پس از انتشار مقاله موهن (ایران و استعمار سرخ و سیاه) به قلم احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات؛ مردم خدا جو و مؤمن شهر علم و اجتهاد دست به تظاهرات گسترده و خروشی انقلابی در حمایت از مقتدا و مرجع دینی شان، حضرت امام خمینی (س) زده که به دست عمال پلید رژیم شاه در روز نوزدهم دیماه سال ۱۳۵۶ در جوار حرم مطهر کریمه اهل بیت (س) به خاک و خون کشیده شدند.
این جانب با چشمی پر امید و دلی فشرده از محبت از هواداری شما ملت عزیز از هدفهای بزرگ که سرنگونی رژیم شاه و برچیده شدن نظام شاهنشاهی و استقرار حکومت جمهوری اسلامی است، احساس غرور می کنم. شما در راهپیماییهای بزرگ سراسری ایران در روزهای تاسوعا و عاشورای سید مظلومان و امام فداکاران- علیه الصلاة و السلام- با آن بزرگوار تجدید عهد نمودید.
در پی بالا گرفتن درگیری ها در پاوه و انتشار اخباری مبنی بر کشتار مردم و پاسداران توسط نیروهای مهاجم، بنیانگذار جمهوری اسلامی با صدور فرمانی خواهان اعزام نیرو به این منطقه شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و از هم پاشیده شدن رژیم شاهنشاهی، حکومت عراق به زودی رژیم جدید ایران را به رسمیت شناخته و علاقه خود را به ادامه حسن همجواری و تشدید روابط دوستانه دو جانبه اعلام و ضمناً خواستار گردید که نظام انقلابی جدید ایران با تجدید نظر در قرارداد 1975 در بخش مربوط به اروند رود به ظلم و اجحاف وارد شده به عراق در رژیم سابق ایران را، خاتمه دهد، که البته ایران به استناد به لایتغیر بودن عهدنامه 1975 درخواست عراق را رد کرد و در کمتر از دو ماه پس از پیروزی انقلاب در ایران رژیم عراق به تدریج موضع خصمانه طرح ریزی شده ای را علیه ایران آغاز کرد، و با مطرح نمودن ادعاهای واهی و بی اساس در خلیج فارس، تحت عنوان احقاق حقوق حقه اعراب و اعلام پشتیبانی و حمایت از اقدامات و فعالیت های اقلیت های قومی ایران برای کسب خودمختاری، عملاً به نوعی در امور داخلی ایران دخالت کرد.
این جانب در پیشگاه مقدس حق شهادت می دهم که از اول انقلاب تا کنون و از پیش از انقلاب در زمانی که وارد این نحو مسائل سیاسی شده است از او رفتار یا گفتاری که بر خلاف مسیر انقلاب اسلامی ایران باشد ندیده ام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانی نموده و در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب مُعین و کمک کار من بوده و است و کاری که بر خلاف نظر من است انجام نمی دهد.
مشکلی که رژیم پهلوی در ایران به وجود آورده بود، ایجاد جامعه ای بسته و حکومتی مطلقه بود. جامعه ای که در آن مشارکت فکری و عملی نبود؛ آزادی در تمامی ساحت ها معنایی نداشت؛ انتخابات و رقابت در سیاست بازیچه ای بیش نبود؛ جامعه ای که تمام تلاش خود را برای کنار زدن دین در عرصه اجتماعی گذاشته بود.
امام در آن دوران خفقان باری که در زندان به سر می بردند، به وسیله برخی از افسران و سربازان مخلص و متعهدی که با ایشان سر و کار داشتند، توانستند ارتباط هایی با یاران و نزدیکان خود در بیرون از زندان برقرار سازند و پیام هایی با آنان رد و بدل کنند. امام به وسیله سربازان و نگهبانانی که شیفته شخصیت و عظمت امام شده بودند، پیام های شفاهی و گاهی کتبی به بیرون از زندان دادند و پاسخ گرفتند.
امام خمینی(س) در زمره رجال و شخصیتهای نادر و بی نظیر تاریخی هستند که از حوادث اعصار، متوالیاً درسهای فراوانی آموخته و بدینسان هنرمندانه با تلفیق دین و سیاست، بزرگترین رویداد تاریخ معاصر را رقم زدند.
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(س) در شرایطی طلوع کرد که جامعۀ سیاسی ایران با عبور از گذرگاههای حساس تاریخی و آکنده از تجربیات و مبارزات سیاسی، رهبری جدید و توانمندی را انتظار می کشید. پذیرش این رهبری و محتوای ایدئولوژیک انقلاب، امری دفعی و تصادفی نبود، بلکه انتخابی بود که در فرآیند مبارزات ملت ایران در تاریخ دویست سالۀ معاصر و در بستر آزمون رهبران و شیوه های مختلف سیاسی و مبارزاتی به دست آمد.
