زن در نهج البلاغه و چالش پیش رو
علی ثقفی [۱]
چکیده:
وقتی در کتاب شریف نهج البلاغه تفحص و تجسس داشتم با نامه سی و یکم حضرت به فرزند گرانقدرش امام حسن (ع) سر گرم بودم، در انتهای نامه با سخنان تند و گزنده امام در مورد بانوان روبرو شدم که احساس نمودم برخورد آن بزرگوار با شخصیت زنان گویی از مسیر اعتدال خارج شده تا جایی که زن مورد بی مهری قرار گرفته و این تعریف و توصیف از بانوان، شایسته انسانی الهی و وجود نازنینی چون حضرت علی (ع) که عارف به علوم آشکار و پنهان است، نخواهد بود. بگذریم که امام علی (ع) دست پرورده بانویی مهربان، متقی و عالمه، فاطمه بنت اسد بود و همسری چون حضرت زهرای مرضیه (س) داشت که بحق گل سر سبد جمله مخلوقات و محور عالم وجود بود. اگر این سخنان به اشتباه در نهج البلاغه ثبت شده است، که حرفی نیست و چنانچه این فرمایشات از امیرالمؤمنین (ع) است لابد رمز و رازی در آن نهفته و حکمتی بر آن مترتب است زیرا می دانیم سخن امام سخن حق و میزان و صراط مستقیم است.
من بر آن شدم تا با مطالعه و دقت بیشتر، این سخنان را بررسی کنم و با واکاوی آن اگر میسر شد حکمت و چرایی این قضاوت در بارۀ بانوان را در کلام امام (ع) بشناسم.
در این مقاله به نظرم رسید مباحث ذیل می تواند به فهم مطلب کمک کند.
اهم سخنان امام (ع) در بارۀ مذمت بانوان در نهج البلاغه
زن از دیدگاه قرآن کریم
ارزش زن در قبل از اسلام
زن از منظر پیامبراسلام (ص) و ائمه اطهار(علیهم السلام)
بانوان نمونه در صدر اسلام
ارزیابی کلمات امام علی (ع)
نتیجه گیری
کلید واژه: امام علی (ع)، نهج البلاغه، زن، عقلانیت
۱- اهم سخنان امام (ع) در مذمت بانوان
الف- بخشی از خطبه امام (ع) قبل از آغاز جنگ جمل
در خطبه ای که امیر المؤمنین(ع) هنگام حرکت به سمت بصره برای مقابله با فتنه جمل به سر کردگی طلحه و زبیر و ریاست عایشه ایراد فرمود چنین آمده است:.
إِنَّ الْبَهائِمَ هَمُّها بُطُونُها، وَ إِنَّ السِّباعَ هَمُّهَا الْعُدْوانُ عَلَی غَیْرِهَا، وَ إِنَّ النِّساءَ هَمُّهُنَّ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْفَسادُ فِیها. (خطبه ۱۵۳)
چهار پایان تمام همشان شکمهایشان است و درندگان همشان در دشمنی با دیگران است و زنان همتشان در زینت زندگی و فساد در آن است. (از خطبه ۱۵۳)
ب: از خطبه های امام (ع) در شهر بصره
بنا به نقل بزرگان این خطبه را حضرت علی (ع) پس از فتنه جمل ایراد نموده است که در باره زنان می فرماید:
مَعاشِرَ النَّاسِ، إنَّ النِّسَاءَ نَواقِصُ الْإِیمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ، فَاءَمّا نُقْصانُ إِیمانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاَةِ وَ الصِّیَامِ فِی اَیَّامِ حَیْضِهِنَّ، وَ اءَمَّا نُقْصانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَاءَتَیْنِ کَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَ اءَمّا نُقْصانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَی الْاَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجالِ فَاتَّقُوا شِرارَ النِّسَاءِ، وَ کُونُوا مِنْ خِیارِهِنَّ عَلَی حَذَرٍ، وَ لا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتّی لا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ. خطبه ۷۹
«ای مردم! زنان از نظر ایمان و بهرۀ اقتصادی و موهبت عقل کاستی هایی دارند؛ اما کاستی ایمان آنها به دلیل آن است که از نماز و روزه در ایام عادت باز می مانند و گواه کاستی عقل آنان این است که شهادت دو نفر از آنان همچون شهادت یک مرد است و امّا کاستی بهرۀ اقتصادی آنها دلیلش این است که سهم ارث آنان، نصف سهم مردان است، حال که چنین است از زنان بد بپرهیزید و مراقب نیکان آنها باشید و در اعمال نیک- به صورت اطاعت بی قید و شرط- از آنان اطاعت نکنید تا در اعمال بد از شما انتظار پیروی نداشته باشند. »
ج: در وصیت نامه امام به فرزندش می خوانیم:
وَ اِیّاکَ وَ مُشاوَرَةَ النِّساءِ فَاِنَّ رَأْیَهُنَّ اِلی اَفْن، وَ عَزْمَهُنَّ اِلی وَهْن. وَ اکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ اَبْصارِهِنَّ بِحِجابِکَ اِیّاهُنَّ، فَاِنَّ شِدَّةَ الْحِجابِ اَبْقی عَلَیْهِنَّ، وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِاَشَدَّ مِنْ اِدْخالِکَ مَنْ لایُوثَقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ، وَ اِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ لایَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَلْ. وَ لاتُمَلِّکِ الْمَرْاَةَ مِنْ اَمْرِها ما جاوَزَ نَفْسَها، فَاِنَّ الْمَرْاَةَ رَیْحانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمانَة.. وَ لاتَعْدُ بِکَرامَتِها نَفْسَها،وَ لاتُطْمِعْها فی اَنْ تَشْفَعَلِ غَیْرِها. وَ اِیّاکَ وَ التَّغایُرَ فی غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَة، فَاِنَّ ذلِکَ یَدْعُو الصَّحیحَةَ اِلَی السَّقَمِ، وَ الْبَریئَةَ اِلَی الرَّیْبِ. نهج البلاغه، نامه سی و یکم
«از مشورت با زنان خودداری کن زیرا اندیشه ایشان ناتوان و اراده شان سست و ضعیف است و به وسیله پوشش، از دیدار نامحرمان چشم آنان را باز دار، زیرا سخت گیری حجاب برای ایشان نتیجه پایدار دارد و بیرون رفتن ایشان از خانه زیانش کمتر نیست از وارد کردن کسی که در مورد ایشان اطمینان نداری. اگر می توانی کاری کن که زنان، مردان دیگر را نشناسند و زن را بر آنچه به او مربوط نیست مسلط مگردان، زیرا زن همچون گیاهی است خوش بو، نه انسانی قهرمان و در بزرگداشت او از آنچه در حدّ او است تجاوز مکن. او را به طمع می نداز که واسطه دیگران شود و بپرهیز از غیرت ورزیدن نابجا که آن، درستکار را به نادرستی کشاند و پاکدامن را به بد گمانی می خواند. »
در این عبارات همانگونه که ملاحظه می شود زنان چنین معرفی گردیده اند:
تمام فکرشان در زینت زندگی و فساد است.
ایمانشان ناقص است.
بهره اقتصادی آنها همراه با کاستی است.
از نظر عقلی دچار کمبود هستند.
از آنها نباید اطاعت بی قید و شرط داشت.
از مشورت با آنها باید پرهیز نمود.
باید از نامحرم دور داشته شوند.
باید آنها را آنچنان مخفی داشت که کسی آنها را نشناسد.
قادر به انجام هر کاری نیستند.
نباید بیش از حد به آنها احترام گذارد.
احترام زیاد سبب خواهد شد که آنها پا را از گلیم خود فراتر برند.
بد گمانی به او سبب می شود تا او به کار بد تشویق شود.
۲-زن از دیدگاه قرآن
در قرآن کریم می توان بانوان را با مشخصه های ذیل مورد بررسی و جستارگری قرار داد.
الف: وحدت آفرینش در خلقت زن و مرد.
قرآن می فرماید:
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ. سوره روم، آیه ۲۱
«و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خود شما برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید و در میان تان مودت و رحمت قرارداد، در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند. »
ب: تساوی رتبه و شأن زن و مرد
قرآن عزیز می فرماید: إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْقَانِتَاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقَاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِرَاتِ وَ الْخَاشِعِینَ وَ الْخَاشِعَاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِمَاتِ وَ الْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَ الذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِیمًا سوره احزاب، آیه ۳۵
«مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنانی که فرمان خدا را اطاعت می کنند، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق گر و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار، و زنان روزه دار مردانی که دامان خود را از آلودگی به بی عفتی حفظ می کنند و زنانی که پاکدامنند، مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می کنند، خداوند برای همه آنها مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است. »
ج: زن و مرد هر دو در تله نفس
قرآن می گوید:
وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها* فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها* قََدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها* وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها * ) سوره شمس، آیات ۱۰-۷
«و سوگند به نفس آدمی و آن کس که آن را منظم ساخته است. سپس فجور و تقوا – شر و خیر – را به او الهام کرده است. که هر کس نفس خود را تزکیه کند، رستگار شده است. و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است»
د: تساوی در ایمان مرد و زن و پاداش هر کدام
قرآن چنین می فرماید:
وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً. سوره نساء، آیه ۱۱۲۴
«و آن کس که چیزی از اعمال صالح انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، اما ایمان داشته باشد، چنان کسانی داخل در بهشت می شوند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد.»
در آیات دیگر مثل سوره نحل، آیه ۹۲ و همچنین سوره غافر، آیه ۴۰ و سوره توبه، آیه ۷۲ به این مهم اشاره شده است.
ه: مسئولیت متقابل
قرآن می فرماید:
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ یُطِیعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ أُوْلَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ.
