امام دانشجویان و طلاب را دو قوه اسلام می دانستند که همواره دشمنان در صدد جدایی و بی اثر کردن آنها بودند. ایشان همواره با محافل دانشجویی ارتباط مستقیم داشتند و برای تشکلهای دانشجویی پیام می فرستادند و با اشاره به اینکه مراکز علمی و فرهنگی قدیم و جدید و روحانیون و دانشمندان فرهنگی و طلاب علوم دینیه و دانشجویان دانشگاهها و دانشسراها دو قطب حساس و دو مغز متفکر جامعه هستند، وحدت حوزه و دانشگاه را بزرگترین پیروزی دانسته‌ و فرموده اند اگر نهضت اسلامی مردم ایران هیچ دستاوردی غیر از وحدت حوزه و دانشگاه نداشت، باز هم می‌ارزید. در ادامه به فرازهایی از فرمایشات ایشان در قبل و بعد از انقلاب اشاره می شود:

ایشان در اولین پیام مکتوب سیاسی خود در سال 1323 یعنی قریب به بیست سال قبل از شروع نهضت اسلامی از مدارس علم و دانش جدید و دانشگاه‌ها در کنار مدارس علوم دینیه نام برده و نسبت به تسلط نااهلان بر آن شکوِه کرده است. (1)

در آذرماه 1341 یعنی در روزهای اولیه شروع نهضت همزمان با دفاع از موجودیت حوزه‌های علمیه، پیشرفت و ترقی کشور را از دانشگاه دانسته و از وضعیتی که حکومت پهلوی برای آن رقم زده ابراز نگرانی کرده است به این که صد سال است به یک معنی دانشگاه داریم اما هنوز یک لوزتین سلطان را می خواهند عمل کنند باید از خارج طبیب بیاید! (2)

در اردیبهشت 1342 اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تهران را به حضور پذیرفته و درباره دلایل مخالفت خود با اصلاحات ارضی با آنان سخن گفت. (3) و در اعلام انزجار از حمله عوامل رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه، حمله به دانشگاه و سرکوب دانشجویان را نیز مورد نکوهش قرار داد و آن را به گفته عوامل رژیم، به دستور مستقیم شاه دانست. (4) و در فروردین 43 در دیدار با دانشجویان دانشگاه تهران و طلاب قم، دانشگاهیان را به وحدت مذهبی دعوت کرد و از آنان خواست در دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببرند؛ تبلیغات مذهبی کنند؛ مسجد بسازند؛ نماز جماعت بخوانند و تظاهر به نماز خواندن بکنند. و تأکید کرد اگر علاقه به استقلال ایران دارند، وحدت مذهبی را ایجاد نمایند. (5)

