قدم اوّل در تهذیب
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1394

زبان اثر : فارسی

قدم اوّل در تهذیب

[قدم اوّل در تهذیب]

‏تا کی می خواهید در خواب غفلت به سر برید، و در فساد و تباهی‏‎ ‎‏غوطه ور باشید؟ از خدا بترسید؛ از عواقب امور بپرهیزید؛ از خواب‏‎ ‎‏غفلت بیدار شوید. شما هنوز بیدار نشده اید؛ هنوز قدم اول را‏‎ ‎‏برنداشته اید. قدم اول در سلوک «یقظه»‏‎[1]‎‏ است؛ ولی شما در خواب به سر‏‎ ‎‏می برید؛ چشمها باز و دلها در خواب فرو رفته است. اگر دلها خواب آلود و‏‎ ‎‏قلبها بر اثر گناه سیاه و زنگ زده نمی بود، اینطور آسوده خاطر و بی تفاوت‏‎ ‎‏به اعمال و اقوال نادرست، ادامه نمی دادید. اگر قدری در امور اخروی و‏‎ ‎‏عقبات هولناک آن فکر می کردید، به تکالیف و مسئولیتهای سنگینی که بر‏‎ ‎‏دوش شماست، بیشتر اهمیت می دادید.‏

‏     شما عالم دیگری هم دارید؛ معاد و قیامتی نیز برای شما هست (مثل‏‎ ‎‏سایر موجودات که عود و رجعت ندارند، نمی باشید.) چرا عبرت‏‎ ‎

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفسصفحه 36

‏نمی گیرید؟ چرا بیدار و هوشیار نمی شوید؟ چرا اینقدر با خاطر آسوده به‏‎ ‎‏غیبت و بدگویی نسبت به برادران مسلمان خود می پردازید، و یا استماع‏‎ ‎‏می کنید؟ هیچ می دانید این زبانی که برای غیبت دراز می شود در قیامت‏‎ ‎‏زیر پای دیگران کوبیده می گردد؟ آیا خبر دارید که ‏الغِیبة اِدامُ کِلاب النّار‎[2]‎‎ ‎‏هیچ فکر کرده اید که این اختلافات، عداوتها، حسدها، بدبینیها،‏‎ ‎‏خودخواهیها و غرور و تکبر چه عواقب سوئی دارد؟ آیا می دانید عاقبت‏‎ ‎‏این اعمال رذیله و محرمه، جهنم بوده، ممکن است خدای نخواسته به‏‎ ‎‏خلود در نار منجر شود؟‏

‏     ‏‏خدا نکند انسان به امراض بی درد مبتلا گردد. مرضهایی که درد دارد‏‎ ‎‏انسان را وادار می کند که در مقام علاج برآید؛ به دکتر و بیمارستان مراجعه‏‎ ‎‏کند؛ لیکن مرضی که بی درد است و احساس نمی شود، بسیار خطرناک‏‎ ‎‏می باشد. وقتی انسان خبردار می گردد که کار از کار گذشته است. مرضهای‏‎ ‎‏روانی اگر درد داشت باز جای شکر بود. بالاخره انسان را به معالجه و درمان‏‎ ‎‏وامی داشت؛ ولی چه توان کرد که این امراض خطرناک، درد ندارد. مرض‏‎ ‎‏غرور و خودخواهی بی درد است. معاصی دیگر بدون ایجاد درد، قلب و روح‏‎ ‎‏را فاسد می سازد. این مرضها نه تنها درد ندارد؛ بلکه ظاهر لذتبخشی نیز‏‎ ‎‏دارد. مجالس و محافلی که به غیبت می گذرد خیلی گرم و شیرین است! حب‏‎ ‎‏نفس و حب دنیا که ریشۀ همه گناهان است.‏‎[3]‎‏ لذتبخش می باشد. مستسقی‏‎[4]‎‏ از‏‎ ‎

