سخنرانی
نیاز جامعه به وحدت اقشار ـ خدمتگزاری مسئولان به ملت
سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه و مسئولین ارتش (وحدت اقشار جامعه)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 22 آذر ‭1359

زمان (قمری) : 5 ص‍ف‍ر ‭1401

مکان: تهران

شماره صفحه : 397

موضوع : نیاز جامعه به وحدت اقشار ـ خدمتگزاری مسئولان به ملت

زبان اثر : فارسی

حضار : محلاتی، فضل الله (نماینده امام در سپاه پاسداران) و فرماندهان سپاه پاسداران و مسئولین دایره سیاسی ـ ع

سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه و مسئولین ارتش (وحدت اقشار جامعه)

سخنرانی

‏زمان: صبح 22 آذر 1359 / 5 صفر 1401 ‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: نیاز جامعه به وحدت اقشار ـ خدمتگزاری مسئولان به ملت‏

‏حضار: محلاتی، فضل الله (نمایندۀ امام در سپاه پاسداران) و فرماندهان سپاه پاسداران و مسئولین‏‎ ‎‏دایرۀ سیاسی ـ عقیدتی ارتش جمهوری اسلامی ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

اهمیّت تلقین و تکرار مسائل اخلاقی

‏     من اول باید از همۀ توده های ملت تشکر کنم که در این برهه از زمان این طور که‏‎ ‎‏شایستۀ حکومت اسلامی است که تمام با هم پشتیبان هم باشند، بپا خاستند و همۀ قشرها‏‎ ‎‏به وظایف انسانی ـ اسلامی خود عمل بکنند. و از تمام قوای مسلحه ـ چه ارتش و چه سپاه‏‎ ‎‏پاسداران و چه ژاندارمری و چه شهربانی و چه بسیج و همه ـ تشکر کنم که در این موقع‏‎ ‎‏حساس همۀ آنها با هم مشغول فداکاری هستند، و برای اسلام خدمتگزار هستند. و من‏‎ ‎‏امید این را دارم که همۀ اینها از جنود اسلام و امام زمان ـ سلام الله علیه ـ باشند. بعضی از‏‎ ‎‏مسائل است که اهمیتش این قدر زیاد است که باید آن مسائل را تکرار کرد. کتابهایی که‏‎ ‎‏برای انسانسازی آمده است مثل قرآن کریم، و کتابهایی که در اخلاق نوشته می شود، و‏‎ ‎‏مقصود، ساختن یک انسان است، و ساختن یک جامعه است، به حسب اهمیت، هر‏‎ ‎‏موضوعی در آنها تکرار شده است. تکرار در قرآن مجید زیاد است. و بعضیها خیال‏‎ ‎‏می کنند که این تکرار چرا؟ و حال آنکه لازم است. یکی از چیزهایی که برای ساختن‏‎ ‎‏انسان مفید است تلقین است. انسان خودش هم اگر بخواهد ساخته بشود، باید آن مسائلی‏‎ ‎‏که مربوط به ساختن خودش است تلقین کند به خودش، تکرار کند. یک مطلبی که تأثیر‏‎ ‎‏در نفس انسان باید بکند، با تلقینات و تکرارها بیشتر در نفس انسان نقش پیدا می کند.‏‎ ‎‏نکتۀ تکرار ادعیه و تکرار نماز در هر روز چندین دفعه، و همیشه این است که انسان با‏‎ ‎


‏گفتن و شنیدن، خود انسان قرائت می کند و می شنود آن آیاتی که سازنده است، مثل‏‎ ‎‏سورۀ مبارکۀ حمد که یک درس سازنده است. انسان باید اینها را تکرار کند و تلقین کند،‏‎ ‎‏و نفس را حاضر کند برای شنیدن. انسان خودش که یک مطلبی می گوید، سامع یک دفعه‏‎ ‎‏می شنود، و در قلبش هم وارد می شود. لکن گوینده، اول در قلبش نقش می بندد، بعد آن‏‎ ‎‏را می گوید و بعد می شنود، و بعد باز در قلبش وارد می شود. تلقین از اموری است که لازم‏‎ ‎‏است. اینکه من در بعض از مسائل برای دوستان دایماً یک مطلب را تلقین می کنم و‏‎ ‎‏اظهار می کنم برای این است، که مطلب مهم است. ساختن یک جامعه است. ساختن یک‏‎ ‎‏ملت است. و تا ساخته نشود یک ملت و یک جامعه، نمی تواند به آن مقاصد عالیه ای که‏‎ ‎‏دارد برسد. و لهذا مسائل مهم را باید تکرار بکنند. گویندگان تکرار بکنند و شنوندگان هم‏‎ ‎‏خودشان به خودشان تلقین بکنند تا ان شاءالله تأثیر بکند در نَفْس.‏

