تبریکات صمیمانه خود را در این، برای تو پسر عزیزم تقدیم می‌دارم

پسر ارجمندم قربانت شوم

نامه مورخه 18 محرم در پانزدهم صفر واصل. بیست و هشت، هفت روز که چیزی نیست! از سلامت خودت و بستگان عزیزت بسیار مسرور و خوشحال گردیدم. امیدوار و آرزومندم همیشه خوش، و زندگی را در کمال راحتی و خوشی بگذرانی. حال من و پدر و برادر بحمد الله خوب و سرگرم کارهای خودمان هستیم. آقا، درس و بحث که به واسطه اربعین تعطیل شده، بالای کرسی نشسته‌اند. هوای نجف را ملاحظه کن که تاکنون کرسی است. من هم خودم را به کار خانه مشغول می‌کنم. داداش و حسین هم پیاده رفته‌اند کربلا، قافله پیاده راهی زیاد است ما هم فردا عازم رفتن هستیم، نایب‌الزیاره و دعاگو می‌باشیم.

همیشه اگر آمدن شما را نخواهم، آمدن خودمان خانوادگی را به خدمت شما زیاد می‌خواهم ولی گوش کسی با این حرف‌ها بده‌کار نیست تا مشیت خودش چه قرار گیرد. جز دوری شماها هیچگونه ناراحتی نیست ولی آن هم طاقت‌فرسا شده مخصوصا اگر خرابی معده و اعصابم هم ضمیمه آن گردد. مثل این چند روزه باز معده بداخلاقی می‌کند. اگر ادامه پیدا کند یک دکتری می‌روم. به خانم عزیزم فاطی‌جان سلام مفصل من را ابلاغ دارید. چند روز قبل خاله‌جانشان را دیدم با بچه‌هایشان خوب خوش بودند. عبا را داداش گفت هر وقت مسافر آمد بفرستید، به پست ندهید زیرا عجله نیست، تابستان

در پیش است. کتاب «نوین» نرسیده گیرنده هم در اینجا نیست. به خانم‌های عزیزم صدیقه‌جان و فریده‌جان و فرشته جان سلام مرا ابلاغ دارید.... به سکینه‌ سلطان سلام برسانید. زیاد مزاحمت نمی‌شم.

قربانت مادرت

. انتهای پیام /*