باشند قوای انتظامی و مسلح، اگر منسجم نباشند کاری ازشان‏‎ ‎‏نمی آید. تا سپاه پاسداران، ژاندارمری، ارتش، شهربانی و سایر قوای مسلح با هم منسجم‏‎ ‎‏نباشند، و همه از یک راه نروند، نمی توانند یک توطئه هایی که هست، و ممکن است‏‎ ‎‏یکوقت واقع بشود نمی توانند آن را خنثی کنند و خفه کنند. چنانچه بین روحانیون، تمام‏‎ ‎‏طبقاتی که روحانیت شامل آنهاست، از علما و فقها، از محصلین، از خطبا، ائمۀ جماعت،‏‎ ‎‏همۀ اینها، اگر آن وظایفی که محول به خودشان است، آن وظایف را فراموش کنند، و‏‎ ‎‏یک راه دیگری که محول به آنها نیست بروند، این هم یک خلاف نظمی است. و این‏‎ ‎‏خلاف نظم موجب این می شود که اولاً شما را در بین ملت یکجور دیگری غیر از آنکه‏‎ ‎‏واقعیت هست معرفی کنند و ملت را از شماها کم کم جدا کنند. همین مسئله ای که در‏‎ ‎‏اوایلی که رضاخان آمد و کودتا کرد و بعد مستقر شد، همان برنامه ها دارد حالا شروع‏‎ ‎‏می شود.‏

توجه روحانیت به حدود وظایف شرعیه خویش 

‏     این خطاب من به همۀ علما و تمام روحانیون به کلمۀ عام و به همۀ ملت است. اگر با‏

‏هوشیاری و با توجه کامل و تفکر کامل توجه نکنند به این توطئه، این موجب این می شود‏‎ ‎‏که ملت و روحانیت از هم جدا بشوند، و روحانیت نتواند آن کاری که به عهدۀ اوست‏‎ ‎‏انجام بدهد. و چنانچه یکوقتی آنها فرصت کنند، از همین معنا، از جدا شدن ملت از‏‎ ‎‏روحانیت استفاده کنند و کارهای سابق را اعاده کنند، همان نقشه ای که من خوب یادم‏‎ ‎‏هست که در زمان رضاخان بود، و آن نمایش دادن روحانیت به یک صورت غیرصحیح‏‎ ‎‏و جدا کردن مردم از روحانیت. در اوایل زمان رضاخان که قدرتش مستقر شد، یکی از‏‎ ‎‏اموری که او انجام داد همین بود که روحانیت را در بین مردم ـ هی کم کم ـ می خواست از‏‎ ‎‏بین ببرد. از شوفرها شروع کرده بودند. در آن زمان شوفرها یک آلت دستی بودند که‏‎ ‎‏[‏‏یکی‏‏]‏‏ ازعلما برای من نقل کرد ـ خدا رحمتش کند ـ که من در اراک بودم و می خواستم‏‎ ‎‏بیایم به تهران یا قم، اتومبیل به من اجاره نمی دادند. و آن شوفر گفت که ما به دو طایفه بنا‏‎ ‎‏داریم که اتومبیل کرایه ندهیم و آنها را سوار نکنیم: یکی فواحش و یکی معمم! این از‏‎ ‎‏دست شوفرها در آن زمان. حالا هم من نمی دانم چه جوری است که باز شوفرها را‏‎ ‎‏کشیدند در کار، با اینکه شوفرها حالا، غیر آن وقت هستند. البته حالا هم متعهدند‏‎ ‎‏اکثراً ان شاءالله ، لکن بعض از آنها شروع کردند. تبلیغاتی در آنها شده است. یک‏‎ ‎‏دسته بندیهایی شده است که حالا هم اهل علم را بعضی از شوفرها سوار نمی کنند. این‏‎ ‎‏همان توطئه ای است که از اول انگلیسها درست کرده بودند، و حالا هم عمال همۀ‏‎ ‎‏قدرتهایی که با شما مخالفند. شما یک توجه باید داشته باشید، و ملت هم یک توجه.‏‎ ‎‏توجه شما این است که از حدود وظایف شرعیۀ خودتان و روحانی خودتان تجاوز‏‎ ‎‏نکنید.‏

لزوم حضور روحانیون در صحنۀ سیاست

‏     روحانیون همه، ملت همه، باید حاضر باشند در مسائل سیاسی، حضور داشته باشند.‏‎ ‎‏اینکه بعض از عناصر حالا هم گاهی می گویند که روحانیون بروند توی مجلسها، توی‏‎ ‎‏مدرسه های خودشان و مشغول کارشان باشند، و ماها باید وارد این کارها باشیم، این یا از‏