‏     گاهی وقتها گوینده در عین حالی که خوب می گوید، در عین حالی که خوب‏‎ ‎‏می نویسد، کتاب توحید هم می نویسد، کتاب اخلاق هم می نویسد، لکن همان نوشتن‏‎ ‎‏است و گفتن است و عرضه داشتن است، خودش از آن بیخبر است. بسیار مسائل است که‏‎ ‎‏گویندگان هر جا باید باشند می گویند، مسائل را طرح می کنند و خیلی هم خوب طرح‏‎ ‎‏می کنند. و خیلی هم خوب عرضه می کنند و دعوت خوب می کنند و موعظه خوب‏‎ ‎‏می کنند. لکن از باب اینکه خودشان ساخته نشده اند، می گویند و خودشان بیخبرند. چه‏‎ ‎‏بسا اشخاصی که کتاب اخلاق می نویسند و بسیار هم خوب می نویسند، و خودشان‏‎ ‎‏متَّصف به اخلاق حسنه نیستند. و چه بسا اشخاصی که توحید را خوب تدریس می کنند و‏‎ ‎‏خوب القا می کنند و خودشان بیخبرند. گوینده اگر خودش بیخبر شد، تأثیر در کلامش هم‏‎ ‎‏کم خواهد شد. گاهی یک انسانی در گفتار بسیار خوب است و بسیار جمیل صحبت‏‎ ‎‏می کند. در نوشتن هم بسیار خوب چیز می نویسد و خوب القا می کند، لکن خودِ نویسنده‏‎ ‎‏و خودِ گوینده و خودِ موعظه کننده را وقتی انسان می بیند، می بیند عملش آن طور نیست.‏‎ ‎


‏گرچه گفته شده است که: ‏اُنْظُرْ اِلی ما قالْ وَلا تَنْظُرْ اِلی مَنْ قالَ‎[1]‎‏ نگاه کن به آن چیزی که گفته‏‎ ‎‏می شود، نه به آن شخصی که آن چیز را می گوید. و حکمت را باید اخذ کرد ولو از یک‏‎ ‎‏مشرک، لکن در عین حال که این مطلب صحیح است، این مطلب هم باید مورد توجه‏‎ ‎‏واقع بشود که وقتی «ما قال» را؛ آن چیزی که گفته می شود شنیدیم، یک نظری هم به «مَنْ‏‎ ‎‏قال» بکنیم. ببینیم که خودش چکاره است.‏

لزوم دعوت به وحدت

‏     دعوت به وحدت از اهم اموری است که امروز در جامعۀ ما لازم است. و تا قشرهای‏‎ ‎‏این ملت وحدت نداشته باشند، همفکر نباشند، همعقیده نباشند، و با هم آن راهی که‏‎ ‎‏صراط مستقیم است اتخاذ نکنند، با هم آن راه را ‏‏[‏‏طیّ نکنند‏‏]‏‏ به مقصد نخواهند رسید.‏‎ ‎‏شما دیدید که این ملت در یک برهه از زمان که با هم وحدت داشتند، و مقاصد دیگری‏‎ ‎‏که داشتند کنار گذاشته بودند، و یک مطلب را دنبال می کردند و آن مطلب اینکه رژیم‏‎ ‎‏باید برود، آن وقت همه با هم این مطلب را دنبال می کردند و عمل هم می کردند. همچو‏‎ ‎‏نبود که بگویند باید برود لکن عمل نکنند. من که ملت می گویم، ملت همین جمعیت‏‎ ‎‏کوچه و بازار و خیابانهاست و همین جنوب شهریها، آنها آن وقت مُسْتَهلک‏‎[2]‎‏ بودند. در‏‎ ‎‏عین حالی که از رفتن رژیم متأثر بودند لکن جمعیّتی بوده اند که در مقابل این سیل‏‎ ‎‏خروشان ملت و این دریای خروشان ملت چیزی نبودند و لهذا حرفی نمی زدند.‏‎ ‎‏نمی توانستند اظهار کنند. و شما دیدید که با آن وحدتی که ملت ما پیدا کرد و همه از یک‏‎ ‎‏راه می رفتند و یک مقصد داشتند، همۀ قدرتهایی را که دنبال این قدرت شیطانی شاه بود‏‎ ‎‏شکستند. و شاه حتی از سربازیهای خودش هم ـ آنهایی که با ملت و جزء توده ها بودند ـ‏‎ ‎‏منزوی شد و نتوانست بماند و رفت به جایی که باید برود. این وحدت وتوجه به خدا و الله ‏‎ ‎‏اکبر بود که شما را بر آن قدرتها پیروز کرد و تا امروز هم در قلۀ پیروزی هستید. بنابراین،‏‎ ‎


