سخنرانی
بعثت، انگیزه و نتیجه بعثت، تکلیف ما در برابر بعثت
سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم تبریز (انگیزه بعثت و تکلیف ما در برابر آن)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 11 خ‍رداد ‭1360

زمان (قمری) : 27 رج‍ب‌ ‭1401

مکان: تهران

شماره صفحه : 386

موضوع : بعثت، انگیزه و نتیجه بعثت، تکلیف ما در برابر بعثت

زبان اثر : فارسی

مناسبت : مبعث رسول اکرم (ص)

حضار : اقشار مختلف مردم تبریز

سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم تبریز (انگیزه بعثت و تکلیف ما در برابر آن)

سخنرانی

‏زمان: ساعت 40:8 صبح 11 خرداد 1360 / 27 رجب 1401‏

‏مکان: تهران، حسینیّۀ جماران‏

‏موضوع: بعثت، انگیزه و نتیجۀ بعثت، تکلیف ما در برابر بعثت‏

‏مناسبت: مبعث رسول اکرم (ص)‏

‏حضار: اقشار مختلف مردم تبریز‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

انگیزه و هدف از بعثت

‏     ‏‏سالروز بعثت رسول اکرم را به تمام مسلمین و به ملت رزمندۀ ایران و به شما اهالی‏‎ ‎‏محترم تبریز تبریک عرض می کنم و از خداوند تعالی توفیق تبعیت از این وجود مقدس‏‎ ‎‏را برای همگان خواستارم.‏

‏     ما باید راجع به بعثت و آنچه انگیزۀ بعثت است و آنچه که نتیجۀ بعثت است و آنچه‏‎ ‎‏تکلیف ما برای بعثت است، چند کلمه عرض بکنم.‏

‏     غایت بعثت همان است که خدای تبارک و تعالی در سورۀ «جمعه» فرموده است: ‏هُوَ‎ ‎الَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ و یُزَکِّیهِم وَ یُعلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی‎ ‎ضَلالٍ مُبِینٍ.‎[1]‎‏ غایت بعثت اینهایی است که در این آیۀ شریفه ذکر می فرماید؛ می فرماید که‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی آن خدایی است که مبعوث کرده است در بین شما از خود شما یک‏‎ ‎‏رسولی، یک فرستاده ای و این فرستاده این چند امر را از طرف خدا باید انجام بدهد: ‏یَتْلُوا‎ ‎عَلَیْهِمْ آیاتِهِ‏ آیات خدا را بر مردم قرائت کند. قرآن آیات الهی است و انگیزۀ بعثت آوردن‏‎ ‎‏این کتاب بزرگ است و تلاوت کردن این کتاب بزرگ و آیۀ عظیم الهی است. گرچه همۀ‏‎ ‎‏عالم آیات حق تعالی هستند، لکن قرآن کریم فشرده از تمام خلقت و تمام چیزهایی‏

