نامه
پاسخ به نامه یک اسیر
نامه به آقای علی جاوید (اسیر در موصل) و توصیه به صبر
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1362

زمان (قمری) : 1403

مکان: تهران

شماره صفحه : 417

موضوع : پاسخ به نامه یک اسیر

زبان اثر : فارسی

مخاطب : جاوید، علی (اسیر در موصل عراق، اردوگاه شماره دو)

نامه به آقای علی جاوید (اسیر در موصل) و توصیه به صبر

نامه

‏زمان: 1362 ه . ش. / 1403 ه . ق.‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: پاسخ به نامۀ یک اسیر‏

‏مخاطب: جاوید، علی (اسیر در موصل عراق، اردوگاه شمارۀ دو)‏

‏     ‏‏[‏‏بسمه تعالی. سلام علیکم، امیدوارم حالت خوب باشد و در کارت همیشه موفق و پیروز باشید.‏‎ ‎‏درّه جان، دلم برای تک تک شما تنگ شده است؛ اما دلم برای یکی دیگه خیلی تنگ شده. نمی دونی‏‎ ‎‏چقدر دلم براش تنگ شده. اونم پدر بزرگ عزیزم حاج آقا موسوی است. و یکی دیگه هم که سفارش‏‎ ‎‏می کنم برای شرکت در مراسم هفتگی دانشگاه. درّه جان، فاطمه در نامه اش نوشته بود که جایت در خانه‏‎ ‎‏خیلی نمایان است. اگر مامان ناراحتی کند به جان تو که دوستت دارم ناراحت می شوم. مادرم، اون پینه‏‎ ‎‏بسته ات را از دور می بوسم. همچنین دستان پرکار پدر عزیزم را که در زمستان سیاه می شود. به جای من‏‎ ‎‏همدیگر را ببوسید. مخصوصاً آقای مهندس آچارو! و سلام مرا به آقای شهرابی، ...، عبدخدایی، پرتو‏‎ ‎‏اعلم، آقای اسکندری، علی آقا، حسین آقا، هومن و خلاصه هر کس که دیدینِش سلام مرا به او برسانید؛‏‎ ‎‏مخصوصاً مادرجون، عمه فرح، عمه شیرین، عمه اعظم، عمه اکرم، خاله حوری، خاله جون فخری،‏‎ ‎‏خاله جون فاطمه و پسرخاله ها و دخترخاله ها، پسر عموها و دخترعموها و عمه ها، خلاصه به همه‏‎ ‎‏برسانید. درّۀ من، نمی دونم بالاخره اسمم را باید عوض بکنم یا نه.‏

‏3/1/62 سال نو مبارک‏

‏برادر کوچکت علی‏

‏     به یاد من بخورید وقتی من برگشتم ورشکستتان می کنم. حتماً برایم عکس دسته جمعی بفرستید.‏

‏ ‏

‏بسمه تعالی‏

‏خدمت مسئول محترم دفتر امام، سلام علیکم‏

‏     پس از عرض سلام و آرزوی موفقیت برای شما، نظر به اینکه پسر اینجانب مدت هشت ماه است که‏

‏در قید اسارت صدامیان کافر می باشد، اخیراً در نامه اش نوشته است که:« خیلی دلم برای پدربزرگم حاج‏‎ ‎‏آقا موسوی تنگ شده است»، و ما چون نمی توانیم به علت محدودیت برای ایشان عکس یا پوستر امام‏‎ ‎‏را بفرستیم لذا خواهشمندیم در صورت امکان نامه ای را که خدمتتان تقدیم می کنیم به حضرت امام‏‎ ‎‏ـ مدظله العالی ـ بدهید تا ایشان برای تبرک و برای تسلی دل این فرزندان عزیز که در زندانهای تاریک‏‎ ‎‏و نمناک عراق به سر می برند، چند سطری مرقوم بفرمایند.‏

‏با عرض معذرت؛ ضمناً آخر نامه را با امضای «پدربزرگت حاج آقا موسوی» ختم نمایید. ‏

‏خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار؛ از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا ـ آمین رب العالمین.‏

‏مادر یک اسیر‏‏]‏

‏ ‏

‏به نام خدا‏

‏     فرزند عزیزم، نامۀ شما واصل شد. امید است ان شاءالله بزودی خلاص شوی. ما برای‏‎ ‎‏شما نگران هستیم، لکن خدا بزرگ است. ان شاءالله موفق باشی. صبر کن که خدا با‏‎ ‎‏صابران است. والسلام.‏

‏پدر بزرگت‏

‎ ‎