‏من آن توصیه ای را که می کنم بر همه ملت اولاً و بر قوای مسلَّح ثانیاً این است که توجه‏‎ ‎‏بکنند که آن وحدت از دست نرود. و آن توجه به خدا، توجه به قدرت مطلق از دست‏‎ ‎‏شما ـ ان شاءالله ـ نرود. شما گمان نکنید که ما الآن تمام مقاصدمان حاصل است و دیگر‏‎ ‎‏احتیاج به این مسائل نداریم و برویم سراغ زندگیمان، یک زندگی پست حیوانی. ما الآن‏‎ ‎‏در بین راه هستیم، و بحمدالله پیروزمندانه تا اینجا راه را طی کردیم، و این ریشه های‏‎ ‎‏فاسدی که در ایران بود، یکی بعد از دیگری از بین رفته و خواهد رفت. و شما ـ ان شاءالله ـ‏‎ ‎‏پیروزمندانه احکام اسلام را در این مملکت اجرا خواهید کرد.‏

‏     لکن مسائلی که باید طرح بشود در یک جمعیتی که از ارتش و از افسرهای عزیز و از‏‎ ‎‏پاسداران و رؤسای پاسدار در اینجا مجتمع اند، مسائلی که اینجا باید گفته بشود، یک‏‎ ‎‏قسم راجع به این است که خودشان را بسازند. گمان نکنند که حالا که ما آن قدرت بزرگ‏‎ ‎‏را از بین بردیم و رسیدیم به یک قدرت و پیروز شدیم بر آن قدرت؛ حالا ما باید همان‏‎ ‎‏طوری که آن قدرت شیطانی در راه شیطان عَرْضه می شد و عمل می کرد، خدای‏‎ ‎‏نخواسته، شماها و ما هم این طور باشیم.‏

هدف دشمن؛ ایجاد اختلاف

‏     اشخاص بسیار با شماها دشمن هستند از باب اینکه شماهایی که پاسدار اسلام هستید‏‎ ‎‏و کسانی که در ارتش و ژاندارمری و همه جا، دنبال این است که اسلام را تحقق بدهد در‏‎ ‎‏این محیط و در این مملکت، و ـ ان شاءالله ـ بعدها هم در جاهای دیگر، ناچار شیاطین،‏‎ ‎‏دشمن شما هستند. و آن شیاطینی که دشمن شما هستند، بیکار ننشسته اند. دائماً مشغول‏‎ ‎‏نقشه هستند. نقشه های نظامی آن قدرها تأثیر ندارد. آن که تأثیر دارد نقشه هایی است که‏‎ ‎‏با آن نقشه ها شما را از باطن و از داخل پوسیده کنند. و شما را پیش ملت از چشم ملت‏‎ ‎‏بیندازند. و پشتیبانی ملت را از شما بردارند. نقشه این است که اوّلاً بین خود ارتش تا‏‎ ‎‏می توانند اختلاف ایجاد کنند. تا می توانند بین سران ارتش، اگر توانستند بین سران و‏‎ ‎‏پایینترها، تا آخر، هر جا توانستند اختلاف ایجاد کنند. و بین ارتش و سپاه پاسداران‏‎ ‎


‏اختلاف ایجاد کنند. هر یک را پیش چشم دیگری از چشم دیگری بیندازند. این طایفه‏‎ ‎‏را بگویند که اینها تعهد به اسلام ندارند. آن طایفه را بگویند که آنها اطلاعاتی ندارند.‏‎ ‎‏سرخود هستند. نظم ندارند. تمام این مسائل برای اینکه شما را فقط از بین ببرند نیست؛‏‎ ‎‏اساس اسلام است. آن چیزی که آنها فهمیده اند و امروز احساس کرده اند این است که‏‎ ‎‏اسلام است که آنها را عقب نشانده. اسلام است که این قشرهای مختلف را با هم مجتمع‏‎ ‎‏کرده است. اسلام است که قطره ها را به صورت یک سیل خروشان درآورده. آنها اساس‏‎ ‎‏مطلبشان این است که به اسلام صدمه وارد کنند. و امروز همۀ ملت از نظامی و قوای مسلَّح‏‎ ‎‏گرفته تا بازاری و دانشگاهی و همه جا، زارع و کارگر و کارمند و همۀ قشرهای ملت، اینها‏‎ ‎‏امروز باید پاسدار اسلام باشند. اسلام عزیز امروز به ما سپرده شده است. و شما باید این‏‎ ‎‏اسلام را نگه دارید و به نسلهای آتیه بسپارید.‏