من مختصراً قصه ای که واقع شد عرض می کنم. ما که از ترکیه وارد عراق شدیم، بعد هم وارد نجف، از طرف دولت عراق کراراً آمدند و اظهار داشتند که عراق مال شماست، و هر جا باشید، هر جا بخواهید، هر کاری داشته باشید انجام می دهیم. تا دولتها تغییر کرد. یکی پس از دیگری تغییر کرد، و منتهی شد به این اواخر، که ما مقتضی دیدیم بیشتر از آن مدت در عراق فعالیت بکنیم.
امام خمینی(س) وجود برخی از ماده های مندرج در قانون اساسی مشروطه، مانند لزوم حضور پنج مجتهد به عنوان ناظر در مجلس شورای ملی را فرصتی برای اجرای حداقلی از قانون های اسلام می دانستند که هیچ گاه عملی نشد.
امام خمینی از دل اندیشه های اسلامی یک قانون اساسی مترقی بر پایه فقه اهل بیت(س) را طراحی کردند.
تا زمانی که حکومت وارد این گونه تیراندازی های مستقیم نشده بود و دست به خونریزی نزده بود؛ موج حرکت در مردم ضعیف تر بود. این اتفاق ها موج حرکت را در مردم تشدید کرد. به طور طبیعی، وقتی مردم می بینند که تعداد زیادی در چنین مواجهه ای کشته می شوند، تعدادی زن در جلوی جمعیت به رگبار بسته می شوند و احیاناً سربازی به علت تیزاندازی نکردن به مردم، از پشت مورد اصابت گلوله قرار می گیرد؛ موج موجود در جامعه تقویت می شود.
با اجاز امام، تصمیم معظم له، مبنی بر سفر به کویت به دوستان نزدیکمان در نجف گفته شد. به هفت هشت نفر از خصوصی ترین افراد. بلافاصله دو دعوتنامه برای من و امام توسط یکی از دوستانمان در کویت تهیه شد. (نام فامیل ما مصطفوی است لذا دولت کویت تشخیص نداده بود). سه ماشین تهیه شد و فردای آن روز، بعد از نماز صبح حرکت کردیم. در یکی از ماشینها، من و امام و در دوتای دیگر، دوستان نزدیک در جریان منزلمان. شبی که قرار بود فردایش حرکت کنیم دیدنی بود، مادرم و خواهرم و حسین برادرزاده ام و همسرم و همسر برادرم همگی حالتی غیرعادی داشتند. تمام حواس من متوجه امام بود، ایشان چون شبهای قبل سر ساعت خوابیدند و چون همیشه یک ساعت و نیم به صبح برای نماز شب برخاستند. درست یادم است اهل بیت را جمع کردند و گفتند هیچ ناراحت نباشید که هیچ نمی شود، آخر نمی شود ساکت بود، جواب خدا و مردم را چه می دهیم، عمده تکلیف است. نمی شود از زیربار تکلیف شانه خالی کرد. ایشان گفتند: اینکه هیچ، اگر می گفتند یک روز ساکت باش و اینجا زندگی کن و من می دانستم که سکوت یک روز مضر است، محال بود قبول کنم.
هیجان مردمی با وحدت و یکدلی زنان و مردان وکودکان، فقیر و غنی همه و همه با تبریک و شادباش همراه بود. شور و هیجان آمیخته با خشم انقلابی، صحنه هایی به یادماندنی در تاریخ انقلاب اسلامی خلق کرد. مجسمه های شاهان یکی پس از دیگری در مقابل خشم مردم تسلیم شده و از بالای ساختمانها و معابر عمومی بر زمین می افتاد. در میدان سپاه مردم مجسمه بزرگ شاه را بر زمین انداخته، به دنبال خود بر روی زمین می کشیدند. اینک با فرار شاه همه چیز تمام شده، و پیروزی قطعی است. شاه با این بهانه که «خسته ام و نیاز به استراحت دارم ...» کشور را ترک کرد. در مراسم بدرقه او کسی جز شاپور بختیار و تنی چند از افسران گارد شاهنشاهی حضور نداشتند. با خروج شاه از ایران، امام خمینی (س) تصمیم گرفتند که به میهن اسلامی بازگردند. بی شک این پیروزی نام رهبر آن را درمیان برجسته ترین و نامدارترین انسانهای این قرن قرار داد. محمد رضا شاه سه روز پس از تشکیل شورای سلطنت به همراه همسر و خانواده خویش در حالی ایران را برای همیشه ترک نمود که به شدت می گریست.
دعایی: سناریو از جوانب مختلف مخدوش است. مدعی شدند، سال ٥٩ من حامل پیام صدام هستم.درحالی که سال ٥٩ من سفیر نبودم. مدعی اند صدام مرا احضار کرده، درحالی که من با صدام ملاقاتی نداشتم و در همان حد تشریفاتی بوده است...
من اخیرا شیطنتی را احساس کرده ام که برخی رسانه های مجازی به آن دامن می زنند و ادعایی را مطرح می کردند که صدام برای مذاکره اعلام آمادگی کرده بوده است یا خودش به ایران بیاید و من به اتفاق مرحوم بهشتی و مرحوم بازرگان خدمت امام رفتیم و امام بدون مطالعه این پیشنهاد را رد کردند و من گریه کردم که این موضوع صحت ندارد.