فریاد رس نالهی درویش توییآرامی بخش این دل ریش توییطوفان فزاینده مرا غرق نمودیادآور راه کشتی خویش تویی12 اسفند 1363□ قصاید
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
تا کوس «اَنَاالْحَق» بزنی خودخواهیدر سِرّ هویَّتَش، تو ناآگاهیبردار حجاب «خویشتن» از سر راهبا بودن آن، هنوز اندر راهیاردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فرّخ روزی که فارغ از خویش شویاز هر دو جهان گذشته، درویش شویطُغیان کُنی و خرمن هستی سوزی«یا حق» گویان، رسته ز هر کیش شوی12 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
بردار حجاب تا جمالش بینیتا طلعت ذات بی مثالش بینیخُفّاش! ز جلد خویشتن بیرون آیتا جلوهی خورشید جلالش بینیبهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
طوطی صفتی و لافِ عرفان بزنیای مور! دم از تخت «سُلیمان» بزنی«فرهاد» ندیدهای و «شیرین» گشتی«یاسر» ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
تا منصوری لاف «اَنَا الحَقّ» بزنینادیده جمال دوست غوغا فکنی«دک» کن «جبل» خودی خود، چون موسیٰتا جلوه کند جمال او بی ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
گر نیست شوی کوس «اَنَالحق» نزنیبا دعویپوچ خود مُعلّق نزنیتا خود بینی تو، مشرکی بیش نه ایبی خود بشوی که لاف مُطلق ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
این فلسفه را که علم اعلیٰ خوانیبرتر ز علوم دیگرش میدانیخاری ز ره سالک عاشق نگرفتهر چند به عرش اعظمش بنشانی.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
در محفل دوست نیست، جُز دود و دمیدر حلقهی صوفیان نه «لا» نه «نعمی»گر شادی و غم میطلبی بیرون شواینجا نتوان یافت نه ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
در هیچ دلی نیست بجز تو هوسیما را نبود به غیر تو دادرسیکس نیست که عشق تو ندارد در دلباشد که به فریاد دل ما برسی.بهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاطی! اگر از طارُم اعلی گُذریاز خاک گُذشته، از ثُریّا گُذریهیهات، که تا اسیر دیو نفسیاز راه «دَنیٰ» سوی «تَدَلّیٰ» ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای دوست! به روی دوست بگشای دریصاحب نظرا! به مستمندان نظریما بی خبرانیم ز منزلگه عشقای با خبر! از بی خبر آور خبری.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای دیده! نگر رُخش به هر بام و دریای گوش! صداش بشنو از هر گذریای عشق! بیاب یار را در همه جاای عقل! ببند دیدهی بی خبری.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
عاشق نشدی، اگر که نامی داریدیوانه نهای، اگر پیامی داریمستی نچشیدهای اگر هوش، تو راستما را بنواز تا که جامی داری.بهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فارغ اگر از هر دو جهان گردیدیاز دیدهی این و آن نهان گردیدیطومار وجود را به هم پیچیدییار از پس پرده ها عیان گردیدی.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
از دیدهی عاشقان نهان کی بودی؟فرزانهی من! جُدا ز جان کی بودی؟طوفان غمت ریشهی هستی بر کندیارا! تو بُریده از روان ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
غیر از در دوست در جهان کی یابی؟جز او، به زمین و آسمان کی یابی؟او نور زمین و آسمانها باشدقرآن گوید، چنان نشان کی یابی؟
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای دوست! به عشق تو دُچاریم همهدر یاد رُخ تو داغداریم همهگر دور کُنی یا بپذیری ما رادر کوی غم تو پایداریم همه.بهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای مهر! طلوع کن که خوابیم همهدر هجر رُخت، در تب و تابیم همههر برزن و بام از رُخت روشن و ماخُفّاش وشیم و در حجابیم همه .اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
برخیز که رهروان به راهند همهپیوسته به سوی جایگاهند همهآنجا که بجُز دوست ز کس یادی نیستافسرده دلان، رویْ سیاهند همه.26 تیر 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
این شیفتگان که در صراطند همهجویندهی چشمهی حیاتند همهحق میطلبند و خود ندانند آن رادر آب به دُنبال فُراتند همه.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
یا رب! نظری ز پاکبازانم دهلُطفی کُن و ره به دلنوازانم دهاز مدرسه و خانقهم باز رهانمجنون کُن و خاطر پریشانم ده.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای پیر! مرا به خانقه منزل دهاز یاد رُخ دوست، مُراد دل دهحاصل نشد از مدرسه جُز دوری یارجانا! مددی به عُمر بیحاصل ده.بهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاطی! تو و حقِّ معرفت یعنی چه؟دریافت ذات بی صفت یعنی چه؟[1]ناخوانده «الف» به «یا» نخواهی رَه یافتناکرده سلوک، مُوهبت یعنی چه؟خرداد ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای مُرغ چمن! از این قفس بیرون شوفردوس تو را میطلبد، مفتون شوطاووسی و از دیار یار آمدهاییادآور روی دوست شو، مجنون شو.14 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فرزانه شو و، ز فرّ خود غافِل شواز علم و هُنر گریز کُن، جاهِل شوطی کن ره دیوانگی و بی خردییا دوست بخواه، یا بُرو عاقِل شو.12 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای یاد تو مایهی غم و شادی من!سرو قد تو نهال آزادی منبردار حجاب از رُخ و رو بگُشای!ای اصل همه خراب و آبادی من.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای عُقده گشای دل دیوانهی من!ای نور رُخت چراغ کاشانهی من!بردار حجاب از میان، تا یابدراهی به رُخ تو چشم بیگانهی من.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای شادی من، غُصّهی من، ای غم من!ای زخم درون من و، ای مرهم من!بنما نظری به ذرّهای بی مقدارتا بر سر آفاق رود پرچم من.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاش است به نزد دوست راز دل منآشفته دلیّ و رنج بیحاصِل منطوفان فزایندهای اندر دل ما استیا رب! ز چه خاکی بسرشتی گِل من18 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