‏[‏‏است‏‏]‏‏ که در بعثت باید انجام بگیرد. قرآن کریم یک سفره ای است که خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی به وسیلۀ پیغمبر اکرم در بین بشر گسترده است که تمام بشر از آن هر یک به مقدار‏‎ ‎‏استعداد خودش استفاده کند. این کتاب و این سفرۀ گسترده در شرق و غرب و از زمان‏‎ ‎‏وحی تا قیامت کتابی است که تمام بشر؛ عامی، عالم، فیلسوف، عارف، فقیه، همه از او‏‎ ‎‏استفاده می کنند؛ یعنی، کتابی است که در عین حال که نازل شده است از مرحلۀ غیب به‏‎ ‎‏مرحلۀ شهود و گسترده شده است پیش ما جمعیتی که در عالم طبیعت هستیم، در عین‏‎ ‎‏حالی که متنزل شده است از آن مقام و رسیده است به جایی که استفاده بتوانیم از او‏‎ ‎‏بکنیم، در عین حال، مسائلی در او هست که همۀ مردم، عامی و عارف و عالم و غیر عالم،‏‎ ‎‏از او استفاده می کنند و مسائلی در او هست که مختص به علمای بزرگ است، فلاسفۀ‏‎ ‎‏بزرگ است، عرفای بزرگ است، و انبیا و اولیاست. بعض مسائل او را غیر از اولیای‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی کسی نمی تواند ادراک کند؛ مگر با تفسیری که از آنان وارد‏‎ ‎‏می شود، به مقدار استعدادی که در بشر هست، مورد استفاده قرار می گیرد و مسائلی‏‎ ‎‏هست که عرفای بزرگ اسلام از آنها استفاده می کنند و مسائلی هست که فلاسفه و‏‎ ‎‏حکمای اسلام از آن استفاده می کنند و مسائلی هست که فقهای بزرگ از آن استفاده‏‎ ‎‏می کنند و این سفره همگانی است برای همه و این طوایف از آن استفاده می کنند. مسائل‏‎ ‎‏سیاسی، مسائلی اجتماعی، مسائل فرهنگی و مسائل ارتشی و غیر ارتشی، همه در این‏‎ ‎‏کتاب مقدس هست. انگیزۀ نزول این کتاب مقدس و انگیزۀ بعثت نبی اکرم برای این است‏‎ ‎‏که این کتاب در دسترس همه قرار بگیرد و همه از او به اندازۀ سعۀ وجودی و فکری‏‎ ‎‏خودشان استفاده کنند. مع الأسف، نتوانستیم ما و نتوانسته است بشر و نتوانسته اند علمای‏‎ ‎‏اسلام آن طوری که باید استفاده از این کتاب مقدس بشود، استفاده کنند. باید همگان‏‎ ‎‏افکار خودشان را به کار بیندازند و مغزهای خودشان را متوجه کنند به این کتاب بزرگ، تا‏‎ ‎‏اینکه این کتاب بزرگ را به طوری که هست و به طوری که ما می توانیم از او استفاده کنیم‏‎ ‎‏همه استفاده کنند. و قرآن آمده است برای استفاده همۀ طبقات، هرکس به مقدار استعداد‏‎ ‎‏خود، البته بعض آیات است که غیر از رسول اکرم و آن که متعلم به تعلیم اوست نمی تواند‏

‏بفهمد و به وسیلۀ آنهاست که ما باید بفهمیم. و بسیاری از آیات است که در دسترس‏‎ ‎‏همگان است که همه فکرهای خودشان را به کار بیندازند و مغزهای خودشان را متوجه‏‎ ‎‏کنند و مسائل زندگی را، زندگی این دنیا و زندگی آن عالم را، از این کتاب مقدس استفاده‏‎ ‎‏کنند. پس یک انگیزه از بعثت این است که قرآن که در غیب بوده است و به صورتهای‏‎ ‎‏غیبی بوده است و در علم خدای تعالی بوده است و در غیب الغیوب بوده است، به وسیلۀ‏‎ ‎‏این موجود عظیمی که به واسطۀ مجاهدات بسیار و به واسطۀ بودن او بر فطرت حقیقی و‏‎ ‎‏فطرت توحیدی و همه مسائلی که هست، رابطه دارد با غیب، به واسطۀ رابطه ای که با‏‎ ‎‏غیب دارد، این کتاب مقدس را از مرتبۀ غیب متنزل کرده است و بلکه تنزلاتی حاصل‏‎ ‎‏شده است و تا رسیده است به مرتبۀ «شهادت»، که به صورت الفاظ در آمده است و این‏‎ ‎‏الفاظ را ما و شما و همه می توانیم بفهمیم و معانی آن را تا اندازه ای که می توانیم ما‏‎ ‎‏استفاده از آن می کنیم. و انگیزه بعثت، بسط این سفره ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ در بین بشر از زمان نزول تا‏‎ ‎‏آخر. این یکی از انگیزه های کتاب است و انگیزۀ بعثت است، «بعث علیکم» رسولی را که‏‎ ‎‏تلاوت می کند بر شما قرآن را، آیات الهی را.‏