سوره توبه، آیه ۷۱
«و مردان و زنان با ایمان یار و یاور یکدیگرند. امر به معروف و نهی از منکر می کنند و نماز را بر پا می دارند و زکات را می پردازند و خداوند و رسولش را اطاعت می نمایند، خداوند به زودی آنها را مورد رحمت خویش قرار می دهد. خداوند توانا و حکیم است.»
و: مشاوره در امور، چه زن، چه مرد
قرآن وقتی صحبت از مشورت در جامعه اسلامی را مطرح می فرماید، تفاوتی بین زن و مرد در اینکه طرف شور قرار گیرند، نمی گذارد می فرماید: وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ. سوره شوری، آیه ۳۸
«و کارهایشان به طریق مشورت در میان آنها صورت می گیرد. »
و در امر خانواده می فرماید:
فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما. سوره بقره، آیه ۲۳۳
«و اگر آن دو با رضایت یکدیگر و مشورت بخواهند کودک را- زودتر- از شیر باز گیرند، گناهی بر آنها نیست. »
ز: شهادت دو زن و یک مرد.
قرآن می فرماید:
وَ اسْتَشْهِدُوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْری. سوره بقره، آیه ۲۸۲
«و دو نفر از مردان خود را شاهد بگیرید و اگر دو مرد نبودند یک مرد و دو زن از کسانی که مورد رضایت و اطمینان شما هستند انتخاب کنید تا اگر یکی انحرافی یافت دیگری به او یاد آوری کند»
ح: تفاوت ارثیه زن با مرد
در سوره نساء می خوانیم:
یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ. سوره نساء، آیه ۱۱
«خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش می کند که – از میراث – برای پسر به اندازه سهم دو دختر باشد. »
ط: عقل مداری برای همه
قرآن کریم عقل گرایی را برای مرد و زن، هر دو، لازم و ضرورت زندگی سالم دانسته است.
در سوره زمر می خوانیم:
فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ. سوره زمر، آیه ۱۸ و ۱۷
« پس به بندگان من بشارت ده؛ کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکو ترین آنها پیروی می کنند، آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند. »
و چون واگذاری امانات الهی به انسانها است، تفاوتی بین زن و مرد گذارده نمی شود. آیه ۷۲ سوره احزاب شاهد این گفته است.
ی: زنان ستوده شده در قرآن
در قرآن کریم نمونه های فراوانی از زنان با ایمان و نیرومند و تأثیر گذار در جامعه ذکر شده است. از جمله این بانوان حضرت مریم دختر عمران مادر حضرت عیسی علی نبیّنا و علیه السلام است. قرآن در باره او می فرماید:
إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفَاکِ عَلَی نِسَاء الْعَالَمِینَ.
سوره آل عمران، آیه ۴۲
«و هنگامی که فرشتگان گفتند: ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و برتمام زنان جهان برتری داده است. »
و یا مادر حضرت موسی(ع) که از زنان بر جسته و مورد خطاب خداوند بوده و قرآن می فرماید:
وَ أَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی أَنْ أَرْضِعِیهِ. سوره قصص، آیه ۷
«ما به مادر موسی الهام کردیم که او را شیر بده»
و باز می توان در قرآن از دو همسر بزرگوار حضرت ابراهیم(ع) به نامهای ساره؛ مادر حضرت اسحاق و هاجر؛ مادر حضرت اسماعیل نام برد.
از دیگر بانوان که صاحب تخت و تاج بود، حضرت بلقیس ملکه سرزمین سبا است که چون به خدمت حضرت سلیمان رسید، دین حق را با میل و رغبت پذیرفت و خود و تاج و تخت و کشور پهناور سبا را در اختیار حضرت سلیمان قرار داد. قرآن می گوید:
قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. سوره نمل، آیه ۴۴
«بلقیس- گفت: پروردگارا ! من به خودم ظلم نمودم و – اینک- خود را برای پروردگار جهانیان تسلیم سلیمان می کنم. »
۳- ارزش زن در قبل از اسلام
الف: زن در ادیان تحریف شده یهود و نصارا
علیرغم احترامی که حضرت موسی و حضرت عیسی به مقام زن داشتند، در میان یهودیان زن به علت فریب آدم مورد اهانت می باشد. در سفر جامعه تورات آمده است: «زن از مرگ و نابودی هم بدتر است که جز فرد صالح کسی از او نجات نمی یابد. » و در بعضی قبایل یهودی زن خدمتکار خانه است و صاحب آن می تواند او را بفروشد. در نزد ارباب کلیسا زن دری از درهای جهنم محسوب می شود. مودودی مورخ و اسلام شناس بزرگ می گوید: «در نظر رهبران مذهبی اروپا زن شری است که چارهای بر آن نیست. سرشتی وسوسه گر دارد و آفتی نامطلوب است و خطری بر خانه و خانواده می باشد. دوست داشتنی کشنده و بلا و آفتی زراندود و مخلوط شده است» الحجاب، ص ۳۲.
بنا به گفته «ویل دورانت»: «زن در یونان باستان همانند کالا خرید و فروش می شد و یا اجاره داده می شد. اختیار زن کاملاً در دست مرد بود و زندگی و مرگ او به میل و خواست مردان بستگی داشت. آنها مورد هر نوع تمتع و سوء استفاده قرار می گرفتند. در روم باستان زن زاده شیطان و عضوی ناپاک بود و در هیچ امری حق مداخله نداشت.» تاریخ ویل دورانت، ج ۱، ص ۴۹ به بعد
ب: زن در عرب جاهلی
در جامعه عرب جاهلی وقتی دختری به دنیا می آمد مادرش از خجالت سر به زیر می داشت و پدر صورتش از خجالت سیاه می شد و نوزاد را زنده به گور می کرد. همانگونه که قرآن می فرماید:
یَتَوَارَی مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ أَلاَ سَاء مَا یَحْکُمُونَ. سوره نحل، آیه ۵۹
«و هرگاه به یکی از آنها بشارت دهند دختری نصیب تو شده است صورتش –از فرط ناراحتی- سیاه می شود و مملو از خشم می گردد. از قوم و قبیله خود بخاطر بشارت بدی که به او داده شده متواری می گردد- و نمی داند- آیا او را با قبول ننگ نگهدارد، یا در خاک پنهانش کند؟ چه بد حکمی می کنند!»
۴: زن از منظر پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام
در چنین وضعیتی پیامبر علاوه بر اینکه حرکت عرب را زشت و ناپسند می شمارد خود آنچنان به دخترش احترام می گذارد که مورد اعتراض واقع می شود. وقتی فاطمه زهرا(س) بر پیامبر وارد می شد، پیامبر تمام قد در برابرش می ایستاد و بوسه بر دستش می زد و این رفتار هرگز برای عرب جاهلی باور کردنی نبود.
پیامبر درباره زنان می فرمود: إَنمّا الّنساءَ شقائق الرّجال. سیوطی،حدیث ۲۵۶۰
«زنان نیمه دوم مردان هستند»
در قرآن آنچه را یاد آور شدیم نمونه ای از احترام به شخصیت والای بانوان بود که خود بخود نگاه اسلام را به نیمی از بدنه جامعه نشان می دهد. و بنا به نقل از امام حسین(ع): کانَ رَسُولَ الله یُسَّلم علی النسّاء وَ یُرددنَ السَّلامُ. اصول کافی، ج ۲، ص ۲۴۰
«رسول خدا بر زنان سلام می کرد و زنان نیز جواب حضرت را می دادند. »
در سخن امامان سفارشات و توصیه های اکید نسبت به بانوان و به خصوص همسران شده است، از جمله در رساله حقوق امام سجاد (ع) می خوانیم.
وَأمَّا حَقُّ رَعِیَّتِکَ بمِلْکِ النّکَاحِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ جَـعَلَهَا سَکَنًا وَ مُسْتَرَاحًا وَ أُنْسًـا وَ وَاقِیةً، وَ کَذَلِکَ کُلُّ وَاحِد مِنْکُمَا یَجِبُ أَنْ یَحْمَدَ اللَّهَ عَلَی صَاحِبهِ، و یَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ نِعْمَةٌ مِنْهُ عَلَیْهِ. وَ وَجَبَ أَنْ یُحْسِنَ صُحْبَةَ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ یُکْرِمَهَا و یَرْفَقَ بهَا وَ إنْ کَانَ حَقُّکَ عَلَیْهَا أَغْلَظَ۷ وَ طَاعَتِکَ بهَا أَلْزَمَ فِیمَا أَحْببْتَ وَ کَرِهْتَ مَا لَمْ تَکنْ مَعْصِیةً، فإنَّ لَهَا حَقُّ الرَّحْمَةُ وَ الْمُؤَانَسَةِ، وَ مَوْضِعُ السُّکُونِ إلَیهَا قَضَاءَ اللَّذَّةِ الَّتِی لا بُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَ ذَلِکَ عَظِیمٌ. وَ لا قُوَّةَ إلا باللهِ.
«و اما حق کسانی که با ازدواج به ملک تو در آیند آن است که بدانی خداوند آنان را مظهر آرامش، راحتی، انس و محافظت تو قرار داده است. همچنین بر هر کدام از شماست که خداوند را بخاطر وجود دیگری سپاس گوید و بداند که این نعمتی از جانب خدا است و واجب است همنشینی این نعمت را نیکو بدارد و به او احترام گذارد و با او مهربانی کند گرچه حق تو بر او باشد و اطاعت تو نسبت به آنچه او دوست می دارد یا از آن کراهت دارد مادامی که معصیت نباشد لازم تر است چرا که او حق مهربانی و انس و الفت دارد و کانون آسایش و آرامش بودن و برخورداری و بهره مندی را دارد که باید ادا شود و این حقی عظیم است و- برای حسن انجام آن – پناه و توانی جز خدا نیست. »
و امام صادق فرمود: الخیّران الحسان من نساء اهل الدنیا هنّ اجمل من الحورالعین من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۸۵
«بانوان نیکو کار از اهل دنیا در آخرت از حورالعین زیباترند. »
و در حدیث دیگر فرمود: اکثر الخیر فی نساء.