‏بی توجهی به عمق مسائل است که من باید بگویم بعضی شان بی توجه هستند، و یا اینکه‏‎ ‎‏عمال همانها هستند که در زمان رضاخان یک همچو کارها را می کردند. و در طول تاریخ‏‎ ‎‏تقریباً حدود سیصدسال اینقدر تزریق کردند بر این ملت و برخود روحانیون، که شما‏‎ ‎‏نباید در سیاست دخالت بکنید که خود آقایان هم باورشان آمده بود. اگر یک مطلبی ـ‏‎ ‎‏مثلاً ـ راجع به یک امر سیاسی که به نفع ملت بود، اینها می خواستند دخالت بکنند، یک‏‎ ‎‏قشر از خود روحانیت می گفتند یک امر سیاسی است، به ما چه! خودشان را کنار کشیده‏‎ ‎‏بودند. یعنی کنارشان زده بودند اینها را. باورشان آورده بودند که روحانیون باید فقط‏‎ ‎‏بروند مسئله بگویند؛ آن هم بعض مسائل، نه همۀ مسائل. مسائل اگر همه اش باشد که‏‎ ‎‏بیشتر کتب فقه، کتب سیاست است. لکن باورشان آمده بود این، مردم هم این را باور‏‎ ‎‏کرده بودند، و این تبلیغاتی بود که از آن وقتی که پای غربیها باز شد در ایران، مطالعاتشان‏‎ ‎‏را کردند، به آنجا رسید که این جمعیت خطرناکند و باید اینها را کنار زد و مشغول به‏‎ ‎‏خودشان کرد، و ملت را هم باید از اینها جدا کرد. اگر یکی از اینها بخواهد وارد بشود در‏‎ ‎‏یک امر سیاسی، ملت با اینها موافقت نکند برای اینکه امر سیاسی است به شما چه؟ در‏‎ ‎‏عین حالی که باید همۀ قشرهای ملت و خصوصاً روحانیت حاضر باشند در سیاست‏‎ ‎‏کشور، و توجه داشته باشند به مسائلی که در کشور می گذرد، چه در مجلس و چه در‏‎ ‎‏دولت و دیگران. در عین حال باید آن شغلی را که دارند از آن دست برندارند. گمان‏‎ ‎‏نکنند به اینکه ـ آن وقت این گمان بود ـ ما هیچ نباید دخالت بکنیم، و حالا ‏‏[‏‏گمان‏‎ ‎‏]‏‏این‏‎ ‎‏باشد که ما شغلمان فقط دخالت است. خیر، در آن وقت هم این کار صحیح نبوده برای ما‏‎ ‎‏و شما، حالا هم این کار صحیح نیست. ‏

اهتمام حوزه های علمیه بر امر فقاهت

‏     شما باید پستهای خودتان را محکم نگه دارید. ائمۀ جماعت باید این مساجد را‏‎ ‎‏محکم نگه دارند، و خطبا باید منابر را محکم نگه دارند، و فقه را در حوزه های علمیه مثل‏‎ ‎‏قم و مشهد و امثال اینها و همین طور نجف باید فقاهت را حفظ کنند. حوزه ها باید حوزۀ‏