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفسصفحه 37

‏آب تلف می شود؛ ولی تا آخرین نفس از آشامیدن آن لذت می برد؛ و‏‎ ‎‏قهراً اگر انسان از مرضی لذت برد و درد هم نداشت، دنبال معالجه‏‎ ‎‏نخواهد رفت؛ و هر چه به او اعلام خطر کنند که این کشنده است، باور‏‎ ‎‏نخواهد کرد. اگر انسان به مرض دنیاپرستی و هواخواهی مبتلا شد،‏‎ ‎‏محبت دنیا قلب او را فراگرفت، از غیر دنیا و مافیها بیزار می شود ـ العیاذ‏‎ ‎‏بالله ـ نسبت به خدا و بندگان خدا و به پیامبران و اولیای الهی و ملائکة الله ‏‎ ‎‏دشمنی می ورزد، و احساس حقد و کینه می کند؛ و آنگاه که فرشتگان به‏‎ ‎‏امر خدای سبحان برای گرفتن جان او می آیند، سخت احساس تنفر و‏‎ ‎‏انزجار می کند؛ زیرا می بیند که خداوند و ملائکة الله می خواهند او را از‏‎ ‎‏محبوبش (دنیا و امور دنیوی) جدا سازند؛ و ممکن است با عداوت و‏‎ ‎‏دشمنی حضرت حق تعالی از دنیا برود. یکی از بزرگان قزوین ـ رحمة الله ‏‎ ‎‏تعالی ـ نقل می کرد که [به‏‎ ‎‏]بالین مردی که در حال احتضار بود حاضر‏‎ ‎‏شدم. در آخرین دقایق زندگی چشم باز کرد و گفت: ظلمی که خدا به من‏‎ ‎‏کرد، هیچ کس نکرده است! زیرا با چه خون جگری این بچه ها را پرورش‏‎ ‎‏داده، بزرگ کرده ام؛ اکنون می خواهد مرا از آنان جدا سازد! آیا ظلمی‏‎ ‎‏بالاتر از این می شود؟ اگر انسان خود را مهذب نکند و از دنیا منصرف‏‎ ‎‏نسازد و حب آن را از دل بیرون ننماید، بیم آن می رود که هنگام مرگ با‏‎ ‎‏قلبی لبریز از بغض و کینه نسبت به خداوند و اولیای او جان سپرد. با‏‎ ‎‏چنین سرنوشت شومی دست به گریبان است. آیا این بشر افسار گسیخته‏‎ ‎‏اشرف مخلوقات است، یا در حقیقت شرّ مخلوقات می باشد؟ ‏وَ الْعَصْر اِنَّ‎ ‎الانسانَ لفی خُسر الاّ الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالحات و تَواصَوْا بِالْحَقِّ و تَواصَوْا بِالصَّبر‎[5]‎‎ ‎‏در این سوره فقط «مؤمنین» را که دارای عمل صالحند استثنا فرموده‏‎ ‎‏است، و «عمل صالح» عملی است که با روح، سازش داشته باشد؛‏‎ ‎

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفسصفحه 38

‏ولی می بینی که بسیاری از اعمال انسان با جسم سازش دارد. «تواصی» هم در‏‎ ‎‏کار نیست. اگر بنا باشد حب دنیا و حب نفس بر شما غلبه کند و نگذارد‏‎ ‎‏حقایق و واقعیات را درک کنید، عمل خود را برای خدا خالص گردانید،‏‎ ‎‏شما را از تواصی به حق و تواصی به صبر باز دارد، سد راه هدایت شما‏‎ ‎‏گردد، در خسران قرار گرفته اید، خَسِرَ الدُّنیا و الآخره هستید؛ زیرا جوانی‏‎ ‎‏را داده اید، از نعمتهای جنت و مزایای اخروی نیز محروم مانده اید، و‏‎ ‎‏دنیایی هم ندارید. دیگران اگر به بهشت الهی راه ندارند، درهای رحمت‏‎ ‎‏خداوندی به روی آنان بسته شده و در آتش جهنم مخلد خواهند بود،‏‎ ‎‏اقلاً دنیایی دارند؛ از مزایای دنیوی برخوردارند؛ ولی شما...‏

