مادرمن ... مادر من یک دام پزشک است، دام پزشک یعنی پزشک ...
مادرمن... مادر من یک پزشک است. او پزشک کودکان است. مادرم ...
بامنبیا... دوست من سلام. من ترازو هستم ومیتوانم بگویم ...
فرشتهها سه روز بود که مادربزرگ مریض شده بود. پدر و دایی ...
با من بیا ... من گوشی پزشکی هستم و در یک درمانگاه زندگی ...
مادر من... مادر من در یک بیمارستان کار میکند. او برای ...
بازیگر مناسب توکا من عاشق کتاب «خَر دانا» هستم که بابا ...
دروغ گفتم بچه ها!مسواک نزدم حالا دندونم درد می کنه...اگه ...
فرشتهها من و پدر و دایی عباس میخواستیم به زیارت مرقد ...
فرشتهها با ماشین دایی عباس به قم رفته بودیم. موقع برگشت، ...
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.