ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی         از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

نوروز پیش از اسلام

جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت داده اند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند. در خور یادآوری است که جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن که جشن را به جمشید منسوب می کند یادآور می شود که : «آن روز که روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود». ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یک ماه می نویسد: « چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و کارکنان پادشاهی، 5 روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران». سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتا کهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم شده و همان طور که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان (یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود، وقتی که آفتاب در نصف النهار، در نقطه اعتدال ربیعی، و طالع سرطان بود.

اکثر مردم نوروز و جشن های جنبی آن را جشن هایی با گذشته صد در صد ایرانی می دانند. از طرفی، شواهد مختلف نشان دهنده این مطلب هستند که این جشن ها تاریخی فراتر از قوم «ایرانی» (به معنای قوم هندو-اروپایی مهاجری که در حدود سال 3000 سال قبل به ایران آمدند) دارند و احتمالا از مراسم قبل از آریایی این فلات سرچشمه می گیرند و چه بسا اقوام عیلامی، کاسی، گوتی و دیگر اقوام باستانی نیز آنها را جشن می گرفته اند.

می شود حدس زد که جشن آغاز بهار و مراسم روشن کردن آتش و خارج شدن از شهر، از آیین های جوامع کشاورزی مقیم ایران بوده است. اما اقوام ایرانی بعد از مهاجرت به این کشور و ساکن شدن در آن، به اقتباس این مراسم پرداختند و با وارد کردن بعضی از عقاید خود (تشبیه حلول بهار به پیروزی راستی بر دروغ)، آنرا تبدیل به جشنی کاملا ایرانی کردند. این جشن، که شاید از دورانی حتی قبل از زمان هخامنشی بوسیله این مردم برگزار می شده، تا مدت ها جشنی مردمی بوده که توانسته به دلیل طبیعت غیر دینی و غیر سیاسی خود، به جشنی عمومی برای همه مردم تبدیل شود و کم کم به صورت جشنی درآید که حتی دستگاه دولتی اشکانی و ساسانی نیز آنرا به عنوان مراسم رسمی خود انتخاب کند.

از جشن گرفته شدن آغاز بهار در بابل باستان مدارک بسیاری در دست است. در روز آغاز بهار، پادشاه به سوی معبد مردوک، خدای بابل، می رفت و با در دست گرفتن دست های این خدا، حمایت او را از سلطنت خود نشان می داد. بعد از این مراسم، پادشاه به قصر سلطنتی باز می گشت و دستور بارعام می داد که همه مردم می توانستند به ملاقات پادشاه بیایند. اهمیت این مراسم را در آنجایی می توانیم ببینیم که بعد از تسخیر بابل از طرف کورش، پادشاهان پارسی تا زمان خشایارشاه نیز هرساله این مراسم را انجام می دادند. پایان جشن های بهاری در روز سیزدهم بهار (که اولین بار در افسانه های بابلی به عنوان عدد شوم شناخته شد) با رفتن همه اهالی شهر، از جمله شخص پادشاه، به طرف دشت های خارج از شهر اعلام می شده (نمونه این رسم را می توان در داستان حضرت ابراهیم مشاهده کرد).

مدارک نوشتاری در تاریخ ایران، تا قبل از قرن اول بعد از میلاد ذکری از نوروز نمی کنند. نخستین برخورد ما با نوروز در مدارک تاریخی به سلطنت اشکانی باز می گردد. از مراسم نوروز در دوران ساسانی اطلاعات جامعی در دست است. کتیبه های ساسانی، پند نامه ها و دیگر قطعه های ادبیات ایرانی میانه، از برگزاری جشن سال نو در دربار ساسانی صحبت می کنند. مراسم بار نوروزی که در آن شاهنشاه برای تمام اعضای دولت و نمایندگان ملت، بارعام ترتیب می داد، از بازمانده های مراسم ساسانی است.

کوروش دوم بنیان‌گذار هخامنشیان، نوروز را در سال ۵۳۸ قبل از میلاد، جشن ملی اعلام کرد. وی در این روز برنامه‌هایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکان‌های همگانی و خانه‌های شخصی و بخشش محکومان اجرا می‌نمود. این آیین‌ها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار می‌شده است. در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار می‌شد مردم در دوران هخامنشیان با جشن‌های نوروز آشنا بوده‌اند، و هخامنشیان نوروز را با شکوه و بزرگی جشن می‌گرفته‌اند. شواهد نشان می‌دهد داریوش اول هخامنشی، به مناسبت نوروز در سال ۴۱۶ قبل از میلاد سکه‌ای از جنس طلا به نام «دریک» ضرب نمود. در دوران هخامنشی، جشن نوروز در بازه‌ای زمانی میان ۲۱ اسفند تا ۱۹ اردیبهشت برگزار می‌شده است. با استناد بر نوشته‌های بابلی ها، شاهان هخامنشی در طول جشن نوروز در ایوان کاخ خود نشسته و نمایندگانی را از استان‌های گوناکون که پیشکش‌هایی نفیس همراه خود برای شاهان آورده بودند، می‌پذیرفتند. گفته شده که داریوش ، (۴۲۱ - ۴۸۶ پ م)، در آغاز هر سال از پرستشگاه بأل مردوک، که از خدایان بزرگ بابلیان بود دیدن می‌کرد.