تزکیه برای فهم «کتاب» و «حکمت»

‏     ‏وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة،‏ این شاید غایت این تلاوت باشد؛ تلاوت می کند برای‏‎ ‎‏«تزکیه» و برای «تعلیم» و برای تعلیم همگانی؛ تعلیم همین کتاب و تعلیم حکمت که آن‏‎ ‎‏هم از همین کتاب است. پس انگیزۀ بعثت نزول وحی است و نزول قرآن است و انگیزۀ‏‎ ‎‏تلاوتِ قرآن بر بشر این است که تزکیه پیدا بکنند و نفوس مصفا بشوند از این ظلماتی که‏‎ ‎‏در آنها موجود است تا اینکه بعد از اینکه مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها، قابل این‏‎ ‎‏بشود که کتاب و حکمت را بفهمند. انگیزه، تزکیه است برای فهم کتاب و حکمت. هر‏‎ ‎‏نفسی نمی تواند این نوری را که از غیب متجلی شده است و متنزل شده است و به شهادت‏‎ ‎‏رسیده است ادراک کند. تا تزکیه نباشد تعلیم کتاب و حکمت میسور نیست؛ باید تزکیه‏‎ ‎‏بشود نفوس از همۀ آلودگیها؛ که بزرگترین آلودگی عبارت است از آلودگی نفس انسان و‏‎ ‎‏هواهای نفسانیه که دارد. مادامی که انسان در حجاب خود هست، نمی تواند این قرآن را‏

‏که نور است و به حسب فرمایش خود قرآن نور است، نور را کسانی که در حجاب هستند‏‎ ‎‏و پشت حجابهای زیاد هستند، نمی توانند ادراک کنند، گمان می کنند که می توانند؛ لکن‏‎ ‎‏نمی توانند. تا انسان از حجاب بسیار ظلمانی خود خارج نشود، تا گرفتار هواهای نفسانی‏‎ ‎‏است، تا گرفتار خود بینیهاست، تا گرفتار چیزهایی است که در باطن نفس خود ایجاد‏‎ ‎‏کرده است از ظلماتی که ‏بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ‏ است، لیاقت پیدا نمی کند که این نور الهی در قلب‏‎ ‎‏او منعکس بشود. کسانی که بخواهند قرآن را بفهمند و محتوای قرآن را، نه صورت نازل‏‎ ‎‏کوچکش را، محتوای قرآن را بفهمند و طوری باشد که هر چه قرائت کنند بالا بروند و هر‏‎ ‎‏چه قرائت کنند به مبدأ نور و مبدأ اعلی نزدیک شوند، این نمی شود الاّ اینکه حجابها‏‎ ‎‏برداشته بشود و «تو خود‏‎[2]‎‏ حجاب خودی» باید از میان برداری این حجاب را، تا بتوانی‏‎ ‎‏این نور را به آن طور که هست و انسان لایق است برای ادراک او، ادراک کنی. پس، یکی‏‎ ‎‏از انگیزه ها این است که تعلیم بشود کتاب بعد از تزکیه و تعلیم بشود حکمت بعد از تزکیه.‏

نجات از طغیانگری در تزکیه نفوس 

‏     ‏‏اول آیه ای که به رسول اکرم، به حسب روایات و تواریخ، وارد شده است، آیۀ ‏إقرَأ‎ ‎بِاسْمِ رَبِّکَ‎[3]‎‏ است. این آیه اولین آیه ای است که، به حسب نقل جبرئیل بر رسول اکرم‏‎ ‎‏خوانده است و از اول به «قرائت» و به تعلم دعوت شده است. ‏إِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الذِّی خَلَق‏ و در‏‎ ‎‏همین سوره است که ‏کَلاّ إِنَّ الاِنْسَانَ لَیَطْغی، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی.‎[4]‎‏ این سوره اولین مورد وحی‏‎ ‎‏[‏‏است‏‏]‏‏ و در اولین نزول وحی این آیه در این سوره وارد شده است که ‏کَلاَّ إِنَّ الاِْنْسَانَ لَیَطْغی،‎ ‎أَن رَآهُ اسْتَغْنَی‏. معلوم می شود که طغیان و طاغوت بودن از اموری است که در رأس امور‏‎ ‎‏است و برای طاغوت زدایی باید تعلیم «کتاب» و «حکمت» و تَعلّم «کتاب» و «حکمت»‏‎ ‎‏کرد و «تزکیه» کرد. انسان این طوری است، وضع روحی همۀ انسانها این طور است که تا‏‎ ‎‏یک استغنایی پیدا می کند طغیان می کند؛ استغنای مالی پیدا می کند، به حسب همان مقدار‏