‏     بپرهیزید از اینکه خدای نخواسته حب دنیا و حب نفس بتدریج در‏‎ ‎‏شما رو به فزونی نهد، و کار به آنجا رسد که شیطان بتواند ایمان شما را‏‎ ‎‏بگیرد. گفته می شود تمام کوشش شیطان برای ربودن ایمان است.‏‎[6]‎‏ تمام‏‎ ‎‏وسایل و جدیتهای شبانه روزی او برای این است که ایمان انسان را‏‎ ‎‏برباید. کسی سند نداده که ایمان شما ثابت بماند، شاید ایمان «مستودع»‏‎ ‎‏باشد،‏‎[7]‎‏ و آخر کار شیطان از شما بگیرد، و با عداوت خداوند تبارک و‏‎ ‎

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفسصفحه 39

‏تعالی و اولیای او از دنیا بروید. یک عمر از نعمتهای الهی استفاده کرده،‏‎ ‎‏سر سفرۀ امام زمان(ع) نشسته و آخر کار خدای نخواسته بی ایمان و با‏‎ ‎‏دشمنی با ولینعمت خود جان بسپرید.‏

‏     بکوشید اگر علقه، ارتباط و محبتی به دنیا دارید، قطع نمایید. این دنیا‏‎ ‎‏با تمام زرق و برق ظاهری اش ناچیزتر از آن است که قابل محبت باشد،‏‎ ‎‏چه رسد که انسان از همین مظاهر زندگی هم محروم باشد، شما از دنیا‏‎ ‎‏چه دارید که به آن دل ببندید؟ شمایید و این مسجد و محراب و مدرسه و‏‎ ‎‏یا کنج خانه؛ آیا صحیح است که بر سر مسجد و محراب با یکدیگر‏‎ ‎‏رقابت کرده، ایجاد اختلاف نمایید و جامعه را فاسد کنید؟ و تازه اگر‏‎ ‎‏همانند اهل دنیا دارای زندگی مرفه و مجللی باشید و خدای نخواسته‏‎ ‎‏عمر خود را با عیش و نوش سپری سازید، پس از پایان عمر می بینید که‏‎ ‎‏همانند خواب خوشی گذشته است؛ ولی عقوبات و مسئولیاتش همیشه‏‎ ‎‏گریبانگیر شما خواهد بود. این زندگی زودگذر به ظاهر شیرین (بنا بر‏‎ ‎‏اینکه خیلی شیرین بگذرد) در مقابل عذاب غیرمتناهی چه ارزشی دارد؟‏‎ ‎‏عذاب اهل دنیا گاهی نامتناهی است. تازه اهل دنیا که خیال می کنند به‏‎ ‎‏دنیا دست یافته و از تمام مزایا و منافع آن بهره مندند، دچار غفلت و‏‎ ‎‏اشتباه می باشند هر کسی دنیا را از دریچۀ محیط و محل زیست خود‏‎ ‎‏می نگرد و خیال می کند دنیا همان است که او دارد. این عالم اجسام‏‎ ‎‏وسیعتر از آن است که بشر تصور کرده بر آن دست یافته، و آن را کشف و‏‎ ‎‏سیر می نماید. این دنیا با تمام این ابزار و وسایل در روایت وارد شده که:‏‎ ‎ما نَظَرَ اِلَیها نَظَرَ رَحْمَةٍ؛‎[8]‎‏ بنابراین باید دید عالم دیگر، که خداوند تبارک و‏‎ ‎

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفسصفحه 40

‏تعالی به آن نظر رحمت فرموده، چگونه می باشد. «معدن عظمت» که‏‎ ‎‏انسان را به آن فرا می خواند چیست و چگونه است. بشر کوچکتر از آن‏‎ ‎‏است که بفهمد معدن عظمت چه می باشد.‏