«بیشتر نیکی ها در بانوان است. »
و باز در روایتی از امام صادق (ع) ویژگیهای زنان نیکو کار چنین یاد آوری شده است:
خیر نساء کم الّتی اذا انفقت، انفقت بمعروف و ان اشکت، اشکت بمعروف فتلک عامل من عمّال الله.
«بهترین زنان آن زنی است که اگر انفاق کند به معروف انفاق می کند و اگر خود نگهدار باشد به معروف، خودنگهداری می کند و این چنین زنی یکی از کار گزاران الهی خواهد بود.» علل الشرایع، ج۳، ص۲۷۹
۵- بانوان نمونه در صدر اسلام
در صدر اسلام بانوانی که تا دیروز بر اساس رسوم جاهلی حق اظهار وجود و حضور در جمع را نداشتند به روایت کتب سیره روزگار نبوی، در مساجد، در مجامع مذهبی مثل اعیاد و تجمعات سیاسی بویژه نماز جمعه، مجالس جشن و سوگواری و همچنین در صحنه های نظامی البته در وضعیت پشتیبانی، شرکت می کردند.
در بیعت «عقبه» سه زن همراه هیات اعزامی انصار برای بیعت با رسول خدا حضور داشتند.
در تاریخ آمده است که بعضاً ام سلمه مورد مشورت پیامبر واقع می شد و پیامبر رأی او را می پذیرفت. از جمله پس از صلح حدیبیه رسول خدا از مردم خواست تا برخیزند، قربانی کنند و سرهای خود را بتراشند، گویی اعمال حج را بجا آورده اند. پیامبر چندین بار این سخن را تکرار فرمود اما کسی حاضر نشد چنین کند پیامبر که ام سلمه را به همراه داشت مطلب را با او در میان گذارد. ام سلمه گفت (یا نبی الله اخرج و لا تکلم احد منهم حتی تنحر بدنک و تحلق شعرک) «ای پیامبر خدا خارج شو و با کسی سخن مگو، قربانی کن و موهای خود را بتراش. » پیامبر چنین کرد و چون اصحاب فعل پیامبر را دیدند برخاستند، قربانی کردند و سرهای خود را تراشیدند. تاریخ ابن اثیر، ج ۱، ص ۲۰۶
در میدانهای نبرد زنان جهادگر کم نبودند، البته آنها از حضور در صفوف مقدم و رودر رویی با دشمن منع شده بودند اما برای امور پشتیبانی از جمله مداوای مجروحین حضوری جدی و فراگیر داشتند و حتی به ضرورت در جبهه جنگ حضور می یافتند. تاریخ نام زنانی چون نسیبه دختر کعب و یا صفیه دختر عبدالمطلب را ثبت کرده است.
بعد از رسول خدا حضور بانوان در صحنه های اجتماعی، سیاسی و... با سفارشات و احترامی که پیامبر برای آنها قائل بود، بیشتر شد تا بدون شک برترین این بانوان خانم فاطمه زهرا(س) بود که برای احقاق حق خود و خانواده اش در مسجد، محراب، کوچه و بازار حضور یافت تا دین حق را اظهار و حق را به حقدار برساند. افسوس که آنچنان آتش فتنه بر در و دیوار خانه اش فرو ریختند و با جسم ضعیفش در آمیختند که تاب ماندن نیاورد و در جوانی به دیدار یار شتافت. باز نمونه این بانوان عایشه است که در فتنه گری و دشمنی با امام علی (ع) در صحنه سیاسی و نظامی گوی سبقت از همگان ربود اگر چه خود ناکام و بازنده میدان فتنه شد.
و می دانیم که زن در زندگی حضرت علی (ع) جایگاهی بزرگ و تأثیرگذار بر مراحل زندگی آن بزرگوار داشته است که در این مقال به چند نفر از ایشان اشاره می کنم تا بهتر دانسته شود که اولاً چگونه حضرت با این موهبت الهی آشنا بوده است و ثانیاً چه مقدار آنها در شخصیت فردی، اجتماعی، سیاسی حضرت امیر (ع) تأثیر داشته اند.
الف: اولین بانوی وارسته که افتخار مادری آن حضرت را یافت «فاطمه» بنت اسد همسر حضرت ابوطالب(ع) بود. او بعد از حضرت خدیجه اولین زنی بود که به اسلام ایمان آورد. چون پیامبر در کودکی از نعمت پدر محروم گشت حضرت ابوطالب پیامبر را به فرزندی برگزید و فاطمه بنت اسد کمر به خدمت او بست، حتی بیش از فرزندان خود او را مورد محبت قرار می داد تا احساس یتیمی نکند. و خداوند چنان کرامت و عظمتی به او بخشید که فرزندش علی (ع) را در خانه خدا بدنیا آورد. و این موهبت الهی نه قبل از او و نه بعد از او نصیب کسی نشد. رسول خدا همواره فاطمه بنت اسد را احترام می نمود و او را مادر صدا می نمود. وقتی وی از دنیا رحلت نمود پیامبر پیراهن خود را کفن او قرار داد و بر جنازه او هفتاد تکبیر گفت و خود به درون قبر رفت و وقتی از قبر خارج شد اشک از دیدگانش جاری بود و چون مورد اعتراض واقع شد که چرا به این بانو این همه احترام می گذاری؟ فرمود:«او مادر من بود. » زن در نهج البلاغه ص ۲۶۱.
ب: حضرت «خدیجه» دختر خویلد همسر گرامی رسول الله (ص) دومین زن شایسته و مسلماً مورد توجه و مؤثر در زندگی امیرالمؤمنین علی (ع) است. این بانوی نمونه اسلام قبل از رسالت به پیامبر پیوست و تمام دارایی خود را در اختیار رسول خدا گذارد. در فراوانی اموال او مورخین مطالبی گفته اند که باور آن مشکل است تا آنجا که می نویسند: طلاها و جواهرات و کلیدهای خزانه های او را چهل شتر حمل می کردند. و در اهمیت این واگذاری اموال به پیامبر گفته اند که اسلام بر پایه دو رکن استوار گردید، یکی اموال حضرت خدیجه و دوم شمشیر علی بن ابیطالب(ع).
امام علی در شش سالگی به خانه پیامبر منتقل شد و زیر پوشش تربیت حضرت خدیجه قرار گرفت. رسول خدا تا وقتی که حضرت خدیجه زنده بود همسر دیگری اختیار ننمود و وقتی کسانی چون عایشه علاقه وافر حضرت را به خدیجه حتی بعد از وفات می دیدند، به آن حضرت اعتراض کردند، حضرت فرمود: «به خدا قسم خداوند بهتر از او را به من نداده، زمانی که تمام مردم به رسالتم کافر بودند او به من ایمان آورد و زمانی که مردم مرا تکذیب کردند مرا تصدیق نمود و با مال خویش مرا دلداری داد و خداوند از او فرزند به من عطا کرد و از داشتن فرزند از زنان محروم ساخت. » صحیح بخاری، ج ۴، ص ۲۳۰.
و رسول خدا فرمود: «خداوند قصری از طلا و نقره در بهشت برای او آماده ساخت و این عطا، به خاطر وفاداری، صدق در ایمان و عظمت و بزرگی مقام و منزلت او نزد خداوند متعال می باشد. » همان، ج ۶، ص ۱۵۸.
و پیامبر خدا باز در شان حضرت خدیجه فرمود: بهترین زنان جهان چهار نفرند: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد(ص). » همان، ج ۴، ص ۲۳.
ج: سومین بانوی نامدار اسلام «ام سلمه» است که در سال سوم یا چهارم هجرت به ازدواج پیامبر اکرم (ص) در آمد. وقتی وارد خانه پیامبر شد عهده دار نگهداری خانم فاطمه زهرا (س) گردید و برای او همچون مادری دلسوز بود.
ام سلمه شیر زنی بود که در مجلس خلیفه اول وقتی مشاهده نمود که حضرت فاطمه (س) را از حق مسلم اش محروم کرده و فدک؛ ارثیه او را نمی دهند در میان جمعیت در برابر ابوبکر ایستاد و فاطمه زهرا (س) را ستود و خواستار حق مسلم او شد و خلیفه و همدستانش را مورد عتاب قرار داد و آنها را با این رفتار به روز بازپسین و مجازات الهی یاد آور شد و خلیفه چون این رفتار را از او دید سهمیه بیت المال را از او دریغ داشت.
همچنین ام سلمه در واقعه جمل با خروج عایشه مخالفت کرد و از این کار او را بر حذر داشت، اگر چه عایشه گوش شنوا نداشت. وقتی عایشه به نصایح ام سلمه توجه نکرد وی قسم خورد که با عایشه دیگر سخن نگوید. تاریخ بیهقی، ج۱، ص ۴۸۱.
ام سلمه در واقعه قتل عثمان به هر دو طرف هشدار می داد و در هنگامی که علی (ع) راهی جنگ جمل می شد نوشت: بخدا قسم اگر خداوند مرا از خروج نهی و امر به ماندن در خانه نفرموده بود، آمدن همراه تو و یاری رساندن به تو را رها نمی کردم، ولی پسرم عمر بن ابی سلمه را به جای خویش می فرستم، ای امیر مومنان برای او طلب خیر نمای. ابن ابی الحدید، ج ۶، ص ۲۱۹
ام سلمه زنی فقیه، عالم و محدثه بود و از امتیازات این بانوی بزرگ اسلام امانت داری کتابها و وصایای حضرت علی (ع) برای امام حسن بود و همچنین امام حسین(ع) هنگام خروج از مدینه برای قیام کربلا وصیت نامه و بعضی نامه های خود را به ام سلمه سپرد تا به فرزندش امام سجاد (ع) بدهد.