‏فقاهت باشد. این حوزه های فقاهت بوده است که هزار و چند صد سال این اسلام را نگه‏‎ ‎‏داشته. این مشیْ ای بوده است که از زمان قدیم، از زمان ائمۀ هدی تا زمان ما، مشیْ ای‏‎ ‎‏بوده است که علمای ما داشته اند و آن حفظ فقاهت. نباید حالا شما فکر کنید که حالا که‏‎ ‎‏باید ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ امور سیاست هم ما دخالت بکنیم، پس به فقاهت کار نداشته باشیم. خیر، باید‏‎ ‎‏حوزه های فقاهت به فقه خودشان به همان ترتیبی که سابق بود هیچ تخطی نکنند. به همان‏‎ ‎‏ترتیبی که سابق تحصیل می کردید فقه و مقدمات فقه را ‏‏[‏‏تحصیل کنید‏‏]‏‏، محکم فقاهت‏‎ ‎‏را حفظ کنند. و ائمۀ جماعت محکم مساجد خودشان را و ارشاد ملت را حفظ کنند. و‏‎ ‎‏خطبای ملت هم باید منابر خودشان را و موعظه های خودشان را و ارشاد خودشان را‏‎ ‎‏حفظ کنند. و در عین حال مراقب اوضاع مملکت خودشان باشند. چنانچه اهل بازار باید‏‎ ‎‏بازار خودشان را حفظ کنند لکن مراقب باشند. اینطور نباشد که ما یکوقت خدای‏‎ ‎‏نخواسته، از آن اصلی که اساس حفظ اسلام است روبرگردان بشویم و حوزه ها به فقاهت‏‎ ‎‏کم توجه بشوند. این فقها هستند که حصون‏‎[3]‎‏ اسلام هستند و حفظ کردند اسلام را. باید‏‎ ‎‏حوزه ها عنایتشان به فقه و فقاهت از همه چیز بیشتر باشد. اگر حوزه های فقاهت خدای‏‎ ‎‏نخواسته از بین برود یا سست بشود، رابطۀ ما بین فقها و ملت قطع می شود. این حوزۀ‏‎ ‎‏فقاهت است که رابطه را محفوظ نگه داشته است. اگر یک اشخاصی آمدند در حوزه ها‏‎ ‎‏و پیشنهاد کردند که فقه لازم نیست، مثلاً به این طول و تفصیل باشد و فلان، و بیاییم یک‏‎ ‎‏چیزهای دیگر را هم چه بکنیم، اینها اشتباه می کنند یا مأمورند. فقه به همان قوّت اولیه اش‏‎ ‎‏باید باقی باشد. حوزه های فقاهت، هم فقاهت را داشتند و هم یک جمعی هم معقول و‏‎ ‎‏سایر علوم را تحصیل می کردند. علمای اخلاق بودند در حوزه ها که مردم را و علما را و‏‎ ‎‏اهل علم را دعوت به مسائل اخلاقی می کردند. اهل معنویت و عرفان بودند که اشخاصی‏‎ ‎‏را دعوت می کردند به آنطور، و کارهای خودشان را انجام می دادند. لکن فقاهت که‏‎ ‎‏اساس است سرجای خودش بود و باید باشد. و مسجدها ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ باید محکم آقایان بگیرند،‏

‏نگهش دارند. دلسرد نشوید از حرفهایی که این عمال خارجی در بین مردم منتشر‏‎ ‎‏می کنند. باید در عین حالی که حضور دارید در صحنۀ سیاست، و هر واقعه ای که واقع‏‎ ‎‏می شود شما توجه باید داشته باشید که این واقعه آیا به نفع ملت است یا نه، لکن‏‎ ‎‏حوزه های فقاهت را به همان قوّت خودش حفظ کنید. این فقه است که اسلام را حفظ‏‎ ‎‏کرده و تا آخر حفظ می کند ان شاءالله . و از این شغلی که دارید و از این راهی که دارید‏‎ ‎‏منحرف نشوید، و بروید یک کارهایی که شما نباید بکنید، مثلاً یک معمّمی چهار تا هم‏‎ ‎‏پاسدار داشته باشد، و یا هر کاری دلش می خواهد بکند، یک کسی هم یک کمیته درست‏‎ ‎‏کند و چند تا پاسبان و هر کاری می خواهد بکند. اینها یک طرحی است که ریخته اند برای‏‎ ‎‏اینکه شما را از صحنه خارج کنند. وارد یک صحنه ای می کنند که شما را بکلی خارج‏‎ ‎‏کنند. همچو می کنند که هی بیایند فریاد بزنند که امان از این آخوندها که در کمیته ها‏‎ ‎‏هستند و در دادگاهها هستند. اگر دو تا، سه تا قضیه برخلاف واقع شد، آنها هم قضایای‏‎ ‎‏زیادی را که صحیح واقع می شود، پایمال می کنند. باید در عین حالی که هر کس به شغل‏‎ ‎‏خودش باید مشغول باشد، و هر کسی باید همان کاری که دارد خوب انجام بدهد، لکن‏‎ ‎‏حاضر باشد در مملکت و غایب نباشد از سیاستی که در مملکت می گذرد. ‏