‏     شما اگر نیت خود را خالص کنید، عمل خود را صالح نمایید، حب‏‎ ‎‏نفس و حب جاه را از دل بیرون کنید، مقامات عالیه و درجات رفیعه برای‏‎ ‎‏شما تهیه و آماده می باشد. مقامی که برای بندگان صالح خدا در نظر گرفته‏‎ ‎‏شده، تمام دنیا و مافیها با آن جلوه های ساختگی، در مقابل آن به قدر‏‎ ‎‏پشیزی ارزش ندارد. بکوشید به چنین مقامات عالیه برسید؛ و اگر‏‎ ‎‏توانستید، خود را بسازید و ترقی دهید تا آنجا که به این مقامات عالیه و‏‎ ‎‏درجات رفیعه هم بی اعتنا باشید؛ و خدا را برای رسیدن به این امور،‏‎ ‎‏عبادت نکنید؛ بلکه چون سزاوار عبادت و کبریایی است، او را بخوانید‏‎[9]‎‎ ‎‏و در مقابل او سجده کرده، سر به خاک بسایید. آن وقت است که «حجب‏‎ ‎‏نور» را پاره کرده به «معدن عظمت» دست یافته اید. آیا شما با این اعمال و‏‎ ‎‏کرداری که دارید، با این راهی که می روید، به چنین مقامی می توانید‏‎ ‎‏دست یابید؟ آیا نجات از عقوبات الهی و گریز از عقبات هولناک و‏‎ ‎

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفسصفحه 41

‏آتش جهنم به آسانی ممکن خواهد بود؟ شما خیال می کنید گریه های‏‎ ‎‏ائمۀ طاهرین و ناله های حضرت سجاد(ع) برای تعلیم بوده و‏‎ ‎‏می خواسته اند به دیگران بیاموزند؟ آنان با تمام آن معنویات و مقام‏‎ ‎‏شامخی که داشتند از خوف خدا می گریستند؛ و می دانستند راهی که در‏‎ ‎‏پیش دارند، پیمودنش چقدر مشکل و خطرناک است. از مشکلات،‏‎ ‎‏سختیها، ناهمواریهای عبور از صراط (که یک طرف آن دنیا و طرف‏‎ ‎‏دیگرش آخرت می باشد و از میان جهنم می گذرد)، خبر داشتند؛ از‏‎ ‎‏عوالم قبر، برزخ، قیامت و عقبات هولناک آن، آگاه بودند؛ از این روی‏‎ ‎‏هیچ گاه آرام نداشته، همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه‏‎ ‎‏می بردند.‏

‏     شما برای این عقبات هولناک توانفرسا چه فکری کرده و چه راه‏‎ ‎‏نجاتی یافته اید؟ چه وقت می خواهید در مقام اصلاح و تهذیب خود‏‎ ‎‏برآیید؟ شما که اکنون جوانید، نیروی جوانی دارید، بر قوای خود مسلط‏‎ ‎‏می باشید و هنوز ضعف جسمی بر شما چیره نشده است، اگر به فکر‏‎ ‎‏تزکیه و ساختن خویش نباشید، هنگام پیری که ضعف، سستی، رخوت و‏‎ ‎‏سردی بر جسم و جان شما چیره شد و نیروی اراده، تصمیم و مقاومت را‏‎ ‎‏از دست دادید و بار گناه و معصیت، قلب را سیاهتر ساخت، چگونه‏‎ ‎‏می توانید خود را بسازید و مهذب کنید؟ هر نفسی که می کشید، هر‏‎ ‎‏قدمی که بر می دارید و هر لحظه ای که از عمر شما می گذرد، اصلاح‏‎ ‎‏مشکلتر گردیده، ممکن است ظلمت و تباهی بیشتر شود. هر چه سن بالا‏‎ ‎‏رود، این امور منافی با سعادت انسان زیادتر شده، قدرت کمتر می گردد؛‏‎ ‎‏پس به پیری که رسیدید دیگر مشکل است موفق به تهذیب و کسب‏‎ ‎‏فضیلت و تقوا شوید؛ نمی توانید توبه کنید زیرا توبه با لفظ ‏أتوب الی الله ‎ ‎

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفسصفحه 42

‏تحقق نمی یابد؛ بلکه ندامت و عزم بر ترک لازم است.‏‎[10]‎‏ پشیمانی و عزم بر‏‎ ‎‏ترک گناه برای کسانی که پنجاه سال یا هفتاد سال غیبت و دروغ مرتکب‏‎ ‎‏شده، ریش خود را در گناه و معصیت سفید کرده اند، حاصل نمی شود.‏‎ ‎‏چنین کسانی تا پایان عمر مبتلایند.‏