د: علاوه بر این سه بانوی بزرگوار بانوان دیگری بودند که در جامعه آن روز مسلمانان حضور فعال و مؤثری داشتند و بعضاً مورد تأیید و احترام بخصوص امیر المؤمنین(ع) بودند. از جمله ایشان می توان «ام الخیر» دختر خویش را نام برد که در بلاغت و گفتار توانایی داشت و در واقعه صفین در میان صف یاران امام خطبه می خواند و سپاه را به صبر و استقامت تشویق می نمود. اعلام النساء، ج ۱، ص ۳۴۰.
همچنین می توان از «سوده» دختر اسک نام برد که وقتی به کوفه آمد و از کارگزار امام شکوه و گلایه داشت حضرت چون در گفتار صدق او شکی نکرد بلافاصله نامه ای به کارگزار خود نوشت و او را از منصب خویش عزل نمود. اخلاق الاسلامیه، ص ۱۳۰.
۶- ارزیابی کلمات امام علی (ع) و چالشهای پیش رو
آنچه تاکنون گفته شد مطالبی پیرامون شخصیت و موقعیت زنان در نظام خلقت از دیدگاه قرآن و کلام رسول الله (ص) و ائمه اطهار علیهم السلام بود که همه دلالت بر کمال زن و همسانی و هم شأنی با مردان در خلقت، ایمان، رفتار اجتماعی، سیاسی و دست یابی به کمالات انسانی و بالاخره رسیدن به قله سعادت و رستگاری در سایه عبادت و اطاعت حضرت پروردگار بود و از بانوانی یاد شد که در جایگاه رفیع انسانی قرار داشته و برترین آنها حضرت فاطمه زهرا(س) بود که نماد کامل انسانیت است.
اما آنچه در جملات امام امیرالمومنین (ع) در بارۀ زنان ملاحظه کردیم حاکی از مطالبی بود که با معیارها و توصیفات قرآنی متفاوت است تا جائی که زن را موجودی ناقص و بعضاً فتنه انگیز معرفی نموده و پرهیز و دوری از او را شرط عقل دانسته است. آیا این جملات واقعاً از امام است، اگر پاسخ مثبت است چگونه با کلام الهی مغایرت دارد. ؟
اگر نیست چرا مرحوم سید رضی آنها را در کتاب شریف نهج البلاغه ذکر کرده است؟ اگر این سخنان از حضرت است چگونه قابل توجیه و همخوانی با آیات قرآنی دارد؟
نگارنده در این مقال با استفاده از کتاب زن در نهج البلاغه اثر دکتر نجوی صالح الجواد، ترجمه ورود سلامی که به حق از عهده مطلب بر آمده، راه دوم را انتخاب کرده و به اختصار مطالبی را عرض می کنم و علاقمندان را برای استفاده بیشتر به کتاب یاد شده ارجاع می دهم، به امید آنکه بتوانیم کلام مولایمان علی (ع) را بهتر در یابیم و با درد دلها و روزگار سخت آن بزرگوار بیشتر آشنا شویم و جز راه امام (ع) را نپوییم و هرگز دست از یاریش باز نداریم.
۱- طبیعت نهادینه بانوان
امام دو جمله در این مقوله دارند:
الف: الْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا. حکمت ۲۳۸
« زن همه اش شر و دردسر است و زحمت بار تر اینکه چاره جز بودن با او نیست. »
ب: الْمَرْأَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اللَّبسْةِ. حکمت ۶۱.
«زن عقربی است که نیش او شیرین است.»
در این خصوص روی سخن با طبیعت نامناسب بانوان نیست بلکه مخاطب مردانی هستند که غریزه هوی و هوس آنها را به سوی زنان که موجودی عاطفی و احساسی و لطیف هستند می کشاند و به گناه آلوده می شوند. اگر مردان رعایت حدود الهی را بنمایند هرگز شری در وجود زنان مشاهده نخواهند کرد. این وجودی که برای انسان هوس باز شر است بگونه ای است که جهان بی حضور او ناقص و نیمه تهی است. پس وادی انسانی وقتی کامل است که زن حضور داشته باشد. البته باید از هر نعمت الهی بجا و بموقع استفاده نمود وگرنه ظلم به نعمت و خالق نعمت شده است. و در مورد جمله دوم باز روی سخن با مردان است که زن اگر به چشم ناپاک دیده شود عقربی را می ماند که نیشش اگر چه شیرین است اما سمّی کشنده به همراه دارد. هوس باز اگر چه با یک نگاه و یا با یک بار لذت جنسی، شیرینی را حس می کند اما آن نگاه هوس آلود و آن لذت زودگذر او را به مصیبت گناه می کشاند که سرانجامی مرگ آفرین بدنبال دارد. چنین تعبیرها در کلام امام بارها دیده می شود. مانند این جمله حضرت در مورد دنیا که می فرماید: «فإنما مثل الدنیا مثل الحیة، لین مسّها قاتل سمّها». نامه ۶۵ نهج البلاغه.
«مثل این دنیا همانند مار است که لمس کردن آن نرم و سم آن کشنده است»
آدم عاقل از دنیا بگونه ای استفاده می کند که گرفتار سم کشنده آن نشود. در واقع امام هشدار می دهد که از دنیا استفاده صحیح باید نمود و بدانیم که اگر فریفته زیبایی های دنیا شدیم هرگز از سم او در امان نخواهیم بود. در اهمیت دنیا و ارزش معنوی آن همین بس که مزرعه آخرت است و محل وحی الهی و مشهد و محراب مسلمانان می باشد. و شارحان نهج البلاغه براین نکته تأکید کرده اند که در هیچ یک از این دو جمله، مقصود امام همه زنان نیستند بلکه روی سخن با آن دسته از زنانی است که تربیت نیافته اند و یا مردان نا اهل که قصد سوء استفاده از بانوان را دارند، می باشد.
ج: خِیارُ خِصالِ النِّساءِ شِرارُ خِصال الرِّجالِ: الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ. فَاِذا کانَتِ الْمَرْاَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَکِّنْ مِنْ نَفسِها. وَ اِذا کانَتْ بَخیلَةً حَفِظَتْ مالَها وَ مالَ بَعْلِها. وَ اِذا کانَتْ جَبانَةً فَرِقَتْ مِنْ کُلِّ شَیْء یَعْرِضُ لَها. حکمت ۱۳۴.
«خصلت های نیک زنان، خصلت های بد مردان است، این خصلت ها عبارتند: از تکبر و ترس و بخل؛ هنگامی که زن متکبر است بیگانه را به خود راه نمی دهد و اگر بخیل باشد مال خود و همسرش را حفظ می کند و اگر ترسو باشد از هر چیزی که ممکن است به آبرو و عفت او صدمه بزند می ترسد و از آن فاصله می گیرد. »
ملاحظه می کنید در نگاه ابتدایی صفات تکبر و ترس و بخل برای هر کس زشت و زننده است اما امام در اینجا بار ارزشی و مثبت به آن داده است یعنی این صفات که برای غیر بانوان نکوهیده است برای زنان ارزنده و مقبول است زیرا تکبر سبب حفظ نفس و بخل سبب حفظ مال و ترس حافظ آبروی اوست. بنا بر این حضرت به این بیان در ذکر رفتار مثبت زنانه پرداخته است.
در پاره ای از سخنان امام که تعریض و طعنه به زنان دارد و در واقع روی سخن با بانوان نیست بلکه موقعیت سخن بگونه ای است که اگر اشاره به زن می شود برای دستیابی به هدف دیگری است، که مقصود کلام است. از جمله وقتی حضرت با صفوف نظامی حاضر در میدان جنگ سخن می گوید، برای کسب صلابت و جلب روحیه حماسی و استقامت و بردباری در صحنه مبارزه، به سربازان خود می فرماید: اعذّبواعن النساء مااستطعتم «تا می توانید از زنان دوری کنید» پیدا است این سخن در مذمت بانوان نیست بلکه صحنه دفاع مقدس جایگاه نشستن و گفتگو و تفریح و بروز عواطف انسانی در خانواده نیست پس سرباز جنگجوی حاضر در میدان باید از زنان دوری نماید.
د: نقص بانوان در ایمان و بهره مندی و عقل
امیرمؤمنان (ع) پس از پایان جنگ جمل در شهر بصره این خطبه را ایراد فرمودند:
مَعاشِرَ النَّاسِ، إنَّ النِّسَاءَ نَواقِصُ الْإِیمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ، فَاءَمّا نُقْصانُ إِیمانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاَةِ وَ الصِّیَامِ فِی اءَیَّامِ حَیْضِهِنَّ، وَ اءَمَّا نُقْصانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَاءَتَیْنِ کَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَ اءَمّا نُقْصانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَی الْاءَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجالِ فَاتَّقُوا شِرارَ النِّسَاءِ، وَ کُونُوا مِنْ خِیارِهِنَّ عَلَی حَذَرٍ، وَ لا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتّی لا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ. خطبه ۷۹.
« ای مردم ! زنان از نظر ایمان و بهرۀ اقتصادی و موهبت عقل کاستی هایی دارند، اما کاستی ایمان آنها به دلیل آن است که از نماز و روزه در ایام عادت باز می مانند و گواه کاستی عقل آنان این است که شهادت دو نفر از آنان همچون شهادت یک مرد است و اما کاستی بهرۀ اقتصادی آنها دلیلش این است که سهم ارث آنان، نصف سهم مردان است، حال که چنین است از زنان بد بپرهیزید و مراقب نیکان آنها باشید،- بی قید و شرط – از آنان اطاعت نکنید تا در اعمال بد از شما انتظار پیروی نداشته باشند. »
در توضیح این جملات اگر چه بسیاری از شارحین نهج البلاغه با استفاده از ظاهر کلام امام (ع) سعی نموده اند که این نواقص را به نوعی برای بانوان به اثبات برسانند و با آوردن مثالهایی چنین وانمود نمایند که واقعاً زن در عقل، ایمان و بهره اقتصادی دچار نقصان بوده و مردان بر آنها از این جنبه های خدادادی بهره بیشتری دارند. و بعضی از مفسرین نهج البلاغه از کنار این مطلب تنها با ترجمه ای گذشته اند. اما اگر به دیده دقت و شناخت موقعیت کلام و به ژرفای سخن مولی علی (ع) بنگریم آن وقت به معنای واقعی گفتار امام پی خواهیم برد.