در دوران اقامت در نجف نیز از دانشگاه و دانشجویان غافل نشد و در دیداری با دانشجویان دانشگاه بصره به همه روحانیان و دانشگاهیان درباره توطئه جدایی حوزه و دانشگاه هشدار داده و آنان را به وحدت و همگرایی برای اهداف مشترک فراخواند و اظهار داشت: «عوامل استعمار به ما که می رسند می گویند تیپ جوان و تحصیلکرده و دانشجو فاسد شده اند، عقاید مذهبی و ملی خود را از دست داده اند و سر به بیراهه نهاده اند و چشم و گوش بسته، مقلد بیگانگانند؛ و به شما که می رسند می گویند مراجع و روحانیونْ خرافی و مرتجعند، و واقعیات زمان را درک نمی کنند و متابعت از آنها سیر قهقرایی و عقبگرد است و شرط تعالی و ترقی این است که از این عناصر فناتیک و امل و عقایدشان چشم بپوشیم و فاصله بگیریم! ما و شما در این بین وظیفه داریم، علی رغم خواست و کوشش تفرقه جویان و مستعمِرین، روابط معنوی و فکری خود را عمیقتر نموده در هر حال تفاهم کنیم و متفقاً با استفاده از تجارب و اطلاعات و نیروی یکدیگر، موجبات ثبات و عظمت و سعادت و ترقی و تعالی خود را فراهم نماییم.» (6) همچنینی در جلسه با روحانیان به آنان سفارش می‌ کرد مبادا با سخنان و رفتارشان دانشگاهیان را از خود طرد کنند: «آنهایی که قلم را دستشان گرفته اند و دارند ترویج می کنند از شیعه، فرض کنید چهار تا هم غلط دارد، خوب غلطش را رفع بکنید؛ طرد نکنید، بیرون نکنید. شما دانشگاه را رد نکنید از خودتان. این دانشگاهیها فردا مقدرات مملکت دست اینهاست. تو که وزیر نمی شوی، من و تو که وزیر نمی شویم، ما که شغلمان علی حده است. فردا مقدرات این مملکت دست این دانشگاهیهاست. اینها هستند که می آیند یا وکیل می شوند یا وزیر می شوند یا - عرض می کنم - چه می شوند. شما اینها را برای خودتان حفظ کنید. هی طرد نکنید؛ هی منبر نروید و بد بگویید. منبر بروید و نصیحت کنید، نه منبر بروید و فحش بدهید. فحش هم چیز شد در عالم؟! نصیحت کنید اینها را. شما بخواهید این جناح بزرگ را که الآن دارند فعالیت می کنند. آنها هم توی حبس رفته اند، آنها هم زجر دیده اند، آنها هم تبعید شده اند، آنها هم بیرون از مملکتشان هستند، آنها هم جرأت نمی کنند وارد مملکت بشوند. آنهایی که الآن در آنجا چیز می نویسند، منتشر می کنند مسائل اسلامی را، مسائل دینی را دارند می نویسند، منتشر می کنند، درج می کنند، شما اینها را از خودتان طرد بکنید، فردا اگر چنانچه این مقدرات مملکت دست یک دسته ای از اینها بیفتد و ببیند که این همه آخوندی که اینها را این قدر زجر داد، با این آخوندهای بعد که می آیند چه خواهد کرد؟ همه دست به هم بدهید.» امام در ادامه با هشدار به هر دو گروه افزودند: «...من گله ام از آقایان هم این است که آقایان جدا نکنند این جناحها را از خودشان، جدا نکنند این جناحها را. این جناحها را با هم ربط بدهند. از این طرف هم، روحانیون باید قدر این جمعیتی که برای اسلام دارند کار می کنند، برای اسلام دارند چیز می نویسند [بدانند]. اینها را باید بیاورند توی کار. آقا، آغوشتان را باز کنید. نگویید که این دانشگاهی - عرض کنم که - فاسق و فاجر! و... دائماً جدا نکنید. آنها شما را جدا کنند که این نمی دانم مرتجع است و قدیمی! کی آخوند مرتجع است؟ آخوند در صف اول پیشروها واقع است؛ این مرتجع است؟! شما هم از آن طرف بگویید که این نمی دانم دانشگاهی است، و این بی دین است، و این نمی دانم چطور و فلان. نخیر، غلط است اینها.» (7)

امام در سال 46 در پیامی به دهمین جلسه سالانه اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا از وحدت میان داشجویان و طلاب اعلام مسرت کرده و آن را گام نخست برای گسست نهایی چپاولگران دانست: «از پیوستگی دانشجویان مدارس قدیم و دانشگاهها و همکاری آنها و سایر طبقات بیدار در این نهضت مقدس اسلامی که به خواست خداوند متعال منتهی به قطع ایادی اجانب و استعمارگران و هدم بنیان استعمارخواهان و غربزدگان خواهد شد، احساس مسرت و سربلندی می کنم. این پیوستگی، قدم اول است که به رغم اجانب و نوکرهای چشم و زبان بسته آنها، در راه آزادی ملتهای زیر دست برداشته شده، و اساس و زیر بنای شکست نهایی چپاولگران و عمال خبیث کسانی است که با تبلیغات مسموعه، سالیان دراز شما برادران و فرزندان ملت را مانند دشمنان به جان هم افکنده و هر کدام از دیگری بیزاری می جستند و در این میان دشمنان ستمگر ملتهای ضعیف، بر مرکب آمال به تاخت و تاز و بندکشیدن ملل اسلامی و مکیدن خون آنها با کمال امنیت و آرامش خاطر اشتغال داشتند.» (8) و سال 48 در پیامی به اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان در اروپا از جدایی این دو قشر اظهار تأسف کردند «مع الأسف تا کنون دست خیانت استعمار، به وسایل مختلفه، فاصله عمیق بین طبقه جوان و مسائل ارجمند دین و قواعد سودمند اسلام ایجاد نموده، طبقه جوان را به روحانیین و اینها را به آنها بد معرفی نموده و در نتیجه وحدت فکری و عملی از بین رفته و راه را برای مقاصد شوم اجانب باز نموده است.» (9)

پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با نگاه راهبردی به وحدت حوزه و دانشگاه، آن را بزرگترین پیروزی دانسته‌ اند به گونه‌ ای که اگر نهضت اسلامی مردم ایران هیچ دستاوردی غیر از وحدت حوزه و دانشگاه نداشت، باز هم می‌ ارزید: «من بزرگترین پیروزی را آشتی بین دانشگاه و مدارس علمی [حوزه های علمی ] می دانم. اگر ما هیچ پیروزی پیدا نکرده بودیم الّا همین معنا که بین دانشگاه و طبقه روحانی نزدیک کردیم و تفاهم حاصل شد... و این دست خیانتی که سالهای طولانی جدایی انداخته بود بین این دو طبقه قطع شد. و بحمدالله، هم روحانی فهمید که دانشگاهی آنچه اجانب گفته اند نبود و هم طبقه جوان و دانشگاهی فهمیدند که روحانی آن طور که برای اینها توصیف کرده بودند نبود. [همین کافی بود.]» (10)

امام در این دوره دانشجویان و طلاب را دو قوه اسلام دانستند که دشمنان در صدد جدایی و بی اثر کردن آنها بودند: «چون این دو قوه اسلام، قوه روحانیت و قوه دانشگاه، می توانست در مقابل اینها بایستد. آن ترتیبی که با فشار بخواهند روحانیت را از بین ببرند، این ترتیب نشد، تغییر دادند وضع را. شروع کردند تبلیغات به ضد روحانیت که جدا کنند روحانیت را از دانشگاه، و همه را از مردم. بین مردم، هم دانشگاهی و هم روحانی را، هم روحانیین را، می خواستند - در بین مردم - یک طوری قلمداد کنند که اینها دیانت صحیح ندارند؛ اینها هم درباری و انگلیسی و - نمی دانم - امریکایی و اینها هستند. نقشه این بود که ملت جدا بشود از این دو قشری که از آنها کار می آید. بین خود این دو تا هم جدایی انداختند، به طوری که روحانیین، بدبین بودند به دانشگاهیها؛ دانشگاهیها بدبین بودند به روحانیین، و این نقشه ای بود برای اینکه این قشرهای مؤثر را از هم جدا بکنند، و همه را از ملت جدا بکنند، تا نتوانند اینها کاری انجام بدهند، و آنها بهره برداری خودشان را از این کشور بکنند.» (11)

بالأخره امام خمینی در وصیت نامه سیاسی الهی خود برای آخرین بار با ابراز تأسف نقشه‌های دشمنان و دور کردن این دو قشر در قبل از انقلاب اسلامی، سفارش می‌ کنند: «اکنون که به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت - از روحانی و دانشگاهی تا بازاری و کارگر و کشاورز و سایر قشرها - بند اسارت را پاره و سد قدرت ابرقدرتها را شکستند و کشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشه ها و توطئه های دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود در صدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند؛ و اگر تأثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی می توان گرفت. و مخصوصاً اگر در اساتید کسی پیدا شد که می خواهد انحراف ایجاد کند، او را ارشاد و اگر نشد، از خود و کلاس خود طرد کنند. و این توصیه بیشتر متوجه روحانیون و محصلین علوم دینی است. و توطئه ها در دانشگاهها از عمق ویژه ای برخوردار است و هر قشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئه ها باشند.»(12)

پیوست ها

1. ر.ک. صحیفه امام؛ ج 1، ص 22

2. ر.ک. همان، ص 117

3. ر.ک. همان، ص 191

4. ر.ک. همان، 197

5. ر.ک. همان، 267

6. ر.ک. همان، ج 2، ص 177

7.ر.ک. همان، ج 3، ص 249-251

8. ر.ک. همان، ص 142

9. ر.ک. همان، ص 255

10. ر.ک. همان، ج 6، ص 21

11. ر.ک. همان، ج 8، ص 311

12. ر.ک. همان، ج 21، ص 414 

. انتهای پیام /*