‏     جوانان ننشینند که گرد پیری سر و روی آنان را سفید کند. (ما به پیری‏‎ ‎‏رسیده ایم و به مصایب و مشکلات آن واقفیم) شما تا جوان هستید‏‎ ‎‏می توانید کاری انجام دهید؛ تا نیرو و ارادۀ جوانی دارید می توانید هواهای‏‎ ‎‏نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سازید؛‏‎ ‎‏ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید، دیگر در پیری‏‎ ‎‏کار از کار گذشته است. تا جوانید فکری کنید؛ نگذارید پیر و فرسوده‏‎ ‎‏شوید. قلب جوان، لطیف و ملکوتی است و انگیزه های فساد در آن‏‎ ‎‏ضعیف می باشد؛ لیکن هر چه سن بالا رود ریشۀ گناه در قلب قویتر و‏‎ ‎‏محکمتر می گردد؛تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست. چنانکه در‏‎ ‎‏روایت است: قلب انسان ابتدا مانند آینه، صاف و نورانی است؛ و هر‏‎ ‎‏گناهی که از انسان سر بزند، یک نقطۀ سیاه بر روی قلب فزونی می یابد،‏‎[11]‎‎ ‎

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفسصفحه 43

‏تا جایی که قلب را سیاه کرده، ممکن است شب و روزی، بدون معصیت‏‎ ‎‏پروردگار بر او نگذرد؛ و به پیری که رسید، مشکل است قلب را به صورت‏‎ ‎‏و حالت اول باز گرداند. شما اگر خدای نخواسته خود را اصلاح نکردید و‏‎ ‎‏با قلبهای سیاه، چشمها، گوشها و زبانهای آلوده به گناه از دنیا رفتید، خدا‏‎ ‎‏را چگونه ملاقات خواهید کرد؟ این امانات الهی را که با کمال طهارت و‏‎ ‎‏پاکی به شما سپرده شده، چگونه با آلودگی و رذالت مسترد خواهید‏‎ ‎‏داشت؟ این چشم و گوش که در اختیار شماست، این دست و زبانی که‏‎ ‎‏تحت فرمان شماست، این اعضا و جوارحی که با آن زیست می کنید ـ همه‏‎ ‎‏امانات خداوند متعال می باشد که با کمال پاکی و درستی به شما داده شده‏‎ ‎‏است ـ اگر ابتلا به معاصی پیدا کرد، آلوده می گردد؛ خدای نخواسته اگر به‏‎ ‎‏محرمات آلوده شود، رذالت پیدا می کند؛ و آنگاه که بخواهید این امانات‏‎ ‎‏را مسترد دارید، ممکن است از شما بپرسند که راه و رسم امانتداری‏‎ ‎‏اینگونه است؟ ما این امانت را اینطور در اختیار شما گذاشتیم؟ قلبی که به‏‎ ‎‏شما دادیم چنین بود؟ چشمی که به شما سپردیم اینگونه بود؟ دیگر اعضا‏‎ ‎‏و جوارحی که در اختیار شما قرار دادیم چنین آلوده و کثیف بود؟ در‏‎ ‎‏مقابل این سؤالها چه جواب خواهید داد؟ خدای خود را با این خیانتهایی‏‎ ‎‏که به امانتهای او کرده اید چگونه ملاقات خواهید کرد؟‏

‏     شما جوانید؛ جوانی خود را در این راه گذاشته اید، در صورتی که از‏‎ ‎‏نظر دنیوی برای شما چندان نفعی ندارد؛ اگر این اوقات گرانبها و بهار‏‎ ‎‏جوانی را در راه خدا و هدفی مقدس و مشخص به کار اندازید، ضرر‏‎ ‎‏نکرده اید؛ بلکه دنیا و آخرت شما تأمین است؛ لیکن اگر وضع شما به‏‎ ‎‏همین منوال باشد که اکنون مشاهده می گردد، جوانی خود را تلف کرده و‏‎ ‎‏لباب عمر شما بیهوده سپری شده است؛ و در عالم دیگر، در پیشگاه خدا‏‎ ‎‏سخت مسئول و مؤاخذ خواهید بود؛ در صورتی که کیفر این اعمال و‏‎ ‎‏کردار مفسده انگیز شما تنها به عالم دیگر محدود نمی گردد؛ در این دنیا‏‎ ‎