۱- نقص ایمان:
امام در خصوص نقص در ایمان به نماز نخواندن و روزه نگرفتن ایشان اشاره فرموده است، در حالی که ظاهر کلام با نص قرآن همانگونه که قبلاً بیان شد تعارض دارد. قرآن ایمان زن و مرد را مساوی بیان فرموده و هر دو را تا قله رفیع ایمان و تقوی فرا می خواند و نمونه زنان برتر خود شاهدی بر کمال ایمانی زن بود که در سطور گذشته به آن اشاره شد.
نکته دیگر اینکه نماز نخواندن و روزه نگرفتن بانوان در ایام عادت ماهانه یک امر تکوینی است که امتثال این فرمان الهی خود بخود نماد تعبد و عبادت حضرت پروردگار است و اگر ترک این چند روز عبادت تخفیف الهی برای جبران ضعف جسمی باشد، نباید سبب نقص در ایمان گردد وانگهی می دانیم که بانوان در ایام یائسگی معاف از چند روز ادای فرایض نیستند. آیا این بانوان ایمانشان کامل است؟! ضمناً می دانیم که همان شریعتی که روزه را در ایام عادت ماهانه برداشته است زنان را به قضای آن دستور داده است پس در روزه نقصی ندارد، می ماند نماز که آن هم اگر تکلیف بانوان را در نه سالگی و مردان را در پانزده سالگی بدانیم زنان شش سال زودتر از مردان به نماز دعوت شده اند و این شش سال تقریباً در حدود آن ایام معافیت از نماز است.
۲- سهم زنان در ارث:
نقص سهم زنان از میراث گذشتگان موضوع دومی است. که حضرت بر آن تکیه فرموده است با توجه به اینکه نفقه زن با شوهرش می باشد و همه مخارج زندگی را مرد باید تقبل کند به نظر می رسد این یک تصمیم منطقی است که سهم میراث مردان بیشتر از بانوان باشد.
البته در مواردی سهم زن و مرد با هم برابر است از جمله تساوی سهم پدر و مادر از اولاد فوت شده. آنجا که قرآن می فرماید:
لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ. سوره نساء، آیه ۱۱.
«سهم هر یک از پدر و مادر میت یک ششم مال است. »
و یا در مورد سهم زن و مرد در حکم کلاله (مردهای که پدر و مادر و فرزند ندارد) در این صورت نیز خواهر عین سهم برادر را می برد. قرآن می فرماید:
إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ. سوره نساء، آیه ۱۲
«اگر مرد و زنی که فوت کردند کلاله باشند و خواهر و برادری داشته باشند، هر کدام آنها یک ششم مال را می برند. اگر بیشتر از یک خواهر و برادر بودند در یک سوم مال با هم شریک هستند. »
مواردی نیز وجود داردکه سهم زن بیشتر از سهم مرد است مثلاً اگر پدر بزرگی فوت کند که دارای دو فرزند پسر و دختر بوده است که قبل از خود او فوت کرده اند و حال دارای دو نوه (یکی پسر از دختر خویش و دومی دختر از پسرش) باشد از آنجا که ارث پدر بزرگ از پدر به فرزند منتقل می شود لذا سهم پسری به نوه دختریش و سهم دختری به نوه پسریش می رسد و می بینید که اینجا دختر دو برابر پسر ارث خواهد برد.
پس ملاحظه می کنید که این کلام امام باز قابل توجیه به اعتبار ظاهر کلمات نیست.
۳- در مورد عقل:
اینکه استدلال شود که چون شهادت یک مرد برابر با شهادت دو زن است پس عقل زن کمتر از عقل مرد است استدلال به دور از عدل الهی است که قطعاً عدل علوی آن را نخواهد پذیرفت، پس باید به دنبال دلیلی گشت که این کلام از امام صادر شده است.
اسلام تمام تکالیف دینی را که نیاز به آگاهی، اراده، اندیشه و عقل دارند میان زن و مرد بطور مشترک قرار داده است، اگر تفاوتی قائل شده به جهت توانایی های جسمی و طبیعت روحی- روانی افراد بوده است. اگر عقل زن کمتر از مردان بود می بایست در تکالیف هم تفاوت قائل می شد در حالی که چنین نیست، حتی اگر ملاک وجوب تکالیف دینی را بر مرد و زن، رشد عقلی و بهره برداری از آن را بدانیم، زنان که زودتر به تکالیف شرعی می رسند لابد باید زودتر به صلاحیت عقلانی دست یافته باشند پس به نظر می رسد با این استدلال زنان از مردان عاقل تر هستند.
عبارت پایانی امام در این فراز حکایت از پرهیز از زنان بد دارد که حتماً باید چنین باشد و مراقب بانوان نیکو بودن هم وظیفه ای است بر مردان که به حفظ و حراست از بانوان اهتمام ورزند و این خود نشانه حرمت و شخصیت بانوان است. اما جمله آخر سبب شده است که باز بعضی از صاحبنظران با برداشت سطحی از کلام امام به توجیهاتی دست زنند که شایسته بانوان نیست و حتماً مقصود امام چنین تعبیراتی نبوده است.
امام در کلام انتهایی می فرماید: در خواسته های نیکو همراه و فرمانبردارشان نباشید تا در انجام منکرات طمع نورزند. مسلماً آنها که پنداشتند این بیان نورانی امام یک حکم کلی و فراگیر است اشتباه کرده اند. آیا این کلام شامل حال خانم زهرای مرضیه (س) هم می شود؟ آیا ام سلمه و حضرت خدیجه هم شایسته چنین برخوردی هستند. ؟ آیا آنان که به اظهار نظر در این کلام پرداخته اند اگر به زمان نزول این کلمات می پیوستند و منظره جنگ جمل به سرکردگی عایشه را می دیدند و یا به کارنامه جعده ملعونه نگاه می کردند باز این برداشت را از کلام امیرالمؤمنین داشتند؟! مسلماً چنین نبود.
ما باید مخالفت با آنها کنیم؟ یعنی باید رو به منکر آوریم؟! اگر قرار باشد که زن اجازه امر به معروف نداشته باشد آیا نیمی از جامعه انسانی را از فریضه حتمی امر به معروف و نهی از منکر که خداوند بر زن و مرد واجب نموده است محروم نساخته ایم؟! باید کلام امام را درست واکاوی نمود و درست فهم کرد و از دایره انصاف و محدوده الهی خارج نشد.
ه- راه بیرون رفت از چالشها
برای بیرون رفت از این چالش می توان یکی از دو راه زیر را انتخاب کرد.
هر سخن امام که مخالف با مفاهیم اسلامی است آن را کنار بگذاریم و بگوییم که آنها را یا ندانسته در زمره گفتار امام آورده اند و یا قصد تخریب آن بزرگوار را داشته اند هر کدام از این دو منظور باشد، ما آنها را بنا به فرموده امام صادق کنار می گذاریم.
امام صادق می فرماید: ما آتا کم من حدیث من برّ او فاسق فاعر ضوه علی کتاب الله فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فذروه. مفاهیم الاسلامیه، ج ۲، ص ۴۹.
آنچه از گفتار ما از فرد صالح و یا فاسق به شما عرضه می گردد آن را به قرآن کریم عرضه کنید اگر موافق با کتاب خدا بود آن را بپذیرید و اگر مخالف آن بود دورش بریزید.
راه دوم، موقعیت شناسی و بررسی زمان و مکان این سخنان است. شاید امام در موقعیتی قرار گرفته باشد که این سخنان گزنده را به جهت وضعیت خاص مکانی و زمانی و شخصیت افراد مخاطب فرموده باشد. یعنی کلام امام یک کلام عام و همیشگی نیست، بلکه در یک حادثه خاص و برای عده ای معین این سخنان ایراد شده است.
ز: پیش زمینه های سخنان امام
اینک با توجه به نصوص قرآنی و سیره نبوی و ائمه اطهار و همچنین مشاهده بانوان نامدار تاریخی باید سعی کنیم با کالبد شکافی کلام امام و شناخت مقام تاریخی حضرت به چرایی این سخنان، پی برده و اهداف خطبه سیاسی، نظامی پس از جنگ ویرانگر جمل را که هزاران قربانی داد، بشناسیم و همراه ابن ابی الحدید بگوییم «تمام این فصل اشاره به عایشه دارد. »شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۱۴
آری مخاطب این سخنان گزنده زنانی هستند که عایشه سمبل آنان بود. برای فهم بهتر مطلب شناخت دو عامل ضروری است. اول زمان و موقعیت تاریخی این خطبه. دوم شناخت عایشه به عنوان نماد زن در کلام امام.
