قربانت گردم 

مرقومه کریمه که مورخه 15 شوال بود دیروز واصل وزیارت گردید. چشم وصل مادر، پدر روشن و از زیارت خطت مژده سلامتی و صحتت مملو از شعف و مسرت گردیدیم.

ای وقت تو خوش که وقت ما کردی خوش.

در این ایام درهای امید به روی همه بستند و همه افسرده و پریشان‌ خاطر مشغول جمع‌آوری اثاث و عائله خود هستند و ترک دیار و مسکن خود را می‌کنند. در حین، سه کاغذ برایم رسید، از عزیزترین کسانم. الحمدلله الهی این راه باریک که پست و تلگراف باشد بریده نشود والا دیگر قابل تحمل نیست. حال پدر و مادر، برادر، بقیه و همگی خوب و سلامت و به توسط چند مسافر چند کاغذ برای همگی فرستادم. حتی برای فهیمه به توسط مسافر تهرانی به توسط آقای بنابی و آقای چهل‌اخترانی و آقای سبزواری. اگر نرسانده‌اند، مطالبه کنید. کاغذ برای همگی‌تان داده‌ام. فعلا روحاً همه ناراحت و مزاجاً الحمد لله همگی سلامت و منتظر سرنوشت و مقدر الهی هستیم، تا خدا چه خواهد. آقاجانت درخواست خروجی برای لبنان کرده‌اند، هنوز موافقت نشده، دعا کنید بشود که دیگر اینجا قابل زندگانی نیست.

خدمت دختر عزیزم فاطی‌خانم سلام برسانید امیدوارم که عمه‌ جون خوش و راحت بوده باشد. خاله‌ جانشان دیروز منزل معصومه‌ خانم‌ بود، حالش خوب و بچه‌هایش سلامت بودند با بچه‌هایشان بودند.

از پیش‌آمد مشهدی رضا بسیار متاثر شدم، از قول من به او سلام برسانید و تسلیت مفصل و اظهار همدردی بکنید؛ هم جوان بوده، بچه کوچک داشت انصافا خیلی مشکل است، خدا صبر بدهد. خدمت آقای پسندیده عرض سلام برسانید، اشکالی ندارد به خواهرها سلام برسانید. مطلبی ندارم بنویسم، دلم نمی‌آید کاغذ را تمام کنم. الساعه دو و نیم بعد از ظهر است .آقاجانت خوابیده من زیر پوستین پهلوی بخاری نشسته‌ام برای نور دیدگانم کاغذ می‌نویسم. تو و فریده که کاغذهایتان دیروز آمد؛ از فریده دو کاغذ و از شما یک کاغذ، پست هوایی. مادر جان دعا کن تو جوانی، خدا ما را هم از اینجا نجات بدهد. بعد از رفتن تمام دوستان و خویشان (که نداریم) و آشنایان، غریبی که قابل تحمل نیست، تنهایی بر ما سایه می‌افکند. بیش از این مزاحمت نمی‌شوم سلامت و سعادت شما را خواستارم. قربانت مادر

سلام‌ها را یادم رفت آقاجانت و داداش به شما سلام می‌رسانند. معصومه خانم و حسین و مریم عرض سلام و دستبوسی دارند.

. انتهای پیام /*