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفسصفحه 44

‏نیز با مشکلات، مصایب و گرفتاریهای شدید و گوناگون دست به گریبان‏‎ ‎‏بوده، در گرداب بلا و تیره بختی خواهید افتاد.‏

‎ ‎

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفسصفحه 45

  • )) بیداری.
  • )) در مواعظ امیرالمؤمنین (ع) به نوف البکالی است: إجْتَنِبِ الْغِیبَةَ فَإنَّها إدامُ کِلابِ النّارِ. (از غیبت دوری کن، زیرا که آن نانخورش سگان دوزخ است.) وسائل الشیعه؛ ج 8، «کتاب الحج»، «أبواب احکام العشرة»، باب 152، ح 16، ص 600.
  • )) عَن أَبی عَبدالله ـ علیه السلام ـ قال: رَأْسُ کُلِّ خَطیئَةٍ حُّبُ الدُّنیا. «اصول» کافی؛ ج 4، «کتاب ایمان و کفر»، «باب حبّ الدنیا و الحرص علیها»، ح 1، ص 2 ؛ «اصول» کافی؛ ج 3، «کتاب ایمان و کفر»، «باب ذم الدّنیا و الزهد فیها»، ح 11، ص 197 ؛ بحارالانوار؛ ج 70، ص 1 و ج 74، ص 178.
  • )) مستسقی: کسی که به مرض استسقا مبتلاست. و «استسقا» نام مرضی است که بیمار آب بسیار خواهد. فرهنگ معین؛ ذیل کلمۀ «مستسقی» و «استسقا».
  • )) سوگند به عصر که همانا انسان در زیانکاری است، مگر کسانی که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند و یکدیگر را به حق و پایداری سفارش کردند. سورۀ «عصر»
  • )) قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی لأقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُستَقیمَ. شیطان گفت چون تو مرا گمراه کردی من نیز بندگانت را از راه راست تو مانع می شوم. (اعراف / 16). در تفسیر علی بن ابراهیم در ذیل آیۀ 17 از سورۀ اعراف آمده است: اگر افراد بر راه هدایت روند، شیطان می کوشد تا آنها را از راه دین خارج سازد. تفسیر علی بن ابراهیم؛ ج 1، ص 224 ؛ تفسیر برهان؛ ج 2، ص 5.
  • )) در روایات منقول از اهل بیت(ع) در ذیل آیۀ 98 سورۀ «انعام»: فَمُسْتَقَرٌ وَ مُسْتَوْدَعٌ ایمان افراد به دو نوع ثابت و عاریتی تقسیم شده است. مانند روایت محمدبن الفضیل از موسی بن جعفر(ع) که فرمود: ما کانَ مِنَ الإیمانِ الْمُستَقِّر، فَمُسْتَقَّرٌّ إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ] أَوْأَبَداً] ؛ وَ ما کَانَ مُسْتَوْدَعاً سَلَبَهُ الله ُ قَبْلَ الْمَماتِ. آنچه از «ایمان مستقّر» باشد، تا روز قیامت ثابت می ماند؛ و آنچه از «ایمان مستودع» باشد، خداوند آن را پیش از مرگ می گیرد. تفسیر عیاشی؛ ج 1، ص 401.     در نهج البلاغه نیز آمده است: فَمِنَ الإیمانِ مٰا یَکُونُ ثابِتاً مُسْتَقِرّاً فی الْقُلُوبِ؛ وَ ما یَکُونُ عَوارِیَ بَیْنَ الْقُلُوبِ والصُّدُورِ إلی أَجَلٍ مَعْلُومٍ. قسمی از ایمان در دلها ثابت است؛ و قسمی دیگر در میان قلبها و سینه ها عاریت است تا هنگامی که مرگ در رسد. نهج البلاغه؛ «خطبه» 231.