۱- بررسی تاریخی کلام امام (ع)
از آنجا که معنای هر متن دارای یک واقعیت پنهان است پس باید بوسیله تفسیر و تبیین، آن واقعیت آشکار شود. در واقع متن بوسیله تفسیر، به سخن می آید و آنچه را در درون خود دارد بیرون می ریزد. اگر تفسیر انجام نگیرد هیچ متنی خود به خود معنایش را ظاهر نمی کند و هر چقدر فاصله زمانی متن با ما بیشتر باشد، شکوفایی آن سخت تر است. ما نه تنها برای فهمیدن هر متن بلکه حتی برای فهمیدن سخنان و رفتارهای روزمره دیگران آنها را به گونه ای تفسیر می کنیم و معمولاً در تفسیر یافته ها دچار اشتباه و بدفهمی می شویم ما باید برای فهم سخنان دیگران آن را در جایگاه و زمان ایراد سخن قرارداده و آن را درک کنیم. دراین صورت تلاش کرده ایم تا شاید مفهوم آنچه را که گفته شده است در یابیم. محمد مجتهد شبستری برای فهم صحیح متون گذشته و متفاوت با فرهنگ ما رعایت پنج مقدمه را لازم دانسته است که عبارتند از:
۱-۱- پیش فهم یا پیش دانسته مفسر؛ هر کوشش علمی مبتنی بر سؤالی است که در ذهن محقق ایجاد می شود اگر پیش فرضی وجود نداشته باشد سؤالی مطرح نمی شود در حقیقت نقطه آغاز دانش انسان پیش دانسته ای است که سؤال انگیز است و پاسخ به این سؤال تلاشی علمی از محقق می باشد که سرانجام به یافته ای علمی می رسد.
۲-۱ علایق و انتظارات هدایت کننده مفسر؛ علایق و انتظارات شخص مفسر که وی را به سؤال کردن از متن و فهمیدن آن و امی دارد از مقدمات و مقومات فهم متن است. هر انسانی وقتی سؤالی را مطرح می کند هم به سؤال علاقه مند است و هم به یافتن پاسخ آن و چه بسا نادانسته علایق او آنچه را از متن به او بفهماند که محقق دوست داشته بفهمد و این آفت دریافت واقعی متن موجود، آنچنانکه بوجود آورنده آن متن خواسته است، می باشد.
۳-۱- پرسش از تاریخ؛ محقق باید خود را در مکان و زمان پدید آورنده متن بگذارد و جستجو کند که او چه گفته است دیگران چه دریافتی از مطالب او داشته اند. باید محقق فارغ از خود دریابد که در چه زمان و در چه وضعیت آن سخنان ایراد شده است. در این مقطع بررسی تحت اللفظی واژه ها، و جملات، شناخت نوع مخاطبین، هدف اصلی متکلم و تأثیر متن مورد نظر در افکار جمعی، بسیار مهم و تعیین کننده است.
۴-۱- نکته بعدی کشف مرکز معنای متن است، محقق باید دیدگاه اصلی متکلم را دریابد. باید کلام را دارای هدف واحد و متکلم را به عنوان فردی با دیدگاه منسجم و واحد تصور کند. در این صورت محقق باید تمام مطلب یک مجلس و یا یک موقعیت خاص را بررسی و بشناسد تا مرکز معنای متن را پیدا کند، که همان غرض اصلی از پدید آوردن کلام است.
۵-۱- ترجمه معنای متن در افق تاریخی مفسر؛ این قدم دیگری است که برای فهم صحیح متن لازم و ضروری است. محقق باید بداند که او در زمان و مکان و افق تاریخی خود که متفاوت با زمان و مکان و افق تاریخی پدیدآورنده متن است زندگی می کند، مسلماً این دو موقعیت با هم متفاوت است و هر چه این فاصله زیاد تر باشد تفاوت دو فرهنگ بیشتر خواهد بود، پس محقق باید خود را از زمان و مکان و افق تاریخی خود جدا و در جایگاه صاحب متن قرار دهد. کلید فهم متون عصرهای گذشته، فهم تجربه های انسان های آن عصر است.
علاقه مندان برای شرح و بسط بیشتر این مقوله می توانند به کتاب «هرمنوتیک کتاب و سنت» اثر محمد مجتهد شبستری مراجعه نمایند.
پس بر محقق است که همه آنچه را که پیرایه بر فهم اوست از خود دور سازد تا بتواند آنچه را در زمان دیگری روی داده است بفهمد هر چند نتواند کاملاً از بندهای تنیده شده بر دست و پای فهمش رهایی یابد.
با این مقدمه به بررسی تاریخی کلام امام علی (ع) می پردازم.
اینک سال سی و ششم هجری قمری است. هزاران دست، خسته و پشیمان از حکومت عثمان بر مسلمین به سوی امام دراز شده و مشتاقانه التماس می کنند که خلافت مسلمین را پس از بیست و پنج سال محرومیت بپذیرد و امام به ناچار دعوت آنها را می پذیرد، همانگونه که خود فرمود:
اَما وَ الَّذی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَ بَرَاَ النَّسَمَةَ، لَوْلا حُضُورُ الْحاضِرِ، وَ قیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اَخَذَ اللّهُ عَلَی الْعُلَماءِ اَنْ لایُقارُّوا عَلی کِظَّةِ ظالِم وَ لاسَغَبِ مَظْلُوم، لاََلْقَیْتُ حَبْلَها عَلی غارِبِها، وَ لَسَقَیْتُ آخِرَها بِکَاْسِ اَوَّلِها، وَ لاََلْفَیْتُمْ دُنْیاکُمْ هذِهِ اَزْهَدَ عِنْدی مِنْ عَفْطَةِعَنْز. خطبه شقشقیه
«آگاه باشید! به خدایی که دانه را شکافته و انسان را آفریده سوگند، اگر به خاطر حضور حاضران و توده های مشتاق بیعت کننده و اتمام حجت بر من به خاطر وجود یار و یاور نبود و نیز به خاطر عهد و پیمانی که خداوند از دانشمندان و علمای – هر امت- گرفته است که در برابر پر خوری ستمگر و گرسنگی ستمدیده و مظلوم سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر پشتش می افکندم- و رهایش می نمودم – و آخرینش را به همان جام اولینش سیراب می کردم و در آن هنگام درمی یافتید که ارزش این دنیای شما در نظر من از آب بینی یک بز کمتر است. »
در هنگام بیعت تقریباً همه بزرگان عرب و صحابی باقی مانده از روزگار پیامبر(ص) به خدمت امام حاضر شدند و دست بیعت دادند و یا با پیغام و نامه تبعیت خود را از امام علی (ع) اعلام داشتند، از جمله، طلحه و زبیر. حتی معاویه به همراه نامه ای از سوی خود و سران و بزرگان شام حمایت از رهبری امام را اعلام نمود، هر چند به زودی از رای خود بازگشت و پرچم مخالفت علیه آن حضرت را بر افراشت.
هنوز چند ماه از خلافت علی (ع) نگذشته بود که فاجعه جمل به دو بازوی توانای اسلام، یعنی طلحه و زبیر که تا دیروز در رکاب پیامبر جنگیده بودند، یکی شمشیر اسلام لقب گرفته بود و دیگری سایه اسلام، اینک هر دو در مقابل امام زمانشان قد علم کرده اند که چرا حکومت مصر و بصره را بما نمی دهی، آنگاه عایشه که آن روز لقب ام المؤمنین را یدک می کشید به رهبری انتخاب و بساط جنگ را به بصره و مصر و شام کشانیدند. و عایشه پرچم دار این ظلم بزرگ تاریخ صدر اسلام شد و باز هم او کوشید تا سال بعد، جنگ صفین به وقوع پیوست که حدود دو سال بطول انجامید. در همه این مدت عایشه با طرفندهای گوناگون هنوز ام المؤمنین و میراث خوار حرمت همسری پیامبر است و مردم او را اسوه و الگوی ناب زن مسلمان می دانند و حاضرند فضله شتر او را سرمه چشم خود و شفابخش دردهای بی درمان خویش بدانند. در چنین شرایطی اگر امام بخواهد این باور غلط مردمی را بکشد و مهر باطل بر آن بزند چه باید انجام دهد. آیا عایشه با زبان ملایم و منطق گویای علی (ع) رام می شود؟! آیا عفو او در مشارکت خونهای به ناحق ریخته، او را وادار به خانه نشستن می کند؟ آیا چاره کار در قصاص او است و مردن او درمان درد روزگار علی (ع) خواهد بود؟ آنچه لازمه احسان و نگه داشت حرمت حرم پیامبر بود، امام انجام داد، اما او متنبه نشد و کشتن، جز ایجاد زمینه فتنه دیگری برای جمعی از بدخواهان فایده ای نداشت. تنها راه، مذمت و سرزنش و آگاه ساختن آنهایی است که عایشه را چون بتی می پرستند و هنوز به اعتبار همسری پیامبر، شأن و موقعیتی برای او قائلند. امام برای رسوایی او این راه را انتخاب کرد. با بیان نارسایی های ظاهری زنان به حقارت عایشه که رهبر بلامنازعش می دانستند پرداخت تا شاید آن انسانهای ساده لوح هوس باز دریابند که به بی راهه رفته اند اما باز در کلام خود اسمی از عایشه نبرد زیرا نمی خواست نام همسر پیامبر را به سبکی برده باشد هر چند صاحب نام خود را رسوای زمانه کرده باشد. اینک با این فهم از تاریخ متن کلام امام، بهتر می توانیم به هدف اصلی امام از این جملات نیش دار پی ببریم.
۲- شناخت عایشه
عایشه همسر پیامبر و دختر خلیفه مسلمانان، ابوبکر بود. با شأن و شوکتی که از این دو به ارث می برد در میان مسلمانان آن روز از اعتبار فوق العاده برخوردار می شد. عموم مردم آن روزگار اطاعت از او را، اطاعت از رسول خدا می دانستند. او به اعتبار همسری رسول خدا از آن بزرگوار نقل حدیث می کرد. با مردم سخن می گفت. با حضور در جلسات مذهبی خود را سخنگوی اسلام و پیامبر اکرم معرفی می نمود و مردم او را ام المؤمنین می شناختند. عایشه در زمان خلافت سه خلیفه مرجع حوایج مردمی و منتقل کننده خواسته های آنها به خلیفه بود. عمر و عثمان همواره سعی می کردند عایشه را بزرگ بدانند و او را حامل سنن رسول خدا(ص) بخوانند و در بسیاری از موارد از او رفتار نبوی را سؤال کنند. اینها اعتباری دو چندان به عایشه داده بود. از طرفی زندگی مرفه و برخورداری برای او فراهم ساخته بودند تا همواره از حمایت او استفاده نمایند. بهره مالی عایشه از بیت المال بیشتر از سایر امهات مؤمنین بود. نفوذ عایشه در هنگامه مرگ عمر به قدری بود که عمر به فرزندش سفارش نمود مرا با اجازه عایشه کنار پیامبر خدا و یار عزیزم ابوبکر دفن کنید و عایشه به عمر پیام فرستاد که برای خود خلیفه انتخاب کن تا مردم بعد از تو دچار سرگردانی نشوند و عمر منزل عایشه را محل تعیین خلیفه بعد از خود قرارداد. تاریخ ابن قیتبه، ج ۱، ص ۲۲.