مسئولیّت همگانی در برابر اسلام

‏     اگر امروز اسلام خدای نخواسته لطمه ببیند، آسیب ببیند، این گناهش به گردن همۀ‏‎ ‎‏ماست. یک قشر خاصی مسئول نیستند. ‏کُلُّکُمْ راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئوُلٌ‎[3]‎‏ همه مسئول هستید. همۀ‏‎ ‎‏ملت مسئول هستند. همۀ ملت باید مراعات بکنند آن احکام اسلام را. اسلام حق دارد به‏‎ ‎‏همۀ ما و به همۀ انسانها. الآن اسلام در دست ماست و ما پاسدار او هستیم، واگر آسیب‏‎ ‎‏ببیند همه ما مسئول هستیم. در بارگاه خدا همه مسئول هستیم.‏

‏     اگر خدای نخواسته در بین پاسداران یک اختلافی باشد یا یک کارهایی در بین آنها‏‎ ‎‏واقع بشود که برخلاف مصلحت اسلام است، بر خلاف مصلحت ملت است، برخلاف‏‎ ‎‏مصلحت کشور اسلامی است، این مسئولیت دارد. گمان نکنید که خوب، من یک نفرم و‏‎ ‎‏یک عمل می کنم این چه ربط دارد به دیگران. امروز این طور نیست. قبلاً هم این طور‏‎ ‎‏نبوده. عمل یک شخص در یک جامعه اثر دارد. جامعه عبارت ازاین اشخاص اند. یک‏‎ ‎‏چیز دیگری نیست. عمل هر یک از شما تأثیر دارد. وقتی شما یک عمل زشتی کردید،‏‎ ‎


‏دیگران هم که می بینند در آنها تأثیر می کند. وقتی شما یک عمل صالحی انجام دادید،‏‎ ‎‏دیگران هم وقتی که می بینند در آنها تأثیر می کند. اگر خدای نخواسته شما یک کاری‏‎ ‎‏بکنید که برای اسلام ضرر داشته باشد، یک ظلمی بکنید، یک خلافی بکنید، شماها‏‎ ‎‏مسئول هستید. و همۀ ملت مسئول اند. همه باید جلوگیری کنند. همه رعیّت هستند. همه‏‎ ‎‏راعی‏‎[4]‎‏ هستند و همه مسئول. مبادا این طور بشود که اسلحه را از ظالم گرفتید و خودتان‏‎ ‎‏ظلم کنید. رژیم سابق برای کارهایش شد آن رژیم منفور و ملعون، برای خرابکاری شد‏‎ ‎‏او. نه برای شخص که شخصش کی بود و پسر کی. عمل، اسباب این شد که مردم را از او‏‎ ‎‏منحرف کرد، و با انحراف مردم، نتوانست دوام بیاورد.‏

دولت و قوای مُسلّح خدمتگزاران ملت

‏     این طور نباشد که ما بگوییم و نکنیم. این طور نباشد که ما دعوت به اتحاد بکنیم و‏‎ ‎‏عملمان برخلاف باشد. این طور نباشد که ما در روزنامه هایمان دعوت به اتحاد بکنیم و‏‎ ‎‏عملمان غیر از او باشد.‏

‏     معنی منافق همین است که چیزی را می گوید و خودش عمل نمی کند. شما را دعوت‏‎ ‎‏به خیر و صلاح می کند و خودش خیر و صلاح ندارد. شما را دعوت به اسلام حقیقی‏‎ ‎‏می کند و خودش آن را نمی خواهد. شما را دعوت به اتحاد می کند و خودش دنبال این‏‎ ‎‏نیست که اتحاد را ایجاد کند. شما را از نفاق پرهیز می دهد و خودش آن طور نیست. ما‏‎ ‎‏باید با توجه به خدای تبارک و تعالی، قشرهای خودمان را با هم فشرده کنیم.‏