  • )) متن روایت چنین است: فَمالَها عِنْدَ الله ِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ قَدْرٌ وَ لا وَزْنٌ؛ وَ لا خَلَقَ فیما بَلَغَنا خَلْقاً أَبْغَضَ إلَیْهِ مِنهٰا؛ وَ لا نَظَرَ إلَیْها مُذْ خَلَقَها. نزد خداوند ـ عز و جل ـ دنیا را ارج و بهایی نیست؛ و خدای تعالی بین موجوداتی که آفریده، و خبر آن به ما رسیده، موجودی نیافریده است که پیش او از دنیا مبغوضتر باشد؛ و خداوند از وقتی که دنیا را آفریده در او نظر رحمت نکرده است. بحارالانوار؛ ج 70، «کتاب ایمان و کفر»، باب 122، ح 109، ص 110.
  • )) از امام صادق (ع) روایت شده: العِبادَهُ ثَلاثَةٌ: قَوْمٌ عَبَدُواالله ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ خَوْفَاً؛ فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبیدِ، وَ قَوْمٌ عَبَدُواالله تَبارَکَ وَ تَعالی طَلَبَ الثَّوابِ؛ فَتِلْکَ عِبادَةُ الأجَرآءِ؛ وَقَوْمٌ عَبَدُواالله ـ عزَّ وَ جَلَّ ـ حُبّاً؛ فَتِلْکَ عِبادَةُ الأحْرارِ؛ وَ هِیَ أَفْضَلُ الْعِبادَةِ. پرستش سه گونه است: گروهی خداوند ـ عز و جل ـ را از ترس می پرستند؛ واین پرستش بندگان است؛ و گروهی خداوند تبارک و تعالی را برای رسیدن به پاداش می پرستند؛ و این پرستش مزدوران است؛ و گروهی خداوند ـ عز و جل ـ را از روی محبت می پرستند؛ و این پرستش آزادگان است؛ و این از همۀ پرستشها برتر است. وسائل الشیعة؛ ج 1، «أبواب مقدمة العبادات»، باب 9، ح 1، ص 45؛ «اصول» کافی؛ ج 3، «کتاب ایمان و کفر»، «باب عبادت»، ح 5، ص 131.
  • )) از امیر مؤمنان است که فرمود: إنَّ الإسْتِغْفارَ دَرَجَةُ الْعِلّیّینَ؛ وَ هُوَ اسْمٌ واٰقِعٌ عَلیٰ سِتَّةِ مَعانٍ: أَوَّلُهَا النَّدَمُ علی ما مَضی؛ و الثّانی الْعَزْمُ علی تَرْکِ الْعَوْدِ إلَیْهِ أَبَداً... همانا استغفار درجۀ علیین است؛ و آن اسمی است که واقع می شود بر شش معنی: اول آنها، پشیمانی بر گذشته است. دوم، عزم بر بازنگشتن به سوی آن الی الابد... نهج البلاغه؛ ص 1281، «حکمت» 409؛ و برای اطلاع بیشتر دربارۀ توبه، رجوع کنید به: خمینی، روح الله ؛ شرح چهل حدیث؛ ح 17.
  • )) از امام باقر(ع) روایت شده: ما مِنْ عَبْدٍ إلاّ وَ فی قَلْبِهِ نُکْتَةٌ بَیْضٰاءُ؛ فَإذا أَذْنَبَ ذَنْباً، خَرَجَ فی النُکْتَةِ نُکْتَةٌ سَوْداءُ؛ فَإنْ تابَ، ذَهَبَ ذٰلِکَ السَّوادُ؛ و إنْ تَمادیٰ فی الذُّنُوبِ، زادَ ذٰلِکَ السَّوادُ حَتّی یُغَطِّی الْبَیٰاضَ؛ فَإذاٰ تَغَطَّی الْبَیٰاضُ، لَمْ یَرْجِعْ صاحِبُهُ إلی خَیْرٍ أَبَداً... هیچ بنده ای نیست مگر آنکه در قلب او نقطۀ سفیدی است. چون گناهی انجام داد، نقطه سیاهی در آن پیدا شود؛ پس اگر توبه کند، آن سیاهی از بین می رود؛ و اگر به گناه ادامه دهد، بر آن سیاهی افزوده شود چندانکه سفیدی را بپوشاند؛ و چون سفیدی پوشیده شد، صاحب آن قلب هرگز به نیکی و خوبی باز نمی گردد... «اصول» کافی؛ ج 3، «کتاب ایمان و کفر»، «باب الذنوب»، ح 20، ص 274.