عایشه در زمان عثمان ابتدا با او رابطه حسنه ای داشت اما پس از اختلاف با خلیفه در جایگاه یکی از دست اندرکاران قتل عثمان قرار گرفت و در کشتن او سهم بسزایی یافت. فریاد او به هنگام هجوم به دارالخلافه برای کشتن عثمان که صدا می زد «نعثل را بکشید» هنوز در گوش تاریخ طنین انداز است. تاریخ طبری، ج ۴، ص ۴۷۷.
عایشه ویژگی دیگری هم داشت و آن حسادت نسبت به خانم فاطمه زهرا(س) و کینه شدید نسبت به علی (ع) بود. این کینه را در همه طول عمر خود نسبت به امیرالمؤمنین ابراز نمود و سر انجام جنگ جمل را علیه آن حضرت به راه انداخت. عایشه مدتها برای تدارک این جنگ فعالیت نمود. چندین ماه با پیغام نامه و وعده حکومت توانست طلحه و زبیر دو سردار رشید در رکاب پیامبر را با خود علیه امام زمانشان همراه سازد. نامه ها برای سران قبایل نوشت. به شهرهای مسلمان نشین از جمله کوفه، یمامه، مدینه نامه ها رد و بدل نمود و آنها را به بهانه خونخواهی خلیفه علیه امام شورانید و سر انجام با رهبری معرکه جمل، وارد جنگ بی نتیجه شد و هزاران مسلمان را به کشتن داد و خود جز خفت و ذلت چیزی بدست نیاورد. برای آگاهی بیشتر می توان به کتب تاریخی از جمله تاریخ طبری و طبقات ابن سعد و تاریخ مسعودی مراجعه نمود.
اینک امام با چنین موجودی استثنائی روبرو است. از یک طرف صاحب جلال همسری رسول خدا و دختر خلیفه اول و مشاور عالی خلفای پیشین و دارای احترام کاذب فوق العاده در میان خلق، و از سوی دیگر کسی است که سر دسته ناکثین و خروج کنندگان امام زمانش است. کسی است که پیمان الهی خویش را شکسته و با کوله باری از عزت و احترام حسبی و اجتماعی می کوشد که رهبری برحق نظام اسلامی را سرنگون نماید. امام در چنین شرایط حساسی چگونه باید مردم سطحی نگر امام نشناس را مورد خطاب قرار دهد و ویژگیهایی را بشمارد که در نگاه اول بتواند مخالف خود و معاند خدا را معرفی نماید.
امام برای اینکه نشان دهد عایشه هیچ مزیتی بر دیگران ندارد و بلکه او زنی همانند سایر زنان است که:
اولاً به جهت ساختار طبیعی باید بعضی از روزها را از نماز پرهیز کند و لذا به کار رهبری نمی آید. با حضور چنین فردی در صحنه حکومت چند روز نماز و جماعت جمعه تعطیل است. رفتار او احساسی و منبعث از حسادت است و آدم حسود عقل سالمی ندارد. در مورد بهره مندی از نصیب و قسمت هم که دچار نقصان است. پس چرا شما مردم عوام او را به رهبری انتخاب کرده اید. در آن روزگار اگر امام از راه عمومی وارد نمی شد از کدام مسیر باید به مردم تفهیم می نمود که عایشه لیاقت حتی خانه داری را هم ندارد و در حالی که زنان پیامبر باید در منزل بمانند اینک او از خانه بیرون زده و قصد رهبری جامعه اسلام را دارد و مردم عوام هم به حرمت پیامبر او را پذیرفته اند، بگذریم که فریفتگان زر و زور و تزویر هم بر این غائله دامن زده اند.
عایشه ادعا دارد که پرچم امر به معروف و نهی از منکر را به دست گرفته و می خواهد به خونخواهی خلیفه قیام کند. حضرت در چنین مقامی می فرماید، اگر زنان به امر نیکویی هم شما را دعوت کردند از آنها نپذیرید زیرا اگر چنین کردید آنها به طمع می افتند و شما را به منکر دعوت می کنند. واقعاً چه معروفی بهتر از طلب خون مسلمان و چه منکری بالاتر از قیام علیه امام زمان است. فتنه انگیزی این زن چیزی نبود که تازگی داشته باشد. در صحیح مسلم می خوانیم:
خَرَجَ رَسولُ الله(ص) منَ بَیت عایشَة فَقالَ رَأسُ الکُفرَ من هامُنا حَیتُ یَطَّلعُ قَرنَ الّشیطان. صحیح مسلم، ص ۵۰۳
«پیامبر از خانه عایشه خارج شد پس فرمود: سر کفر از اینجا است. از همین جا شاخ شیطان طلوع می کند. »
نگاهی دوباره
اینک با شناخت این دو عامل به سخنان امام نگاهی از نو می اندازیم.
امام در راه رفتن به بصره برای جنگ با اصحاب جمل به رهبری عایشه فرمودند:
إِنَّ الْبَهائِمَ هَمُّها بُطُونُها، وَ إِنَّ السِّباعَ هَمُّهَا الْعُدْوانُ عَلَی غَیْرِهَا، وَ إِنَّ النِّساءَ هَمُّهُنَّ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْفَسادُ فِیها، إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُسْتَکِینُونَ، إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُشْفِقُونَ، إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ خَائِفُونَ.
از خطبه ۱۵۲
«چهار پایان تمام همشان شکم هایشان است و درندگان تمام همشان تجاوز و تعدی به دیگران است و زنان تمام فکرشان زینت زندگی و فساد در آن است در حالی که مومنان خاضع و فروتن اند و نسبت به دیگران مهربانند و از آینده – به جهت بیم از نافرمانی خداوند – ترسانند. »
ابن ابی الحدید می گوید: این جملات در باره رؤسای اصحاب جمل است.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۹، ص ۲۲۰.
و تستری، دو صفت شهوت و غضب را به طلحه و زبیر برگردانده و فساد را به عایشه واگذارده است.
و به باور نگارنده می تواند هر سه صفت زشت به هر سه مفسد جنگ جمل باز گردد و مسلماً عایشه که فرمانده جنگ است سهم بیشتری از این رذایل اخلاقی دارد. او به همراه همدستانش هم در پی پرکردن شکم خود با به دست آوردن سهم بیشتری از بیت المال بود، هم در زندگی سبب مرگ تعداد زیادی از هر دو طرف لشگر شد و هم عمل او چیزی جز فساد در روی زمین نبود. در این عبارت شکی نیست که نظر امام در باره عموم زنان نخواهد بود بخصوص که بلافاصله از کلمه مؤمنون که در فرهنگ عرب شامل زن و مرد می شود استفاده نموده است، پس باید آرایش زندگی و فساد انگیزی مخصوص زنان بی ایمان باشد که طبیعتاً عایشه از مصادیق بارز آنان است.
پس از فتنه جمل امام در فرازی از خطبه خود فرمود:
معاشر النّاس! النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول
«ای مردم ! زنان از نظر ایمان، بهره اقتصادی و موهبت عقل در کاستی هستند. » پیدا است امام بهتر از هر کسی بانوان را می شناسد و بخوبی بر توازن و تعادل حقوق مرد و زن در قرآن واقف می باشد و امتیازات هر کدام را می شناسد و می داند که هر کدام مکمل یک دیگر و ضرورت یک جامعه بشری هستند و از وجود نورانی بانوانی چون فاطمه زهرا و حضرت خدیجه و.. اطلاع داشته و از این بابت شکرگزار درگاه الهی است اما در آن هنگامه ایراد سخن، رو در روی زنی است که بی اعتنا به شخصیت زنانه خود و بی توجه به بیت رسول الله، همه شئونات مردم را با دو حربه همسری پیامبر و همراهی صحابه، به دنبال خود کشانده است. حضرت برای تهی کردن دست او از موقعیت اجتماعی اش وی را به نقصان در ایمان و ارث و عقل متهم می سازد شاید یخ حیثیت ظاهریش آب شود و فتنه بپا ساخته فرو ریزد اتفاقاً همین هدف هم تحقق یافت زیرا بعد از آن اولاً تعداد زیادی از همراهان فریب خورده عایشه از دور او پراکنده شدند و ثانیاً او بعد از آن نتوانست رو در روی، فتنه دیگری را رهبری کند، اگر چه در پشت پرده فساد، هیزم آور آتش معرکه قاسطین بود. پس پیدا است روی سخن امام با همه بانوان بعنوان یک قاعده کلی نیست لذا در انتهای همین فراز از خطبه می فرماید: فاتّقوا شرار النساء و کونوا من خیار هنّ علی حذر
«پس از زنان بد دوری گزینید و مراقب نیکان آنها باشید. »
و اصولاً در مقام وعظ و خطابه، کلی گویی،نشانه فراگیری تمام نیست مثلاً وقتی امام حسین در مذمت مردم روزگار یزید می فرماید: الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یدرون حیث مادرّت علیه معایشهم. حسین نفس مطمئنه، ص۱۵۶
«مردم بندگان دنیا هستند و دین بازیچه زبان آنهاست، هر سوی که زندگی آنها بچرخد به همان سوی می گردند. »
پیدا است که مقصود امام حسین(ع) همه انسانهای روی زمین نیست و یا همه انسانها که تا آن روز به دنیا آمده اند حتی همه مردم مسلمان آن زمان هم مورد نظر نیست زیرا تعداد زیادی هنوز پایبند به اصول مذهبی بودند و لااقل عده ای از پاکباختگان از مؤمنین در رکاب امام آماده دفاع از حریم اسلام و اهل بیت بودند پس این قبیل خطابات عمدتاً عده ای از مردم را شامل می شود نه همه آنها را.