اعتراض و جلوگیری از کجرویها و انحرافات 

‏     توجه داشته باشد که اگر یکوقت مثلاً یک جمعیتی یا یک فردی، یک حکومتی‏‎ ‎‏پایش را کج گذاشت، همه اعتراض کنند و نگذارند که واقع بشود. یا یک افراد‏‎ ‎‏غیرصحیحی را چنانچه در مأموریتهایی گذاشتند و آقایان و علمای بلاد می دانند که این‏‎ ‎‏فاسد است خودشان نروند سراغش، اطلاع بدهند به آنجاهایی که باید اینها را تغییر‏‎ ‎‏بدهند، و از آنها بخواهند که تغییر بدهند. اگر خودشان بروند، ولو یک آدم فاسدی را‏‎ ‎‏خود آقایان بفرستند یا بروند و آن فاسد را از آنجا بیرون کنند، این موجب وَهم می شود‏‎ ‎‏برای اهل علم. اینها باید ارشاد کنند دولت را. ارشاد کنند به اینکه این مأموری که اینجا‏‎ ‎‏فرستادی اشتباه بوده است و دولت را وادار کنند، مجلس را وادار کنند تا اینکه اصلاح‏

‏بشود. خودشان اگر بخواهند مستقیماً دخالت بکنند، موجب این می شود که در بین مردم‏‎ ‎‏موهوم بشوند، و شما حفظ حیثیت خودتان برایتان واجب است. هر مؤمنی حفظ عِرض‏‎ ‎‏خودش برایش واجب است، لکن علما بیشتر مأمورند به این امور. حجت بر علما تمامتر‏‎ ‎‏است. این وظیفۀ ماهاست که باید هر کسی شغل خودش را محترم بشمارد. دلسرد نشود‏‎ ‎‏امام جماعت از جماعتش، اهل منبر از منبرش، و ـ عرض می کنم که ـ مراجع از‏‎ ‎‏مرجعیتشان، علمای بلاد از مسائلی که خودشان دارند. اینها باید حفظ کنند آن چیزهایی‏‎ ‎‏که مال خودشان است و حاضر باشند برای امور سیاسی.‏

توطئۀ جدایی مردم و روحانیت از هم

‏     و آنی که به ملت عرض می کنم این است که توجه داشته باشد ملت، که دشمنهای‏‎ ‎‏اسلام و دشمنهای کشور شما، از هر راهی استفاده می خواهند بکنند. این راههایی که‏‎ ‎‏خوب، دیده اید که واضح است که توطئه ها بکنند، و مثلاً شلوغیها بکنند و فسادها بکنند و‏‎ ‎‏اینها را که می دانید. راه دیگری که الآن در نظر آنهاست این است که این مراکزی که‏‎ ‎‏مربوط به ربط روحانیت و ملت است، این مراکز را سست بکنند و کم کم از بین ببرند.‏‎ ‎‏وسوسه کنند به اینکه این آخوندها که از آنها کاری نمی آید، می روید توی مسجد چه‏‎ ‎‏کنید؟ برویم راهپیمایی کنیم. خوب، راهپیمایی سر جای خودش اما مسجد محلی است‏‎ ‎‏که از مسجد باید امور اداره بشود. این مساجد بود که این پیروزی را برای ملت ما درست‏‎ ‎‏کرد. این مراکز حساسی است که ملت باید به آن توجه داشته باشند. اینطور نباشد که خیال‏‎ ‎‏کنند که حالا دیگر ما پیروز شدیم دیگر مسجد می خواهیم چه کنیم. پیروزی ما برای‏‎ ‎‏ادارۀ مسجد است. ما اگر نماز نباشد و آداب اسلامی نباشد، چه داعی داریم که بیاییم‏‎ ‎‏خودمان را به مهلکه بیندازیم و وارد این امور بشویم؟ ما برای اسلام این کارها را می کنیم‏‎ ‎‏و شما، شما ملت برای اسلام قیام کردید، و برای اسلام اینهمه زحمت کشیدید و دارید‏‎ ‎‏می کشید. مراکزی که مراکز بسط حقیقت اسلام است، بسط فقه اسلام است و آن مساجد‏‎ ‎‏است، اینها را خالی نگذارید. این یک توطئه است که می خواهند مسجدها را کم کم‏