‏     شما آقایان افسران ـ که ان شاءالله موفق باشید ـ توجه داشته باشید. توجه داشته باشید‏‎ ‎‏که ارتش سابق که مورد آن همه طعن و لعن مردم بود، برای کارهایی بود که کرده بود.‏‎ ‎‏برای خلافهایی بود که تحمیل به او شده بود. و بعد از آنکه آن قشرهای فاسد آن از بین‏‎ ‎‏رفت، و آن قشرهایی که فساد نداشتند ملحق به ملت شده اند می بینید که پیش ملت چه‏‎ ‎‏ارزشی شما دارید. آن روز وقتی که شما تنها یا جمعاً از بین مردم عبور می کردید، مردم‏‎ ‎


‏اگر به شما هم نگاه می کردند از ترس بود. والاّ قلبهای آنها با شما نبود و به شما پشت کرده‏‎ ‎‏بودند.‏

‏     امروز دلهای ملت همه با شماست. دل ملت با قوای مسلَّحه است. شما از ملت هستید.‏‎ ‎‏جدا نیستید. اگر حساب خودتان را همان طوری که در سابق بود از ملت جدا بکنید، ملت‏‎ ‎‏به شما پشت خواهد کرد، و برای شما دوام نخواهد بود. همۀ قوای مسلّحه این طورند.‏‎ ‎‏همۀ ارگانهای دولتی این طور هستند. اگر یک دولتی، یک قوای مسلّحه ای، یک‏‎ ‎‏کارمندی بخواهد به مردم تحمیل بکند، این از اسلام نیست. قوای مسلّحه در خدمت‏‎ ‎‏ملت هستند نه تحمیل به ملت. نه زورگویی به ملت. دولت و اتباع دولت خدمتگزار به‏‎ ‎‏ملت هستند نه آقای ملت. خدمتگزارند اینها. اگر بخواهید بر همۀ قدرتها مسلط بشوید و‏‎ ‎‏نتواند هیچ قدرتی شما را برگرداند به آن حال اوّل ـ که حال ذلّت، حال مسکنت، حال‏‎ ‎‏غارتزدگی بود ـ باید همه با هم باشید. خیال نکنید پاسدارها علی حدّه هستند و ژاندارمری‏‎ ‎‏علی حدّه و ارتش علی حدّه، و هر کدام یک بساط علی حدّه.‏

‏     همه خودتان را برادر بدانید، و همه مقصدتان یکی است. مقصدتان این است که‏‎ ‎‏اسلام را ـ ان شاءالله ـ تقویت کنید. و اسلام را پیاده کنید؛ آن چیزی که سعادت همۀ ملتها‏‎ ‎‏بر پیروی از اوست. همه زیر پرچم توحید هستید. زیر پرچم اسلام هستید. و با این وضع‏‎ ‎‏که زیر پرچم اسلام هستید، آسیب پذیر نخواهید بود. و من اینکه مکرّر این مطلب را‏‎ ‎‏عرض می کنم برای اهمیت مطلب است که باید هِی تلقین کنیم ما به هم. هر کس موعظه‏‎ ‎‏می کند؛ همین را بگوید. هر کس سخنرانی می کند؛ همین مطلب را بگوید. خیال نکند این‏‎ ‎‏را گفته اند، خیر، باید همیشه گفت، باید همیشه به گوش مردم و به گوش ملت و به گوش‏‎ ‎‏همۀ ارگانهای دولتی هِی خواند به اینکه آقا فراموش نکنید وحدت را. هی نگویید‏‎ ‎‏وحدت و دنبالش نباشید، عملاً با هم وحدت داشته باشید. شما برادرهای هم هستید.‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی در قرآن کریم شما را به عنوان برادری شناخته است.‏‎[5]‎‏ اگر چنانچه‏‎ ‎


‏خدای نخواسته، اختلافات سر هواهای نفسانیه در کار باشد، به قوّت ایمانی از بین‏‎ ‎‏می رود، و آن کسی که اختلاف ایجاد می کند از فرقۀ اسلام خارج می شود به حسب واقع،‏‎ ‎‏ولو در صورت هم بین مسلمین باشد.‏

‏     من از خدای تبارک و تعالی خواستارم که همۀ شما را و همۀ ملت ما را و همۀ قوای‏‎ ‎‏مسلح را با هم منسجم کند که همۀ آنها قدرت واحده باشند در مقابل اَبرقدرتها.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

  • ـ غرر الحکم، آمُدی، ص58، ح612.
  • - نابود شده، از بین رفته.
  • - «همۀ شما شبان سرپرست و همۀ شما مسئولید.»
  • - شبان، سرپرست.
  • ـ سورۀ حجرات، آیه 10: «اِنَّمَا المُؤِمنُونَ اِخْوَةٌ» جز این نیست که مؤمنین با هم برادرند.