زمان: فروردین 1312 / ذی القعدة 1351 / مکان: لبنان، بیروت

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ] من با هر شدتی باشد می گذرد ولی بحمدالله تا کنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ (2) حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد.

در هر حال امشب شب دوم است که منتظر کشتی هستیم، از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت می کند ولی ماها که قدری دیر رسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم. عجالتاً تکلیف معلوم نیست امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل، از این حیث قدری نگران هستیم ولی از حیث مزاج بحمدالله به سلامت، بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم تر و بهتر است. خیلی سفر خوبی است جای شما خیلی خیلی خالیست. دلم برای پسرت (3) قدری تنگ شده است. امید است هر دو (4) به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خدای متعال باشند اگر به آقا (5) و خانم ها (6) کاغذی نوشتید سلام مرا برسانید. من از قِبَل همه نایب الزیارة هستم به خانم شمس آفاق (7) سلام برسانید و به توسط ایشان به آقای دکتر (8) سلام برسانید. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانید.

صفحه مقابل را به آقای شیخ عبد الحسین بگویید برسانند

ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت، قربانت؛ روح الله

عکس جوف در حال دلتنگی از حرکت نکردن. (9)

(1) ملقّب به قدس ایران، همسر امام خمینی. (2) برای عزیمت با کشتی به عربستان برای انجام اعمال حج. (3) آقای سید مصطفی خمینی که در آن زمان سه ساله بوده است. (4) اشاره به آقا مصطفی و فرزند دیگرشان که در آن زمان هنوز به دنیا نیامده بود و چند روز پس از نگارش این نامه در زمانی که امام در سفر حج بودند، متولد گردید و او را «علی» نام گذاردند. وی در کودکی بر اثر بیماری درگذشت. (5) آقای میرزا محمد ثقفی، پدر همسر امام خمینی. (6) مادر و مادربزرگ همسر امام خمینی که در آن زمان در قید حیات بوده اند. (7) شمس آفاق ثقفی، خواهر همسر امام خمینی. (8) آقای دکتر علوی. (9) اشاره به نبودن کشتی جهت عزیمت به جدّه. (صحیفه امام؛ ج 1، ص 2 - 3)

زمان: 4 فروردین 1344 / 20 ذی القعدة 1384 / مکان: ترکیه، بورسا

خدمت مخدره محترمه والده مصطفی «1» - ابقاها الله و صبرها - سلام می رساند انشاءالله تعالی شماها به سلامت و سعادت به سر برید. اینجانب بحمدالله تعالی سالم هستم. هیچ نگرانی نداشته باشید. خداوند تعالی آنچه مقدر فرموده است صلاح است و واقع خواهد شد: عَسی انْ تَکرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ. «2» مصطفی هم بحمدالله سلامت است، جای هیچ نگرانی نیست. فقط از اینکه از شماها بی اطلاعم قدری نگران هستم. همه را به خدای تبارک و تعالی می سپارم. تمام بچه ها و متعلقین آنها را سلام می رسانم. اگر این کاغذ رسید، جواب زودتر بنویسید و بفرستید خدمت حضرت حجت الاسلام آقای حاج آقا فضل الله خوانساری، «3» شاید ایشان بتوانند به وسیله ای بفرستند. اگر جواب نوشتید تمام بچه ها به خط خودشان یکی - دو کلمه بنویسند. به متعلقه مصطفی «4» سلام برسانید. ایشان هم دو کلمه بنویسند. به حضرتین آقایان اخوان «5» سلام برسانید.

روح الله الموسوی الخمینی

(1) همسر امام خمینی. (2) سوره بقره، آیه 216 «چه بسیار باشد که چیزی را ناگوار شمارید و حال آنکه به صلاح شماه بوده است». (3) داماد آقای سید احمد خوانساری. (4) خانم معصومه حائری، همسر آقای سید مصطفی خمینی. (5) آقایان: سید مرتضی پسندیده و سید نورالدین هندی. (صحیفه امام؛ ج 1، ص 437)

زمان: 5 شهریور 1351/ 17 رجب 1392 / مکان: نجف

بسمه تعالی

17 رجب 92

مخدره محترمه عزیزه

مرقوم اول شما وقتی عازم کربلا بودم رسید. مرقوم دوم امروز واصل شد. دیشب از کربلا مراجعت نمودیم. من و مصطفی رفتیم. صغری «2» مریض بود، دیگران نیامدند. حالا خوب شده است لکن بسیار ضعف دارد. دیگران همه بحمدالله سلامت هستیم.