سخن تعریض آمیز دیگر حضرت در وصیت نامه امام به فرزندش است که می فرماید:
ایاک و مشاوره النساء فانّ رأیهن الی افن و عزمهنّ الی و هن نهج البلاغه، از نامه ۳۱.
«از مشورت با زنها خودداری کن زیرا اندیشه ایشان ناتوان و اراده شان سست و ضعیف است. »
باز در این جمله بسیاری از مفسرین به صورت ظاهر جمله، بدون توجه به شرط زمان و مکان نگریسته اند که مردان با داشتن قوای عاقله برتر، نباید به کسی رجوع کنند که در میزان عقل او شبهه وجود دارد. حتی متوسل به بعضی احادیث شده اند که مثلاً پیامبر اکرم (ص) فرموده اند:
شاورهنّ خالفوهنّ شرح نهج البلاغه تستری، ج ۱۱، ص ۱۰۴.
«با زنان مشورت کنید و –چون رأی دادند- مخالف آن عمل کنید. »
اینها گویا فراموش کرده اند که قرآن فرموده است: «و امرهم شورا بینهم» و درجای دیگر گفته شد که پیامبر با بعضی از بانوان از جمله ام سلمه در امور سیاسی و اجتماعی مشورت می کرد و بعضاً به رأی او عمل می نمود.
در مشورت گفته اند که طرف شور باید دارای آگاهی و ثبات رأی و اخلاص باشد، این هر سه صفت اگر چه ممکن است در بانویی جمع نباشد همانگونه که بسیاری از مردان فاقد دسته جمعی این صفات هستند و چون این خصوصیات در هر کسی، چه زن و چه مرد جمع باشد قابلیت مشاورت را مییابد. پس باز هم باید در پی علت بیان این جمله در شرایط خاصی از زندگی امام، باشیم. امام نامه مورد بحث را در هنگامی نوشت که از جنگ صفین بر می گشت. در جنگ صفین اگر چه سردمداران، معاویه و عمر و عاص بودند اما کمکهای بی دریغ عایشه هنوز در پیشبرد اهداف شوم معاویه تأثیر گذار بود و می دانیم که امام حسن (ع) گرفتار همسری بود که بلای جانش شد و سر انجام مسمومش ساخت و می دانیم که روی سخن امام در بیان این جمله، فرزندش امام حسن(ع) است، پس می توان چنین نتیجه گرفت که امام از فرزندش می خواهد وقتی چنین زنی در کنار تو است و می دانی که جز بدی برای تو نمی خواهد پس عقل سلیم حکم می کند که هر چه او گفت، عکس آن عمل شود و یا هرگز با او در امور مشورت نکند زیرا جز خیانت از او انتظار نمی رود همانگونه که اگر امام با عایشه به رایزنی می نشست مسلماً عایشه راه راست را جلوی پای امام نمی گذارد و با صدها حیله و نیرنگ تلاش می کرد تا خلاف آنچه مصلحت امام است را حق و حقیقت جلوه دهد.
آنچه از کلام امام در مورد بانوان بیان داشته شد را می توان بر دو مبنا ارزیابی نمود. اول آنکه این کلام مقید به علل و عواملی خاص است و دوم آنکه این سخنان یک دیدگاه ثابت و قابل انطباق بر تمام دورانها و همه بانوان است. به عبارت دیگر آیا آنچه بعنوان نص کلام آمده است، نصوص فراگیر است یا نصوص مقید؟
الف: اصل فراگیری نصوص: می دانیم نص، چنانچه روش فکری و یا روحی، روانی عمومی و ثابت را نشان دهد مفهوم آن شامل همه مصادیق تحت عنوان آن نام می شود. آنچه در نهج البلاغه در خصوص بانوان آمده است که جنبه مذمت ونقص و ناتوانی های آنان را دارد چنانچه با دید نص فراگیر به آن بنگریم زن را موجودی به مراتب کوچکتراز مرد شناخته ایم و این با آنچه در قرآن آمده است مغایرت دارد. با چنین برداشتی از کلام امام (ع) به ناچار همراه بعضی از شارحان نهج البلاغه مثل استاد محمد عبده و یا حسن زیات بر آن می شویم که بگوییم:
«چنین نیست که نهج البلاغه که این آراء فراوان اجتماعی در آن گرد آمده است از «زن» و مقام او در جامعه غفلت ورزد و امام نظر خود را در مورد زن به وضوح ارائه فرمودند که نظری است بی رحمانه که در شدت بی رحمی، کمتر از نظر «شو پنهاور» نیست و نظر ایشان دراین کلام خلاصه می شود: «المرأة شرّ کلها و شرّ ما فیها انّه لابدّ منها». شرح نهج البلاغه عبده، ص ۳۳.
این برداشت از کلام امام نتیجه اش همان می شود که نعوذ بالله امام را به بی رحمی و بی عدالتی متهم سازیم که این زشت ترین کاری است که ما می توانیم در روزگار انجام دهیم و ظلم بارزی است که مرتکب شده ایم. پس این نظر را مردود می شماریم.
ب: اصل تخصیص نصوص: آنچه مورد قبول در این مقاله است اینکه باور کنیم حضرت آنچه را فرموده مربوط به دوره ای خاص از زمان حکومت ایشان و زنان خاصی است که منشاء فتنه گری در روزگار خلافت امام شدند.
چگونه می توان احتمال داد که آنچه امام فرموده اند نص فراگیر باشد و انسانی معصوم و کمال یافته چون خانم حضرت فاطمه زهرا(س) را شامل گردد.
پناه به خدا می بریم از اینکه حتی گمان چنین برداشتی را از سخنان امیر المؤمنین (ع) داشته باشیم. بگذریم که اگر این جملات در باره زنان، ملاک ثابت رفتار زن باشد پس سخنان امام هم در همان مقطع می بایست ملاک ارزیابی مردان قرار گیرد که در باره آنها وقتی دید در سپاه عایشه حضور یافته اند فرمود:
کُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأََةِ وَ أَتْباعَ الْبَهِیمَةِ،۱- نهج البلاغه، از خطبه ۱۳.
« شما مردان سپاه یک زن و پیروان حیوان بودید. »
آنچه را در نهج البلاغه از امام در باره زنان نقل شده است نمی توان نسبت به خلقت آنها داد بلکه این تعبیر مربوط به زمان و اوضاع خاصی است که فاجعه ای انسانی توسط زنی شیطانی بوقوع پیوسته است.
پس آنچه در کلام امام آمده است نه کلمات بی رحمانه ای است و نه از روی تعصب بیان شده است بلکه بیان یک حالت اجتماعی نا سالم در زمان و موقعیت خاص می باشد.
هدف از سخن امام (ع) مذمت نمودن زنان بطور کلی نبوده است بلکه حضرت با این سخن خود اشاره به کاری کردند که مادر مؤمنین !!! عایشه انجام داد. مردم را تحریک نمود و آتش جنگ جمل را بر افروخت و علیه امام زمان خود خروج کرد و سبب قتل و شهادت تعداد زیادی از مسلمانان شد و حتی پس از شکست متنبه نشد، باز فتنه دیگری را آغاز کرد و مشوق آتش جنگ صفین گردید. در چنین شرایطی آن سخنان از امام علی (ع) سخنی حق و حکمت آمیز و باز دارنده کسانی است که هنوز اندکی خرد ورزی را با خود به همراه داشته اند. والسلام.
مجموعه مقالات همایش بزرگداشت بانوی انقلاب اسلامی، ص ۳۳.
منابع
قرآن
نهج البلاغه
الحجاب، ابوالاعلی مودودی، انتشارات دارالفکر
تاریخ ویل دورانت ویل وآریل دورانت چاپ سوم، انتشارات انقلاب اسلامی
اصول کافی ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینی، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالاضواء بیروت
من لا یحضره الفقیه، ابو جعفر محمدبن بابویه، چاپ پنجم، دارالکتب الاسلامیه تهران
علل الشرائع، ابو جعفر محمد بن بابویه، چاپ دوم، داراحیاء التراث العربی، بیروت
تاریخ کامل، عزالدین ابوالحسن ابن اثیر،بیروت، دارصادر
زن در نهج البلاغه، نجوی صالح الجواد، مترجم: ورود سلامی، چاپ اول، انتشارات زمزم زندگی تهران
صحیح بخاری، محمد ابن اسماعیل بخاری،دارالجیل، بیروت
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ دوم، دارالاحیا الکتب العربیه
تاریخ بیهقی، ابراهیم بن محمد بیهقی، بیروت، دارصادر
اخلاق الاسلامیه، علی فضل الله، چاپ سوم، دارالزهراء. بیروت
اعلام النساء، محمد حسین حائری اعلمی، چاپ اول، مؤسسه اعلمی بیروت
هرمنوتیک کتاب و سنت، محمد مجتهد شبستری، چاپ سوم، انتشارات طرح نو
تاریخ الامم و الملوک، محمد جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ هشتم انتشارات اساطیر
شرح نهج البلاغه، محمد تقی تستری، کتابخانه صدر تهران
شرح نهج البلاغه، محمد عبده، چاپ دوم، دارالبلاغه. بیروت
حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، چاپ اول، انتشارات هاد. تهران
مفاهیم اسلامیه، محمد حسین فضل الله، چاپ سوم، دارالاضواء. قم
[۱]. نویسنده و پژوهشگر
.
انتهای پیام /*