‏طغیان پیدا می کند، استغنای علمی پیدا می کند، به همان مقدار طغیان پیدا می کند، مقام‏‎ ‎‏پیدا می کند، به مقداری که مقام پیدا کرده است طغیان می کند. فرعون را که خدای تبارک‏‎ ‎‏و تعالی «طاغی» می گوید هست برای همین است که مقام پیدا کرده بود و انگیزۀ الهی در‏‎ ‎‏او نبود و این مقام او را به طغیان کشیده بود. کسانی که چیزهایی که مربوط به دنیاست و‏‎ ‎‏آنها را بدون تزکیۀ نفس پیدا می کنند، هرچه پیدا بکنند، طغیانشان زیادتر خواهد شد و‏‎ ‎‏وبال این مال و این منال و این مقام و این جاه و این مسند از چیزهایی است که موجب‏‎ ‎‏گرفتاریهای انسان است در اینجا و بیشتر در آنجا. انگیزۀ بعثت این است که ما را از این‏‎ ‎‏طغیانها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا کنیم و نفوس‏‎ ‎‏خودمان را از این ظلمات نجات بدهیم. اگر این توفیق برای همگان حاصل شد، دنیا یک‏‎ ‎‏نوری می شود نظیر نور قرآن و جلوۀ نور حق. تمام اختلافاتی که بین بشر هست،‏‎ ‎‏اختلافاتی که بین سلاطین هست، اختلافاتی که بین قدرتمندان هست، ریشه اش همان‏‎ ‎‏طغیانی است که در نفس هست. ریشه این است که انسان دیده است که خودش یک مقام‏‎ ‎‏دارد طغیان کرده است و چون قانع نمی شود به آن مقام، این طغیان اسباب تجاوز‏‎ ‎‏می شود، تجاوز که شد، اختلاف حاصل می شود و این فرق نمی کند، از آن مرتبۀ نازلش‏‎ ‎‏طغیان است تا آن مرتبۀ عالی آن. از مرتبۀ نازلی که دریک روستا بین افراد اختلاف‏‎ ‎‏حاصل می شود ریشۀ آن همین طغیان است، تا مرتبۀ بالاتر و هرچه بالاتر برود طغیان‏‎ ‎‏زیادتر می شود. فرعونی که طغیان کرد و ‏أَنَا رَبُّکُمُ الاَْعْلَی‎[5]‎‏ گفت، این انگیزه در همه است،‏‎ ‎‏فقط در فرعون نیست. اگر انسان را سر خود بگذارند، ‏أَنَا رَبُّکُمُ الاَْعْلَی‏ خواهد گفت. انگیزۀ‏‎ ‎‏بعثت این است که این نفوس سرکش را و این نفوس طاغی را و یاغی را از آن سرکشی و‏‎ ‎‏از آن طغیان و از آن یاغیگری کنترل کند و تزکیه کند نفوس را.‏

مهذب نبودن نفوس منشأ اختلافات

‏     ‏‏همۀ اختلافاتی که در بشر هست برای این است که تزکیه نشده است. غایت بعثت این‏