شما که رفتید هوا گرم شد؛ یک شب هم پایین آمدم ولی عجالتاً بد نیست و راحت هستیم. مصطفی برای اول ماه آمدند و حالشان خوب است. قبل از نامه شما، نامه ای از فریده «3» جان آمد و جواب دادم، ان شاءالله رسیده است. از قِبَل شماها همگی در کربلا و نجف زیارت می کنم و به همه دعا می کنم. خداوند تعالی همه را سالم و سعید قرار دهد. مصطفی شبها مرتباً اینجاست و روزها گاهی حسین می آید؛ امروز حسین و مریم «4» آمدند. دیشب هم همگی اینجا بودند، چون از کربلا آمده بودیم. جای شما خالی است.

اقلیما «5» پس از سلام می گوید شما زودتر بیایید که خیلی نبودن شما به ما اثر می گذارد؛ و می گوید شما مبلغ یکصد تومان از احمد بگیرید و بدهید دخترم. شما مطلب اقلیما را عمل کنید- یعنی هر دو مطلب را. «6» اقلیم می گوید: «امانتیها را که به وسیله پسر آقای حاج شیخ عبد العلی «7» فرستادم، دخترم نوشته نرسیده است. شما تحقیق کنید که رسیده است یا گم شده»

به بچه ها سلام برسانید. به احمد و محترمه ایشان «8» هم. احمد نوشته بود: «بچه بی نهایت بدگل است؛ «9»» شما هم نوشته بودید شبیه احمد است. جای دوری نرفته [!] لکن در نامه دوم بود که به فامیل مادر رفته است؛ موجب خوشوقتی است. از سلامت خودتان و سایرین مسرورم کنید. و السلام علیک.

پدر بچه ها

(1) همسر امام خمینی. آقای سید احمد خمینی در این باره نوشته اند: «این نامه به مادرم است که به ایران آمده اند. هر دو- سه سال یکبار مادرم برای دیدار بچه ها و فامیل به مدت دو - سه ماه به ایران می آمدند». (2) مستخدمه منزل آقای سید مصطفی خمینی. (3) خانم فریده مصطفوی یکی از دختران امام خمینی. (4) فرزندان آقای سید مصطفی خمینی. (5) از مستخدمین بیت امام خمینی در نجف. (6) آقای سید احمد خمینی درباره این بخش از نامه امام خمینی در حاشیه نامه توضیح داده است: «امام از قول کارگر منزل که نامش اقلیماست از خانم می خواهند که زودتر بیایند، که اگر از قول خودشان بگویند ممکن است ایشان تحت فشار روحی قرار گیرند ولی بالأخره دلشان طاقت نمی آورد و در پایین می گویند که شما به حرف اقلیما گوش دهید!». (7) بنا به نوشته آقای سید احمد خمینی در حاشیه نامه: «حاج شیخ عبد العلی قرهی رئیس دفتر امام در آن سالها بود. در ذهنم هست که ایشان دو - سه سال آخر در قم بودند، و آقای رضوانی (شورای نگهبان) رئیس دفتر امام در نجف شد». (8) خانم فاطمه طباطبایی، همسر آقای سید احمد خمینی. (9) آقای سید حسن خمینی. (صحیفه امام؛ ج 2، ص 444 - 445)

زمان: 13 شهریور 1351 / 25 رجب 1392

مکان: نجف

بسمه تعالی

خانم محترمه معظمه، مرقوم سوم شما واصل شد. در جواب دو مرقوم، چند روز قبل مصدع شدم؛ اینک جواب سوم: اولًا کلمه ای که راجع به فریده «2» نوشته بودید که برای مختصر گرفتگی روحی صلاح دیدند او را به مشهد ببرم، اینجانب را مضطرب کرد. علاوه بر اینکه با نوشتن کاغذ از تهران و همراه بودن فریده، یک کلمه او ننوشته؛ علاوه اسمی از فرشته «3» نبود و به نظر آمد که فرشته همراه نیست. اینها مرا مشوش کرده. فوری از سلامت او، یا اگر دلتنگی خانوادگی دارند، مطلعم کنید. امید است دومی باشد که سهل است. ثانیاً از عمل مینو «4» خانم به طور اجمال نوشته اید؛ نمی دانم چه عملی بوده، ان شاءالله تعالی با سلامت گذشته است. ثالثاً هیچ وقت به طور سربسته و اجمال چیزی ننویسید که موجب اضطراب ما شود. رابعاً سفر مشهد ان شاءالله به خیر بوده و زیارت شما قبول. مصطفی برای اول رجب آمدند کربلا. کاغذ هم این چند روز به شما نوشته اند. ماها همه بحمدالله تعالی سلامت هستیم، فقط صغری «5» ضعف زیاد دارد و رو به بهبودی است. اقلیما و مشهدی حسین «6» سلام دارند. به عموم بستگان خصوصاً دخترها سلام برسانید. از حال خازنجون «7» هم مطلعم کنید. از شما امید دعا دارم. هوای اینجا رو به خوبی است؛ شبها تقریباً خوب است. سلام بر همه شماها.- 25 رجب 92