‏خالی کنند. دیگر چهار نفر آدمی که معلوم نیست اصلاً به مسجد و به اسلام و به اینها‏‎ ‎‏اعتقادی داشته باشد، یا معلوم است که ندارد، امام جماعت ایستاده آنجا نماز می خواهد‏‎ ‎‏بخواند، این هم چند نفر برمی دارد می آید آن طرف، یکی اشان می ایستد جلو، باقی اشان‏‎ ‎‏نماز می خوانند. این نماز نیست. با این نماز می خواهند اسلام را بشکنند. روحانیون باید‏‎ ‎‏حفظ حیثیت خودشان را بکنند و خدای نخواسته کاری نکنند که بین ملت یک طور‏‎ ‎‏دیگری وجهۀ روحانیت نمایش داده بشود. مردم موظفند که مساجد خودشان را،‏‎ ‎‏مراکزی که مربوط به روحانیت است حفظ کنند. همان نقشۀ زمان رضاخان الآن شروع‏‎ ‎‏شده است. آن وقت هم یکی یکی آمدند، کم کم، کم کم آمدند وارد شدند. شعرای آنها‏‎ ‎‏شروع کردند به شعر گفتن: «تا آخوند و قجر هست در این مملکت، این کشور دارا به‏‎ ‎‏جایی نمی رسد». شاعرشان اینطور می گفت. حالا من شعرش را نمی خواهم بخوانم.‏‎ ‎‏مقالاتی که می نوشتند مقالاتی بود که به ضد روحانیت بود. و آن وقت با کمال وقاحت‏‎ ‎‏می نوشتند و تبلیغات می کردند. همۀ گروهها را وادار کرده بودند که به ضد این طایفه‏‎ ‎‏وظایف خودشان را انجام بدهند؛ یعنی وظایف انگلیسها را آن وقت. اصلاً رضاخان را‏‎ ‎‏آورده بودند برای اینکه، این را تشخیص داده بودند که یک آدم قلدری است، و اول هم‏‎ ‎‏یک نفر روزنامه نویس را، «سیدضیاء»‏‎[4]‎‏ را همراهش آوردند، و بعد هم او را بیرونش‏‎ ‎‏کردند و خود این را گذاشتند که یک آدم قلدری است، می تواند کارها را انجام بدهد.‏‎ ‎‏اولاً سواد ندارد، مراتب چیزهای سیاسی را نمی داند، و ثانیاً آدم قلدری است، هر کاری‏‎ ‎‏به او بگویند می کند. این در آن وقت آن نقشه ای ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏ که آنها کشیده بودند، و احتیاط‏‎ ‎‏این بود که مبادا آخوندها یک کاری بکنند. حالا که دیدند آخوندها با دعوت خودشان و‏

‏با همراهی همۀ قشرهای ملت از دانشگاه گرفته تا بازار تا کارگر و تا کشاورز، همۀ اینها با‏‎ ‎‏هم بودند، و یک همچو کار بزرگی را کردند، حالا بیشتر از آن وقت درصدد هستند. اگر‏‎ ‎‏آن وقت یک طرحی بود برای اینکه مبادا یک همچوچیزی بشود، حالا فهمیدند که یک‏‎ ‎‏همچو چیزهایی می شود. حالا فهمیدند که اگر آخوند و دانشگاهی و دیگر قشرها با هم‏‎ ‎‏باشند یک همچو کار بزرگی، یک همچو کارهای بزرگی می کنند. حالا بیشتر درصدد‏‎ ‎‏هستند که ملت را از این طایفه جدا کنند، و دانشگاه را از مدرسه جدا کنند، و بلکه همه‏‎ ‎‏قشرها را با هم بدبین کنند و به جان هم بیندازند.‏

آمادگی همۀ اقشار ملت برای حفظ اسلام 

‏     امروز وظیفه هست برای همۀ ما، ملت ما باید این وظیفه را انجام بدهد. امروز روزی‏‎ ‎‏است که قدرتهای بزرگ با توطئه های داخل و خارج می خواهند این نهضت را بکلی‏‎ ‎‏به هم بزنند، و اسلام را که الآن از آن ضربه دیدند زیرپا بگذارند، و قطع کنند ریشه های او‏‎ ‎‏را. امروز همۀ اهالی مملکت ما و کشور ما باید به حال آماده باش باشند. نروید سراغ زمین‏‎ ‎‏و ـ نمی دانم ـ این چیزهایی که مال دنیاست. اینقدر دنبال این چیزها نروید. شما باید‏‎ ‎‏اسلام را حفظ کنید. در پناه اسلام همۀ این چیزها را هم داشته باشید. اگر اسلام را از دست‏‎ ‎‏شما بگیرند، خیال نکنید که اسلام را که گرفتند یک ملتی می گذارند و یک ملیتی که این‏‎ ‎‏آقایان ملت گراها، هی دهن خودشان را پر می کنند، ملت، ملت! اگر اسلام را از دست شما‏‎ ‎‏گرفتند و آخوند و ملت را جدا کردند، شما چهار نفر ملی نمی توانید هیچ کاری بکنید، اگر‏‎ ‎‏بین شما امثال بختیار‏‎[5]‎‏ نباشد و حال اینکه ممکن است باشد، اینقدر تفرقه ایجاد نکنید.‏‎ ‎‏ای آقایان نویسندگان! اینقدر تضعیف نکنید روحانیت را. ای آقایان روشنفکران! اینقدر‏‎ ‎‏مملکت را از این طرف به آن طرف نکشید تا اینکه خدای نخواسته بیایند همه تان را‏‎ ‎‏عذرتان را بخواهند. با هم باشید. آماده باشید. ملت باید آماده باشد برای این اموری که‏‎ ‎‏دارد پیش می آید، که آن روزی که خدای نخواسته فرض کنید فانتوم آنها آمد و اینجا را‏

