معممین دورنگ را اخیراً شناخته ایم‏

‎ ‎‏     «...اما معممینی را که فرمودید دورنگ هستند، دانه دانۀ آنها را، از محرابی و منبری و‏‎ ‎‏روضه خوان و واعظهای شهیرشان را اخیراً شناخته ایم که مزدهای هنگفتی هم از دولت‏‎ ‎‏دریافت می کنند ... .‏

‏تماس با رژیم شاه ، انتحار روحانیت‏

دربارۀ آقای کمالوند هم، ما ایشان را اعزام نکرده بودیم؛ بلکه آقای کمالوند را‏‎ ‎‏دولت طلبیده بوده است؛ و تلفنی از ما استجازه کردند که در سر راه، اول به قم بیایند. در‏‎ ‎‏جوابشان عرض کردم مطلقاً راضی به آمدنشان نیستم و مادامی که این دولت عَلم مصدر‏‎ ‎‏کار است، داخل هیچ قسم مذاکرۀ صلح و مصالحه ای نخواهیم شد؛ زیرا این دولت به‏‎ ‎‏ترتیبی با اهل علم معامله کرده است، که تماس سران حوزۀ علمیه همراه او انتحار‏‎ ‎‏روحانیت است؛ و تا آنجا که اختیار روحانیت با ماست، تن به چنین صلح و اصلاحی‏ ‏نخواهیم داد؛ و دلیلی هم محض اصلاح حاضر نمی بینیم. مگر ما چه کرده بودیم که‏‎ ‎‏مستحق قلع و قمع علیل النفسهایی امثال ایشان باشیم؟ ما موقعی که یقین پیدا کردیم که‏‎ ‎‏محافل لامذهب بهاییهای یهودی الاصل ایران و امریکا اراده دارند درخواست تساوی‏‎ ‎‏حقوق زن و مرد را آلت تجاوز به حریم مذهب رسمی این مملکت قرار دهند، و دین‏‎ ‎‏اسلام را که موجب بقای استقلال ظاهری این ملک و ملت است، تضعیف کنند؛ دوستانه‏‎ ‎‏نامه هایی از برای این دولت نوشتیم که مواظب باشند. دولتهای همسایه همواره روابطشان‏‎ ‎‏نسبت به شما اینطور روشن نمی ماند، و دو دفعه امکان دارد درصدد دست درازی به این‏‎ ‎‏ملک برآیند. در صورتی که ایمان و اعتقاد مردم به قرآن و قانون اساسی سالم مانده‏‎ ‎‏باشد، در برابر اجانب به مراتب بیشتر از ارتش شما ایستادگی می کنند؛ و دین ما و دولت‏‎ ‎‏شما محافظت می شود. و درخواست کردیم که مجملاً از زمزمۀ موهون نمایندگی نسوان ـ‏‎ ‎‏که نقض ظواهر قرآن می باشد ـ دست بردارند. دفعۀ اول اظهار کردند که دست‏‎ ‎‏برداشته اند؛ در حالی که یکی دو ماه بعد درک کردیم که می خواهند در رفراندم، مقصود‏‎ ‎‏دشمنان نوامیس اسلام را به نام اصلاح قانون انتخابات تجدید کنند؛ دچار رعشۀ شدیدی‏‎ ‎‏شده، همراه اهل بصیرت، تبادل نظر کردیم. مابین آنها اشخاصی صلاح را خاموشی‏‎ ‎‏دانسته، و تذکر دادند: دیگر وظیفۀ ما انجام شده است؛ هر گاه اعلام مخالفت کنیم‏‎ ‎‏موجودیت حوزۀ علمیۀ قم به مخاطره می افتد. دقت کردم، دیدم مطلب بعکس استنباط‏‎ ‎‏طبقۀ احتیاطْ کار است. تشکیل این حوزه و حوزه های مشهد و کربلا و نجف و مصر ـ‏‎ ‎‏روی هم رفته ـ تعلیم و تعلم مباحث حلال و حرام دیانتی است، که به متعلم ما اجازه‏‎ ‎‏نمی دهد دستگاه، اصل آن دین را نابود کند؛ و در صورت اضمحلال اصل، بقای فرع،‏‎ ‎‏عموماً معنا ندارد. درک خودم را ـ محض طلاب ـ بیان کردم و مصمم شدم مثل حضرت‏‎ ‎‏سیدالشهداء از برای حفظ اصل دین، با ایادی دولت ظلم مبارزه کنم، و مادام که مأمورین‏‎ ‎‏آنها از زور و ظلم و ملاعبه با احکام الهی دست برندارند، من نیز از مجاهده دست‏‎ ‎‏برنمی دارم. مثل اینکه اخیراً اطلاع یافته ام وزیر دادگستری این دولت معلوم الحال،‏‎ ‎‏لایحه ای تنظیم می کند که مردهای غیرمسلمان و نیز زنهای حقوقدان، حق قضاوت در‏ مملکت اسلامی ایران را داشته باشند. در فکر افتادم متقابلاً اعلامیه ای انتشار بدهم که‏‎ ‎‏مباینت طرح او را با اسلام متذکر شوم‏‏ ... نخیر، فقط تبلیغ بکنید. ایام ماه محرّم، موقع‏‎ ‎‏مناسبی، به جهت تبلیغ است. تصمیم دارم مکاتیبی برای اهل منبر و وعاظ خوزستان و‏‎ ‎‏شیراز و لرستان و تبریز و یزد بنویسم؛ و متکلمینی هم بفرستم، ماه محرّم مردم را مستبصر‏‎ ‎‏و روشن کنند. در تهران هم شما آقایان، نکات تاریک کارهای ظَلَمه را در منبرها تبلیغ‏‎ ‎‏بفرمایید. دعای خیر ما، بدرقۀ راه شما خواهد بود ...».‏

صحیفه امام جلد ۱ ص ۱۹۲ - ۱۹۴

. انتهای پیام /*