(1) همسر امام خمینی. (2) خانم فریده مصطفوی، فرزند امام خمینی. (3) فرزند خانم فریده مصطفوی. (4) خواهر همسر امام خمینی. (5) مستخدم بیت آقای سید مصطفی خمینی. (6) از مستخدمین بیت امام خمینی. (7) خانم خازن الملوک، مادر همسر امام خمینی. (صحیفه امام، ج 2، ص: 447)

زمان: 6 مهر 1351 / 19 شعبان 1392 / مکان: نجف اشرف

بسمه تعالی

19 شعبان 92

خانم محترمه!

مرقوم شریف از مشهد مقدس واصل شد. از سلامت شما و خانمهای دیگر مسرور شدم. «2» لا بد تا کنون به قم آمده اید. مرقوم شده بود از من کاغذ ندارید. تمام مرقومات شما را جواب داده ام به وسیله آقای اعرابی، «3» و به پست داده ام. ان شاءالله تعالی تا رسیدن این کاغذ کارهای برگشتن تمام شده است. از سلامت خودتان مطلعم کنید. به همه دخترها سلام برسانید. برای همه شماها در زیارت کربلا و نجف زیارت می کنم و به همه دعا می کنم. ماها بحمدالله تعالی سلامت هستیم. مصطفی شبها و حسین «4» ناهارها اینجاست، و گاهی مریم «5»؛ جمعه هم، همگی. و السلام علیکم.

 (1) در این ایام همسر امام خمینی برای دیدار بستگانش به ایران آمده بود و همراه با دختران و بستگان به مشهد رفته بود. (2) داماد امام خمینی. (3) آقای سید حسین خمینی (نوه امام خمینی. (4) دختر آقای سید مصطفی خمینی. (صحیفه امام؛ ج 2، ص 456)

زمان: 15 مهر 1351 / 28 شعبان 1392 / مکان: نجف اشرف

بسمه تعالی

28 شعبان 92

خانم محترمه عزیزه ام

تا کنون چند کاغذ فرستاده ام، نمی دانم رسیده است یا نه. از شما به وسیله فریده «1» اطلاع پیدا کردم. مرقوم مشهد واصل شد. از تهران اطلاعی ندارم. امید است همیشه خوش و خرم و مشغول دیدار خویشاوندان باشید، اگر چه ما را فراموش نمایید. وعده مراجعت نزدیک است، و ما هم از نبودن شما خسته شدیم. حال همه بحمدالله تعالی خوب است، فقط حسین «2» قریب ده روز پیش از این مبتلا به آپاندیس شد و در مستشفی «3» نجف عمل شد و حالش خوب است، و بخیه ها را کشیده اند. بقیه هم سالم هستند. من کسالتهای جزئی گاهی پیدا کردم و خوب شدم.

خدمت همه مخدَّرات خصوصاً خانم «4» سلام می رساند. خدمت حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای ثقفی «5» و جناب آقای حاج حسن «6» سلام می رسانم. و السلام علیکم - پدر فرزندانت

 (1) یکی از دختران امام خمینی. (2) آقای سید حسین خمینی، نوه امام (فرزند آقای سید مصطفی خمینی). (3) بیمارستان. (4) خانم خازن الملوک، مادر همسر امام. (5) آقای ثقفی، پدر همسر امام. (6) آقای حسن ثقفی، برادر همسر امام خمینی. (صحیفه امام؛ ج 2، ص 458)

زمان: 2 آبان 1351 / 16 رمضان 1392 / مکان: نجف

بسمه تعالی

شب 16 شهر رمضان 92

خانم محترمه!

مرقوم مورخ 12 شعبان و مرقوم مورخ 28 شعبان با هم واصل شد. از سلامت شما و دیگران خوشوقت شدم. مدتی بود هیچ اطلاعی از شماها نداشتم تا کاغذ فریده «1» که چند روز پیش رسید، امروز نیز مرقوم شما و صدیقه و فهیمه «2» و احمد هم واصل شد. ماها بحمدالله تعالی سلامت هستیم. حسین هم حالش خوب شد و از بیمارستان بیرون آمد. از آشتی آقا و خانم «3» خوشوقت شدم. واقعاً مژده خوبی بود. به هر دو سلام برسانید و تبریک از قِبَل من بگویید. ما عجالتاً در انتظار شما به سر می بریم. از قراری که آقای آقا سید علی خلخالی «4» گفته اند بهتر آن است که با هواپیمای روز شنبه که می رود کویت و از آنجا به بغداد می آید و معطلی ندارد بیایید. هواپیماهای دیگر معطلی دارد و صحیح نیست شما در کویت یا شام و بیروت بی جهت معطل شوید. من این نامه را به تهران می فرستم؛ به حسب قاعده تا رسید آن شما تهران هستید. راجع به مطلبی که مربوط به آقای پسندیده است شاید به ایشان بنویسم. و السلام علیک.