‏است که تزکیه کند مردم را تا به واسطۀ تزکیه، هم تعلم حکمت کند و هم تعلم قرآن و‏‎ ‎‏کتاب و اگر تزکیه بشوند، طغیان پیش نمی آید. کسی که تزکیه کرد خود را، هیچگاه‏‎ ‎‏خودش را مستغنی نمی داند و ‏إِنَّ الاِْنْسَانَ لَیَطْغَی، أَن رَآهُ اسْتَغْنَی‏؛ وقتی که خودش را می بیند و‏‎ ‎‏برای خودش مقام قائل است و برای خودش عظمت قائل است، این خودبینی اسباب‏‎ ‎‏طغیان است. اختلافاتی که بین همۀ بشر هست، اختلافاتی که سر دنیا بین همۀ بشر هست،‏‎ ‎‏این اختلافات ریشه اش این طغیانی است که در نفس هست و این گرفتاریی است که‏‎ ‎‏انسان دارد؛ گرفتاری به خود دارد و به هواهای نفسانیه. اگر انسان تزکیه بشود و نفس‏‎ ‎‏انسان تربیت بشود، این اختلافات برداشته می شود. اگر تمام انبیای عظام جمع بشوند در‏‎ ‎‏یک شهری و در یک کشوری، هیچگاه باهم اختلاف نمی کنند؛ برای اینکه تزکیه‏‎ ‎‏شده اند، علم و حکمت را بعد از تزکیه در نفس دارند. گرفتاری همۀ ما برای این است که‏‎ ‎‏ما تزکیه نشده ایم، تربیت نشدیم. عالِم شدند، تربیت نشدند، دانشمند شده اند، تربیت‏‎ ‎‏نشده اند، تفکراتشان عمیق است، لکن تربیت نشده اند. و آن خطری که از عالمی که‏‎ ‎‏تربیت نشده است و تزکیه نشده است بر بشر وارد می شود آن خطر از خطر مغول بالاتر‏‎ ‎‏است. غایت بعثت این تزکیه است، غایت آمدن انبیا این تزکیه است و دنبالش آن تعلیم.‏‎ ‎‏اگر نفوسی تزکیه نشده و تربیت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنۀ توحید، در‏‎ ‎‏صحنۀ معارف الهی، در صحنۀ فلسفه، در صحنۀ فقه و فقاهت، در صحنۀ سیاست، در هر‏‎ ‎‏صحنه ای که وارد بشوند، اشخاصی که تزکیه نشدند و تصفیه نشدند و از این شیطان باطن‏‎ ‎‏رها نشدند، خطر اینها بر بشر خطرهای بزرگ است. و باید کسانی که می خواهند در این‏‎ ‎‏عالم تربیت کنند دیگران را، قبلاً خودشان تزکیه شده باشند، تربیت شده باشند و کسانی‏‎ ‎‏که در بشر می خواهند زمامداری کنند اگر بخواهند که طغیان نکنند و کارهای شیطانی‏‎ ‎‏نکنند، باید تزکیه کنند خودشان را و بعثت برای همین است که همگان را تزکیه کند.‏

ضرورت و اهمیت تزکیه برای دولتمردان

‏     ‏‏و این تزکیه برای دولتمردان، برای سلاطین، برای رؤسای جمهور، برای دولتها و‏