‏خراب کرد و من هم رفتم سراغ کارم، ملت دستش باز و با مشت محکم حفظ بکند اسلام‏‎ ‎‏را. روحانی، بازاری، کارگر، کشاورز، کارمند، قوای مسلح، همه باید حال آماده باش‏‎ ‎‏داشته باشند. ما اگر حالا در بین راه که هستیم و اینهمه توطئه الآن هست، اگر فراموش کنیم‏‎ ‎‏نهضت را، اگر فراموش کنیم انقلاب را و برویم سراغ کارمان، هر کدام برویم سراغ شغلی‏‎ ‎‏که داریم و حاضر نباشیم در صحنۀ سیاست، و خودمان را مجهز نکنیم برای حفظ این‏‎ ‎‏مملکت اسلامی و حفظ اسلام، خدای نخواسته یکوقت به کارهای بد خواهد رسید. و‏‎ ‎‏ممکن است که البته نمی توانند ان شاءالله که کاری انجام بدهند، لکن تأخیر می توانند‏‎ ‎‏بیندازند. شما ببینید که الآن هر کاری که می خواست در این مملکت انجام بگیرد، یک‏‎ ‎‏جبهه هایی در مقابلش ایستاد که نگذارد، شلوغکاری کردند لکن نتوانستند. من‏‎ ‎‏نمی گویم که می توانند، نمی توانند. اگر این فانتومها هم بلند شده بود که اینها می خواستند‏‎ ‎‏چه بکنند، پدر اینها را در می آوردند.‏

خوف از ناتوانی روحانیت در ایفاء مسئولیت

‏     مگر ملت ما حالا دیگر نشسته آنجا که یک فانتوم و دو فانتوم کاری انجام بدهد. این‏‎ ‎‏احمقها نفهمیدند این را که با چهار تا مثلاً سرباز ـ سربازها که با اینها موافق نیستند ـ با چهار‏‎ ‎‏نفر از این درجه دارها مثلاً و امثال اینها می شود یک مملکت 35 میلیونی که همه مجهز‏‎ ‎‏هستند، اینها بتوانند فتح کنند. اینها غلط فکر کردند. اینها نفهمیدند که شوروی با همۀ‏‎ ‎‏قدرتی که دارد و با همۀ ابزاری که دارد و با همۀ سلاحهای مدرنی که دارد، در افغانستان‏‎ ‎‏پوزه اش به خاک مالیده شده. در عین حالی که اینها یک حماقتی است، منتها بعضی‏‎ ‎‏جوانها، بیچاره ها، نفهمها اینها را وادار می کنند یک همچو کاری بکنند. یک همچو‏‎ ‎‏کارهایی که همین دو ـ سه روز مثلاً ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏. خوب، اینها نمی فهمند که اگر فرضاً هم شما از‏‎ ‎‏پایگاه همدان پا شده بودید و آمده بودید و فرض کنید چند تا جا ‏‏[‏‏را‏‎ ‎‏]‏‏هم کوبیده بودید،‏‎ ‎‏شما بالاخره باید زمین هم بیایید یا همان آسمان می مانید؟ ما از این امور نمی ترسیم. ما از‏‎ ‎‏قشرهای خودمان می ترسیم؛ از خودمان.‏


