روزی خدمت امام نشسته بودم. در منزل را زدند، رفتم، نامه‏‏‏ای از آقای بهبهانی آوردند که یکی از رجال سیاسی و دینی آن زمان و بسیار هم پرقدرت بود. شخص پیغام آورنده گفت: «آن نامه را به آقا بدهید و بگویید آقای بهبهانی گفتند این نامه را امضا کنید.» امام نامه را خوانده و فرمودند: «به خود پیغام آورنده بگویید بیاید. من به آن آقا گفتم بیاید. وقتی او آمد، امام به او فرمودند: «هر کس که بخواهد من برایش اجازۀ اجتهاد بنویسم، باید حتماً ده سال تمام با من باشد و از نظر علمی با من باشد تا امکان اجازه دادن به ایشان باشد. سپس نامه را به شخص واسطه دادند و فرمودند «من معذورم، نمی‏توانم امضا کنم.» اگرچه این قضیه به خودی خود مهم نیست ولی در آن زمان پشتیبانی آقای بهبهانی از امام خیلی با ارزش بود. با این همه امام جز به حقیقت الهی به چیز دیگری توجه نمی‏کردند.

منبع: پا به پای آفتاب – ج 4 – ص 153

. انتهای پیام /*