‏برای سردمداران بیشتر لازم است تا برای مردم عادی. اگر افراد عادی تزکیه نشوند و‏‎ ‎‏طغیان پیدا کنند، یک طغیان بسیار محدود است. یک نفر در بازار یا یک نفر در روستا اگر‏‎ ‎‏طغیان بکند، یک نقطۀ محدودی را به فساد ممکن است بکشد، لکن اگر طغیان در کسی‏‎ ‎‏شد که مردم اورا پذیرفته اند، در عالمی شد که مردم آن عالم را پذیرفته اند، در سلطانی‏‎ ‎‏شد که مردم آن سلطان را پذیرفته اند، در رؤسایی شد که مردم آنها را پذیرفته اند، این‏‎ ‎‏گاهی یک کشور را به فساد می کشد و گاهی کشورها را به فساد می کشد. این طغیانها که‏‎ ‎‏موجب این است که کشورهایی به تباهی کشیده بشود برای این است که تزکیه نشده است‏‎ ‎‏کسی که زمام امور به دستش است. شما مقایسه کنید صدام را با یک نفر آدم عادی؛ یک‏‎ ‎‏نفر آدم عادی هرچه طغیان بکند و هر چه فرعونیت داشته باشد جز اینکه یک افراد‏‎ ‎‏معدودی را به تباهی بکشد یا خانواده خودش را به تباهی بکشد کار دیگری از او‏‎ ‎‏نمی آید، اما صدام را ببینید که طغیان کرده است و طاغی است و این طغیان موجب به‏‎ ‎‏فساد کشیدن یک مملکت، دو مملکت، بلکه منطقه ممکن است بشود و اگر این طغیان در‏‎ ‎‏رئیسهای جمهور بزرگ دنیا باشد، اگر رئیس جمهور امریکا طغیان بکند طغیان او یک‏‎ ‎‏کشورهای بسیار را به فساد می کشد. جنگهای بزرگی که در دنیا واقع شد، مثل جنگ اول‏‎ ‎‏و جنگ دوم، برای همین بود که طغیان در آن طبقۀ بالا بود. آن طبقۀ بالا که مهذب نبودند‏‎ ‎‏طغیان کردند و کشورهای بزرگ را به فساد کشاندند. اگر رئیس حزب جمهوری‏‎ ‎‏سوسیالیستی شوروی طغیان کند، طغیان او محدود نیست به این حدود معین، طغیان او‏‎ ‎‏کشورهایی را به فساد می کشد.‏

‏     کسانی که در یک مقامی هستند، چه مقامهای پایین و چه مقامهای بالا، اگر بخواهند‏‎ ‎‏مملکت اصلاح بشود، اگر بخواهند این کشور آرامش پیدا بکند، آنها باید آرامش را از‏‎ ‎‏بالا شروع کنند؛ از پایین آرامش نمی شود حاصل بشود. باید اشخاصی که زمامدار امور‏‎ ‎‏هستند، هر نحو زمامداری، باید از آنجا آرامش را شروع کنند. آرامش آنها کشور را به‏‎ ‎‏آرامش می کشد و اگر خدای نخواسته طغیان کنند، طغیان آنها کشور را به هلاکت‏‎ ‎‏می کشاند. آنهایی که برای این کشور دلسوزند، آنهایی که برای اسلام دلسوزند، آنهایی‏