‏     چنانچه شما آقایان و همپالگیهای شما، سنخ روحانیت همه ـ ایّدهم الله تعالی ـ اگر‏‎ ‎‏کارهایی خدای نخواسته انجام بدهید که از چشم ملت بیفتید، ولو در دراز مدت، آن روز‏‎ ‎‏است که فانتوم لازم نیست دیگر، خود ملت شما را کنار می زند. و ملت هم بی هادی‏‎ ‎‏نمی تواند کاری انجام بدهد، وآنها ولو حالا تهیه برای چندین سال دیگر هم باشد کار‏‎ ‎‏خودشان را آن وقت می توانند انجام بدهند. من خوفم این است که ما نتوانیم، روحانیت‏‎ ‎‏نتواند آن چیزی که به عهدۀ اوست صحیح انجام بدهد. من خوف این را دارم که به‏‎ ‎‏واسطۀ بعض تبلیغات، حوزه های علمی از آن کار اساسی که حفظ فقاهت است سستی‏‎ ‎‏بکنند، و کم کم فقه مَنسی بشود، و در درازمدت اینها نتیجه بگیرند. شما این را خیال‏‎ ‎‏نکنید که آنها خیلی دستپاچه اند که همین دو ـ سه روز این کارها را انجام بدهند. اگر‏‎ ‎‏توانستند، حالا، اگر نتوانستند نقشه می کشند که در پنجاه سال دیگر کار خودشان را انجام‏‎ ‎‏بدهند، دست برنمی دارند و یکی از نقشه های مهم همین است که قشرهای ملت را از هم‏‎ ‎‏جدا کنند، و مهم این است که روحانیت را از ملت جدا کنند. ‏

حفظ مساجد و رونق بخشی به آنها 

‏     اینها ضربه ای که از روحانیت خوردند از هیچ کس نخوردند. برای اینکه می گویند‏‎ ‎‏ضربه ای را که دیگران هم زدند به ما، اینها وادارشان کردند.‏

‏     مسجدها مردم را وادار کرد. پس باید مسجدها را ما شروع کنیم بشکنیم. اینکه‏‎ ‎‏می آیند مسجدها را می خواهند خلوت کنند، و بیچاره جوانها و متدینین ما هم اشتباهاً به‏‎ ‎‏خطا می روند، این است که مسجدها کم کم امسال یک قدری ماه رمضانش کمتر باشد،‏‎ ‎‏سال دیگر یک خرده کمتر. بعد از ده سال، پانزده سال دیگر هیچی بشود. آنها عجله‏‎ ‎‏ندارند؛ بتدریج هر چه شد. شما باید هوشیار باشید که مسجدهایتان و محرابهایتان و‏‎ ‎‏منبرهایتان را حفظ کنید و بیشتر از سابق. شمایی که این معجزه را از مسجد دیدید، حالا‏‎ ‎‏باید بروید دنبال این مرکز معجزه، نه رها کنید او را. شمایی که از اسلام یک همچو‏‎ ‎‏معجزه ای دیدید که همۀ قدرتها را به هم شکست، نه فقط ابرقدرتها را، قدرتهای دیگر را‏

‏هم به هم شکست، ملت ما که از اسلام این معجزه را دارد نباید در اسلام سستی کند.‏‎ ‎‏فرضاً چهار نفر پاسبان هم، پاسدار هم، یک خلافی کردند، لکن همین پاسدارها هستند‏‎ ‎‏که کشف کردند این توطئه را. چرا قدر اینها را نمی دانید؟ چرا اگر یکی اشان یک جایی‏‎ ‎‏خلاف کرد می گویید پاسدارها این جور؟ یک آقایی یک کاری، یک آخوندی یک‏‎ ‎‏کاری کرد، یک شخصی یک کاری کرد، می گویند آخوندها اینطور. این همان نقشه‏‎ ‎‏است که پاسدار را و ارتش را و ژاندارمری را و قوای مسلح را و شما را از هم جدا کند و از‏‎ ‎‏چشم ملت بیندازد، تا آنها وقتی کاری می خواهند بکنند. نه قوۀ روحانی در کار باشد که‏‎ ‎‏مردم را هدایت کند و بسیج کند، و نه قوۀ مسلّح، قوای مسلّحی باشند که کاری انجام‏‎ ‎‏بدهند، همه را مقابل هم نگه دارند.‏