استفاده از سال خورشیدی از دوران هخامنشیان در ایران معمول بوده است، هرچند که آغاز گاهشماری چندین بار در دوران های مختلف تغییر کرده است. در دوران ساسانی به دلیل رعایت نکردن اصول کبیسه، در چند مورد نوروز در فصول اشتباه مانند میانه تابستان جشن گرفته شد. این مشکل گاهشماری بوسیله ستاره شناس بزرگ، عمر خیام، در قرن ششم هجری حل شد و از آن تاریخ، تقویم «جلالی» به عنوان تقویم خورشیدی کشور انتخاب شد،

در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز نوروز گرامی داشته می‌شد. در این دوران، جشن‌های متعددی در طول یک سال برگزار می‌شد که مهم ترین آنها نوروز و مهرگان بوده است. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان چند روز (دست کم شش روز) طول می‌کشید و به دو دوره نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسیم می‌شد. نوروز کوچک یا نوروز عامه پنج روز بود و از یکم تا پنجم فروردین گرامی داشته می‌شد و روز ششم فروردین (خردادروز)، جشن نوروز بزرگ یا نوروز خاصه برپا می‌شد. در هر یک از روزهای نوروز عامه، طبقه‌ای از طبقات مردم (دهقانان، روحانیان، سپاهیان، پیشه‌وران و اشراف) به دیدار شاه می‌آمدند و شاه به سخنان آنها گوش می‌داد و برای حل مشکلات آنها دستور صادر می‌کرد. در روز ششم، شاه حق طبقات گوناگون مردم را ادا کرده بود و در این روز، تنها نزدیکان شاه به حضور وی می‌آمدند.

در دوران اشکانیان ایام نوروز به پنج روز کاهش یافته بود. اما اردشیر به تقاضای تنسر موبدِ موبدان (روحانی ارشد زرتشتیان) روز ششم فروردین- زادروز زرتشت- را بر آن اضافه کرد و چون ایرانیان روز هفتم فروردین را خوش‌یمن می‌دانستند و بیشتر ازدواج‌ها را به این روز موکول می‌کردند، از آن زمان ایام نوروز که روزهای روح ابدی، شادی‌ها و پاکی‌ها بشمار می آمدند ، به هفت روز افزایش یافت و ایرانیان در این هفت‌روز دست از کار می‌کشیدند.

در دوران ساسانیان متداول بود که در بامداد نوروز، مردم به یکدیگر آب بپاشند. از زمان هرمز اول مرسوم شد که مردم در شب نوروز آتش روشن نمایند. همچنین از زمان هرمز دوم، رسم دادن سکه در نوروز به‌عنوان عیدی متداول شد. در طول حکومت ساسانیان اهمیت نوروز افزایش یافت. نه تنها یک عید ملی بود بلکه ایام تمیز کردن محیط‌زیست، پوشیدن لباس نو، تمیز کردن بدن، استغفار از گناهان، دلجویی از پیران، تجدید دوستی‌ها، استحکام خانواده، و بیرون کردن افکار بد و پلیدی‌ها از روح و روان به شمار می‌آمد. در این عهد، تشریفات نوروزی مفصل شد، از جمله روشن کردن آتش روی بام‌ها در شب نوروز به منظور سوزاندن پلیدی‌ها.

نوروز پس از اسلام

دربارهای نخستین خلفای اسلام به نوروز اعتنائی نداشتند و حتی هدایای این جشن را به عنوان خراج سالیانه می‌پذیرفتند، ولی بعدها خلفای اموی برای افزودن درآمد خود، هدایای نوروز را از نو معمول داشتند و امیران ایشان برای جلب منافع خود مردم را به اهداء تحف دعوت می‌کردند ـ اندکی بعد این رسم نیز از طرف خلفای مزبور به عنوان گران آمدن اهداء تحف بر مردم منسوخ گردید و با روی کار آمدن سلسله‌های سامانیان و آل بویه، جشن نوروز با گستردگی بیشتری برگزار شد، ولی در تمام این مدت ایرانیان مراسم جشن نوروز را برپا می‌داشتند.

در نتیجه ظهور ابومسلم خراسانی و روی کار آمدن خلافت عباسی و نفوذ برمکیان و دیگر وزرای ایرانی و تشکیل سلسلۀ طاهریان، جشن‌های ایران از نو رونق یافتند. گویندگان دربارۀ آنها قصاید پرداختند و نویسندگانی آنها را مدون ساختند. نوروز در دربار عباسیان بسیاری از رسوم خویش را حفظ کرد و از آن جمله اخذ مالیات از مردم که در زمان ساسانیان معمول بود در این زمان هم اجرا گردید و نوروز معتضدی و متوکلی در اثر همین امر پیدا شد. تقدیم هدایا از جانب بزرگان و امیران اسلامی و دیگران به خدمت خلفا از مراسم عادی به شمار رفت. در زمان عباسیان به نظر می‌رسد که خلفا برای پذیرش هدایای مردمی، از نوروز استقبال می‌کرده‌اند. از آن پس هدیۀ نوروز از رسوم درباری گردید. نوشتن نامه‌های تبریک (به نظم و نظر) نیز برای خلفا معمول بود. این رسم ها ویژه خلفا نبود، بلکه مردم عهد عباسیان نیز بدان اقتفاء می‌کردند. نوروز در دوران صفویان نیز برگزار می‌شد. در سال ۱۵۹۷ میلادی، شاه عباس صفوی مراسم نوروز را در عمارت نقش جهان اصفهان برگزار نمود و این شهر را پایتخت همیشگی ایران اعلام نمود.

. انتهای پیام /*