‏که اسلام را نجات دهندۀ همۀ بشر می دانند، باید به تعلیمات اسلام، لااقل به یکی از‏‎ ‎‏تعلیمات اسلام توجه کنند و آن اینکه ‏إِنَّ الاِْنْسَانَ لَیَطْغَی، أَن رَآهُ اسْتَغْنَی‏. آنهایی که بعثت را یک‏‎ ‎‏بعثت الهی می دانند و انگیزۀ بعثت را هدایت همۀ خلق می دانند، باید به غایت بعثت‏‎ ‎‏توجه کنند، به انگیزۀ بعثت توجه کنند که خود خدا انگیزۀ بعثت را فرموده است، فرموده‏‎ ‎‏است: ‏یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة‏. تزکیه برای این است که نور هدایت در‏‎ ‎‏انسان واقع بشود. تا تزکیه نشدید، طغیان برای شما حاصل خواهد شد. تا تزکیه نشده اید،‏‎ ‎‏علم برای شما خطرناک است، خطرناکتر از هر چیزی. تا تزکیه نشده اید، مقام برای شما‏‎ ‎‏خطرناک است و شما را به هلاکت دنیایی و اخروی می کشاند. کوشش کنید که از این‏‎ ‎‏روزی که بعثت شروع شده است، از آن وقتی که بعثت شروع شده است و امروز سالروز‏‎ ‎‏این بعثت بزرگ است و این نعمت عظیم الهی است، توجه کنید که بعثت برای چه بوده،‏‎ ‎‏انگیزۀ بعثت چه بوده است و اگر کسی تخلف کند از انگیزۀ بعثت چه خواهد شد. انگیزۀ‏‎ ‎‏بعثت تزکیه نفوس بوده است و تزکیۀ نفوس به این است که خودخواهیها برود از بین،‏‎ ‎‏خودبینیها برود از بین، ریاست طلبیها برود از بین، دنیا طلبیها برود از بین، و به جای همه،‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی و هوایِ برای خدا بنشیند. انگیزۀ بعثت این است که حکومت خدا‏‎ ‎‏در دلهای بشر حکومت کند تا اینکه در جامعه های بشر هم حکومت کند. تا تزکیه در‏‎ ‎‏رده های بالا حاصل نشود و تصفیه در رده های بالا حاصل نشود، این مملکت و همۀ‏‎ ‎‏ممالکی که هستند اصلاح نخواهند شد. آنهایی که این انقلاب را مفید می دانند و این‏‎ ‎‏انقلاب را پشتیبانی می کنند و این انقلاب را از ملت می دانند و این انقلاب را می خواهند‏‎ ‎‏به نتیجه برسد باید آرامش را به هر نحو که هست در کشور ایجاد کنند و این آرامش از‏‎ ‎‏ردۀ بالا باید شروع بشود. مادامی که در ردۀ بالا آرامش نیست، پایینها آرامش پیدا‏‎ ‎‏نمی کنند. مادامی که تزکیه در ردۀ بالا نباشد و تصفیه در ردۀ بالا نباشد و خدا خواهی در‏‎ ‎‏ردۀ بالا نباشد و فرار از خود در ردۀ بالا واقع نشود، تزکیه نباشد و خودبینیها به جای این‏‎ ‎‏تزکیه ها باشند و خودخواهیها به جای تصفیه ها باشند، در ردۀ بالا آرامش حاصل نخواهد‏‎ ‎‏شد و هرچه فریاد بزنید که آتش بس، نخواهد شد.‏


‏     همۀ ما مکلفیم به اینکه تزکیه بشویم. بعثت برای تزکیه آمده است. اگر تزکیه نباشد، هر‏‎ ‎‏چه در نفس واقع بشود، هر چیزی که در نفس بیاید، حجاب انسان است. همه مکلفیم که‏‎ ‎‏تزکیه بشویم تا بتوانیم از نور الهی و نور قرآن استفاده کنیم. لکن این تزکیه برای‏‎ ‎‏دولتمردان و رده های بالا لازمتر است تا برای امثال ماها. ما اگر تزکیه نشویم، یک حد‏‎ ‎‏محدود را به فساد می کشیم یا خود را به فساد می کشیم و آنها اگر تزکیه نشوند و‏‎ ‎‏خودخواهیها را کنار نگذارند، یک کشور را، بلکه کشورها را، ممکن است به فساد‏‎ ‎‏بکشند.‏

‏     من از همۀ شما دوستان عزیز آذربایجانی و تبریزی که در اینجا تشریف دارید تشکر‏‎ ‎‏می کنم که از راه دور آمده اید و در این محل محقر مجتمع شدید و من به شما‏‎ ‎‏آذربایجانیها و به شما تبریزیها امیدها دارم. من امیدم این است که خود شما در آنجا‏‎ ‎‏آرامش را حفظ کنید و خود شما تزکیه کنید خودتان را و خود شما برای اسلام و برای‏‎ ‎‏پیشرفت مقاصد اسلامی کوشش کنید. اسلام برای همه است و همۀ ما باید از اسلام‏‎ ‎‏استفاده کنیم.‏

‏و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

  • - سورۀ جمعه، آیۀ 2: اوست خدایی که به میان مردمِ اُمّی، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمتشان بیاموزد، اگر چه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.
  • - بخشی از مصرع معروف حافظ شیرازی: «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز».
  • - سورۀ عَلَق، آیۀ 1: «بخوان به نام پروردگارت».
  • - سورۀ علق، آیۀ 6-7: «حقّاً که آدمی نافرمانی می کند، هرگاه که خویشتن را بی نیاز بیند».
  • - سورۀ نازعات، آیۀ 24: من پروردگار برتر شما هستم.