‏     امروز، روزی است که باید تمام قدرتها هماهنگ باشند و همه حفظ نظم بکنند، که‏‎ ‎‏اگر نظام به هم بخورد، وضعیت به هم می خورد و همه خودشان را فدایی اسلام بدانند، و‏‎ ‎‏در هرجا هستند آماده باشند برای وقتی که ـ شب فرض کنید ـ آمدند و بمباران کردند.‏‎ ‎‏آماده باشند که بیایند بیرون و اینهایی که بعد از اینکه بنزینهایشان تمام شد باید بیایند‏‎ ‎‏پایین، قتل عامشان کنند. شما مهیا باشید، نروید سراغ اختلافاتی که خودشان دارند با هم،‏‎ ‎‏شما بین راه هستید. اختلافها را کنار بگذارید. یک روزی برای اختلافات هم ـ اگر خدای‏‎ ‎‏نخواسته بخواهید اختلاف کنید ـ هست باز. امروز، روزش نیست. امروز، روزی نیست‏‎ ‎‏که انجمنهای اسلامی انتظامات را خدای نخواسته به هم بزنند، یا فرض کنید پاسدارها به‏‎ ‎‏هم بزنند، یا ژاندارمری به هم بزند. همه هماهنگ باشید. اگر هم با هم یک حسابهایی‏‎ ‎‏دارید، بگذارید کنار این حسابها را. شما اگر دو نفر باشید با هم یک نزاعی داشته باشید و‏‎ ‎‏خدای نخواسته، زلزله بیاید، شما باز می نشینید آنجا به اختلاف؟! نه، رها می کنید و پا‏‎ ‎‏می شوید سراغ دفاع از خودتان. این ابرقدرتها در ایران زلزله راه انداختند. نروید سراغ‏‎ ‎‏کارهای خصوصی خودتان و اختلافاتی که خودتان با هم دارید. نروید سراغ این. مجهز‏‎ ‎‏باشید. مجهز باشید، همانطوری که در اوایل انقلاب بودید. حالا هم باشید و مسجدها را‏‎ ‎‏محکم نگه دارید و پر جمعیت کنید.‏


‏     من امروز باید بگویم که تکلیف است برای مسلمانها. حفظ مساجد امروز جزء‏‎ ‎‏اموری است که اسلام به او بسته است. ماه مبارک رمضان و بعد از ماه مبارک رمضان هم،‏‎ ‎‏مسجدها را آباد کنید. من در مکه که مشرف بودم یک روز می خواستم یک کتابی بخرم‏‎ ‎‏که برای آن کتابفروش هم فایده داشت، ایستاده بودم، اذان گفتند، یکدفعه رها کرد و‏‎ ‎‏گفت که: «سنّة حنفیّة»‏‎[6]‎‏ دیگر با من حرف نزد، رفت سراغ نماز. در مدینه بازار را که من‏‎ ‎‏دیدم بسته بود. یعنی باز بود لکن هیچ کس نبود. می رفتند سراغ نماز. چرا شما نمی روید‏‎ ‎‏سراغ نماز؟ چرا ظهر که می شود بازار را رها نمی کنید و بروید سراغ نماز؟ اگر بروید سراغ‏‎ ‎‏نماز، احیاء کنید این سنت سیاسی اسلام را، همان طوری که در روز جمعه حالا بحمدالله ‏‎ ‎‏می روید، روز غیرجمعه هم بروید مساجد را پر کنید. اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام‏‎ ‎‏قوی باشد ترس از فانتومها نداشته باشید. ترس از امریکا و شوروی و اینها نداشته باشید.‏‎ ‎‏آن روز باید ترس داشته باشید که شما پشت بکنید به اسلام. پشت کنید به مساجد.‏

‏     ان شاءالله خداوند همۀ شما را موفق و مؤید کند، و اسلام و مسلمین را حفظ کند، و‏‎ ‎‏دست اجانب را کوتاه کند از این کشور.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ‏

‎ ‎

  • - در صحرای طبس، پس از حملۀ نظامی امریکا به آن منطقه به منظور نجات گروگانهای خود، طوفان شدیدی رخ داد و به علت حریق، هلیکوپترها و هواپیماهای آنها نابود و نقشه امریکا خنثی شد.
  • - محمدرضا پهلوی.
  • - حصون جمع حِصن: قلعه، دژ، پناهگاه، جای محکم و بلند.
  • - سید ضیاءالدین، روزنامه نگار و مدیر روزنامۀ رعد، که با حمایت انگلیسها و به راهنمایی «آیرون ساید» ژنرال انگلیسی، رضاخان میرپنج فرماندۀ بریگارد قزاق قزوین را برای حمله به تهران آماده کرد. کودتای سیدضیاء و رضاخان در 3 حوت (اسفند) 1299 روی داد و احمدشاه قاجار به علت ضعف و زبونی بیش ازحد، تسلیم کودتاچیان شد. سیدضیاء به نخست وزیری رسید، اما بعداً رضاخان با قلدری، او را کنار زد و خود به مقام ریاست الوزرایی رسید و هنگامی که احمدشاه در اروپا بود با ترفند فراوان، موفق به تشکیل مجلس مؤسسان ساختگی و اضمحلال سلسلۀ قاجار شد و خود به عنوان نخستین پادشاه سلسلۀ پهلوی به تخت سلطنت نشست.
  • - شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی.
  • -آیین دین حنیف اسلام.