پدر اولاد شما

(1) دختر امام خمینی. (2) دختران امام خمینی (3) آقای ثقفی و همسرشان خانم خازن الملوک. (4) سید علی خلخالی فرزند آقای نصرالله خلخالی. (صحیفه امام؛ ج 2، ص 465)

زمان: 21 تیر 1353 / 21 جمادی الثانی 1394 / مکان: نجف

بسمه تعالی

خانم محترمه

مرقوم شما پس از مدتها انتظار واصل شد. «1» مثل اینکه شما از نجف که خارج شدید دیگر از فکر ماها بیرون رفتید و خیال نکردید از دیر آمدنِ کاغذ، ما نگران می شویم. در هر حال ان شاءالله تعالی خوش و سالم باشید. ماها بحمدالله تعالی سلامت هستیم و می گذرانیم، به همان نحو که دیدید، هوای اینجا مختلف است ولی روی هم رفته خوب است. از سلامت خودتان و لو به دو کلمه ما را در هر هفته یا لااقل در هر دو هفته مطلع کنید. اینجا تازه ای نیست؛ همان مسائل است که موجب نگرانی است، و باز معلوم نیست چه شود. ان شاءالله خداوند اصلاح کند.

به همه اقوام و بستگان سلام برسانید، خصوصاً صدیقه «2» و فاطی خانم. «3» حسن «4» را می بوسم. شما بدانید که اگر از وقت رجوع بگذرد معلوم نیست ما بتوانیم تقاضا کنیم و آنها بدهند. حتماً تعجیل کنید که وقت نگذرد. به حرف هیچ کس گوش ندهید و الّا در ایران ماندنی خواهید شد.

21 ج 2 94- خودم

اقلیم «5» به شما و فریده «6» سلام می رساند. از وقتی شما رفتید حالش خوب است.

(1) همسر امام خمینی در دوران اقامت در نجف هر دو- سه سال یک بار، برای یکی دو ماه به منظور دیدار از فرزندان و بستگانشان به ایران می آمد. (2) دختر امام خمینی. (3) خانم فاطمه طباطبایی، همسر آقای سید احمد خمینی. (4) آقای سید حسن خمینی، فرزند آقای سید احمد خمینی. (5) اقلیم( یا اقلیما) مستخدم بیت امام در نجف. (6) دختر امام خمینی و همسر آقای اعرابی. (صحیفه امام؛ ج 3، ص 36)

زمان: 4 مرداد 1355 / 28 رجب 1396 / مکان: نجف

بسمه تعالی

28 رجب 96

خانم عزیزم «1»

من الآن تنها نشسته ام و به برادرم «2» که در این آخر عمر موفق نشدم او را ببینم فکر می کنم. مرقوم شما واصل شد. از حال آن مرحوم نوشته بودید. فوری کاغذی نوشتم به وسیله احمد؛ ولی تقدیر آن بود که حتی کاغذ را نبیند. تقدیر آن است که من به ملاقات عزیزانم نایل نشوم. از امشب مجلس ختم در مسجد شیخ «3» منعقد است. مقدر بود که من به مجلس عزای برادرم بروم؛ زنده باشم و تحمل مصیبت کنم.

تلگرافی به حضرت آقا «4» کردم و تسلیت به فامیل گفتم. آدرس دیگران را نمی دانستم. شما از قِبَل من به همه خصوصاً خانواده محترم او و فرزندان عزیزش پس از سلام تسلیت بگویید. مصطفی بحمدالله سلامت است و غالباً شام و ناهار اینجاست. از سلامت خودتان مطلعم کنید و به همه دخترها و احمد و خانمش سلام برسانید و از قول من تسلیت بدهید. من با حال بسیار افسرده این نامه را نوشتم. از خداوند تعالی سلامت همه شماها را خواهانم. و السلام علیکم.

خودم

(1) برادر امام خمینی. (2) همسر امام خمینی که در آن ایام برای دیدار فرزندان و نزدیکان در ایران به سر می برده اند. (3) مسجد شیخ انصاری در نجف. (4) آقای سید مرتضی پسندیده. (صحیفه امام؛ ج 3، ص 156) 

. انتهای پیام /*