عناوین مطالب غزل گونه ها

دخترم!

دخترم!

فاطی‌، از فاطمه خواهد سخنی‌بین! چه می‌خواهد، از مثل منی‌؟آن که جبریل، پیام‌آور اوستعارف منزلتش داورِ اوستکیست در جمع رُسل، جز احمدکاتب وحی‌ وی‌ از ...

علی (ع)

علی (ع)

فارغ از هر دو جهانم، به گل روی‌‌ علی‌!از خُم دوست جوانم، به خَم موی‌ علی‌!طی‌‌ کُنم عرصه‌ی‌ ملک و ملکوت، از پی‌ دوستیاد آرم به خرابات، چو ...

عبادت

عبادت

عیب خود گویم، به عُمرم من نکردم بندگی‌این عبادتها بود سرمایه‌ی‌ شرمندگی‌دعویِ‌ «ایّاک نعبد» یک دروغی‌ بیش نیستمن که در جان و سرم باشد هوای‌ ...

بشارت باد!

بشارت باد!

گرفتم ساغری‌، از دست مستی‌تَعالَی‌ اللَّه! چه مستی‌ و، چه دستی‌؟[1]بشارت باد! خاصان حرم راکه قصد کعبه دارد، بُت‌پرستی[2] 1- . این دو بیت، منسوب به حضرت امام(س) ...

بت  عشوه گر

بت عشوه گر

رندانه، گاه از سر کویت گذر کنمشاید به زیر چشم، به رویت نظر کنمتسبیح پارسایی‌ و، سجّاده‌ی‌ ریادر رهن باده چون نبود سیم و زر کنمآمد شدن، به مدرسه‌ام نیست بعد از اینجز آنکه ...

خرابْ چشم

خرابْ چشم

به یاد روی‌‌ تو، بیرون ز آشیانه شدمخرابْ چشم تو دیدم، خرابْ خانه شدمبرای‌ دیدنِ مَه طلعتانِ محضر شیخنیازمند به تسبیحِ دانه دانه شُدم. 

دریای   وصال

دریای وصال

مست صهبای‌ تو می‌باشم و اندر هوسمغرق دریای‌ وصال توام و در طلبمپرتو نور چو خورشید تو، اندر همه جا استجُستجو در حرم و بُتکده؟! اندر عجبم. 

کوثر

کوثر

بر لب کوثرم‌ ای‌ دوست ولی‌ تشنه لبمدر کنار منی‌ از هجر تو در تاب و تبمروز من با تو به شب آمد و، شب با تو به روزدر فراقِ رُخ ماهت، گُذرد روز و شبم.دی‌ 1365

در  هوای  دوست

در هوای دوست

من در هوای‌ دوست گذشتم ز جان خویشدل از وطن بُریدم و، از خاندان خویش[1]در شهر خویش بود مرا دوستان بسی‌کردم جُدا هوای‌ تو از دوستان خویشمن داشتم به گلشن خود ...

پیام  بلبل

پیام بلبل

بوسه زد باد بهاری‌، به لب سبزه به نازگفت در گوش شقایق، گل نسرین، صد رازبُلبُل از شاخه‌ی‌ گل داد به عُشّاق، پیامکه در آیید به میخانه‌ی‌‌ عُشّاق نواز

استخاره

استخاره

بهار آمده، دستار زُهد پاره کُنید!به پیش پیر مغان، رفته اِستشاره کُنیدسزد ز دانه‌ی‌ انگور سُحبه‌ای‌ سازیدبرای‌ رفتن میخانه استخاره کُنید[1]!بین سالهای‌ 1309 تا 1324 ...

ناله ی   هزار

ناله ی هزار

ز سبزه‌زار چمن، بوی‌ نو بهار آیدز ابر، چشمه‌‌ای‌ از چشم اشکبار آیدهزار[1]از غم دلدار ناله‌ها سر دادز غنچه آه دل زار صد هزار آید1- حافظ فرموده است:به عزم توبه، سحر ...

برای    احمد

برای احمد

احمد است از مُحمّدِ مختارکه حمیدش نگاهدار بُوَد[1]فاطی‌، از عرش بطن فاطمه استفاطِر آسمانْش یار بُوَدحسن این میوه‌ی‌ درخت حسنمُحسِنش یار پایدار بُوَدیاسر، از آل پاک سبطین استسرّ ...

گلبرگ تر

گلبرگ تر

ای‌ پریروی‌! که گُلبرکِ ترت ساخته‌اندز چه رو، قلبِ ز خارابَتَرت ساخته‌اند؟!پسر خاک بدین حُسن و لطافت؟ عجب است!ز بهشتی‌! نه ز خاک پدرت ساخته‌اندثمر خوبرخی‌، ...

بلای   هجران

بلای هجران

هیچ دانی‌ که ز هجران تو، حالم چون شد؟جگرم خون و دلم خون و سرشکم خون شدلب شیرین تو، ای‌ می‌‌زده! فرهادم کردجانم از هر دو جهان، رسته شد و مجنون شدتار و پودم به هوا رفت و توانم ...

عشقِ  چاره ساز

عشقِ چاره ساز

حدیث عشق تو، باد بهار باز آوردصبا ز طُرْف چمن‌، بوی‌ دلنواز آوردطرب کنان، اگر از اسرار بوستان می‌‌گفتفسرده جان، خبر از عشق چاره ساز آوردبنفشه از غم دوریِّ‌ یار نالان ...

...  اگر بگذارد

... اگر بگذارد

قُم بدکی‌‌ نیست از برای‌ مُحصِّلسنگک نرم و کباب اگر بگذارد![1]حوزه‌ی‌ علمیّه دایر است، ولیکنخانِ فرنگی‌ مآب اگر بگذارد!هیکل بعضی‌ شیوخ، قدس مآب استعینک با آب ...

قتیل  دلبر

قتیل دلبر

اسیر عشقم و این رُتبه، پادشاه نداردقتیل دلبرم و همچو جاه، شاه ندارداگر درآینه بینی‌ جمال خویش، بگویی‌اسیر عشق من آن کس که شد، گناه ندارداگر به گوشه‌ی‌ قلبم نظر کنی‌ تو، ...

صفحه 1 از 3 1 | 2 | 3